در حال بارگذاری ...
نگاهی به سه نمایش اجرا شده در جشنواره تئاتر دانشگاهی

عبور از چالش متن و اجرا

ایران تئاتر- بهروز فائقیان: آثار ارائه شده در بیست و یکیمن جشنواره بین‌المللی تئاتر دانشگاهی چگونه چالش‌های پیش رو برای حضور در یک رقابت حرفه‌ای را پشت سر می‌گذارند.

آثار نمایشی حاضر در جشنواره تئاتر دانشگاهی به جز چالش رقابت در یک عرصۀ حرفه‌ای، باید آزمون هایی برای گروه های دانشجویی در مواجهه با شیوه های اجرایی، همچنین نحوه ارتباط با مخاطب هم در نظر گرفته شود. بر این اساس توصیف اینکه آثار ارائه شده در بیست و یکیمن جشنواره بین المللی تئاتر دانشگاهی چگونه با این چالش ها روبه رو شده و این آزمون ها را پشت سر گذاشته اند، تا اندازه ای ناظر بر کیفیت این رقابت ها هم خواهد بود. در این مجال اجرای سه نمایش در این دوره از جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران را مرور می کنیم.

 

« پرتی» نوشتۀ رسول کاهانی و به کارگردانی بهار رضی‌زاده بازخوانی چندین بارۀ یک برش از روزمرگی‌های چند دختر در یک استراحتگاه دانشجویی است. پنج دختر در روایت آنچه در یکی از ساعت های یکنواخت گذران روزها در این فضا رخ داده اختلاف نظر دارند و هر یک برداشتی متفاوت از این دقایق را در ذهن دارند. در نهایت همۀ این روایت ها جز تکرار همین ساعت های ملال آور و سترونی نیست که در روابط ساکنین استراحتگاه حکمفرماست نمایش در مجموعۀ بازی های زبانی که ارائه می دهد تا اندازه ای به عبث گویی های تئاتر پوچی نزدیک می شود، اما موقعیتی که در نهایت برای تماشاگر ترسیم می کند فاقد دستمایه ای قدرتمند برای القای موقعیتی از این دست است.  «پرتی» در محدودۀ همین روایت های چندگانه ساختار خود را شکل می دهد و تقریباً از ارجاعات خارج از متن به جز چند مورد معدود پرهیز می کند. به این ترتیب جهانی که نمایش ترسیم کننده آن است، فاقد ظرفیت هایی به نظر می آید که بتواند معانی مورد نظر متن را در گستره هایی با ابعاد انسانی عظیم به میان بکشد. صحنۀ نمایش فاقد هرگونه عنصر نمایشی سعی دارد تنها به مدد تمرکز بر شخصیت های نمایش و روایت های متعددی که هر یک از آن ها ارائه می دهند، تماشاگر را درگیر کند. به این ترتیب افت و خیزهای درام تنها از طریق رقابتی که بازیگران نمایش در به کرسی نشاندن روایت خود برای تماشاگر دنبال می کنند، معنی پیدا می کند.   

 

نمایش « تعلیم ریتا» نوشتۀ « ویلی راسل» به کارگردانی محمدحسین پورابولی.، اجرایی واقع گرایانه از یک ارتباط انسانی عمیق را ارائه می کند. ریتا آرایشگری است که تصمیم گرفته تحصیلاتش را از سر بگیرد و در آموزش آزاد دانشگاه ثبت نام می کند. ماجرا از دیدار او با فرانک ،استادش آغاز می شود اما فرانک در ابتدا با تحصیل او مخالفت می کند زیرا از نظر او این کار کاملا بی فایده است اما در نهایت در برابر خواسته های ریتا تسلیم میشود و قبول می کند.  در نهایت و در آنچه در ارتباط میان این دو شکل می گیرد همان قدر که ریتا به سمت پیشرفت اجتماعی می رود، در عین حال فرانک جایگاه اجتماعی خود را از دست می دهد.  اجرا با تمرکز به تصویر کشیدن چرخش ها و افت و خیزهای این ارتباط موفق می شود ظرافت ها و پیچیدگی های این رابطه را به طرز قابل درک ترسیم کند. ارتباط زن جوان تعلیم گیرنده با یک استاد پا به سن گذاشته، اگرچه بیش از هر چیز حول ادبیات به عنوان عرصۀ بروز و ظهور اندیشه و احساسات انسانی بنا شده، به نمایش می گذارد. « تعلیم ریتا» در حقیقت بیانیۀ نویسندۀ متن بر علیه نظام آکادمی  ها است که همواره معیارهای تثبیت شدۀ دانشگاهی را به عنوان یگانه مرجع ارزش گذاری امور معرفی می کنند. ترسیم ارتباط زن جوان و استاد دانشگاه که نقطۀ آغاز آن همین ارزش های تثبیت شدۀ آکادمیک است، اما در ادامه به بده و بستان های همپایی میان این دو تبدیل می شود، طوری که سرآخر تشخیص اینکه شاگرد و استاد، کدامیک حقیقتاً بیشتر بر دیگری تاثیرگذار بوده، دشوار خواهد بود.  چرخش نهایی درام در جابه جا شدن موقعیت های این دو که در اجرا به درستی و با ظرافت دنبال می شود، نقطۀ عطف نمایش است. تعلیم گیرندۀ مبتدی اما خوش قریحۀ ابتدای داستان به مرور جذب ارزش های جامعه فرهیخته آکادمیسین ها می شود، اما بر خاف او استاد ادبیات دانشگاه در همنشینی با او به تدریج رودرروی نظام آکادمیک می ایستد و ارزش های ازلی و ابدی اش را به سخره می گیرد. نمایش موفق می شود تماشاگر را با همۀ این چرخش ها و مسیر پوست انداختن های شخصیت های نمایش همراه کند.

 

« در انتظار گودو» به کارگردانی حسام الدین لک برداشتی از نمایشنامۀ ساموئل بکت و یکی از شناخته شده ترین نمونه های ادبیات مدرن، تا اندازه زیادی به درونمایۀ این متن وفادار می ماند. با این وجود، این اجرا از « در انتظار گودو» در مجموع تحرک و هیجان بیشتری از آنچه متن پیشنهاد می کند، ارائه می دهد. « گوگو» و « دی دی» شخصیت های اصلی نمایش در آغاز این اجرا در میان تماشاگران و روی صندلی نشسته اند که می تواند تعمیم دادن موقعیت آن ها به جمعیت حاضر در سالن نمایش هم تعبیر شود؛ در شرایطی که این دو، همچون دیگر تماشاگران به صحنه نمایش چشم دوخته اند و از آنچه بر آن ها گذشته می گویند، گویی همه حاضرین در انتظار برای ورود گودو شریک شده اند. نمایش تا جایی که ارباب «پوزو» و برده اش «لوکی» از درگیری با آن ها به خاطر اینکه در ملک او اطراق کرده اند، گویش های متفاوتی برای شخصیت ها انتخاب می کند که شاید تدبیری برای به تصویر کشیدن نا‌ آشنایی شخصیت ها با یکدیگر است. کارگردان در این رویکرد جالب توجه گویش های نقاط مختلف ایران را برای شخصیت ها انتخاب کرده که تا اندازه زیادی بر ارتباط گیری میان آن ها تاثیرگذار و تعیین کننده است. کارگردان در این میان و با تعریف یک شخصیت بیرون از متن به عنوان سوفلور-تصحیح کننده اشتباهات کلامی و گفتاری بازیگران را به آن ها یادآوری می کند یا کنترل امور صحنه مثل روشن و خاموش کردن نور صحنه را به عهده دارد. این شخصیت به عنوان مابه ازایی برای شخصیت پسربچه در متن اصلی در نظر گرفته شده که قررا است اعلام کننده ورود آقای گودو به صحنه باشد. ابداعات دیگری از این دست را هم جابه جا در اجرا شاهد هستیم که در بعضی اوقات به ارجاعات خارج از متن اشاره دارند. توقف اجرای نمایش به خاطر سرو صدای یک گروه صدابرداری در سالن مجاور نمونه ای از این ارجاعات است که فضای انتزاعی و خارج از زمان و مکان متن اصلی را با فضای روزمرگی ها گره می زند.  

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران