در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با سیاوش جامع کارگردان نمایش «ورود خانم‌ها ممنوع»

اگر واقع‌گرا باشیم گوهر وجودی درون را یافت خواهیم کرد

ایران تئاتر: لزوم برقراری ارتباط بیشتر از آنکه به جهان پیرامون و داشته‌های آن مربوط باشد تحت تاثیر جهان درونی و واقع‌گرایی است. زیرا حقیقت در بطن این عنوان نهادینه شده است تا انسان‌ها بتوانند با کیفیت مطلوبی به زندگی خود ادامه بدهند. البته این موضوع نیز کاستی‌هایی دارد که به آن معضلات اجتماعی می‌گویند که در اثر نادیده گرفتن واقعیت‌ها نمایان می‌شود.

سیاوش جامع تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی هنرهای نمایشی به اتمام رسانده است. او فعالیت هنری خود را از سال 1367 آغاز کرده است و با گذراندن دوره بازیگری زیر نظر داریوش آشوری، فرخ انصاری بصیر، منوچهرعسگری نسب و پشت سر گذاشتن دوره بازیگری در کلاس‌های آزاد بازیگری زیر نظر حمید لیقوانی وارد جهان بازیگری شد. از جمله نمایش‌هایی که او در آنها بعنوان بازیگر حضور داشته باید به «همه عطرهای عربستان»، «آنتیگونه در نیویورک»، «یحیی پسر ایمان»، «حکایت الکتریک عاشق»، «حفاظت برجک 66»،  «آنکه گفت نه»، «قتل آقای کاف»، «ترن»، اشاره داشت. همچنین از جمله مجموعه‌های تلویزیونی که این بازیگر جلوی دوربین رفته باید از «قهروآشتی»، «تا غروب»،  «کارآگاه لطفی»، «مثل هیچکس»، «نابرده رنج» و «فرات» و... جلوی دوربین رفته نام برد. حال به بهانه اجرای نمایش «ورود خانم‌ها ممنوع» با وی در مقام کارگردان گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

دلیل آنکه نگاه اجتماعی باید در تئاتر و نمایش‌های امروز وجود داشته باشد چیست؟

نگاه اجتماعی آمیخته در زندگی روزمره ما است با این دلیل که تمام هنجارها و ناهنجارها در این بستر شکل می‌گیرد. در واقع وجود ناهنجارهای اجتماعی مولد یک سری روابط این توده مردمی است که دچار تنش، آسیب و کمبودهایی می‌شود که این موارد بعد از شکل گرفتن ماندگار شده و در آینده به شکل خیلی خطرناکی از جناح‌های مختلف اجتماعی چون مدارس، خانواده‌ها و مراکز پرورشی به بیرون بازتاب می‌دهد. بخصوص اگر ما در جامعه‌ای بخواهیم زندگی کنیم که خودمان را محدود و محصور به یک سری قوانین خشک و ناکارآمد کنیم. در واقع این موضوع‌ها دردهای بزرگی را ایجاد می‌کند. کما اینکه انکار و نادیده گرفتن هنجارها را با خود به همراه دارد، چه بسا راهکارهایی را که در آینده متخصص‌ها می‌خواهند ارائه بدهند را با مشکل مواجه می‌کند.

 

این نگاه شما کاربردش در هنر نمایش چطور می‌تواند رخ بدهد و رابطه مخاطب با عنوان‌هایی که به آنها اشاره داشته‌اید چطور شکل خواهد گرفت؟

عنوان‌هایی که به آنها اشاره داشته‌ام هیچ پیامی را با خود به همراه نخواهد داشت مگر آنکه این اتفاق‌ها در بستر واقع‌گرایی رخ بدهد. من مخالف تخیل و آرمان‌گرایی در نمایش نیستم زیرا آنها نیز توان جذب مخاطب و پیام رسانی را دارند، چه بسا اینکه با ایجاد رایحه‌های شیرین و تصاویر زیبا و جذاب می‌تواند کارکرد قابل توجه‌ای داشته باشد اما تاثیر ماندگاری نخواهد داشت. بنده معتقد هستم تمام این قصه‌ها، روایت‌ها و اتفاق‌ها را باید با یک نگاه واقع بینانه و با استفاده از رویکردهای واقع‌گرایی باید به مخاطب انتقال بدهیم. با این توضیح که بعد از آن انتقال نباید به میزان تاثیرگذاری در ذهن مخاطب نداشته باشیم، یعی آنکه صادقانه موضوع‌هایی که از فیلتر درونی ما عبور کرده و با ما به ازاهایی که در آنها رشد کرده‌ایم با همان دیدگاه به مخاطب ارائه بدهیم. به طور حتم تاثیر این رویکرد هر چند ناچیز هم باشد اما ماندگار خواهد بود.

 

اتفاق‌هایی که به آنها اشاره دارید در نمایش‌هایی ساختار اجتماعی دارند باید بیشتر محتوا نیاز بدانیم تا فرم و نکات دیگر که در ساختار اصلی وجود دارند. درست است؟

بله، دقیقا این گونه است. در واقع شما می‌توانید شکل اجرایی اثر را با مخاطب در همان ابتدای نمایش به شکل یک پیش فرض و قرارداد تنظیم کنید. به طور مثال اگر قصد دارید مکانی را برای مخاطب خودتان نشان بدهید نیازی به آن نیست که شکل کامل آن فضا را در نمایش طراحی کنید. لذا ما می‌توانیم با در نظر گرفتن چند اِلمان، چند نشانه و چند علامت به مخاطب این قرارداد را داشته باشیم که مکان موردنظر را تعریف کرده‌ایم. سپس وارد خود قصه شویم، زیرا معتقد هستم که در آن زمان مخاطب بیشتر با محتوا درگیر شود تا با فضای بصری اثر. لذا اتمسفری که من ایجاد می‌کنم این نوع روابط و قصه است که اشراف بر همه چیز دارد و نه الزاما آن فضای بصری که در فضای نمایش، دکور، موسیقی و نور وجود دارد. با این توضیح که چنین مواردی می‌توانند بعنوان مکمل آن اتمسفر قرار بگیرد، اما به تنهایی نشان دادن آنها این امکان را به وجود می‌آورد که انتقال مفهوم اثر دچار لکنت شود.

 

 

حال این تصور پیش می‌آید که شما فضاسازی و شیوه اجرایی نمایش «ورود خانم‌ها ممنوع» را بر اساس محتوا و ساختارش پایه ریزی شده است؟    

دقیقا به نکته درستی اشاره کرده‌اید، نمایش «ورود خانم‌ها ممنوع» دقیقا تبعیت می‌کند از نگرش اجتماعی و شیوه واقع‌گرایی که من آن را دنبال کرده‌ام. با این توضیح که یک موقعیتی را در ابتدا بعنوان پیش فرض با مخاطبم قرارداد می‌کنم که به هر میزان که می‌خواهد آن را بپذیرد رها می‌سازم اما او در نهایت به این نکته خواهد رسید که موقعیت نمایش در کجا رخ می‌دهد. حال ممکن است بسیار ساده و نمادگرایانه به نظر بیاید اما درست در آن زمان است که من مخاطبم را با محتوا درگیر رویدادهای مجمود در نمایش خواهم کرد. البته در این راستا ناگفته نماند که نور و صدا به شدت معرف نشانه‌هایی هستند که کمک می‌کنند تا انتقال محتوای مورد نظرم در اختیار مخاطب قرار بگیرد.

 

حال باتوجه به محتوا که همراه با لازمه‌های آن در کنار فضاسازی شکل می‌گیرد امکانی را فراهم می‌آید تا به جهان متن هم اطلاعات و راهکارهایی را ارائه می‌کند که مخاطب بتواند شخصیت‌ها را با داشته‌های پیرامونش بهتر درک کنیم. شما برای آنکه این جهان متن با محتوای موردنظرتان نزدیک باشد از چه رویکردی استفاده کرده‌اید؟

اساسا متن‌هایی که با معضلات و مشکلات اجتماعی به شکل مستقیم مخاطب و جهان او دچار چالش می‌کند دور از دسترس نیست. در واقع نمونه عینی شخصیت‌های در نمایش قابل لمس هستند در روزمره‌ای که در آن روزگار می‌گذارنیم. یعنی این کنش‌ها یا رویکردها نیاز آنچنانی به تحلیل‌های بسترساز و وسیع ندارد. لذا بنده باتوجه به تجربه‌های اجتماعی که در محل زندگی‌ام دیده و رشد کرده‌ام و با آدم‌هایی که با آنها درگیر بوده‌ام تشخیص و درک این گونه افراد زیاد برایم ناآشنا نبود. بنابراین این داشته‌های درونی من را کمک کرده است تا بازیگرهایم را در همان راستا و با داشتن ما به ازاهایی که در اختیار داشته‌ام تنها بتوانم ذهن آنها را در مقابل این موضوع‌ها روشن کنم. زیرا این موضوع فضایی را فراهم می‌آورد تا بازیگرها با دقت بیشتری به اطرافش نگاه کرده و شروع به واکاوی کند. دلیل این تمهید هم آن است که شخصیتی او قصد دارد نقشش ایفا کند بهتر بشناسد. در واقع این موضوع تمهیدی است که این بازیگر بتواند از بیرون به درون آن شخصیت و باور خود را فرو رفته و کامل آن شخصیت را درک کند، زیرا چنین کارکردی زیاد دور از دسترس نیست. در واقع من از داشتن این ما به ازاها و تجربه‌های درونی و حسی که در اطرافم وجود داشته‌اند شخصیت‌های این نمایش را هدایت کنم.

 

جهان اثر، جهان متن و محتوایی که برای نمایش خود در نظر داشته‌اید تا چه اندازه با هم راستا بوده و چه تفاوت‌هایی با یکدیگر در ساختار اصلی دارند؟

درباره تفاوت‌هایی که می‌تواند وجود داشته باشد نمی‌توانم نکته‌ای را عنوان کنم. اما اینکه تا چه اندازه توانسته‌ام عنوان‌هایی که به آنها اشاره دارید را به هم نزدیک کنم در جهت انتقال مفهوم به مخاطب تشخیص آن بر عهده خود او است. در واقع من سعی کرده‌ام جهان نمایشم را با جهان موقعیتی که ما در لحظه اکنون و دهه نود داریم و با نگاه اجتماعی خود همسو کنم. لذا من در جهان نمایشی که وجود دارد هبچ گاه قضاوت و راهکار و مسیرهای از پیش تعیین شده را علاقه‌ای ندارم که با آنها به شکل مستقیم روبرو شوم. لذا من تنها هدفم این است که مخاطبم را درک موقعیت موردنظر کنم، زیرا اساسا من باورم در این محدوده نیست و قرار هم نیست که نمایشی که روی صحنه آورده‌ام راهکاری را ارائه بدهد. بنابراین نمایشی که آن را کارگردانی کرده‌ام و متنی که به آن می‌پردازم با این دیدگاه پیش خواهم برد که تنها یک برشی از موقعیتی را نمایش بدهم. حال این اتفاق تا چه اندازه موفقیت آمیز بوده را باید از نظرات و برداشت مخاطب آگاه شد.

 

جهان اثر «ورود خانم‌ها ممنوع» می‌توانیم بگویم یک نمایش موقعیت محور است که محتوا را بر اساس داده‌هایش به چالش دعوت می‌کند و از این طریق مخاطب با شخصیت‌ها و جهان آنها همراه می‌شویم. درست است؟

بله، دقیقا. لذا باید اشاره داشته باشم که هر انسانی با هر موقعیت اجتماعی که دارد و با همان میزان آموزش و توانایی‌هایی که از درون خود سراغ دارد حالا در موقعیت‌های مختلف قرار بگیرد از خودش چه واکنشی قرار است نشان بدهد. با این توضیح که آن توانایی‌ها در مقابل مشکلات و موقعیت‌های غیر قابل پیش‌بینی که از خودش بروز می‌دهد سبب می‌شود که آن انسان را درگیر موقعیتی که در نظر داشته‌ایم کنیم.

 

درباره شخصیت پردازی این نمایش چه نکاتی برای هویت شخصیت‌ها در ذهنتان وجود داشته است که به نوعی بتوانند دیدگاه شما را در مقام کارگردان معرفی کنند؟

همان طور در قبل اشاره داشته‌ام آدم‌های حقیقی که در جامعه وجود دارند و نمونه عینی آنها را بعنوان شخصیت آورده‌ایم دور از دسترس نیستند. اگر در طول روز اطراف و پیرامون خود را با دقت نگاه کنیم چنین شخصیت‌هایی خواهیم دید. اما متاسفانه شرایطی در این ایام پیش آمده است که تا اندازه‌ای بی‌تفاوتی و بی‌احساسی در زندگی روزمره ما عادی می‌شود که دلیل این اتفاق هم به موقعیت‌های زندگی صنعتی و مدرن مربوط است که ما را از واقعیت دور می‌کند. شخصیت‌های این نمایش به شکل عینی وجود دارند حال قطعه‌هایی از آنها ممکن است مربوط به افراد دیگری باشد. به طور مثال شخصیت معتادی که در این نمایش می‌بیند شاید قطعه‌هایی از چند معتاد باشد که در این شخصیت کامل شده است. کارهایی که شخصیت‌های دو دختر در توالت عمومی و دیوارنویسی می‌کنند برگرفته از حس حسادت درونی، جهالت و خودخواهی آنها است. در واقع من آمده‌ام جهان این شکل از انسان‌ها را در این نمایش نشان داده‌ام.

 

آیا این دیدگاه شما را می‌توان یکی از دلایل مهمی بدانیم که از مدرنیته فاصله گرفته‌اید و بیشتر تمایل به واقع‌گرایی دارید؟

درباره این موضوع باید اشاره داشته باشم که من هرگز از مدرنیته فاصله نگرفته‌ام و هیچ زمان این پدیده را رد نکرده‌ام. اساسا این پدیده گذار اجتناب ناپذیری است که از فضای سنتی به مدرنیته و پسامدرن رسیده است. لذا این رویکرد اتفاق خواهد افتاد که مجدد به ساختار و فضای سنتی باز خواهیم گشت، یعنی در واقع همان فضای واقع‌گرایی ما در آن قرار گرفته‌ایم. حال این موضوع به عقیده‌ام تاثیرگذار بوده که برگرفته از برداشت‌های شخصی من است.

 

آیا میزانسن‌هایی که برای این نمایش طراحی کرده‌اید از جهان واقع‌گرایی که از جهان کلاسیک به مدرن رسیده و یا دیدگاه شما فارغ از هر داده‌ای کاملا از درون بروز پیدا می‌کند؟

فضایی که در این نمایش وجود دارد، فضایی محدود از نظر متراژ و جغرافیا است که در داخل یک توالت عمومی شکل می‌گیرد و اتفاق‌هایی پیش می‌آید. حال باتوجه به این موضوع من از طراحی میزانسن‌هایی با حالت‌های دورانی یا قطری را طراحی کنم. اما میزانسن‌های نمایش به شکل دقیق برگرفته از همان واقع‌گرایی است که به دنبال آن هستم، یعنی هیچ حرکت یا واکنشی که بیان و بدن را به شکل غلو شده نشان بدهد را نخواهیم دید و فضای آن دقیقا شبیه به زندگی است. لذا یکی از ویژگی‌های نمایش و اصرار من درباره راحت بودن و زندگی کردن شخصیت‌ها روی صحنه بوده است.

 

آیا این رویکرد را می‌توان تاسی کامل از درام است که در این نمایش وجود دارد. آیا در مقام کارگردان به این موضوع معتقد هستید؟

بله، دقیقا. این موضوع برگرفته از نگاهی است که در زندگی واقعی با درام  زندگی می‌کنیم. لذا درست است که در این نمایش ما با یک قرارداد حرکتی روبرو شده‌ایم که بعد از گذشتن طول تمرین‌ها و در اجرا در وجود شخصیت‌ها کاملا نهادینه شده و بخشی از زندگی آن شخصیت است. لذا ممکن است آن بازیگری که شخصیتی را در این نمایش برعهده دارد تاکنون بدون آنکه به تعریفش رسیده باشد را در ضمیر آگاهش تجربه نکرده باشد. اما آن قدر موضوع‌های جهان نمایش در وجودش تکرار می‌شود که بخشی از حرکات وجودی او می‌شود. حرکتی که کاملا متاثر از درام است و واقعیت موجودی که مقوله واقع‌گرایی وجود دارد.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی      




نظرات کاربران