در حال بارگذاری ...
گفت وگو با الهام نامی بازیگر نمایش آوانتاژ

زیاد دانستن عامل مهمی در ناخشنودی شخصیت از شرایط زیستش است

ایران تئاتر:نمایش آونتاژ مرثیه شاعرانه‌ای برای یکی از غم‌انگیزترین رخدادهای تاریخ جنگ در سال ۶۵ و کشتار مردم بی‌گناه اندیمشک توسط هواپیماهای عراقی است. الهام نامی در قالب نقش مونا دختری امروزی که تنها ، محزون و غمگین است بازی جذاب و درون‌گرایانه‌ای از خودش ارائه می‌کند.

الهام نامی بازیگر با سابقه و نقش‌پذیر تئاتر ، سینما و تلویزیون سال‌ها است در این حوزه  همچنین در عرصه نویسندگی فعالیت می‌کند. او دو سال قبل در بخش مرور جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر جایزه بهترین بازیگر را برای نمایش پرسه‌های موازی به دست آورد . جامه دران ، وقتی بازمی گشتیم ، چراغ های ناتمام ، کارکثیف ، تابو، ساعت صفر از جمله کارهای مهم نامی در عرصه بازیگری و نویسندگی هستند. الهام نامی در نمایش بوف نه چندان کور در قالب سه شخصیت بازی متفاوت و اثرگذاری ارائه کرده است . کاری که امسال هم در فیلم دفاع مقدسی چراغ‌های ناتمام با بازی در سه مقطع سنی یک زن به شایستگی انجام داده بود و هم در نمایش پرسه‌های موازی در قالب دو نقش فریبا و نادیا هم به آن پرداخته بود. داستان نمایش آوانتاژ درباره پسری است که در جریان بمباران شهر اندیمشک شهید می‌شود. حسام فوتبالیست بوده و علاقه بسیاری به این ورزش داشته است که پس از شهادتش اتفاقات و لذت‌های زندگی را از دست داده و به او این آوانتاژ و فرصت داده می‌شود تا آنچه را که قرار بوده در دنیای زندگان از جمله لحظات جنجالی فوتبال، عاشق شدن و ازدواج را که موفق به تجربه آن نشده و لذت آن‌ها را از دست داده، ببیند . نمایش آوانتاژ نوشته کامران شهلایی و کار مشترک کامران شهلایی و محمد لارتی از دوم مهرماه ساعت 18:30 در تالار حافظ روی صحنه رفته است و بازیگران آن الهام نامی، امین وحیدی‌پور، رضا بهرامی، ابوذر ساعدی، شادی صیادی، ترانه کوهستانی، احمد جعفری، آرزو کریمی‌زند و ایلیا بکریان هستند . دیگر عوامل این اثر نمایشی عبارتند از: دستیار کارگردان: جلال حسنوند، دستیار دوم کارگردان: غزل معصوم شاهی، طراح لباس: آتوسا قاضی، آهنگساز: احمد جعفری، منشی صحنه: مونا افکار، مدیا و تیزر: رامین نجفی، مدیر تبلیغات: عرفان پور محمدی، عکاس: تبسم ارگی، مدیر صحنه: سعید جعفری، مهندسی صدا: وصال جواهری، طراح گریم: حدیث پارسا، روابط عمومی و امور رسانه: زهرا شایانفر و طراح پوستر: رامین رستمی . با الهام نامی در خصوص بازی اش در نمایش آوانتاژ و ابعاد نقش مونا گفت وگویی انجام داده‌ایم.

 

اغلب مخاطبان شما را بیشتر به واسطه بازی‌هایی که در سینما و تلویزیون انجام داده‌اید می‌شناسند. آیا بازی در تئاتر هم برایتان یک دغدغه جدی است؟

در چهارده سال اخیر حضور مستمری در تئاتر به عنوان بازیگر و نویسنده داشته‌ام. در رشته تئاتر تحصیل کرده‌ام و برای من اولویت اصلی تئاتر است. به همین دلیل تا چند سال قبل اغلب پیشنهادات تصویری را قبول نمی‌کردم. در هر حال تئاتر همیشه برایم جدی و ارزشمند است.

 

به نظر می‌رسد از آن دست بازیگرانی هستیدکه قابلیت ایفای نقش در مراحل مختلف سنی یک کاراکتر را دارید؟

تلاش می‌کنم نقش‌های چند وجهی و متفاوت را بازی کنم. البته پیش آمده که نقش‌های ساده و رئالیستی هم بازی کرده باشم. همواره ترجیح می دهم با نقش کلنجار بروم و زوایای مختلفش را کشف کنم.

 

آیا می‌توانیم مونای نمایش آوانتاژ را یک زن روشنفکر منزوی تلخ اندیش بدانیم؟

مونا دختری  شبیه اغلب دختران امروزی است که در دور و اطرافمان می‌بینیم. آدمی که احساس می‌کند جایی چیزی را گم کرده و دنبال نیمه گمشده‌اش می‌گردد.

 

این نیمه گمشده در بحث عشق قابل تعریف است؟

بله، این طور هم می‌شود تعبیرش کرد که در آوانتاژ در قالب شخصیت حسام بروز و ظهور دارد .

 

اعتقاد دارید مونا مابه ازاهای زیادی در جامعه امروز ما دارد؟

این رویا پردازی مونا برایش حائز اهمیت است و اینکه در جهان اثیری دنبال گمشده‌اش می‌گردد و احساس می‌کند در واقعیت نمی‌تواند به آن برسد.

 

 در نمایش بوف نه چندان کور هم نقش زن اثیری را بازی کرده بودید؟

دوستانم می‌گویند معمولا به تو ایفای نقش زنان اثیری پیشنهاد می‌شود.

 

اما در سینما در فیلم‌هایی نظیر کار کثیف نقش زنی عادی و خانه دار را بازی کردید؟

 بله، همینطور است. من موقعی که در خیابان‌های شهر قدم می‌زنم  هم آدم‌هایی را می‌بینم که گمشده‌ای دارند.

 

آیا این گمشده‌گی که بر آن تاکید دارید چیزی همسان با همان سرگشتگی انسان معاصر نیست؟

همینطور است و در این آدم‌ها حس و حال گم شده است.  مونا می‌گوید تا آخر عمر باید با دست‌های یخ زده در خیابان‌ها راه برود . او فکر می‌کند گمشده‌اش بین آدم‌هایی که در بمباران اندیمشک کشته شده‌اند وجود دارد. اگر آنها زنده می‌بودند و اگر جنگی رخ نمی‌داد شاید حسام هم حضور فیزیکالی می‌داشت و نیمه گمشده مونا تکمیل می‌شد .

 

به نظر می‌آید مونا حسام در ذهنش تصویرسازی می‌کند. مثلاً با او در کافی‌شاپ و مکان‌های عمومی امروزی ملاقات می‌کند.

در ذهن مونا رویا و واقعیت عجین شده است و به این شکل است که در واقعیت در این مکان‌های امروزی با حسام قرار ملاقات می گذارد.

 

نکته‌ای که در رابطه میان حسام که دهه شصتی است و مونا که دهه نودی است جای سوال دارد این است که چگونه با وجود این فاصله مونا در کنار حسام احساس آرامش می‌کند و اینکه چگونه حسام وارد خواب و کابوس‌های مونا شده است؟

بله، از نظر سنی با هم تفاوت دارند . این مسئله که اشاره کردید جنبه حسی دارد و تابع منطق خاصی نیست؛  یک قرار داد است که نویسنده در متنش مورد استفاده قرار داده است. مونا اشاره می‌کند که با مرد فرزانه‌ای صحبت کرده که با کائنات و جهان ماورا ارتباط دارد و او گفته به این دلیل نتوانسته‌ای با کسی ارتباط برقرار کنی که نیمه گمشده‌ات حسام بوده است .

 

در جنس بازی‌تان یک جور ناآرامی و تشویش دیده می‌شود. آیا این مسئله به دلیل ویژگی‌های نقش بود؟

فضای ذهنی این آدم پر از سوال و تشویش است و باید در بازی به آن پرداخته می‌شد. جاهایی هم که آرام به نظر می‌رسد دچار تشویش و حسرت است؛ به نظرم مونا آدم معمولی نیست .

 

مونا از جنس آدم‌های روشنفکری است که هیچ‌وقت در زندگی به آرامش نمی‌رسند و در صحنه‌ای که باید حسام برای نحوه آشنایشان تصویرسازی کند، هر تصویری را که او ارائه می‌کند کلیشه‌ای می‌داند.

او تا آن اندازه روشنفکر است که از کافه‌نشینی، کتاب و سیگار هم عبور کرده است و جایی که حسام می‌گوید بیا تصور کنیم که در یک کافی‌شاپ با هم آشنا شده‌ایم، عنوان می‌کند این تصویر و نوع آشنایی هم کلیشه‌ای است. به نظرم زیاد دانستن عامل مهمی در ناخشنودی مونا از شرایط زیستش و ارتباط با سایرین است .

 

به همین دلیل است که نمی‌تواند با آدم‌های رئال و واقعی ارتباطی داشته باشد؟

مونا به همه از بالا نگاه می‌کند وتصور می‌کند هیچ آدمی در این جامعه وجود ندارد که بتواند او را درک کند و شریک زندگی‌اش باشد.

 

 




نظرات کاربران