کلاغ شوم انتقام در تالار چارسوی تئاتر شهر
عشق به رنگ انتقام
ایران تئاتر - بهنام حبیبی:یک سرویس بهداشتی مردانه در یک شرکت بازرگانی تولید لوازم دندانپزشکی، مکان تسویه حساب شخصی دختر جوانی میشود در انتقام از یک مرد حدوداً پنجاه ساله.
"کلاغ" در قالب پرندهای شوم دستمایهی نمایشنامهای است از "دیوید هروئر" تا با تم عشق، پلات خیانت را در اکسیون تجاوز در آزمایشگاه روان انسانی ساخته و پرداخته نماید.
"پیتر" کارمند حدوداً پنجاهسالهی یک شرکت بازرگانی، سالها پیش در بحران مشکلات جنسیاش با "اونا" دختر دوازدهسالهی یکی از آشنایان خود رابطهی جنسی برقرار نموده است و پس از مدتی، بیاعتنا به مشکلات سر راه این دختر به سن قانونی نرسیده، او را رها میکند و به مسیر زندگی خویش ادامه میدهد. حالا "اونا" دختری است جوان که بر اثر این رابطهی زودهنگام و بیتوجهی "پیتر"، کمکم دچار بیهویتی روانی شده است و خود را در چنگال فساد اجتماعی روابط با مردان دیگر رها کرده است. اما آن چه "اونا" را به این شرکت کشانده است تا یکبار دیگر "پیتر" را ببیند، انتقام از او نیست، بلکه تنها یادآوری و دیدار اولین عشق و اولین رابطهی جنسی است که برای دختران دارای اهمیت ویژهای است. او به دیدار "پیتر" آمده است تا بتواند او را متقاعد کند که هنوز میتوان رابطهی سالها پیش را که در پی واکنش جنسی وابسته به موقعیت سنی هر دوی آنها بود، به رابطهای عشقی و منطقی تبدیل کرد، اما "پیتر" در پی تغییرات بسیار بزرگی که پس از گذراندن دوران محکومیتش در زندان داشته و پس از آزادیاش ، در پی ازدواجی که با یک زن داشته است، نمیخواهد و نمیتواند یک بار دیگر به ایجاد رابطه با "اونا" فکر کند. دعوت "پیتر" از "اونا" برای حل مشکلشان در سرویس بهداشتی شرکت که اشارهای است به بیاهمیتی "اونا" برای "پیتر"، به مسیر منطقی داستان در رد خواهش "اونا" متصل میشود و ادامهی داستان در گیرودار چالش گفتوگوی تهدیدآمیز آن دو در انتقام از یکدیگر، به رهایی "پیتر" از قالب ساختگی شخصیتیاش منجر میشود و او به همراه " اونا" به شوخی و خنده میپردازند و با خالی کردن سطل زبالهی سرویس بهداشتی و ریختن آنها بر سر و روی یکدیگر به اوج آلودگی جسمی و روانی هر دو نفرشان اشاره میکنند. اما آن چه که مسیر داستان را از سیر طبیعی آن خارج میکند حضور ناگهانی و پیشبینینشدهی دختر همسر "پیتر" در شرکت و در سرویس بهداشتی است. او که در پی یافتن "پیتر" آمده است برای بازگشت "پیتر" ابراز علاقهی زیادی نشان میدهد و این موضوع باعث نگرانی و واکنش "اونا" میشود. اما با خروج "پیتر" و دخترک و تنها ماندن "اونا" داستان پایان مییابد و مخاطب در تصویرسازیهای ذهنی شخصیاش پس از پایان داستان رها میشود.
"کلاغ" به کارگردانی "سمانه زندی نژاد" اگرچه روایتگر داستان یک رویداد اجتماعی ناپسند است و مخاطبش را با رویدادهای داستان آشنا میسازد ولی در واکاوی جزئیات و ریشهیابی علل و خاستگاههای این سردرگمی شخصیتی، آن چنان که باید، پررنگ نمینماید. آفرینش فضای اتهام و محکومیت و واماندگی "پیتر" در برابر دادخواستهای "اونا" به هدف روشن و مبرهنی دست نمییابد و تماشاگر بیشتر تحت تأثیر ابراز علایق جنسی "اونا" و "پیتر" در برابر یکدیگر به عنوان دو جنش مخالف، قرار میگیرد. دگردیسیها و تغییرات روانی "پیتر" در جریان داستان که به پریشانی ناگهانی او و ریختن تفالههای دستمال توالت بر کف سرویس بهداشتی منجر میشود، با پرداخت و نمایش حسی کافی انجام نمیشود.
بازیگران نمایش "کلاغ" اگرچه در بالاترین اندازهی ابراز شخصیت جنسی در برابر یکدیگر به پاسکاری و آمیزش تصویری میپردازند و در نمایش شدت علاقهی درونی خویش نسبت به یکدیگر موفق مینمایند ولی در نمایش بُعد دیگر شخصیتشان در رویارویی و برخورد با حریف روبروی خود، دچار تردید و سستی هستند. یکنواختی بیان و حس در قطعات متفاوت برخورد "پیتر" و "اونا" به بازی یکنواخت و به دور از تأکیدگذاریهای نمایشی میانجامد.
صحنهی "کلاغ" رئالیستی و دقیق طراحی و اجرا شده است ولی دلیل دوری آن از جایگاه تماشاگران روشن نیست. شاید نزدیکتر شدن فضای اجرای بازیگران به تماشاگران میتوانست شرایطی مناسبتر برای آفرینش فضای تردید و تهدید و دلهره ایجاد کند.
"کلاغ"، داستانی از دگرگونی موقعیتها و شرایط جسمی و روانی انسان است که در درجات گوناگون سنی دچار بحرانها و خواستهای گوناگونی میشود، اما در این میان هستند رویدادهای ثابت و ماندگاری که همچنان که انسان سنین عمر خود را میگذراند، در درون ذهن و روان او باقی میمانند و هیچگاه رهایش نمیکنند، خاطراتی چون تجاوز، ستم، خیانت، و عشق.