در حال بارگذاری ...
مسعود دلخواه کارگردان مفیستو در گفت و گو با ایران تئاتر عنوان کرد:

ضعف‌هایی در نمایشنامه‌نویسی ایران است که در رشته های دیگر نیست

نمایش «مفیستو» اقتباس تئاتری از یکی از مهمترین رمان های قرن بیستم با همین عنوان است که با الهام از داستان دکتر فاستوس و مفیستوفلس (شیطان در افسانه‌های آلمانی) و در اعتراض به سیاست‌های فرهنگی حزب نازی در آلمان نوشته شده است.

به گزارش ایران تئاتر، نمایش «مفیستو» به کارگردانی مسعود دلخواه که این روزها در تالار مولوی روی صحنه رفته است، نمایش «مفیستو» از دی ماه سال گذشته کار خود را با انتشار یک فراخوان و با حمایت مدیریت تالار مولوی آغاز کرد و در ادامه با استقبال بی نظیر متقاضیان مواجه شد. گفت و گو با مسعود دلخواه را درباره اجرای این نمایش بخوانید.

 

نام «مفیستو» پیش از هر چیز یادآور «فاوست» است. درحالی‌که داستان این نمایشنامه زندگی یک بازیگر را روایت می‌کند.  انگیزه اصلی تان از پرداختن به این متن چه بود؟

اگر به سابقه کاری من نگاه کنید می‌بینید که همیشه سعی داشته‌ام به سراغ متن‌های برجسته و باکیفیت بالای ادبی و هنری بروم. من سراغ متنی می‌روم که بتواند برای تمامی زمان‌ها حرف بزند و فکر می‌کنم «مفیستو» یکی از همان نمایشنامه‌هاست. این نمایشنامه طبق سبقه تاریخی‌ای که دارد در زمان قدرت گرفتن هیتلربوده‌ است و زندگی یک بازیگر معروف یعنی هندریک هافگن است که سعی می‌کند خودش را با شرایط تطبیق بدهد. موضوع این نمایشنامه یک گروه تئاتری در یک شرایط خاص است. این گروه تئاتری که در آن‌همه نوع فردی با عقاید و سلایق متفاوت وجود دارد، نهایتاً به دلیل قدرت گرفتن هیتلر به هم می‌ریزد و هرکدام از آن‌ها با سرنوشتی چون مهاجرت، زندانی شدن، ادامه فعالیت تئاتری و... درگیر می‌شوند. این وضعیتی است که قبل از هر چیز دارای پیام اجتماعی و فرهنگی و هنری است، اما هیچ‌ یک از این‌ها باعث نشد من به سراغ این متن بروم. من بیشتر به خاطر کیفیت این متن سراغ آن رفتم. ارزش هنری همیشه برای من در اولویت قرار داشته و در لایه‌های بعد می‌توان به ارزش‌ها و تأثیرات اجتماعی و انسانی آن نیز اندیشید. بنابراین مفیستو نمایشنامه خوبی است و شاید اگر من هم کار نمی‌کردم حتماً یک روز کسی آن را در ایران اجرا می‌کرد. این متن بسیار پیچیده و دشوار است.

 

از چه نظر دشوار است؟

به علت تعدد شخصیت‌ها و پیچیده بودن رابطه‌ها متن سختی است. این نمایشنامه دو پرده دارد که در پرده اول، ما همه شخصیت‌ها را می‌شناسیم و در پرده دوم، 5 سال گذشته و همه آن‌ها دچار تحول شده‌اند. به‌نوعی نمایش در نمایش است و این، کار را اگرچه دشوارتر اما زیباتر می‌کند. مثلاً شخصیت اصلی که نقش آن را آقای مرتضی اسماعیل کاشی بازی می‌کند علاوه بر نقش خودش که هندریک هافگن است، باید لحظاتی از ریچارد سوم، مکبث و شخصیت‌های دیگر را بازی کند.

 

به نظر می رسد رمان های قابل توجهی با این قابلیت وجود دارند که به نمایشنامه تبدیل شوند.

فاوست یک مورد استثنا است و بعید می‌دانم زیاد این اتفاق افتاده باشد. پاسخ به این سؤال ساده نیست چراکه باید نمونه آورد و یک آمار دقیق داد. اما اساساً وقتی ما اثری را از قالبی به قالب دیگر تبدیل می‌کنیم چیزهایی را از دست می‌دهیم و چیزهایی را به دست می‌آوریم. چه در تبدیل رمان به نمایشنامه و فیلم‌نامه و چه بالعکس. تخیل مخاطب در رمان، خیلی بیشتر از تخیل مخاطب  مثلا در دیدن فیلم سینمایی کار می‌کند. در فیلم مخاطب باید آنچه برایش تعیین‌شده است را بپذیرد اما در رمان خواننده می‌تواند هر طور که می‌خواهد همه‌چیز را تصور کند. در تبدیل رمان به نمایشنامه هم تخیل کم می‌شود اما چیزهایی مثل موسیقی و ریتم به آن اضافه می‌شود. مثلاً از همین رمان «مفیستو» چند اقتباس نمایشی‌شده، یکی از آن‌ها «مفیستو برای همیشه» است که دکتر خاکی ترجمه کرده‌اند.

 

وضعیت نمایشنامه‌نویسی در ایران را به‌طور کل چطور ارزیابی می‌کنید؟

کاستی‌ها و ضعف‌هایی در نمایشنامه‌نویسی ما است که در کارگردانی، طراحی و بازیگری کمتر می توان با آن مواجه شد. ما در سه حوزه دیگر هنرمندانی در سطح بین‌المللی داریم. اما در رمان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی ضعف جدی داریم. قصه و حکایت داشته‌ایم اما رمان نه. داستان کوتاه و رمان و به طبع آن نمایشنامه‌نویسی در ایران بسیار هنر جوانی است.

 

قدمت تاریخی آن کم است یا کیفیت آثار چندان مطلوب نیست؟
هر دو؛ ازآنجایی که بسیار جوان است پس رشد زیادی هم در آن نکرده‌ایم و هنوز در ابتدای راهیم. نمایشنامه نویسان خوب در ایران انگشت‌شمارند.

 

فکر می‌کنید این ضعف ناشی از چیست؟

ما در دانشگاه‌ها آموزش صحیح نداریم و به‌طور کل آموزش‌هایمان در حوزه تئاتر با کاستی‌های زیادی روبه رو است و در حوزه نمایشنامه‌نویسی با نقصان عظیم‌تر و فقدان آموزش علمی شدید مواجه هستیم. اگر از نمایشنامه نویسان مهم کشورمان بپرسید که از کجا آموخته‌اند اغلب پاسخ می‌دهند ازخودمان! همین‌الان در رشته ادبیات نمایشی اساتید ماهری که بتوانند به‌طور تکنیکی نمایشنامه‌نویسی را با ساختار درست تدریس کنند بسیار کم هستند. فیلم‌نامه‌نویسی‌مان نسبتاً اوضاع بهتری دارد و در دو دهه اخیر در رمان نیز آثاری باقابلیت ترجمه یا اقتباس سینمایی داشته‌ایم که وارد رئالیسم جادویی شده‌اند و موفق هم بوده‌اند اما بازهم کم است. درحالی‌که در کشورهای پیشرفته ما رشته‌هایی مانندنوشتن خلاق در سطح دانشگاهی داریم. به‌طور مثال ما یک جنگ هشت‌ساله داشته‌ایم و درحالی‌که چندین نویسنده و کارگردان جهانی بعد از جنگ جهانی دوم معرفی شدند اما در ایران حتی 4 نمایشنامه ماندگار با موضوع جنگ نوشته‌نشده است. نه اینکه استعدادش را نداریم بلکه آموزش ندیده‌اند که بتوانند از سوژه‌های متعدد حاصل از جنگ استفاده کنند. وقتی اوریپید نمایشنامه «زنان تروآ» را در رابطه با جنگ یونان و تروی می‌نویسد و هنوز یکی از بهترین نمایشنامه‌هاست و یا آریستوفان که لزیستراتا را در رابطه با زنانی می‌نویسد که تصمیم می‌گیرند جلوی جنگ را بگیرند، این مقایسه مهم می‌شود. در زمان جنگ امریکا و عراق، من امریکا بودم و آنجا در تمامی شهرها و ایالت‌ها تصمیم گرفتند علیه جرج بوش که جنگ را شروع کرده بود همه نمایشنامه لزیستراتا را در یک روز بخصوص نمایشنامه خوانی کنند.

مسلماً جنگ ابعاد گوناگون دارد و هر هنرمندی ممکن است با رویکرد خاص خودش به آن نگاه کند اما باید صادقانه باشد. به نظر من به‌محض اینکه وارد حوزه تبلیغات چه ضد جنگ و چه به نفع جنگ شویم دیگر هنرمند نیستیم و تنها شعاری را مطرح می‌کنیم که می‌توانیم آن را به‌صورت یک مقاله ارائه دهیم. آثار یک هنرمند بازتاب صادقانه‌ اوضاع و شرایط فردی و اجتماعی او است. من اگر صادقانه آنچه دریافت می‌کنم را در یک اثر هنری منعکس کنم، ممکن است با انعکاس هنرمند دیگری همخوانی نداشته باشد. همه ما مثل هم نیستیم و حساسیت‌هایمان متفاوت است. قطعاً اگر محدودیت‌ها راجع به رویکردهایمان نسبت به جنگ برداشته یا کمتر می‌شد آثار بیشتر و بهتری خلق می‌شدند.

 

«مفیستو» تا چه حد بازتاب شرایط فعلی خودتان و جامعه است و چه وجه اشتراکی با مسائل روز جامعه ما دارد؟

درجایی که شرایط اجتماعی و سیاسی مشابه شرایط نمایشنامه «مفیستو» باشد، مفیستو اجرا نمی‌شود. پس اگر اکنون در جامعه‌ای اجرا می‌شود پس شرایط ما ضرورتاً شبیه به آن نیست و ما باید به روابط فردی و انتخاب‌های فردی توجه داشته باشیم. مثلاً اگر مکبث اجرا می‌شود شرایط حاکم بر داستان لزوماً امروزه وجود ندارد اما ما هشدار می‌دهیم که اگر روزی مکبثی به قدرت رسید چه آگاهی‌هایی می‌توانیم داشته باشیم.

 

تا چه اندازه هنرمندان امروز ما در آثارشان مسائل روز جامعه را در نظر می‌گیرند؟
در چند سال اخیر محدودیتی برای بیان موضوع وجود نداشته است و تمام موضوعات باکمی احتیاط اجرا می‌شوند. نمایشنامه‌ها مجوز می‌گیرند و این نشان می‌دهد که فضای بازتری برای هنرمند تئاتر در چند سال اخیر ایجادشده است. الآن ما بیشتر دغدغه بودجه داریم. من حقیقتاً نشنیده‌ام بگویند نمایشی توقیف شد. هم هنرمندان خط قرمزها را یاد گرفته‌اند و هم محدودیت در انتخاب موضوع برداشته‌شده است و ما باید از این شرایط مراقبت کنیم و هشدار بدهیم که این فضا حتی بازتر بشود و اجازه ندهیم بسته شود.

 

ازآنجایی‌که تخصص شما بازیگری است، چرا تابه‌حال علاقه جدی ای به سینما نشان نداده اید؟
من در امریکا علی‌رغم اینکه لهجه و زبان کارم را سخت می‌کرد اما چیزی نزدیک به 17 تئاتر کارکردم. در ایران هم‌کارهای زیادی انجام دادم مثلاً در «پرتره» با اصغر همت و آشا محرابی همبازی بودم، در «مرغ دریایی» نقش تریگوری را داشتم که هردوی این‌ها را آقای دکتر خاکی کارگردانی می‌کردند یا نقش آستروف در نمایش دایی وانیا به کارگردانی آقای اکبر زنجان‌پور و از همه مهم‌تر نقش مفیستو در «فاوست» به کارگردانی آقای حمیدرضا نعیمی. در رابطه با فیلم باید بگویم که  یک تله‌فیلم بازی کردم به نام «پازل» که در آنجا با رضا کیانیان همبازی بودم.


فکر می کنید تا چه اندازه شیوه بازیگری استانیسلاوسکی در ایران درست تعلیم داده‌ و اجرا می‌شود؟

شیوه‌ای که من در امریکا  آموزش دیده‌ام و سال‌هاست آن را تدریس می‌کنم «متد اکتینگ» است. بازیگری متد که برخاسته از استانیسلاوسکی است. من این را هم در دانشگاه‌ها و آکادمی‌های بازیگری در امریکا 13 سال تدریس می‌کردم و هم در ایران در آموزشگاه «سه‌نقطه». این شیوه به نظر من در ایران هنوز درست درک نشده است. اگرچه مربیانی هستند که ادعا می‌کنند «متد اکتینگ» تدریس می‌کنند و تبلیغ‌هایشان را می‌بینیم اما کافی است از آن‌ها بپرسیم این را کجا یاد گرفته‌اید که می‌خواهید آموزش دهید. چیزی نیست که از توی کتاب‌ها بتوان خواند. باید حتماً دوره دید. من به این متد معتقدم چراکه در وهله اول برای خودم به‌عنوان بازیگر جواب داده است و بعد بازیگرانی که پرورش داده‌ام. این روش، یکی از موفق‌ترین متدهای بازیگری در جهان است زیرا بیشتر بازیگران هالیوود از براندو، دنیرو، پاچینو تا بازیگر فوق‌العاده محبوب من دنیل دی لوئیس از ان پیروی کرده اند. من 3 سال با همین متد در آکادمی بازیگری امریکا تدریس کردم و این را هیچ‌کس نمی‌داند. در آن 3 سال مسابقه بزرگ بازیگری در سراسر امریکا برگزار می‌شد که از همه آکادمی‌ها و دانشگاه‌ها شرکت می‌کردند و هر سه سال پشت‌هم هنرجوهای من که با هرکدام 4 ماه کارکرده بودم در این مسابقه اول شدند. پس این متد جواب می‌دهد.

 




مطالب مرتبط

تازه‌ترین نمایشنامه حسین کیانی در راه اجرا

«مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» به تالار مولوی خواهد آمد
تازه‌ترین نمایشنامه حسین کیانی در راه اجرا

«مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» به تالار مولوی خواهد آمد

نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز»، نوشته حسین کیانی، به کارگردانی کارن کیانی و بازی بهروز پناهنده، از پانزدهم فروردین ۱۴۰۳ در سالن کوچک تالار مولوی، روی صحنه خواهد رفت. 

|

گفت‌وگو با دلارام موسوی، کارگردان نمایش «نقش هیتلر در آلبوم خانوادگی»

عکس‌هایی که در صحنه جان می‌گیرند
گفت‌وگو با دلارام موسوی، کارگردان نمایش «نقش هیتلر در آلبوم خانوادگی»

عکس‌هایی که در صحنه جان می‌گیرند

دلارام موسوی، کارگردان «نقش هیتلر در آلبوم خانوادگی»، ایده این نمایش را برگرفته از یک اتفاق واقعی در خانواده خود می‌داند که ماجرایش به جنگ جهانی دوم بازمی‌گردد. او برای بازگویی داستان خود، شخصیت‌های نمایش را از قاب عکس بیرون می‌آورد و به آنها جان می‌بخشد.

|

نگاهی به نمایش «کفنم کجاست؟» به نویسندگی و کارگردانی احمد حامدی

در هزارتوی رازهای مگوی مردگان
نگاهی به نمایش «کفنم کجاست؟» به نویسندگی و کارگردانی احمد حامدی

در هزارتوی رازهای مگوی مردگان

بهنام حبیبی: روایت‌های گوناگون مردگان برخاسته از گور، از دنیای پس از مرگ، پیوسته در قالب‌ها و محتواهای گوناگونی به تصویر کشیده شده است. برخی از این روایت‌ها جدی و تراژیک و برخی دیگر با ...

|

«خونِ» روی صحنه می‌آید

«خونِ» روی صحنه می‌آید

نمایش «خونِ» به کارگردانی حسین قاسمی‌هنر با اجرایی از یک کودک 8 ساله در تالار مولوی روی صحنه می‌آید.

|

نظرات کاربران