در حال بارگذاری ...
یادداشتی به بهانه اجرای جان گابریل بورکمان

در جستجوی فرم

ایران تئاتر- احمد عظیمی: در مورد ایبسن دشواری اصلی همواره درک فرهنگ اسکاندیناوی است که بسیار با فرهنگ ایرانی متفاوت است. سرزمین های فراخ و دشت هایی سرد که خانه ها در آن پراکنده اند  همسایه در نگاه همسایه موجودی است که در حالت معمول اندازه اش بیشتر از یک بند انگشت نیست.

ایبسن؛ بزرگ، تاثیرگذار ودقیق است. این گذاره ای بدیهی است، آن را در آغاز می نویسم تا با مشخص کردن موضعم به او از سوء تعبیرهای احتمالی جلوگیری کنم و از سوی دیگر سطور این نوشته را با ستایش توانمندی ها یا تاریخ نگاری در مورد اهمیت نویسنده سرشناسی چون او بی جهت پر نکنم. جان گابریل بورکمان جزو آخرین متون اوست که در ایران خیلی به آن توجه نشده است. داستان درباره زندگی شخصیتی به همین نام است که به جرم اختلاس، ثروت و وجه اش را ازدست می دهد. بانکداری که روزگاری نامش بر سر زبان‌ها بود و قهرمان شهر جلوه می‌کرد،‌ به‌زعم خودش در آستانه موفقیت، به محکمه کشانده شد تا در برابر دعاوی مردمانی که سرمایه و اوراق بهادارشان را از دست داده بودند، از خود دفاع کند و البته حکمِ محکمه پنج سال زندان برای بورکمان بود. نمایش‌نامه از یک شب سرد زمستانی آغاز می‌شود، زمانی که بورکمان آزاد شده است اما تنها چیزی که از او مانده، صدای پایی شبیه به گرگِ دربند است که از طبقه بالا به‌گوش اهل خانه می‌رسد. نمایش به زندگی بورکمان  و احوالاتش می پردازد؛ زندگی شخصی او روابط خانوادگی اش از یک سو و اوهام وکابوس ها از سوی دیگر داستان نمایشنامه ایبسن را تشکیل می دهد.

وقتی حرف اجرای آثار درام نویسان نام دار پیش می آید یکی از مسائلی که با آن روبرو خواهیم بود چگونگی تبدیل این آثار به تئاتری است که نه کهنه به نظر برسد و نه غریب. این آثارعموما وجهی تاریخی  و فرهنگی دارند که وقتی قرار است در فرهنگ دیگری اجرا شوند باید ترجمه صحنه ای درستی از آنها ارائه شود. تجربه اجرای آثار ترجمه شده در کشور ما چیز جدیدی نیست و حالا بیش از یک قرن از ترجمه آثار نویسندگان خارجی در ایران می گذرد. در طی این دوران متون بسیاری از درام نویسان جهان برای مخاطبان فارسی زبان اجرا شده است و اجرایی جاندار و تازه همواره دغدغه تولیدکنندگان این آثار بوده است.

این متون با خود فرهنگی غریبه به همراه دارند که مسئله ابتدایی برای اجرایشان همواره درک فرهنگ مبداء است. در مورد ایبسن دشواری اصلی همواره درک فرهنگ اسکاندیناوی است که بسیار با فرهنگ ایرانی متفاوت است. سرزمین های فراخ و دشت هایی سرد که خانه ها در آن پراکنده اند  همسایه در نگاه همسایه موجودی است که در حالت معمول اندازه اش بیشتر از یک بند انگشت نیست. انسان ها به راحتی اجازه نمی دهند با آنها خودمانی شوید و غریبه بودن معنای جدی تری در این فضا پیدا می کند. حالا شما چنین فرهنگی را مقایسه کنید با فرهنگ ایرانی که مردم به راحتی با چند جمله غریبه را مهمان خانه خود می کنند یا به راحتی دست به شوخی با هم می زنند و به همین ترتیب در شهری مثل تهران که در مترو همه از شدت ازدحام به هم چسبیده اند  و در هر ایستگاه وقتی جای دیگری نیست یکدیگر را هل می دهند و توءمان می خند! پر واضح است که این دو نوع فرهنگ تفاوت های زیادی با هم دارند و جهان بینی انسان ها در آن ها متفاوت است. به همین ترتیب متن ایبسن نروژی را تصور کنید که باید از چنین فرهنگی سفر کند و به فرهنگ ایرانی برسد و کماکان همان جذابیت را حفظ کند و همزمان به عنوان یک تئاتر با مسائل انسانی پیوند برقرار کند! کار سختی است.

اجرا کردن آن شاید خیلی کار سختی نباشد حدی از توان را بطلبد مثل هر تئاتری اما کشف روابط و فضا در آثار نویسندگانی مثل ایبسن که نه آنچنان در تاریخ دور از دسترس اند که بشود به راحتی با برداشت هایی آزادانه خوانش کارگردان را اصل قرار داد و نه آنقدر نزدیک که بشود با مفاهیم امروزی آنها را معنا کرد، کار بسیار سختی است. به نظر می رسد اجرای سعید کریمی از متن ایبسن در شیوه تئاتری گری خود اثری است پرتلاش اما در توسعه و ترجمه صحنه ای متن ایبسن جوانی ناکام است.

مسئله دیگری که همواره اجرای متون فرنگی را توجیه می کند دغدغه مشترک این متون با موضوعات روز فرهنگ میزبان است. اگر قرار است نمایشنامه ای ژاپنی یا هندی یا آلمانی یا نروژی و ... اجرا شود چه وجه مشترکی بین این نمایشنامه و مسائل روز فرهنگ میزبان وجود دارد؟ این سوال شاید کلیشه ای به نظر آید اما واقعیت آن است تا پاسخ درستی در مورد آن وجود نداشته باشد نمایشنامه نمی تواند ارتباط درستی با مخاطب خود به خصوص در  مقیاس کلان داشته باشد. نمایشنامه های جدید به واسطه متکثر شدن دیدگاه ها در دنیای جدید و نسبی شدن همه چیز اساسا وجوه اجتماعی یا سیاسی یا انتقادی روشنی ندارند و بیشتر تم و نوع پرداخت در آنها ایجاد جذابیت می کند اما در دنیایی که نویسندگانی همچون ایبسن در آن مطرح می شوند وجوه انتقادی هنر به خصوص در مورد جامعه و سیاست بسیار مهم است از این رو به نظر می رسد نمی توان با تحلیل های فرم گرایانه اجراهای موفقی از متون قرون گذشته تئاتر در دنیای امروز داشت مگر آنکه رویکرد و فرم اجرایی در فاصله ای بعید از متن به سر ببرد که در آن صورت هم دست به اقتباس یا برداشت آزاد زده شده. اجرای جان گابریل بورکمان در تالار مولوی بیش از هر چیز شیفته طراحی هایی است که از توصیفات کابوس گونه متن ایبسن نشات گرفته اند و در کل اجرا به کار برده می شوند.

برای بررسی این مسئله کمی به متن رجوع کنیم. متن در زمینه در اروپای صنعتی قرن نوزدهم نوشته شده و در مورد بانکداری ورشکسته حرف می زند آن هم در دوره ای که بانکداری و تجارت همپای چرخ پر سرعت کارخانه ها به شدت رونق گرفته است. این چهره یعنی "سرمایه‌گذار ورشکسته نابغه" در آن قرن شمایلی آشناست زیرا وجه دیگر توسعه اقتصاد و تجارت همانقدر که متعلق به برنده ها و سرمایه دارن است به بازنده ها هم مربوط است. ایبسن بنا بر تجربه ای که در فضای زیست او رخ داده است دست به نگارش نمایشنامه ای مثل جان گابریل بورکمان می زند و به همین ترتیب کارگردان و گروه اجرایی هم باید این سوال را پاسخ بدهند این نمایشنامه چه مسئله ای را مطرح می کند که مربوط به فضای زیست آنها باشد. این مسائل می توانند فلسفی، اجتماعی، سیاسی، روزمره یا حتی در رها ترین شکل زیبایی شناسانه باشند اما در نهایت باید برای کارگردان و گروه چیستی آن روشن باشد. به نظر می رسد دغدغه فرم گرا بودن آثار در هنر معاصر و به خصوص تئاتر امروز ایران بسیار فراگیر شده اما در همین فرم گرایی هم باید مسیر مشخص باشد. در دوران معاصر نوگرایی در دوره ای چنان مهم بود که گویی کار هنر چیزی جز تجربه فرم های تازه نیست.

این نوگرایی در دوره ای تبدیل به تبی فراگیر شد چنانکه که گویی صرف متفاوت بودن و تازه بودن فرم می توان برای آن ویژگی قائل شد اما این امر در هنر مدرن کمی سرو شکل پیدا کرد و رجوع به اصول زیبایی شناسی از هنر شمایلی جدید اما وفادار به ریشه هایش را ساخت به همین ترتیب در هنر پست مدرن این رویه به چند وجهی و متکثر بودن دامن زد اما در نهایت بازهم همخوانی فرم و مفهوم از یک سو و تازه بودن فرم اجرایی از سوی دیگر ارزش ثابت اثر هنری تلقی می شود. در جان گابریل بورکمان اما این فرم گرایی اگرچه هیجان انگیز است اما تازه نیست و به نظر متاثر از نمونه های موزیک ویدئو هاست به خصوص اینکه نوع موسیقی و شدت آن بر این امر تاکید می ورزد.

هر چند این وجه می تواند بنا بر تحلیلی این زمانی شکل گرفته باشد اما در اجرا این مسئله فهم نمی شود؛ از یک سو تاکید بر طراحی لباسی بر اساس فرهنگ اروپایی و روابطی که بنا بر قلم نویسنده در اجرا شکل می گیرد و از سوی دیگر شکل اجرایی و حرکات فرم و موسیقی که فضایی دیگر را می سازد اما در نهایت به فهم مسئله نمایش کمکی نمی کند و اثر در سطح روایت داستانی یک خطی باقی می ماند. یعنی اگر سوال بشود که نمایش درباره چه بود احتمالا  باید گفت: قصه مردی کابوس زده را روایت می کرد که  شاهد از هم گسیختگی آخرین سنگرش(خانواده) است. اما وجوه متن ایبسن بیشتر از این داستان مختصر است. این وجوه هم معنا دار نمی شود مگر زمانی که روابط شخصیت ها به شکل درستی نمایش داده شوند و ظرافت چاشنی بازی ها و درک موقعیت ها شود.از سوی دیگر این واقعیت را نمی شود انکار کرد که تجربه زیستی  در تئاتر امری اجتناب ناپذیر است به همین دلیل بازی کردن نقشی بزرگ تر از سن و سال بازیگر و یا کارگردانی اثری خارج از تجربه های زندگی کارگردان سختی به صحنه بردن نمایش را دو چندان می کند. از یک سو بازیگر سعی در تقلید کارکتری را دارد که مسائل سن او را درک نکرده و از لحاظ فیزیکی نیز نسبتی با آن ندارد به همین ترتیب کارگردان نیز با تجربه زیستی کوتاه خود کمکی نمی تواند به او بکند و وجوه دیگر اثرش نیز تحت تاثیر این ناکامی در درک دنیای اثر می شود. با این وجود جان گابریل بورکمان از لحاظ تولید بیش از یک اثر دانشجویی است و در قامت اثری حرفه ای خود را معرفی می کند. به نظر می رسد تولیدات تئاتر دانشجویی حالا دیگر تنها در تجربه اجرایی با آثار دیگر تئاتر ایران فاصله داشته باشند. از سوی دیگر جسارت رفتن به سراغ متن های بزرگ تاریخ درام نویسی می تواند ضعف در نمایشنامه نویسی که مسئله همیشگی تئاتر ما بوده است را پوشش دهد و باید تلاش هایی این چنینی را مغتنم شمرد.

 




مطالب مرتبط

تازه‌ترین نمایشنامه حسین کیانی در راه اجرا

«مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» به تالار مولوی خواهد آمد
تازه‌ترین نمایشنامه حسین کیانی در راه اجرا

«مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» به تالار مولوی خواهد آمد

نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز»، نوشته حسین کیانی، به کارگردانی کارن کیانی و بازی بهروز پناهنده، از پانزدهم فروردین ۱۴۰۳ در سالن کوچک تالار مولوی، روی صحنه خواهد رفت. 

|

گفت‌وگو با دلارام موسوی، کارگردان نمایش «نقش هیتلر در آلبوم خانوادگی»

عکس‌هایی که در صحنه جان می‌گیرند
گفت‌وگو با دلارام موسوی، کارگردان نمایش «نقش هیتلر در آلبوم خانوادگی»

عکس‌هایی که در صحنه جان می‌گیرند

دلارام موسوی، کارگردان «نقش هیتلر در آلبوم خانوادگی»، ایده این نمایش را برگرفته از یک اتفاق واقعی در خانواده خود می‌داند که ماجرایش به جنگ جهانی دوم بازمی‌گردد. او برای بازگویی داستان خود، شخصیت‌های نمایش را از قاب عکس بیرون می‌آورد و به آنها جان می‌بخشد.

|

نگاهی به نمایش «کفنم کجاست؟» به نویسندگی و کارگردانی احمد حامدی

در هزارتوی رازهای مگوی مردگان
نگاهی به نمایش «کفنم کجاست؟» به نویسندگی و کارگردانی احمد حامدی

در هزارتوی رازهای مگوی مردگان

بهنام حبیبی: روایت‌های گوناگون مردگان برخاسته از گور، از دنیای پس از مرگ، پیوسته در قالب‌ها و محتواهای گوناگونی به تصویر کشیده شده است. برخی از این روایت‌ها جدی و تراژیک و برخی دیگر با ...

|

«خونِ» روی صحنه می‌آید

«خونِ» روی صحنه می‌آید

نمایش «خونِ» به کارگردانی حسین قاسمی‌هنر با اجرایی از یک کودک 8 ساله در تالار مولوی روی صحنه می‌آید.

|

نظرات کاربران