در حال بارگذاری ...
یادداشت مرجان قمری،کارگردان نمایش «همسر چینی»

اشتراک اندیشه با نمایش کمدی

ایران تئاتر:این روزها خانه نمایش میزبان نمایش همسر چینی نوشته رحمت امینی و به کارگردانی مجان قمری است.

به نام خالق خلاق. خانه نمایش همیشه مرا به یاد سال‌های بسیار دور می‌اندازد؛ آن سال‌هایی که اساتید و پیشکسوتان تئاتر، جوانی خود را در این عرصه پیر می‌کردند. خانه‌ای با این قدمت و پیشینه همیشه باعث مباهات و عاشقی است. بسیار خرسندم که اولین تجربه کارگردانی‌ام را در این خانه‌ی کهن روی صحنه می‌برم.

نه این‌که بخواهم جا پای اساتید بگذارم! نه ... فقط این‌که سال‌ها بعد افتخار می‌کنم به عنوان یک شاگرد همیشه‌ی تئاتر در هوایی نفس کشیدم که اساتیدم نفس کشیده‌اند ـ حالا اگر کالبد این خانه عوض شده چه باک؟ ـ مهم روح پاک و ماندگار این سراست. هرچند دلم می‌خواهد فریاد بکشم ما خانه‌ی خودمان را می‌خواهیم؛ خیابان پارس و آن پلاتوهای همیشه زنده.کاش زودتر کالبد گذشته این روح زیبا به آغوش خانواده‌اش بازگردد.

 

اما همسر چینی را بیست‌وپنج سال پیش رحمت امینی با ذوق و شوق جوانی و تازگی خلق کرده. اثری زیبا و بدیع که به دلیل سوژه و طرح موضوعی که دارد تاریخ انقضا ندارد و می‌توان آن را در همه‌ی دوره‌ها و همه‌ی کشورها روی صحنه برد‌. افتخار این را داشتم که پانزده سال پیش در کنار رسول نقوی عزیز، به کارگردانی حسن وارسته مهربان در این نمایش ایفای نقش بکنم که خدا را شکر اجرای بسیار موفقی هم داشت. آن سال‌ها من سه سال بود وارد عرصه‌ی بازیگری شده بودم و این برای من تجربه بسیار دل‌نشینی بود.

و امروز پس از هجده سال یادگیری در عرصه تئاتر به دغدغه‌ی اصلی خویش که همانا کارگردانی‌ست جامه‌ی عمل می‌پوشانم و ترجیح دادم متنی را انتخاب بکنم که سال‌ها پیش، مدتی طولانی درگیرش بودم، روی آن کار کرده‌ام و تا حدودی به آن مسلط هستم. سپاسگزارم از رحمت امینی به خاطر اعتمادش به این هنرجوی کوچک. همچنین بسیار تشکر می‌کنم ازجناب آقای علی‌اصغر راسخ‌راد ـ رییس محترم خانه نمایش ـ که این بستر و فرصت را برای ما فراهم کرد تا بتوانیم خلق بکنیم و اندیشه‌مان را با مردم به اشتراک بگذاریم، و دیگر آن‌که کمدی برای من تبدیل به یک رسالت شده. پنج سال است در نمایش‌های کمدی بازی می‌کنم. اعتراف می‌کنم در ابتدا دغدغه‌های مالی مرا به این عرصه کشاند اما حالا احساس دین میکنم؛ به مردمی که سینه‌سوخته هستند و خنده را در زندگی‌شان کم دارند. این‌که لحظاتی آنها را از مسائل و مشکلات‌شان دور بکنم، لحظاتی عاشق‌شان بکنم و لحظاتی آنها را به شگفتی و خنده وا دارم دیگر برایم یک وظیفه شده است. از خداوند خالق، منان، مهربان و زیبا خواهانم نه تنها مرا،که همه‌ی عزیزانی را که برای اعتلای هنر، فرهنگ، شادی و عشق این مرز و بوم تلاش می‌کنند سلامت و پیروز بدارد. مردمم را عاشقانه دوست دارم و عاشقانه در این عاشقی می‌آموزم و خدمت می‌کنم.

 

هنرجوی تئاتر؛ مرجان قمری/ تیرماه سال هزاروسیصدونودوشش




نظرات کاربران