نگاهی به نمایش « در مه بخوان» به کارگردانی مسعود طیبی
چشمانداز رنگباختۀ یک دورۀ تاریخی
ایران تئاتر- بهروز فائقیان: نمایشنامه « در مه بخوان» چشماندازی فئودالیستی را پیش روی مخاطب قرار میدهد؛ نظامی که علیرغم نشانههایی از تحول در پسزمینه این درام اجتماعی هنوز آشکارا نفس میکشد و بر مناسبات و روابط اجتماعی اثرگذار است.
چشم اندازهایی که نویسندۀ نمایشنامه « در مه بخوان» سعی در ترسیم آنها داشته، امروز جای خود را به مناسباتی اساساً دیگرگون داده است. این متن که در دهه پنجاه شمسی نوشته شده، اما بخش بزرگی از افقهایی که پیش رو میگذارد در لایههای زیرین خود به وضوح گذشتههایی دورتر را نشانه میرود. واقعیت این است که اگر برای اکبر رادی نویسنده این متن فضای فرهنگی و اجتماعی مقطعی مشخص از تاریخ ایران مورد نظر است و زمان و مکان خاصی را مبنای طرحاندازی درام خود قرار میدهد، اما امروز یافتن نشانههایی از آن فضا به هیچ وجه آسان نیست. به طور دقیقتر، نمایشنامه اکبر رادی چشماندازی فئودالیستی را پیش روی مخاطب خود قرار میدهد که البته نیروهای اجتماعی دیگری تلاش برای نقشآفرینی در آن دارند. نظام ارباب و رعیتی علیرغم نشانههایی از تحول در پسزمینه این درام اجتماعی هنوز آشکارا نفس میکشد و بر مناسبات و روابط اجتماعی اثرگذار است. فرمانبری و تمکین روستائیان از سپاهیان دانشی که در هیات برپاکنندگان نظم جدید به میدان آمدهاند، از مصداقهای آشکار مناسباتی است که تقابلهای طبقاتی در آن نقش اصلی را بازی میکنند.
در چنین فضایی است که نویسنده متن آگاهانه به اشکال شناخته شدهای از درامپردازیهای اجتماعی قرن نوزدهم و به وِیژه درام چخوفی نزدیک میشود. این همان میدان کشاکش نیروهایی است که جهان را در آستانه تحولات اجتماعی عظیمی قرار داده و به افقهایی تازه نظر دارد. قرابتهای فرمی و محتوایی آشکار « در مه بخوان» با درونمایه نمایشنامههای چخوف که به تصویرسازی گذار اجتماعی روسیه از قرنها نظم ارباب و رعیتی شهرت دارد، از چنین پسزمینهای میآید.
به این ترتیب « در مه بخوان» در مؤلفههای اصلیاش همدلیهای زیادی با آنچه درام چخوفی میخوانیم پیدا میکند. چنین همبستگیهایی از جنبههای شکلی نیز میان این متنها قابل شناسایی است و اکبر رادی هم فراخوانی از نیروهای اجتماعی در صحنه ترتیب میدهد تا در تقابلهایی که میان آنان شکل میدهد، جهانی در آستانه دگرگونی را مجسم کند. به این ترتیب مبنای شکلگیری درام، اینجا هم از چنین الگویی پیروی میکند. اگر در "باغ آلبالو" نو و کهنه از خاندانی اشرافی به دهقانزادهای تازه به دوران رسیده دست به دست میشود، در نمایشنامه اکبر رادی استقرار طبقهای از تحصیل کردهها را شاهد هستیم که میآید تا جایگزین سنت دیرین ارباب و رعیتی شود. نوجوان روستایی دیروز و جوان برازنده امروز که در کسوت پزشکی به زادگاهش بازگشته یکی از نمودهای استقرار این وضعیت تازه است.
نویسنده متن اما به این جایگزینی چشم اندازها چندان خوشبین نیست و به زعم او این جایگزینی موقعیتها بالقوه آبستن منفعتجوییهای فرصتطلبانی است که حتی کسوت معلمی مانع سوداگریهایشان نیست. با این حال نویسنده قهرمانهای این کارزار تازه را هم به میدان میآورد تا موازنه دراماتیک متن را در کشاکش این نیروها شکل دهد. معلم شریفِ آرمانخواه و پزشک دلسوز، دو ضلع موجودیتی تازه هستند که یکی تربیت ذهنی اجتماع را دنبال میکند و دیگری سلامت جسمی آن را. اما همانطور که پیشتر اشاره شد، این چشماندازِ گذار حیات اجتماعی ایران از نظم فئودالی به جامعه شهروندمدار، امروز منظرهای رنگباخته است که طی دههها تحولات اجتماعی بعدی مناسباتی دیگرگون را جایگزین خود میبیند. از این جهت معنای رجوع به متنی با این مشخصهها شاید جز یک یادآوری تاریخی نمیتواند باشد. کارگردانی اجرایی از این متن با وفاداری تمام به فضای مورد نظر نویسنده بر همین امر دلالت دارد و نشان میدهد در این اجرا از متن « در مه بخوان» قرار نیست موقعیت مورد نظر رادی به امروز تعمیم داده شود.
به این ترتیب است که کارگردانی در اینجا معنای خود را تنها در وفاداری به تمام اجزای متن اصلی پیدا میکند. شاید همین رویکرد است که کارگردانی این اثر را از تفسیردقیق موقعیت مورد نظر نویسنده تهی کرده و تنها در اندازه تصویرسازی متن ظاهر میشود. همین خلاء تفسیر در کارگردانی موجب شده تا مخاطب در راه بردن به عمق مضمون اثر ناکام بماند و در صحنۀ این اجرا تنها شاهد کنش و واکنشهایی باشد که اغلب انگیزههای روشن و دقیقی نمیشود برایشان یافت. چنین است که در روبهرو شدن با این اجرا، مخاطب تنها با بخشهایی از اثر که کارگردان موفق شده موقعیت و شخصیتها را به درستی ترسیم کند، میتواند همدلی داشته باشد. اگرچه مصداقهای زیادی از چنین توفیقاتی را نمیتوان در این اجرا از « در مه بخوان» سراغ گرفت، اما برای نمونه ارتباط میان روستائیان و سپاهیان دانش مستقر در روستا از جمله روابطی است که به درستی و به نحوی تاثیرگذار برای مخاطب ترسیم میشود. به جز این، تماشاگر صحنه اجرای « در مه بخوان» تنها با انبوه آدمهایی روبهرو است که موفق نمیشوند تصویر درستی از انگیزههای درونی رفتارهایی که از خود نشان میدهند به دست دهند.