در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش عهد تابوت به کارگردانی عماد قلی‌پور

غفلت از خشونت یا خشم پنهان مانده بر ما

ایران تئاتر- رضا آشفته: نمایش عهد تابوت درواقع درام اجتماعی است که در آن وجه طنز نیز غالب می شود؛ هر چند در متن وجه تراژیک هم هست که هنوز بارقه هایش در این اجرا کمیاب است و باید که چنین باشد.

 نمایش عهد تابوت درواقع درام اجتماعی است که در آن وجه طنز نیز غالب می شود؛ هر چند در متن وجه تراژیک هم هست که هنوز بارقه هایش در این اجرا کمیاب است و باید که چنین باشد.

در این نقد بر آن هستیم که ابتدا با متن و ساختارش آشنا شویم و بعد زمینه های اجرایی اش را تحلیل کنیم و بعد متوجه نقاط زیبا و احیانا غفلت هایی شویم که می توانست درنگ فوق العاده ای را پیش رویمان قرار دهد که متاسفانه از آن چشم پوشیده شده است. بنابراین بیش از محتوا و شهود مد نظر، ساختار متن و اجرا در اولویت این نقد ساختارمند قرار می گیرد.

 

نویسنده:

عهد تابوت، نخستین اثری است که از نیل لبیوت، نویسنده و کارگردان آمریکایی به فارسی ترجمه شده است.

منتقدان بر این باورند که او توانسته است پس از دیوید ممت، سم شپرد و البته ادوراد آلبی، شفقت و بی‌رحمی، و قدرت و رقت را در آثار خود با هم درآمیزد. با این اوصاف می توان او را بسیار جدی گرفت که توانسته در صحنه اتفاقات تازه ای را رقم بزند و در این متن نیز هدفش این بوده که برداشت شگفت انگیزی از رویداد 11 سپتامبر 2001 میلادی پیش رویمان قرار دهد. این برخورد از زوایه دید تازه ای است؛ از این رو که در آن خود رویداد دیده نمی شود بلکه تاثیر و بازتاب آن در روابط شخصی و خانوادگی و حتی عاشقانه یک مرد و زن برایمان آشکار می شود که می خواهند برداشتی از این رویداد داشته باشند که البته معلوم نیست بعدش چه خواهد شد. البته این موضوع از پنجره عرفانی ما را به شناختی از انسان به مفهوم حقیقی اش سوق می دهد.

 

تابوت عهد:

تابوت عهد یا صندوق عهد؛ صندوقی است که در عهد عتیق در کتاب خروج توضیح داده شده است و حاوی دو لوح سنگی بود که ده فرمان خدا به موسی بر روی آن نوشته شده بود. به نوشته کتاب مقدس، «صندوق عهد» که نسخه اصلی «ده فرمان» را درون خود دارد، در معبد بیت‌المقدس قرار دارد. حالا این ده فرمان موسی بیانگر نوعی گناه همگانی است که در این دنیا همه را به خشونت و جنگهای درازمدت رهنمون می کند. هر چند اینها بیهوده و باطل تلقی شوند و به ناگزیز انسان همواره از گناه به گناهان بی شمار دامن می زند و از خشونت و خشم هر آینه انگار دچار دگرگونی هایی خواهد شد.

 

بن:

بن مردی است که دو دختربچه دارد اما چندان رضایتی از زندگی مشترک با همسرش ندارد بنابراین سر وگوشش می جنبد و البته تحت هیچ شرایطی حاضر نیست که از دو کودکش دل بکند. او که در شرکتی کارمند است حالا با رییس بخش اش سر و سری پیدا کرده و در روز انفجار برج های دو قلوی نیویورک در 11 سپتامبر 2001 خود را در خانه رییس اش مخفی کرده که اگر بشود از این کشتار آدمهایی که در این دو برج بوده اند نهایت سوءاستفاده را کنند و به کوبا بروند و او بتواند با رییس اش ازدواج کند.

 

ابی:

ابی زنی است که با خودخواهی های خود و روابطی که با دیگران دارد؛ از این جاه طلبی ها برای پیشرفت کاری اش بهره مند می شود. او دلش بن را می خواهد بدون توجه به دخترانش و بریدن از همسرش! او دلش می خواهد بن فقط برای او باشد و دیگر به زندگی با خانواده اش برنگردد و این ها را به گونه ای می خواهد هم چون کارش مدیریت کند که نتیجه دلخواهش را به دست آورد.

 

متن:

این نمایشنامه شاید می خواهد نوعی کمدی- تراژدی را بیان کند که در آن به نوعی خشونت غالب شود و این چیرگی وضعیت باید که در اجرا نیز نمود داشته باشد. از یک سو وضعیت بیرون از خانه که در آن القاعده برای تسویه حساب با آمریکا و با نفوذ در سیستم سرمایه داری چند نفر را سوار بر دو هواپیما می کند و با کوبیدن آنها به دو برج دو قلو می خواهد زنگ خطری باشد برای پیش گیری از یکه تازی های امپریالیسم اما شاید پیامد این حمله ور شدن، نتیجه واژگون باشد از این روی که آمریکا ابتدا به افغانستان و بعد عراق حمله ور می شود و بر این حضور مزاحم تاکید بیشتری می کند. به هر روی در این رویارویی خشم و خشونتی بارز متجلی است و همه با هم احساس مقابله به مثل دارند و در این درگیری ها انسان های بی شماری از سر بی گناهی حیف و تلف می شوند. این زمینه ساز خشونت بعدی است که حالا آدمها را در روابط عاشقانه و خانوادگی نیز به دور از تعهدات اخلاقی و سنتی مقابل هم قرار می دهد که اگر چنین نشود، حتما همدیگر را  به طریقی تهدید خواهند کرد و در جزیی ترین رفتارها هم خشمی آشکار می شود که به دور از موازین انسانی است. حالا در موازنه این دو حال و هوا که در روابط و گفتگوهای بن و ابی در آپارتمان خانم رییس می گذرد و هر دو به حالت پینگ پونگی به دنبال بگومگو یا پرسش و پاسخ هستند دلشان می خواهد در حاضر جوابی های پیش روی دیگری را متقاعد به خواسته درونی شان کنند. این متن با کمترین اتفاق به دنبال بیان طنزگونه ای است که بشود این خشم و خشونت را در نزدیک ترین و صمیمی ترین روابط انسانی برجسته سازی کنند.

 

اجرا:

در اولیه ترین نگاهها متوجه حضور آدمها و رویدادهای کم تحرک در یک مکان ثابت هستیم که همانا آپارتمان نسبتا شیک ابی است. باید هم متوجه شیک بودنش باشیم چون به قاعده نظم سرمایه داری باید که پولدار شده باشد و بخشی از این هویت در داشته های مادی مانند خانه و آپارتمان و باغ و ویلا نمود خواهد یافت.

این آپارتمان با چند المان به چشم می آید. یک آشپزخانه اوپن، یک اتاق خواب، با در و دیوار قرمز رنگ و یک تابلوی نقاشی بزرگ که باید از چهره همین زن باشد. البته او هم یک کارد در دست دارد که نوک تیزش دارد انگشت هایش را تهدید می کند و نگرانی و ترسی نیز در نگاه و فیگورش مشهود است و این تابلو نمادی از این زن در وضعیت برهم ریخته فعلی است.

در اینجا جز تخت، دو مبل ویژه نیز هست که گفتگوهای پایانی همانند صندلی داغ تلویزیونی بر آنها انجام می شود و این همان نتیجه غایی و پیامدی است که باید از گفتگوی این دو با هم گرفته شود و انگار که بن نمی خواهد از دو دخترش دور شود و ابی نیز با چاقو بن را تهدید می کند که به ناچار باید همانند گذشته با او نیز باشد اگر دلش نمی خواهد با هم به کوبا بگریزند.

در این برخورد آنچه می گویند هم جنبه شوخی دارد و هم در آن جنبه اروتیک برجسته می شود و هم باید اشاره ای به خشونت آمده از بیرون به درون روابط باشد که در اینجا با ماندن در طنزها و شوخی ها غفلتی می شود از آن خشم و خشونت پنهان و آشکاری که باید کلیت فضا و اجرا را بسازد بنابراین ما شاهد شکل گیری و برهم ریختن یک رابطه نسبتا عاشقانه هستیم اما از آن فضای رعب آور و هولناکی که بیرون را تهدید می کند کمتر می بینیم. البته طراحی صحنه به دنبال ارائه یک فضای شیک و آرام هست اما باید از بیرون با نور و صدا تهدیدهایی در نظر گرفته شود که نظم این خانه را رفته رفته بیشتر بر هم خواهند ریخت. یکی از این تهدیدها موبایل است که باز هم به اشاره و تلویحی از کنارش می گذرند و نمی توانند بر حضور مزاحمش اشاره کنند. دوم حضور همسایه ها هست که حتی گل دادنشان می تواند یک تهدید و خشمی را به دنبال داشته باشد که البته مهدی کوشکی سعی می کند که با پر پر کردن گل رز سرخ تا حد زیادی این تهدیدی را نمایان کند. سوم آن انفجار هولناک است؛ با آنکه از زمان انفجار گذشته اما باید همچنان با تمهیداتی که در برگیرنده صدا و تصویری باشند، این تهدیدها تداوم داشته باشند که بشود فضایی ساخت. سازه این نمایش چند بعدی باید باشد و باید به ابعادی بیشتر از حجم و زمان اندیشیده شود و در اینجا مهندسی صدا می تواند در ایجاد آن ابعاد کمک شایانی کند والبته نور و رنگ هم می توانست مکمل این قضیه باشد که فعلا مورد کم توجه ای واقع شده است و حتی موسیقی هم می توانست ما را از آن حال و هوا بیشتر بهره مند سازد که کمتر از آن بهره وری شده است، بنابراین ما با زمینه های سطحی که به گفتگوی دو نفر ختم می شود مواجه ایم و جز آن را نمی بینیم و دچار شهودی از این وضعیت برهم ریخته نخواهیم شد. حالا هر چقدر هم مهدی کوشکی نشان دهد که نقش را فهمیده و سعی کند که کمی متفاوت باشد با آنچه اغلب بازی می کند که البته هنوز هم باید کوشکی با این دگرگونی ها خود را همراه کند که تازگی بازی هایش ارزشمندی او را در صحنه نمایان می کند تا اینکه بخواهد بر نکته های کلیشه ای و بازی های تکراری تاکید کند. بیتا معیریان نیز سعی اش بر آن هست که یک خانم قدرتمند و رییس باشد که اما در روابط شخصی و عاشقانه توش و توانش اندک و شاید هم کم توان هست و در مقابل مرد دلخواهش کم می آورد و نمی تواند او را تسلیم شرایط خود سازد اما می خواهد با تهدید با چاقو یک طورهایی بازی را در حالت معلق نگه دارد. البته هر دو بازیگر به روابط این دو آدم توجه دارند که جنس و ماهیت عاشقانه یشان را بر ما معلوم کنند و البته هنوز متوجه آن تهدیدها و خشم های پنهان و آشکار کمتر شده اند و این همان فرآیند بازی است که باید از سوی کارگردان کدگذاری شود و کمتر بازیگری به تنهایی متوجه اش می شود و حتی اگر هم متوجه اش باشد از پس اجرایی شدنش برنخواهد آمد. به هر تقدیر این رکن کلی این اجراست و باید که در بازی ها نیز رهنمودهای پایه ایی هدف گذاری می شد که چنین حس و حالتی در کل اجرا بارها به وقوع بپیوندد.

 

پیامد:

این اجرایی که از متن عهد تابوت می بینیم به دلیل عدم فضاسازی از آن جنبه های عرفانی نیز بازمانده است وگرنه این نامگذاری و اشاره به نام موسی، عیسی و سلیمان و مواردی این چنینی همانا باید به درکی شهودی از وضعیت بینجامد. قرار نیست چیزی محکوم شود اما قرار هست که در این بازی بازنمایی انسان در برابر خشونت ها بینجامد و بخشی از آن شده و بخشی هنوز هم احساس کمبودش نمایان هست و اگر پیامدی درخشان بی نصیب مان می گذارد همانا به همین نگره مغفول برمی گردد و اما در آن درنگی هم اگر هست، به جلوه اولیه از متن بسنده شده است و ما همچنان تشنه می مانیم پای چشمه حقیقت!

 




نظرات کاربران