در حال بارگذاری ...
نقد نمایش هایلایت به کارگردانی سوسن پرور

درد مشترک و تراژیکی که فریاد را در گلوی زنانمان خفه کرده است

ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : نمایش هایلایت همان‌طور که از نامش پیداست در خصوص زنان است. نمایش یک روز از آرایشگاه زنانه‌ای را نشان می‌دهد آرایشگاهی که طیف‌های مختلف سنی در آن حضور دارند. این خود به‌تنهایی موقعیت مناسب و قابل‌توجهی برای طرح مسایل مربوط به زنان است.

نمایش هایلایت همان‌طور که از نامش پیداست در خصوص زنان است. نمایش یک روز از آرایشگاه زنانه‌ای را نشان می‌دهد آرایشگاهی که طیف‌های مختلف سنی در آن حضور دارند. این خود به‌تنهایی موقعیت مناسب و قابل‌توجهی برای طرح مسایل مربوط به زنان است.

 موقعیتی که سال‌ها پیش هاله مشتاقی نیا نیز بر اساس آن نمایش موفقی را نوشت. جایی که تماماً زنانه است. بدون اغیار در اینجا بخوانید مردان. مردانی که اگر خود نیستند سایه سنگینشان از ابتدا تا انتها بر فضای نمایش خود را تحمیل کرده است. چون آن‌سوی مشکلات این زنان مردان ایستاده‌اند. نمایش انگار شما را به پشت‌صحنه واقعیاتی که زنان زمانی که در چنین جاهایی دورهم جمع می‌شوند از آن می‌گویند می‌برد و شما به آن‌سوی پرده زنانه می‌روید و این برای تماشاکنان مرد می‌تواند بسیار جالب و جذاب باشد. اینکه بدانند زنان در خلوت‌های زنانه اشان چه می‌گویند.

همه این زن‌ها و دخترها اولاً دریک چیز مشترک‌اند و آن‌هم زن بودنشان است. زن بودن در کشوری چون ایران با تمام مسایلش با زن بودن در مثلاً یک کشور اروپایی، آسیایی و یا آفریقایی و... تفاوت دارد. هایلایت بیشتر اصطلاحی است در آرایشگاه‌های زنانه در خصوص رنگ کردن مو؛ اما خود کلمه هایلایت معنی برجسته‌سازی و روشن‌سازی را نیز به همراه دارد و ما در طول نمایش شاهد روشن شدن قسمت‌های تاریکی از زندگی این زنان هستیم که نمی‌خواهند آن را روشن سازند و ترجیح می‌دهند که همان‌طور تاریک خاموش در گوشه ذهنشان بماند تا آن را برجسته و روشن سازند و افشا کنند به‌گونه‌ای که همه آن را بدانند.

ازاین‌رو نام نمایش ارتباط ماهوی با موضوع و تم نمایش دارد. این زنان به‌جز جنسیتشان حداقل در یک موضوع عمده باهم شریک هستند و آن مردان وزندگی مشترکشان با آنان است. مشکلات ومسایل زندگی اشان در رابطه با همسرانشان. اینکه همسرانشان آنان را درک نمی‌کنند یا به آن‌ها خیانت کرده و زن دیگری گرفته‌اند. از ظلم و خشونت‌های خانگی که مردان بر آنان روا می‌دارند و... فرقی هم نمی‌کند که پول‌دار باشی یا از قشر معلومی و متوسط جامعه، تحصیل‌کرده باشی یا نه. خارج‌رفته باشی و تحصیلات عالیه کرده باشی و چند زبان بدانی یا نه و... چندان فرقی ندارد. این زنان همگی دارای دردی مشترک هستند و آن عدم درک و رفتار مناسب برابر با شانشان از سوی همسرانشان، خانواده و جامعه است.

آن‌ها مظهر عشق و محبت و دوست داشتن و زیبایی هستند اما درواقع همگی براثر همین فرهنگ غلط رایج در خانواده و جامعه که زنان را جنس دوم می‌دانند پژمرده شده و عملاً اعتماد به‌ نفسشان را ازدست‌داده‌اند؛ و زمانی که زنان و دختران یک جامعه جنس دوم به‌حساب آیند و اعتماد به نفسشان را از دست بدهند کل جامعه درخطر خواهد افتاد و اعتماد به نفسش را در برابر همه‌چیز از دست خواهد داد؛ و ما متأسفانه از پس این‌همه سال هنوز متوجه این مهم نشده‌ایم.

بعضی از زنان نمایش چون دیگر زنان جامعه ترجیح می‌دهند ظاهرشان را حفظ کرده و به گو نه ای خود را نشان دهند که انگار بهترین و عالی‌ترین زندگی را داشته و هیچ دغدغه‌ای ندارند؛ اما این‌گونه نیست. فقط دارند خود را فریب می‌دهند و تظاهر می‌کنند و به این فریب به امید روزی که همه‌چیز تغییر کند دل‌خوش می‌دارند. امیدی واهی.

زمانی که هرکدام در خود هستند و ما در زیر نور موضعی به افکار و درونیاتشان پی می‌بریم آنگاه است که می فهیمم این زنان همگی دارای درد مشترک هستند. هیچ‌کدامشان زندگی ایده آلی ندارند توگویی همگی از یک یا چند درد مشترک رنج می‌برند و اولین مورد عدم درک و ارتباط درست و انسانی از سوی شوهرانشان است.

سوسن پرور در متنی به ظاهر ساده که روایت گر یک روز چند زن در یک آرایشگاه زنانه است. رئالیستی محتوم و تراژیک را نشانمان می‌دهد. این زنان می‌توانند همسران، دختران، خواهران و مادران ما باشند که به خاطر زندگی اشان و بچه‌هایشان و عرف و فرهنگ اشتباه جامعه دم برنیاورده‌اند و درد و رنج خویش را یک‌عمر در درون ریخته‌اند و فریادشان را در گلو ماسانده اند.

این تراژدی تو را به فکر فرومی‌برد. تراژدی کمدی‌ای که واقعیات دردناک را در برابر تو بازمی‌گشاید. کمدی وطنزی که این ضرب‌المثل را به یاد آدم می‌آورد  « که کارم از گریه گذشته است به این می‌خندم ». به این زندگی و درد مشترکی که معلوم نیست کی و چه هنگام می‌خواهد در جامعه ما و بین مردان ما حل شود. زخمی ناسور که باید روزی سر باز کند تا زنان ما بتوانند نفس برآرند و فریاد در گلو مانده اشان را بدون ترس از فروپاشی خویش وزندگی و شخصیت وشانشان بر سر جامعه مرد سالارو مردان کژ فهم برکشند. فریادی که حدیثی مکرر است از ظلم و نابرابری برزنان این سرزمین. اما شاید بخشی از این عدم ارتباط به خود زنان وعدم شناخت درست آنان از مردان بازگردد.

زمانی که تعمیرکار به آرایشگاه می‌آید در واقع دیدگاه مردی را وارد نظرات زنان در خصوص به اصطلاح جنس قوی کرده‌ایم. مرد پر بی‌راه نمی‌گوید او از مدام کار کردن واینکه وقتی مردی با دست‌پر پس از خستگی روزانه به خانه می‌آید این یعنی همان دوست داشتن و ابراز علاقه به همسرش.

شاید مردان ما باید رفتار با زنان را از ابتدا فرابگیرند و شروع به شناخت موجودی ظریف ولطیف به نام زن بنمایند. این مرد هم وقتی می‌خواهد راجع به همسرش که طلاق داده صحبت کند با خشونت حرف می‌زند. او حتی دستمزدش را به صاحب آرایشگاه تحمیل کرده و با خشونت آن را طلب می‌کند. این عدم درک زنان از سوی مردان و به کار بردن خشونت مهم‌ترین مسئله بغرنج در خصوص ارتباط زن و مرد در جامعه ماست.

 از این‌ها که بگذریم سوسن پرور سعی کرده بود که بازی‌ها بر طبق خواست متن، رئال و واقعی جلوه کند. حضور استاد صدیقه کیانفر به اجرا گرمی خاصی بخشیده بود. بازیگران سعی داشتند رئالیستی و واقعی بازی کنند؛ و می‌دانیم که یکی از سخت‌ترین نوع بازی‌ها در تئاتر همان بازی رئالیستی است. پس اگر سعی کنیم هرچه طبیعی‌تر بازی کنیم لاجرم واقعی‌تر جلوه خواهیم کرد سوسن پرور سعی کرده بود با لحظات کمدی و طنز از تلخی کار بکاهد اما باید گفت که کمدی وطتز بخصوص در چنین نمایش‌هایی که تراژیک هم هستند و واقعیات محتوم جامعه و افراد را به صحنه می‌کشند باید از دل کار و شخصیت‌ها بیرون بیاید.

در اینجا بخشی از کمدی‌های بیانی و حرکتی گویی تصنعی و زیاده می‌نمودند و به‌گونه‌ای به کار حقنه شده بودند. بخصوص بخش‌هایی که بداهه‌ها صورت می‌پذیرفت. اما در کل باید گفت که بازی‌ها روان صورت گرفته بود به‌ویژه بازی مرضیه صدرایی، سوسن پرور، غزاله جزایری که می‌باید البته در بداهه‌هایش و نوع گفتن آن و جایی که باید آن‌ها را بیان کند دقت بیشتری نماید.

مثلاً جایی که تعمیرکار دارد حرف می‌زند بایسته و دراماتیک نیست که برای ایجاد طنزی که تأثیری هم ندارد مدام در میان حرف‌هایش پرید. این علاوه بر پرت نمودن تمرکز تماشاکنان ریتم کار را نیز کند می‌کند و تأثیر نامطلوبی روی آن می‌گذارد. دیگر بازیگران نیز به‌نوبه خود توانسته بودند نسبتاً بازی‌های قابل قبولی را ارائه دهند. درنهایت شاهد نمایشی بودیم که واقعیت تراژیکی که مبتلابه جامعه ماست را نشانمان می‌دهد واقعیتی که باید با کار فرهنگی روی نسلی که در حال رشد است آن را سطح مطلوب و انسانی برسانیم تا دیگر زنان ما مورد ظلم واقع نشوند و جنس دوم به‌حساب نیایند و به حقوق برابری که حقشان است دست یابند تا هایلایتی زیبا از زندگی‌های مشترک را شاهد باشیم. به نویسندگان، کارگردان و گروه خسته نباشید می‌گویم.

 

 

 




نظرات کاربران