در حال بارگذاری ...
یاداشتی بر نمایش «تقدیم به ایتالو کالوینو»

جهان درد بی معنائی و حقیقت غایب

ایران تئاتر، ابراهیم مهدی زاده: کارگردان خوش‌فکر، منصورصلواتی بعد ازنمایشنامه «لابراتور»، به ویژه با کمدی- تراژی« تقدیم به ایتالوکالوینو»، می رود تا جهان هنری – تناتری، منحصر به فرد خود را، تکمیل کند.

کارگردان خوش‌فکر، منصورصلواتی بعد از نمایشنامه «لابراتوار»، به‌ویژه با کمدی- تراژی «تقدیم به ایتالوکالوینو»، می‌رود تا جهان هنری – تئاتری، منحصربه‌فرد خود را، تکمیل کند.
در جهان او، با استفاده از سه‌گانه‌ی هنری، یعنی رقص (بالرین)، موسیقی و شعر (دیالوگ‌های نزدیک به شعر) پیشنهاد هستی‌شناسی - هنری خود را به تماشاچی عرضه می‌کند بدون آنکه در این پیشنهاد اصرار و به دنیای دو آلیسم تسلیم شود. این جهان، جهان درد بی معنائی و حقیقت غایب را رقم می‌زند. غالب و مغلوب، حاکم و محکوم، عارف، عامی، مدرن و ضد مدرن در انتظار حقیقت غایب، با درد بی معنائی در چنبره‌ی هستی در نیستی، دست‌وپا می‌زنند تا ملال موجود را سامان دهند و بی‌نظمی را نظم مند سازند. به‌عبارتی‌دیگر، غالب و مغلوب، اقلیت و اکثریت، در تحلیل نهائی به یکسان از فقدان حقیقت امر، در رنج وغذاب هستند. به این دیالوگ‌ها توجه کنید:
: نمی‌ترسی؟
: مرگ همه‌جا هست
: ترسیدی؟
: نه زیاد
: اشتیاقت برای مردن دوست دارم
: زندگی بدون انتظار بی‌معناست
: جز خودم هیچ‌کس نمی تونه منو درک کنه.
: تو دربند منی
: یک روز در مورد تو هم‌صحبت می‌کنند.
: کار خاصی نمی‌کردیم در مورد خرابی حرف می‌زدیم
: می‌تواند این‌طور روایت نشود.
: بدون دلیل ادامه‌دهندگانیم.
: نمی‌شود قضاوت نکرد.
مغلوب رودرروی غالب اورا به پوچی حقیقت وعدم تداوم او دلالت می‌کند و می‌گوید تو نیز روزی مغلوب دیگری خواهی شد. غالب درصد انکاراست اما انگار، در برزخ سخن مغلوب، اضطرابش گریبان غالب را می‌گیرد ولی تبانی تقدیر و اسطوره، کمدی – تراژدی سرنوشت آندورا رقم می‌زند و باید آن دو تا آخر راه را ادامه دهند و گویا از آن فرجام محتوم گریزی نیست. صحنه با شروعی آرام اما سرشار از آشفتگی و بی‌کلام آغازمی‌شود. این آشفتگی بی‌اغراق و ساده، تداعی‌گر، اکثریتی را نمایندگی می‌کند که نقطه مقابل مهمانی ناخوانده‌ی ملال است. بالرین با نمایش هنرمندانه‌ی مژگان حسین زاده با زبان هنر، شروع و پایان بازی بی‌کلام (مرد دست بر‌دهان) را تکمیل می‌کند. در پایان غالب و مغلوب، دست بر‌دهان، آقا و خانم کاه، خانم و آقای سختوب، کلی، ماز، ار، همه و همه در غیبت حقیقت، با دنیای متکثر و آزاردهنده‌ی درد بی‌معنایی، درانتظارحقیقت اند. حقیقتی که گاه سوژه است گاه ابژه. گاه کمدی ست گاه تراژدی. شاید هم هیچ‌کدام. آقای صلواتی، می‌شود؟

 




نظرات کاربران