گفتگو با نویسنده و کارگردان نمایش «تلورانس: یک اپرای صابونی»
یک خودتخریبی مدرن
ایران تئاتر:چند روزی از اجرای نمایش «تلورانس: یک اپرای صابونی» در تماشاخانه مولوی می گذرد. نمایشی که پس از حضور در نوزدهمین جشنواره بین المللی تئاتر دانشجویی، با ایجاد تغییرات متعدد تلاش کرد اجرای متفاوتی را از خود در ذهن مخاطب به یادگار گذارد.
ایران تئاتر در پایان یکی از اجراهای نمایش «تلورانس: یک اپرای صابونی»، به سراغ پویا سعیدی رفت و گفتگویی را با این کارگردان و نویسنده جوان و آتیهدار انجام داد، که نظر شما خوانندگان گرامی را به ماحصل آن جلب میکنیم:
ایده نمایش چگونه به ذهنتان خطور کرد؟
متن این نمایش از دل علاقهمندیها و دغدغههای سینمایی من مثل کمدیهای سیاه دهه 90 بیرون آمد. فیلمهایی مختلفی درباره کسی که میخواهد خودکشی کند، ساختهشده و تلاش برای نمایش خشونتی مثل خودکشی بهنحویکه بیشتر مخاطب را بخنداند تا ناراحت کند، یک دغدغه برایم محسوب میشد لذا بر اساس همین فیلمها و نمایش، نمایشنامه خود را در سال 94 نوشتم و در نوزدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر دانشجویی به روی صحنه بردم. کار بدی نبود اما نقصهایی داشت که احساس کردم با رفع آنها میتوانم کار مخاطب پسندی را ارائه دهم. این شد که طی یک فرآیند چند ماه نمایشنامه را حدود 6-7 بار بازنویسی کردم تا سرانجام متن نمایش آماده شد و تمرینات گروه برای اجرای عموم از دیماه سال گذشته شروع شد.
«تلورانس: یک اپرای صابونی» یعنی چه، چرا این عنوان را برای نمایش خود انتخاب کردید؟
تلورانس به دامنه تغییرات مجاز روی یک کمیت گفته میشود و با توجه به اینکه در این نمایش شخصیتها درگیر تغییرات و بالا و پایین شدنهایی میشوند، عنوان اصلی را تلورانس گذاشتم. اپرای صابونی نیز یک اصطلاح تاریخی در تلویزیون است. درگذشته شرکتهای تهیهکننده و حامی برخی سریالهای تلویزیونی، کارخانههای صابونسازی بودند و به همین دلیل این سریالها به اپراهای صابونی مشهور شدند. با گذشت زمان معنای اولیه اپرای صابونی از بین رفت و این سبک، به سریالهایی که اپیزودیک بودند، مدت زمان بسیار اندکی داشتند و به موضوعهای سبک، مبتذل و روزمره میپرداختند، اطلاق شد. در این نمایش، مفهوم دوم مدنظر ما هست. در واقعه با این نامگذاری، نوعی خود تخریبی مدرن انجام دادیم و اعلام میکنیم که کار ما مبتذل و سبک است!
چرا تلاش کردید که این تفکر را در ذهن مخاطب ایجاد کنید؟
خوب هر کار نمایشی یک پیامی دارد و هدف اصلی ما این بود که همهچیز را به شوخی و طنز بگیریم و به مخاطب این تصویر را نشان دهیم که میشود همهچیز را بادید طنز نظارهگر بود. و مایکی از ویژگیهای خاص آدمی یعنی تغییر سریع شخصیت که یک موضوع کاملاً جدی است در قالب طنز بردیم.
خوب بیشک بارها دیدهایم و حتی شاید برای خود ما هم اتفاق افتاده باشد که در شرایطی ظرف چند ساعت بهراحتی 180 درجه تغییر کنیم. این استحاله از شخصیتی به شخصی دیگر خیلی راحت اتفاق میافتد و هرکس این توانایی را دارد اما خیلی سخت میپذیریم و من سعی در قالب طنز و هجو این موضوع را بیان کنم. در حقیقت سیر داستان القای این مسئله است که یک نفر که به پوچی میرسد و قصد خودکشی دارد طی یک فرآیند بهراحتی دو نفر را به قتل میرساند و خودش قاتل افرادی میشود که قصد خودکشی دارند.
به عقیده خودتان تا چه حد توانستید مخاطب را به سمت این هدف هدایت کنید؟
خوب بیشک در نمایشهای طنز، لایه بیرونی کار سرگرمی است و این مسئله را نمیتوان کتمان کرد. ما در وهله اول با بهرهگیری از جلوههای متنی، پیچهای داستانی، شوخی نویسی، رنگ، ویدئو و ... مخاطب را علاقهمند به تماشا و در بطن آن آنچه در ذهن داشتیم را به وی القا کردیم. بیشک کار سختی است و شاید در عمل با کاستیهای هم روبرو بود. اما تمام تلاش خود را در این زمینه بکار بردم. خوب من اولین تجربه کمدیام را به اجرا گذاشتم و چون اجراهای کمدی شدیداً نیازمند واکنش لحظهای مخاطب است توجه ام بیش از هر چیزی بدان بود و شاید آنگونه که باید واضح مسئله اصلی بیان نشد اما بیشک مخاطبی که داستان را دقیق نظارهگر شود پی به این ابعاد نیز خواهد برد.
نمایش بیشتر بر اجرا متکی بود تا متن، علت خاصی داشت؟
من اصولاً در طول نمایش ذهنیت نویسنده را کنار میگذارم و بنا به اقتضای صحنه متن را عوض کنم. در این خصوص پیشنهادهای بازیگران نقش مهمی را در تغییر متن دارند و بهدوراز هرگونه تعصب، سعی میکنم در تعامل با بازیگر به پرسوناژ شخصیت بدهم. این متن نیز حدود 65 صفحه بود که در حین اجرا به این نتیجه رسیدم که برخی از دیالوگها حذف شوند لذا بهمرور از تعداد صفحات آن کاسته شد و نسخه نهایی 37 صفحه شد.
لازم به ذکر است این نمایش با بازی امیر شمس، وحید منتظری، فاطیما بهارمست، آوا تدین و حمید ذکیانی تا تاریخ 24 خردادماه همهروزه از ساعت 19:30 در سالن کوچک تالار مولوی به روی صحنه میرود.
گفتوگو از علی رحیمی