دستهبندی ایران تئاتر از ژانرشناسی تازهترین اجراهای پایتخت
درامهای اجتماعی در صف اول نمایشهای روی صحنه
ایران تئاتر: در جدول برنامههای تماشاخانههای تهران در این روزها بیشترین تعداد آثار نمایشی در زیر عنوان نمایشهای اجتماعی قرار میگیرند که نشان از طیفهای و ابعاد مختلف این گونه درام پردازی دارد.
تولید آثار نمایشی در ژانرهای مختلف بسته به سلایق کارگردانان تئاتر همواره نسبتی متغیر شمرده میشود. گذشته از اینکه سوق پیدا کردن آثار نمایشی به ژانرها یا گونههای مختلف و در بازههای زمانی مشخص میتواند رویکردهایی معنادار را شکل دهد، اما سلایق مخاطبان هم در این میان نقشی جدی بازی میکند و میتواند عاملی تاثیرگذار به حساب بیاید. پاسخ به پرسشهایی درباره نسبت استقبال کارگردانان از ژانرهای مختلف البته در این مجال نمیگنجد، اما مرور و دسته بندی آثار نمایشی بر مبنای ژانرشناسی این تولیدات شاید بخش کوچکی از این پاسخها را در خود داشته باشد. در سلسله گزارشهای پیش رو دسته بندی ژانری آثاری که این روزها در تماشاخانههای تهران روی صحنه رفتهاند، مورد نظر بوده که شاید پیش از هر چیز در ارتباط گیری بیشتر مخاطبین این آثار برای دنبال کردن گونههای نمایشی مورد علاقهشان سودمند باشد. بخش اول این مجموعه گزارشها که اکنون پیش روی شما است به ژانر نمایشهای اجتماعی اختصاص دارد.
به نظر میرسد در جدول برنامههای تماشاخانههای تهران در این روزها بیشترین تعداد آثار نمایشی در زیر عنوان نمایشهای اجتماعی قرار میگیرند. دراین رده بیست و پنج اثر و بیش از یک سوم از مجموع نزدیک به هفتاد اثر روی صحنه جای به آثاری با درونمایه اجتماعی اختصاص پیدا کرده است. البته در همین رده با ژانرها با زیرشاخههای متعددی ظاهر میشوند که نشان از طیفهای و ابعاد مختلف این گونه درام پردازی است.
درامهای اجتماعی ایرانی
«خاطرات هنرپیشه نقش دوم» به نویسندگی بهرام بیضایی و کارگردانی علی روان بد درامی اجتماعی-سیاسی است و داستان موهبت و ذولفقار را روایت میکند که برای پیدا کردن کار به پایتخت میآیند. این دو مرد روستایی در واپسین ماههای حکومت پهلوی به امید یافتن کار به شهر میروند. کاری که این دو سرانجام پیدا میکنند بدلپوشی برای شرکت در تظاهرات در طرفداری از رژیم شاه است . به این ترتیب آنها که به دنبال کار به تهران آمدهاند به صورت اتفاقی وارد گروهی میشوند که در جریانات سیاسی دست دارند و به آنها خط مشی میدهند.
نمایش «زهر ماری» به نویسندگی رضا بهاروند واحمد سلگى و به کارگردانی علی احمدی اثری جسورانه در بیان واقعیتهای امروز جامعه ، معضلات خانواده ایرانی و پیچیدگیهای خلقیات انسانها در مواجهه با یک مشکل است . این نمایش هم با رویکرد طنز تلخ بر تأثیر گذاریاش افزوده است.
«همه چیز درباره آقای ف»به نویسندگی هم نمایشی با حال و هوای طنز است و داستان فردی را روایت میکند که با معضلات اجتماعی مواجه میشود. شخصیت اصلی داستان یک خواننده مجالس عروسی است که قصد معروف شدن دارد و در این مسیر با چالشهای متعددی روبه رو میشود.
«بلوطهای سوخته» به نویسندگی و کارگردانی اسماعیل فیروزی روایت نسل دوم خانوادههای درگیر با جنگ است،درباره افراد شیمیایی به عنوان نسل اول درگیر با مسائل شیمیایی به اندازه کافی صحبت شده است و تقریباً همگی با سختیهای زندگیشان آشنا هستیم اما درباره خانواده، فرزندان و افرادی که به نوعی با این افراد درگیر هستند کمتر گفته شده است . «بلوطهای سوخته» روایت خانوادههای این دست از جانبازانی است که درگیر مواد شیمیایی شدهاند و حتی این بیماری و ناراحتی به برخی از افراد خانواده نیز منتقل شده است.
«رأس ساعت یازده» به نویسندگی و کارگردانی محمد نژاد مضمونی بر پایۀ نزاعهای ناموسی را برای درام پردازی انتخاب کرده است. فرزین به خواهر فرشاد آسیب رسانده و فرشاد به دنبال انتقام است؛ فرزین را با بیست وچهار ضربهی چاقو به قتل میرساند.
«خنکای ختم خاطره» به نویسندگی حمیدرضا آذرنگ و کارگردانی حامد ادوای درباره کشته شدگان جنگ ایران و عراق و روانشناسی اجتماعی مردم آسیب دیده از جنگ است. مفهوم «زمان» در نمایشنامه و نیز فرم اجرای این اثر ویژگی خاصی دارد. «زمان» در این نمایشنامه آغاز دارد ولی پایان ندارد؛ مبدأ زمانی آغاز جنگ است اما تواتر پیامدهای آن تا ابد ادامه مییابد.
نمایش«شیطونی» به نویسندگی و کارگردانی مهدی کوشکی مهمانیهای شبانه تهران را مضمون خود قرار داده هرچند در عین این درونمایه اجتماعی با نگاهی فرمال آن را به تصویر میکشد. دو رفیق نشسته بر خودرویی فرسوده به دنبال یافتن فردی هستند که پای رفیق ضعیفتر را مصدوم کرده است. مصدوم ماجرا نانش بابت پای شکسته آجر شده است. رفیق قویتر مصر به انتقام است. دومینوی اتفاقات آغاز میشود. میدان سعادتآباد محل جدال است. رفیق قویتر ضرب شستی نشان گنده لات ماجرا میدهد و در شهر آواره میشود.
«نوبت یعنی بعدی» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی شاهکرم نمایش «نوبت یعنی بعدی» دو داستان موازی را روایت میکند. یک داستان مضمونی درباره دفاع مقدس و ایثارگری دارد و دیگری قصهای اجتماعی را به نمایش گذاشته است. در این نمایش یکی از داستانها روایت مادری است که بهدنبال یافتن اهدا کننده عضو است تا پسرش بهبود پیدا کند و داستان دیگر اقتباس و یادی از «لاله و لادن دو خواهر به هم چسبیده است که در این قصه مشکلات اجتماعی و نگاههای نامناسب برخی افراد اجتماع به افرادی که دارای مشکلات جسمانی هستند، بیان میشود.
«زناگندی» نوشته حمیدرضا هدایتی براساس نمایشنامه "همان همیشگی" نوشته ریما رامینفر و به کارگردانی یاشار بیکزاده داستان پسری است که پس از مرگ مادرش خود را در حمام خانه، حبس کرده و پس از گذشت سالها، اکنون برادر و همسر خود را به یاد میآورد و با آنها در نزاع است.
نمایش « نارنجیغ» یک درام اجتماعی و مونولوگی است که شش شخصیت دارد که همه آنها را یک بازیگر بازی میکند. موضوع نمایش «انتخاب اشتباه» است؛ چه در انتخاب شریک زندگی و چه همسایه. این انتخاب اشتباه در نمایش باعث میشود گره داستانی با همسایه به یک فاجعه منجر شود.یک جوان بعد از مدتها به ایران برمیگردد چون به کشورش علاقه خاصی دارد اما به دلیل وضع مالی بدش در پایین شهر ساکن میشود. نیمه شبی میرود تا آشغالها را بیرون بگذارد اما همان موقع شاهد اتفاقی تراژدی در سر کوچه میشود که ماندنش آن لحظه در کوچه باعث میشود اتفاقات بدتری رقم بخورد.
«یک مهمانی باشکوه» به نویسندگی احسان بدخشان و محمد محقق منتظری هم یک درام اجتماعی درباره یک زوج جوان است که یک شب تصمیم میگیرند همکلاسی فرزند کوچکشان را به همراه خانوادهاش دعوت به مهمانی کنند که اتفاقات اصلی نمایش بعد از این دعوت شکل میگیرد. مسئله محبت والدین به فرزندان موضوع این نمایش است که به نوعی مسائل مربوط به کودکان را مورد بررسی قرار میدهد.
نمایش « ورود آقایان ممنوع» به نویسندگی آرش عباسی و کارگردانی حسین شهبازی درونمایه خود را بر ترسیم روابط اجتماعی کل داده است. در این نمایش با یک مکان به اسم آرایشگاه روبهرو هستیم که در جنوب شهر واقع شده و کسانی که به آن رجوع میکنند از طبقه فرودست جامعه هستند. در این آرایشگاه بیوهزنی حضور دارد که شخصیتی چند بعدی دارد و در رویارویی با آدمهایی که وارد آرایشگاه میشوند، داستان خود را به عنوان نویسنده کامل میکند.
نمایش "دودمان" به نویسندگی و کارگردانی فرزاد باقری اثری قصهمحور و شخصیتمحور است. هر شش شخصیت در نمایش قصه جداگانه خود را دارند و همه آنها براساس تراژدی که در نمایش به وجود میآید، قهرمان داستان میشوند و به خواسته خود نمیرسند. این شخصیتها نمونههایی هستند که به طور کلی نظیرشان در همه خانوادهها دیده میشود.
نمایشنامههای اجتماعی نویسندگان خارجی
نمایش « کافه پولشری» نوشتۀ آلن وتز و به کارگردانی الهام پاوه نژاد داستان پولشری، زنی چهل و پنج ساله و صاحب کافه است. زن که مشغول تمیز کردن کافه است به واگویه با خود پرداخته و آنچه را که در تمام این سالها در کافه دیده مرور کرده و در مورد هریک نظری میدهد. در میان این خیل عظیمی که هرشب به کافه میآیند و میروند جوانکی توجه پولشری را به خود جلب کرده که اغلب در گوشهای نشسته و مشغول نوشتن است. درست زمانی که زن تصمیم گرفته تا فردا به جوان اعتراف کند دوستش دارد، از طریق تلفن پلیس متوجه میشود که جوان خودش را از طبقهی ششم ساختمانی که تک و تنها در اتاق زیر شیروانیش زندگی میکرده، پایین انداخته و مرده است.
نمایش «تابوت عهد» نوشته نیل لبیوت و به کارگردانی عماد قلیپور به عنوان یک درام اجتماعی –سیاسی به صورت غیرمستقیم به رویداد ۱۱ سپتامبر میپردازد. تابوت عهد» داستان مردی به نام بن و زنی به نام اَبی را تعریف میکند. بن در مرکز تجارت جهانی کار میکند و به اَبی که در محل کار رییسش است علاقهمند شده، آنها روز 11 سپتامبر، قبل از حمله، بیاطلاع از آنچه در انتظارشان است، خارج از محله کار دیدار میکنند... اگر بن و اَبی تصمیم بگیرند از این به بعد با هم زندگی کنند و خبری از خود به آدمهایی که قبلاً میشناختند ندهند، آیا کسی هست که تصور کند آنها در حمله به مرکز تجارت جهانی نمردهاند و در گوشهای از جهان همخانهاند؟
«ابلوموف» بر مبنای رمانی به همین نام از ایوان گنچاروف نویسنده نامدار روسیه به نویسندگی و کارگردانی سیاوش بهادرى راد نمایشی است که از ۲۴ اردیبهشتماه در سالن دکتر ناظرزاده کرمانی به صحنه رفته است. ابلوموف هجوی است درباره اشراف قرن نوزدهم روسیه که زندگی را با تنپروری و خمودگی میگذاراند. رمان گنچاروف در روسیه بسیار مورد توجه مردم و منتقدان ادبی قرار گرفت. این رمان را نخستین شکایت از نظم اجتماعى حاکم روس دانستهاند تا حدی که از دل این دراممفهوم « ابلوموفیسم» که توصیف خمودگیهای اجتماعی است زاده میشود. برای گنچارف، زندگی ابلوموفهای فقیر و ثروتمند، هر دو عاری از هدف است. هر کدام از این طبقات خود را به سختی نمیاندازند برای اینکه کاری یاد بگیرند و روزگار خودشان را بدون هیچ هدفی سپری میکنند. آنها برای خود دلیلی پیدا نمیکنند تا کار کنند و در زندگیهای خود بدون هدف پیش میروند.
نمایش « بلا فیگورا» به کارگردانی سعید دشتی یک کمدی اجتماعی از یاسمینا رضا است که مؤلفههای آثار او را همچنان در خود دارد. همنشینی چند زوج – اغلب جوان- و شروعی نسبتاً آرام برای معرفی مناسبات اولیه و ظاهری میان آنها و بعد آغاز بحران بین زن و شوهرها و بعد گسترش آن بین زوجهای حاضر. در عین حال بحران، زمینه لازم برای پرچانگی را برای تکتک افراد درگیر فراهم میکند و تا جایی پیش میرود که لایههای زیرین حقیقی از پس ماسکهای آبرومند ظاهری بیرون میآید.
«خدای کشتار» که به کارگردانی علی سرابی این روزها روی صحنه رفته اثر دیگر یاسمینا رضا است با مضمونی اجتماعی است. پسر یازده ساله خانواده ری با چوب دستی دو دندان همکلاسی خود را شکسته است. خانواده ری برای دلجویی و تفاهم به خانه خانواده اولیه میآیند. در آغاز روابط بسیار متمدنانه است اما کمکم خشونت موجود در روابط و وحشیگری نامتمدنانهشان بروز میکند و وضعیتی بسیار کمیک و در عین حال تاسفبار بهوجود میآورد.
نمایش "شایعات" نوشته نیل سایمون به کارگردانی بهنام خندان با نگاهی انتقادی به مسائل اجتماعی میپردازد و موقعیت آدمهای بورژوا را مورد تمسخر قرار میدهد. در این نمایش نکته مهم این است که شخصیتهای اثر شخصیتهای واقعی و برگرفته از اجتماع هستند و نویسنده آنها را از جامعه وام گرفته و به راحتی میتوانیم مابه ازای آنها را در جامعه پیدا کنیم. اتفاقاتی که در این نمایش رخ میدهد غیر از آمریکا میتواند در کشورهای دیگر هم بیفتد و همین مسئله متن نیل سایمون را ویژه و جهانی میکند.
«رویای آمریکایی» به نویسندگی و کارگردانی آیلین کیخایی به دنبال فرمان رئیس جمهور آمریکا مبنی بر ممنوعیت ورود مسلمانان هفت کشور به خاک آمریکا شکل گرفته است. کیخایی این موضوع را در قالب طنز اجتماعی به تصویر کشیده است. زوجی که با مشکلات مالی مواجه هستند و در جنوب شهر زندگی میکنند در لاتاری مهاجرت به آمریکا برنده میشوند.
«زخمهای وحشتناک زمین بازی» نوشته راجیو جوزف و به کارگردانی علی منصوری هشت مقطع زمانی مختلف را به صورت ناپیوسته از زندگی یک دختر و پسر را تصویر میکند که از ۸ سالگی در درمانگاه مدرسه با هم آشنا میشوند و تا سی و هشت سالگی بارها و بارها در سر راه هم قرار میگیرند. آنها هر بار تا مرز ابراز عشق پیش میروند اما موفق نمیشوند تا حرف دلشان را به هم بزنند. بعد میروند، زخمهایی جدید برمیدارند تا دوباره در چند سال آینده با هم روبهرو شوند.
«زندگی در تئاتر» نوشته دیوید مامت و کارگردانی داریوش مودبیان در قالب تئاتر در تئاتر مجموعهای شامل 26صحنه است که در آن تصویری از زندگی بازیگران تئاتر ـ به ویژه در پشت صحنه تئاتر ـ به دست داده میشود .در این نمایش، زنجیرهای از روابط و مناسبات انسانی ـ با انگیزههای پنهان و آشکار ـ میان دو بازیگر، بازگو میشود .این دو بازیگر، یکی سالخورده که همه موفقیتهای لازم را به دست آورده و پشت سر نهاده، کولهباری از تجربه زندگی تئاتری به همراه دارد، و دیگری جوان که در ابتدای راه ایستاده، چشم به آیندههای بهتر دارد ;مشتاق دریافتن و شناختن است" .مامت "در ضمن این نمایشنامه، پارهای از تعاریف و مفاهیم هنر، به ویژه هنر تئاتر، نمایش و اجرا، بازیگر و بازیگری، نقش اجتماعی بازیگر و زندگی جمعی و فردی آنان را بازگو میکند.
«شلیک به تئاتر شهر» اقتباسی از فیلم «گلولهها برفراز برادوی» به کارگردانی شایان در زبانی طنز اتفاقاتی که در تئاتر رخ میدهد به تصویر کشیده میشود. نمایش درباره کارگردان و تهیه کننده تئاتری است که به دنبال یک سرمایه گذار برای تئاترشان میگردند. آنها با یک پدرخوانده آشنا میشوند که با یک زن بدنام دوست شده و این زن از او میخواهد در تئاتر برایش یک نقش پیدا کند بنابراین کارگردان و تهیه کننده مجبور میشوند به خاطر تأمین سرمایه کارشان به این زن نقش بدهند و در ادامه اتفاقاتی رخ میدهد. نویسنده در این روایت مناسبات ناهنجار بخشی از جامعه تئاتر را مورد انتقاد قرار میدهد.