در حال بارگذاری ...
جرمی کینگستون منتقد روزنامه تایمز از تئاتر خصوصی می گوید

جزئیات فرایند به دست آوردن و افزودن سرمایه در تئاتر بریتانیا

ایران تئاتر : جرمی کینگستون* پس از صحبت از نقش و حضور خود در تئاتر تجاری لندن با عناوین نمایشنامه‌نویس و منتقد به سراغ بررسی وضعیت کنونی تئاتر تجاری در بریتانیا می‌پردازد .

جرمی کینگستون به مدت 25 سال یکی از منتقدان روزنامه تایمز است؛ اما پیش از آن به مدت 10 سال منتقد تئاتری مجله هفتگی Punch بوده است. او در لندن متولدشده و اکثر سال‌های زندگی‌اش را در آنجا سپری کرده است. او نمایشنامه‌هایی نوشته که همگی در تئاتر Cimmercial در West end و Fring تهیه و اجراشده‌اند. همچنین نگارش یک رمان و دو کتاب کودک را بر عهده داشته و یک مجموعه شعر نیز منتشر کرده است. او یکی از هفت داور نخستین جشنواره تئاتر ماه بوده است.
من پس از صحبت از نقش و حضور خود در تئاتر تجاری Commercial لندن با عناوین نمایشنامه‌نویس و منتقد و همچنین کارکردن دریکی از نمایشنامه‌های خود به سراغ بررسی وضعیت کنونی تئاتر تجاری در بریتانیا می‌پردازم و درباره جزئیات فرایند به دست آوردن و افزودن سرمایه و اینکه این پول چگونه خرج شود صحبت خواهم کرد.
به دلیل اینکه در این کار ریسک‌های فراوانی وجود دارد، سرمایه‌گذاران و تهیه‌کنندگان بسیار محتاط هستند. دراما در تئاتر تجاری به کالایی کمیاب تبدیل‌شده است و اکثر تئاترها به شکل موزیکال هستند.
به‌عنوان تأثیر مثبت یک شخص بر این جریان من به دوره حرفه‌ای «بری مکبسون» اشاره می‌کنم. کسی که مؤسس تئاتر «رپرتوار بیرمنگام» است. این تئاتر از مرگ نجات‌یافته است و اکنون تا سقف 97 درصد وابسته به فروش گیشه است. الزام فروش بلیت، فاکتوری است که باید جدی گرفته شود. یک تئاتر دارای حمایت مالی (شامل یارانه) می‌تواند هرازگاهی عدم موفقیت را تجربه کند؛ اما برای یک تئاتر تجاری، شکست به معنای نابودی است.
قرار بود درباره تئاتر تجاری بریتانیا صحبت کنم ابتدا چند کلمه درباره من:
اولین شغل من در تئاتر به‌عنوان فروشنده بلیت در باجـه فـروش تئـاتر کرایتریـون متوسط در شهر لندن که در کنار سیرک پیکادلی و در مرکز، جایی که زمانی به نام «سرزمین تئاتر» خوانده می‌شد، قرار دارد. این سالن 700 صندلی داشت و زمانی که من در آنجا کار می‌کردم، اولـین تولیـد نمـایش بریتانیایی از نمایشنامه‌ی «در انتظار گودو» آنجا نمایش داده می‌شد. این قضیه مربوط بـه حـدود 50 سـال پیش است. این نمایشنامه چند ماه قبل در تئاتر کوچک‌تری به نام «هنر» اجراشده بـود کـه در آنجـا بـا موفقیـت روبه‌رو بود. تماشاگران یا از خوشحالی تشویق می‌کردند یا هو و با سروصدا از سالن خارج می‌شدند.
یـک خانواده متهور تئاتری (خانواده آلبری) که در آن زمان 3 تئاتر را در لندن صاحب بودند، تصمیم گرفتنـد ایـن نمایش را حمایت مالی و ازآنجا به سالن کرایتریون منتقل کنند، اگرچه کوچک‌ترین سالن نمایش، متعلق به آنان بود، اما از سالن هنر بسیار بزرگ‌تر بود. نمایش برای مدت 3 یا 4 ماه برای تماشاگران اندک اجرا می‌شد. خانواده آلبری پول زیادی را از دست دادند، اما در مقابل، احتـرام و اعتبـار فراوانـی را بـرای اجـرای چنـین نمایش زیبایی کسب کردند. نمایشنامه‌ای که می‌خواست نوع تازه‌ای از نمایشنامه را معرفی کند. در آغاز هرروز و در هر بعدازظهر، عضو ارشد خانواده، «برانسون آلبری» وارد تئاتر می‌شد تا از نحوه‌ی پیشرفت کار اطلاع پیدا کند. کار من آماده‌سازی اخبار بد بود و او آنها را می‌شنید، سـر تکـان می‌داد و به‌آرامی خارج می‌شد.
تجربه‌ی بعدی من در تئاتر به‌عنوان نمایشنامه‌نویس بـود. روزنامـه سـاندی و Observer مسابقه‌ی نمایشنامه‌نویسی را برای کشفِ نمایشنامه‌نویسان جوان به راه انداختند. من که در آن دوران، جوان بـودم در این مسابقه شرکت کردم و توانستم وارد لیست کوتاه نویسندگان انتخاب‌شده شوم. یک واسطه یا کارگزار تئاتری، نمایندگی مرا بر عهده گرفت. نمایشنامه به یک کمپانی تولید سپرده شـد، بازیگران انتخاب شدند و اثر به اجرا درآمد و پول از دست داد، البته نه به میزانی که «در انتظار گودو» پـول ازدست‌داده بود، اما برخلاف گودو، اولین نمایشنامه من از تاریخ محو شد. دومین نمایشنامه من در محلی که در لندن end west یا سرزمین تئاتر نامیده می‌شود و جـایی کـه اکثر تئاترهای تجاری وجود دارند، اجرا شد. نمایشنامه‌ی دیگرم در تئاترهای کوچک‌تر «فرینـگ» بـه اجـرا درآمدند.
زمانی که جشنواره‌ی ادینبورگ بلافاصله پـس از پایـان جنـگ دوم جهـانی شـروع بـه کارکرد، نمایش‌هایی که در آنجا ظاهرشده بودند به اجراهای مختلف دعوت شدند، اما سال‌های بعـد نمایش‌های کوچک و مستقل در فضاهایی مثل کلیسا، تالارها و هر فضای دیگری اجرا شدند که تولیدات «فرینگ» نام گرفتند، چراکه در نزدیکی و اطراف فستیوال اصلی رخ می‌دادند، مثل حاشیه‌ی کنار شال. ایـن اسـم ثابـت ماند و به هر تولید نمایش کوچکی گفته شد که دریک سالن نمـایش، متعلـق بـه افـرادی کـه از صـاحبان تئاترهای تجاری نبودند و علایقِ تجاری بزرگی هم نداشتند، اجرا می‌شد.
4 سال پیش من در تهیه‌ی یک‌سوم هزینه‌های آخرین نمایشنامه‌ام شـرکت کـردم. دوسوم دیگـر را کارگردان و مالک تئاتر بر عهده داشتند. این تولید حاشیه‌ای به شکل غیرمنتظره‌ای به درآمدی دست‌یافت که مایه‌ی افتخار من است. حال من تجربه‌ی بازاریابی یک نمایشنامه، نوشتن و دیدن تولیـد و شـراکت در مسائل مالی و درنهایت نوشتن درباره‌ی نمایشنامه‌ها را داشتم. به مدت 10 سال منتقد تئاتر مجله هفتگـی Punch بودم و در 25 سال گذشته، یکی از 2 یا هرازگاه 3 منتقدِ تئاتر تایمز بوده‌ام.
بسیار خب... مثل‌اینکه بیشتر از چند کلمه درباره‌ی خودم صحبت کردم. قرار است درباره‌ی اینکه تئـاتر تجاری چگونه کار خود را در بریتانیا ادامه می‌دهد و نکات مثبت و موانع و زیان‌های آن صحبت کنم.
 تئاتر بریتانیا، تقریباً در تمام طول تاریخش به‌صورت تجاری بوده اسـت. درواقع تئـاتر انگلسـتان تـا زمانی که دولت هزینه‌ی مالی برای تأسیس و کمک‌رسانی به تئاتر ملی و رویال شکسـپیر را تـأمین نکـرده بود، تنها به شکل تجاری وجود داشت. این اتفاقات در دهه‌ی 1960 رخ دادند که در جهت تأسیس تئـاتری متعلق به آثار شکسپیر و همچنین برای احیا کردن نمایشنامه‌های کلاسیک بود. دولت، نمایشنامه‌های جدید که تئاتر تجاری آن روزگار، میلی به نمایش آنها نداشت و ترجیح می‌داد کمدی‌های سبک یا معماهای قتـل گونه را که ازلحاظ مالی پرمنفعت بودند به نمایش بگذارد، حمایت می‌کرد. به یاد داشته باشیم کـه در ایـن صورت، تهیه‌کنندگان تئاتر تجاری می‌توانستند از تئاتر لذت ببرند و آن را تهیه کنند. هدف از سـاخت تئـاتر تجاری، درآمدزایی است. برای پول‌سازی باید با پول شروع کنید. همین‌جا میگویم از دیـدگاه کسـانی کـه تئاتر را به چشم دراما (نمایشنامه) می‌نگرند در حال حاضر، تولیدات تئاتر تجاری لندن چیـز انـدکی بـرای ارائه دارد.
تعداد تئاترهای تجاری که امروزه در لندن کار می‌کنند به عدد 32 می‌رسد و از ایـن تعـداد 26 سالن به تولید موزیکال می‌پردازند که بیش از 80 درصد است. از 6 نمایش، 2 نمـایش در ژانـر تریلـر قـرار دارند و بیش از 20 سال است که روی صحنه هستند. یکـی از آنهـا بـه نـام «تله‌موش» نوشـته «آگاتـا کریستی» بیش از 50 سال است که روی صحنه خودنمایی می‌کند. دیگر اجراهـا از آثـار ویلیـام شکسـپیر، تی.اس.الیوت وهارولد پینتر هستند و اثر دیگری بر اساس فیلم 39 پله، اثر آلفرد هیچکاک نیز بر صحنه دیده می‌شود. این‌ها اخبار خوبی نیستند و من آرزو می‌کنم اگر زمانی ایران، سیستم تئاتر تجاری را بنـا نهـاد به‌مانند تئاتر به کمبود تعادل در تولیدات منجر نشود.
در نیویورک نیز وضعیت برادوی، برتری موزیکال‌ها را نشـان می‌دهد و متأسفم که میگویم درست مانند دیگر مسائل، انگلستان به دنبال راهـی کـه امریکـا نشـان داده می‌رود. برای پول‌سازی باید با پول شروع کنید. تعداد کمی از کمپانی‌های تئاتر تجاری، سرمایه‌گذاری زیـادی می‌کنند. درواقع هیچ کمپانی، پول خـود را سرمایه‌گذاری نمی‌کند. یـک تهیه‌کننده به‌تدریج تعـدادی سرمایه‌گذار را جمع می‌کند و زمانی که قصد تولید جدیدی دارد بـرای تـأمین منـابع مـالی بـا آنـان تمـاس می‌گیرد. فرض می‌کنیم که او قصد تهیه‌ی نمایش جدید را دارد. اگر نمایشـنامه توسـط نمایشنامه‌نویسی شناخته‌شده نوشته و قبلاً نیز امتحان شده باشد و مثلاً در تئاتری خارج از لندن خـوب فروختـه باشـد، ایـن عناصر، باعث می‌شوند و کمک می‌کنند که تهیه‌کننده، اعضای گروه سرمایه‌گذارانش را بـا مبلـغ 5 یـا 10 هزار پوند به سرمایه‌گذاری وادار کند. این پول، خرجِ دستمزد کارگردان، بازیگران، طراحی و ساخت صـحنه، تبلیغات و هر آنچه که مورد حساب تهیه‌کننده قرارگرفته، می‌شود.
اکثر تهیه‌کنندگان از سرمایه‌گذاران می‌خواهند تـا بـه قضـاوت آنـان اطمینـان داشـته باشـند و تمـامی تولیداتشان را موردحمایت قرار دهند که یک یا دو بار در سال رخ می‌دهد. وقتی از یک تهیه‌کننده پرسـیدم که آیا امکان دارد یکی از سرمایه‌گذاران، اجازه‌ی سرمایه‌گذاری در اثری را نداشته باشد، گفت می‌تواند خـود را در حال دادن اجازه‌ی سرمایه‌گذاری تصور کند، چراکه سرمایه‌گذاران راغب و راضی بـه انتخاب‌های او هستند. این سرمایه‌گذاران، اغلب اوقات اسیر فریبندگی و هیجان تئاتر هستند تـا لـذتِ کشـف درامـایی تـازه و قادرند شکست‌های احتمالی این سرمایه‌گذاری را تحمل کنند، اما درعین‌حال دوست ندارند این اتفـاق بـه تکرار برای آنها رخ دهد.
اگر انتخاب‌های تهیه‌کننده در بیشتر اوقات سـودمند باشـند، سرمایه‌گذاران بـا او خواهند ماند و اما اگر انتخاب‌های او با شکست مواجه شوند، او را رها خواهند کرد. بـا ایـن نسـبت، سـاخت یک نمایش جدید، مثل ساخت یک خمیردندان جدید است. اگر مردم از آن خوششان بیاید و آن را بخرنـد، موفق است، ولی اگر شکست بخورد و سپس در ادامه، تهیه‌کننده به سراغِ تولید صابون و شامپوی نامرغوب برود، تجارتش دچار فروپاشی خواهد شد. به‌علاوه تهیه‌کننده‌ای کـه نمایش‌هایش همیشـه شکسـت می‌خورند، متوجه خواهد شد که باید شغل خود را در تئاتر رها کند؛ بنابراین پیش‌ازاین که اجرایی صورت بگیرد، هزینه‌های آن بسیار قابل‌توجه و مهم‌اند.
درحالی‌که یک تئاتر با حمایتِ مالی در لندن یا خارج از آن و اکنون در بسیاری از شهرهای مهم انگلستان، قادر اسـت کارگاه آموزشی طراحی‌شده خود را داشته باشد و صحنه‌اش را بسازد، اما یک تئاتر تجـاری هـر بـار مجبـور بـه استخدام شرکت‌های مختلف است. تمامی این مخارج برای تولیدِ نمایش پیش از اولین اجرا به وجود می‌آیند و بایستی بازگردانده شـوند تـا نمایش به مرحله سودرسانی برسد.
هزینه‌هایی نیز وجود دارد که در طول اجرای بـه وجـود می‌آیند. مبلـغ اجاره سالن نمایش باید به‌صورت هفتگـی پرداخـت شـود و نیـز حقـوق بـازیگران، مـأموران کنتـرل و فروشندگان بلیت، هزینه‌ی تبلیغات نمایش در روزنامه‌ها و جاهای دیگر از آن جمله‌اند. تهیه‌کننده، مبلغـی از پیش تعیین‌شده یا درصدی از فروش را برای خود برمی‌دارد. متأسفم که باید بگویم تهیه‌کنندگانی کـه بـا آنها صحبت کردم از افشای میزان سود خود امتناع کردند، اما فکر می‌کنم چیـزی میـان 5 تـا 10 درصـد فروش هفتگی باشد.
با یک گروه بزرگ از بازیگران که 1 یا 2 نفر از آنها با دستمزدی مطابق شأن خاصی که دارند بـه اجـرا می‌آیند، هفته‌ها و ماه‌های زیادی خواهد گذشت تا اینکه سرمایه‌گذاران، سرانجام بخشی از بازگشت پولشان را شاهد باشند. درباره‌ی یک نمایش موزیکال، زمانی که لازم است تا نمایش به سـوددهی برسـد، بـیش از یک سال است و نمایش‌هایی که پیش‌ازاین زمان تعطیل می‌شوند، مبلغی معادل بیش از یک‌میلیون پوند را از دست می‌دهند.
اکنون به صدسال پیش و تاریخ بیرمنگام بازمی‌گردیم. جایی که مردی به نام «بری جسکون» زندگی می‌کرد. او ثروتمند و عاشق تئاتر بود و البته همراه نمایشنامه‌نویسان. او اجراهای آماتور را در منزل خود سروسامان می‌داد. پس از گذشت سال‌ها، او به ایـن نتیجـه رسـید کـه بیرمنگـام، نیـاز بـه تئـاتری دارد کـه نمایش‌های جدید را روی صحنه آورد. او به‌جای استناد بر نمایش‌هایی که قبلاً در لندن اجراشده بودنـد و آن روزها مرسوم به‌حساب می‌آمدند به سراغ آثار جدید رفت. او تئاتری ساخت که هنوز هم به نـام رپرتـوار تئاتر بیرمنگام وجود دارد و بازیگران آن اکنون حرفه‌ای به‌حساب می‌آیند، ولی برای سال‌ها مسئولان شـهر و مردم، زیاد به آن علاقه نشان نمی‌دادند. تولیدات ابتکاری وی از آثار شکسپیر بالباس‌های مدرن مشـهور بودند.
اجرای نمایش‌های قدیمی بالباس‌های معاصر، سبکی است که اکنون همه‌ی ما با آن آشـنا هسـتیم، اما شخصی باید ابتدا آن را به مرحله عمل می‌رساند. خوشبختانه جکسون، مـردی متحـول بـود و توانسـت علاقه‌اش را به شکل جشنواره‌ی تئاتر تابستانی در هیل تاون، مالورن و سپس در لندن توسعه دهد. به‌تدریج زمانی که علاقه‌ی جمعی به تئاتر وی و کارگردانان و نمایشنامه‌نویسان جـوان آن زیـادتر شـد، توانست سالن‌های دیگری را نیز در اختیار بگیرد و در اواخر زندگی‌اش به پیتر بروک جوان برای اولـین بـار، امکان کارگردانی دهد. بروک نیز خود به تهیه‌کننده‌ی نمایش تبدیل شد و تئاتر خود را در پاریس اداره کرد. در این تاریخ، بیرمنگام، تئاتر جدید و بزرگی داشت و یک استودیو و رستوران به آن متصل بـود و از سـوی شورای محلی حمایت می‌شد و توسط کمک‌هزینه‌هایی از سوی انجمن هنر (مؤسسه‌ای کـه دولـت بـرای حمایت از تئاتر و سایر هنرهای تأسیس کرده است.) تئاتر بری جکسون دچار تغییـرات و دگرگـونی شـد. او هنوز وجود دارد و در آنجا، منظورم 2 هفته پیش است، نمایش کودکان را تماشا کردم، امـا بـرخلاف خلـف خود، این تئاتر اکنون در حدود 97 درصد به فروش بلیت وابسته شده است.
زمانی که دانلد آلبری، سال‌ها پیش‌نمایش در انتظار گودو را تهیه کرد، درحالی‌که می‌دانست ضـرر مالی در پی خواهد داشت، آن را انجام داد. از او دلیل این کار پرسیده شد و او جواب داد: از نمایشنامه خوشم آمد؛ اما او خوشبختانه این موقعیت را داشت تا بتواند در نمایش بعدی‌اش، اثری از «جین آنویل» را به روی صحنه بیاورد که شماری از ستارگان در آن حضور داشتند و بـه مـدت یـک سـال روی صـحنه بـود و سـود فراوانی داشت، ولی درعین‌حال اگر برای خود اعتبار و شهرتی به‌عنوان تهیه‌کننده‌ای موفق کسب نکـرده بود، موفق به انجام هیچکدام از این کارها نمی‌شد.
موقعیت مشابهی می‌تواند برای تئاترهای دولتی و دارای حمایت مالی انگلستان بـه وجـود آیـد. آنهـا از طریق انجمن هنر و توسط دولت، تأمین مالی می‌شوند و درعین‌حال، هنوز به گیشه نیز وابسته‌اند. وقتـی چنین تئاتری کشف می‌کند که یکی از تولیداتش، پول‌ساز است به سراغ شراکت با یـک مـدیریت تجـاری می‌رود و نمایش را به end west مـنتقـل می‌کند. ایـن کـاری است کـه کمپـانی رویـال شــکسپیر بـا نمایش موزیکال s’Miserable Les که اکنون در حال درآمـدزایی اسـت و بخشـی از آن مسـلماً بـه شریک تجاری‌اش می‌رسد، کرد. همچنین تولیدات کمپانی تئاتر ملی از نمایشنامه‌های تام استاپارد نیز به end west منتقل شدند.
برای پیشرفت و یا حتی بقای تئاتر تجاری، جایی که قرار است نمایش روی صحنه برود بـه خطـرات احتمـالی و وابسته به آن نیز باید توجه کرد. متأسفم که میگویم نمی‌دانم تا چه حد تئـاترِ تجـاری پـیش از انقـلاب در ایران وجود داشته است، اما شکاف بزرگی باتجربه‌ی گذشته وجود دارد. ضمناً نمی‌دانم که در ایران تـا چـه حد می‌توان روی فروش بلیت‌ها حساب کرد. میدانـم کـه در اروپـای شـرقی، زمـانی کـه حمایـتِ دولـت کمونیستی برچیده شد، تئاترها مشکلات قابل‌توجهی را تجربه کردند. در حـال حاضـر در بریتانیـا بـه نظـر نمی‌رسد استحاله‌ی قابل‌توجهی در شمار سرمایه‌گذاران حاضر به ریسک کردن در تئاتر تجـاری بـه وجـود آمده باشد، ولی در زمان مشکلات مالی جهان کنونی، ابلهانه است که باحالتی پیش‌گویانه قضاوت کنیم، جز اینکه می‌توان گفت تئاترهای وابسته به کمک‌های دولتی، درخواست‌ها را با دقـت بیشـتری موردمطالعه خواهند داد و از آنها خواسته خواهد شد که پول‌ساز باشند.
در بریتانیا، تئاتر دولتی و تجاری در کنار یکدیگر به همکاری باهم مشغول‌اند. تئاتر تجاری بنـدرت بـر روی نمایشی که بازیگر ستاره ندارد، سرمایه‌گذاری می‌کند. یک بازیگر مشهورِ تلویزیـونی یـا یـک بـازیگر سینما، حضور تماشاگران و طرفدارانش را تضمین می‌کند. پس زمانی که مدیریت تجاری تصمیم می‌گیرد یک دراما را بر صحنه بگذارد، اکثر اوقات این نمایش، احیای تولیدات موفق گذشته خواهد بود یـا نمایشـی که در پاریس یا برادوی، موفقیت کسب کرده است و حداقل یکی از نقش‌ها را بازیگری ستاره بازی کند. چنین احتیاطی در روزهای پیش از به وجود آمدن تئاتر دولتی، بسیار کمتر بود و در این مورد، می‌توان گفت که موقعیت روبه‌زوال است.
بالا رفتن هزینه‌های تولیـدات نمـایش، باعـث بـه وجـود آمـدن چنـین احتیاط‌هایی است. باور ندارم که خانواده‌ی آلبری با منتقل ساختن نمایش «گودو» پول هنگفتی را ازدست‌داده باشند، اما امروزه خسارت ناشی از یک انتخاب نادرست، می‌تواند یک کمپانی را ورشکست کند.
تئاتر دارای یارانه‌ی دولتی، گاه می‌تواند از قدرت ریسکِ استفاده از بازیگران ناشـناخته بهـره ببـرد و در این تئاترهاست که اکثر کارهای جدید به نمایش درمی‌آیند. یک نمایشنامه‌نویس مشتاق و بلندپرواز، ابتـدا کار خود را به یکی از این تئاترها می‌فرستد: تئاتر ملی در لندن ـ یا یکی از تئاترهای منطقه‌ای در لیـدز یـا منچستر یا بیرمنگام ـ یا حتی برای تئاترهای کوچک‌تر حاشیه‌ای. او حتی ممکن است برای ثابت کردن نمایشنامه‌اش و معرفی آن بـه کارگردانـان، دسـت بـه برگـزاری کارگاه آموزشی در یک تئاتر بزند. هیچ‌کدام از این امکانات و کمک‌ها در تئاتر تجاری وجود ندارد. پس در حال حاضر در بریتانیا، نه‌تنها دو سیستم موازی تولید تئاتر داریم (تئاتر تجاری و تئـاتر دولتـی) بلکه دو نوع تئاتر هم برای آنها وجود دارد.
این موفقیت، ناخوشایند به نظر می‌رسد، ولی باید به خود یادآوری کنیم که بسـیاری از مـردم بـه تئـاتر می‌روند تا شاهد یک موزیکال معروف باشند: شاید نسخه‌ی تئاتری انیمیشن والت دیزنی، شیرشـاه یـا حتـی بیوگرافی صحنه‌ای یک گروه پاپ با موسیقی و شامل آهنگ‌های آن گروه! این اجراها اثرگذار هستند. آواز و رقص و موسیقی و رنگ فـراوان وجـود دارد و ایـن چیـزی اسـت کـه بسیاری از مردم ترجیح می‌دهند.
اگر این تمامی تئاتر انگلستان بود، نتیجه تنفرانگیـز می‌شد. خوشـبختانه تئاتر دیگرکه تنها روی فروش گیشه تأکید ندارد، تماشاگر خاص تئاتر را از خستگی و مـلال دور می‌سازد. اگر ایران، سیستم تئاتر تجاری را راه‌اندازی می‌کند، امیدوارم آمادگی و تجربه‌ی آنچـه مـن در بسـیاری از نمایش‌های تک‌پرده‌ای آنجا (5 سال پیش) کشف کردم، خاموش نشود.
دوست دارم با نکته‌ای مثبت، بحث را به پایان ببرم و مثالی درباره‌ی تئاتری در بریستون بـزنم. شـهری در غرب انگلستان که قدیمی‌ترین تئاتر دایر فعلی را دارد و اخیراً با مشکلات زیادی روبه‌رو شـده اسـت، امـا حاشیه دنیای تئاتری در یک کارخانه متروک سیگار، اکنون به مدت 10 سال فعالیت می‌کند و هـر بهار 2 اثر از شکسپیر را نمایش می‌دهد. این تئاتر «شکسپیر در کارخانه تنباکو» نام‌گرفته است و از سـوی هیچ منبع عمومی حمایت نمی‌شود و از سوی اعضای خود که دوستان نامیده می‌شوند به‌علاوه مشـتریان خصوصی و پرداخت‌های خیرخواهانه موردحمایت قرارمی گیرد و البته همچنین برخی کمپانی‌های تجـاری نیز به‌عنوان اسپانسر، کمک‌هایی را انجام می‌دهند.
امسـال یـک مؤسسه‌ی حقـوقی (مؤسسـه معمـاران)، شبکه‌ای از هتل‌ها، متخصصان کامپیوتر و مؤسسه‌ی ساخت‌وساز سوپرمارکت ازجمله اسپانسرهای آن بـه شمار می‌روند. البته مدیریت هنری این کمپانی «اندرو هیلتون» با حرارت به دنبال این منـابع مـالی اسـت و موفقیـت فراوانی در ساختِ تولیدات نمایشی در گوشه‌ای صمیمی و خودمانی از یک کارخانه متروک داشته اسـت. او بازیگران درجه‌یک را به خدمت می‌گیرد و تولیداتش در سطح کشـور موردمطالعه، نقـد و سـتایش قـرار می‌گیرند. کیفیت، باعث ادامه‌ی کار است. کمپانی او برای رسیدن به سود، دست به ساخت نمایش نمی‌زند، بلکه هدفِ اصلی، اشتیاق و علاقه او به ساختن و تهیه‌ی نمایش و تقدیم آن به تماشاگری است که هنوز با نیازهایش و آنچه می‌خواسته مواجه نشده است. دیدن چنین اشتیاقی برای تئاتر، خوب اسـت و تـأمین آن از راه‌های مختلف موفقیت‌آمیز بوده است. برای شما نیز چنین موفقیتی را آرزو می‌کنم.


*ترجمه مشهود محسنیان - برگرفته از کتاب تئاتر خصوصی در ایران

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران