فروردینماه 96 به روایت حواشی الدوله
کار رو باید به کاردان سپرد!
ایران تئاتر- حسین سینجلی: بیشک آیندگان فروردین ماه ۹۶ را یکی از نقاط عطف تاریخ تئاتر ایران خواهند دانست، چراکه در این سال زحمت چند ساله تئاتریها برای تصویب و ثبت «روز ملی هنرهای نمایشی» در تقویم رسمی کشور به سرانجام رسید.
بعد از پایان جشنواره فجر تا همین چند روز پیش سعادت دیدارِ دوست قدیمیمان، حواشیالدوله نصیبم نشده بود. کمتر پیش میآید که حداقل هفتهای یک بار همدیگر را نبینیم. تا اینکه دیروز با یکی از دوستانم در سالن انتظار تالار چهارسو میخواستیم «بوف کور» ناصرخان حسینیمهر را ببینیم که چشمام به جمال استاد اعظم حاشیهها روشن شد و طبق معمول تا میتوانست از آنچه در این مدت در حوزه تئاتر رصد کرده بود و برایش جالب، تعجب برانگیز و بعضا مبهم بود گفت و گفت و گفت. از جمله اینکه:
سفری که به خاطر تئاتر کنسل شد
واقعا نمیدونم چطور خوشحالی خودمرو راجع به ثبت روزی با عنوان «روز ملی هنرهای نمایشی» در تقویم به صورت رسمی ابراز کنم. واقعا باید به همه کسانیکه از سالها پیش روی این موضوع پافشاری میکردند تا بالاخره این امر نهایی شد دست مریزاد گفت. من اصلا به همین خاطر و برای اینکه ببینم در 7 فروردین تئاتریها و دوستداران تئاتر چه واکنشی در این روز نشان میدهند سفر نوروزیام رو کنسل کردم. البته اصلا هم پشیمان نیستم. چون با اینکه اولین سالی بود که به طور رسمی در تعطیلات عید سالنهای تئاتر فعال بودند اما برنامههای خوبی در نظر گرفته شده بود هم استقبال مردم قابل توجه بود. خلاصه چه اتفاقی بهتر از این میتونست برای تئاتر بیفته که اولین خبرهای هنری سال با اخبار مربوط به تئاتر شروع بشه.
مدیرانِ پایِ کار در تئاتر
روز 7 فروردینماه برای دیدن تئاترهای خیابانی ویژه روز ملی هنرهای نمایشی اطراف تئاترشهر بودم و منتظر شروع کار بعدی که دیدم معاون هنری وزیر ارشاد به همراه مدیرکل هنرهای نمایشی هم به دیدن کارها اومدند. کاری ندارم که بالاخره بخشی از این سر زدنها یک روالِ مدیریتی است اما خُب اگر هم نمیآمدند کسی نمیگفت چرا نیومدید؟ اما وقتی تعطیلات نوروزیشان را که تقریبا تنها دوره تعطیلات کم دغدغه این مسئولیتها است رو رها میکنند و میان پای کار تئاتر واقعا باعث دلگرمیه. و بودنشان در کنار تئاتریها از نظر روحی خیلی تاثیرگذار بود.
پیش به سوی ولنجک
همون روز دیدم که یکی دو تا خبرنگار دارن با معاون هنری گفتگو میکنند. راستش لابهلای حرفهای جناب معاون درباره زمینهای ولنجک چیزی شنیدم و گوشم را تیز کردم، ظاهرا قصد دارند که هر طور شده امسال تکلیف آن زمینها رو برای اختصاص به موزه تئاتر ایران یکسره کنند. واقعا اگه این کارو انجام بدهند عالی میشه. پرسیدم چطور؟ گفت اگه تو هم مثل من درباره سابقه این زمینها و ارزشی که الان دارند میدونستی مثل من همین نظر رو داشتی.
اطلاعرسانی به روش جواد انصافی
یکروز هم رفتم پردیس تئاتر تهران. خوشبختانه به خاطر تعطیلات خیلی راحت و بدون ترافیک رسیدم خاوران. جوادخان انصافی و گروهش اونجا برنامه داشتند. واقعیت اینه که روز اول انگار هیچکس از اهالی آنجا از اجرای چنین برنامهای خبر نداشتند و تماشاگر زیادی نیامده بود. همین مسئله جوادخان انصافی رو بر آن داشت که با گروهش به شهرک مسکونی بزرگی که روبهروی پردیس تئاتر تهران است برود و در بلوارهای و بین بلوکها شهرک به اجرای برنامه بپردازد و درباره برنامههایشان اطلاعرسانی کند. ضمن اینکه مردم شهرک از دیدن جواد خان انصافی خیلی خوشحال شده بودند و کلی ازشون استقبال کردند، مهم تر اینکه فردای اون روز همون ساکنان شهرکی که روز قبل حتی خبر نداشتند که روبروی منزلشان چه خبراست جزو تماشاگران اجراهای ویژه نوروز در پردیس تئاتر تهران شده بودند. به این میگن یک حرکت خلاقه و دمشان گرم.
میزبانانی که مقابل مهمانانشان سربلند شدند
تا یادم نرفته اینو بهت بگم که چند روز پیش یکی از کارگردانهایی که در تعطیلات نوروز یک کار عروسکی را در محله علیآباد در جنوب تهران اجرا کرده بودند نامهای رو بهم نشون داد که تعدادی از سکنه اون محله با امضاء آن از او و گروهش که کلی تشکر و قدردانی کرده بودند. اهالی آن محل در ابتدای نامهشان نوشته بودند: «ما اهالی محله کوی علی آباد شمشیرآباد از اینکه به محله ما آمدید و برنامههای بسیار مفرح برگزار کردید و نوروز خود را در میان ما گذراندید در حالیکه میبایست در کنار خانواده میبودید، باعث شادی بسیار ما شدید. از شما و تمامی عوامل و عروسکگردانان صمیمانه تشکر و قدردانی می کنیم. و براستی که ما را در مقابل مهمانان نوروزیمان سربلند کردید.»
کار رو باید به کاردان سپرد
شنیدی میگن کار رو باید به کاردان سپرد. عرض کردم بله. گفت بالاخره کار ساخت موزه تئاتر که ساختمانش را هم خریدند به بهروزخان غریبپور سپرده شده و اینطور که من متوجه شدم کار طراحی موزه رو هم شروع کردند. ضمنا عجب موزه جالب و باحالی برای عروسکهای اُپراهای گروه تئاتر آران در تالار فردوسی ساخت. اگه هنوز ندیدی حتما برو ببین. گفتم روز افتتاحیه آنجا بودم. البته کاش نمیگفتم چون باید توضیح میدادم که اگر آنجا بودم باید حتما او را میدیدم. گفت من اگه جای مدیران تئاتر بودم تا میتونستم دست بهروزخان غریبپور رو باز میگذاشتم چون مطمئنم هیچ چیزی جز خیر از این آدم به تئاتر نمیرسه.
یک پیشنهادِ فراموش شده
روز افتتاح موزه اُپرای عروسکی گپ مختصری با هما خانم جدیکار زدم و ضمن احوالپرسی یه چیزی بهم گفت که منم حواسم نبود و البته راست هم میگفت. ظاهرا سالها پیش به پیشنهاد زندهیاد جواد ذوالفقاری روز اول فروردین ماه به عنوان روز جهانی تئاتر عروسکی در یونیما ثبت شده ولی ظاهرا این اتفاق به خاطر همزمانی با تحویل سال زیاد به خاطر کسی نمانده.
در حسرت دیدار پوسترهای قجری
شنیدم چندتا از پوسترهای تاریخی تئاتر که بعضیاشون مربوط به دوران قاجاره در خانه هنرمندان به نمایش بگذارند. اما این خبرو که خوندم یاده این مسئله افتادم که الان که ما موزه تئاتر نداریم آثار و اموال تاریخی بازمانده از هنرمندان پیشکسوت و... که شاید مربوط به سالها قبل باشه در چه وضعی نگهداری میشن. مثلا همین پوسترهایی که مربوط به دورانه قاجاره الان کجاست؟! آیا در شرایط استانداردی کسی ازشون مراقبت میکنه تا موزه تئاتر راهاندازی بشه یا اینکه همینطوری یه جا هست دیگه؟!
دو نمایش و یک آرزو
نمیدونم چجوریه که یه وقتا اونقدر نمایش خوب روی صحنه است که آدم فرصت نمیکنه همشو ببینه .خوشبختانه فروردین ماه 96 بیتعارف باید بگم که تماشاگران و دوستداران تئاتر بهانهای برای نرفتن به سالنها ندارند چون کلی نمایش خوب و با کیفیت روی صحنه است که باید به فال نیک گرفت. اما در بین این همه نمایش خوب دوتا نمایش برای من ویژه تر بود. یکی اجرای نمایش «مرگ آسید کاظم» به کارگردانی محمد محقق منتظری با نگاهی به نمایشنامه «آسید کاظم» اثر زندهیاد محمود استادمحمد است که در تالار سایه مجموعه تئاترشهر روی صحنه است. راستش اجرای این نمایشی که من دیدم وقتی بیشتر برایم جذاب شد که متوجه شدم کارگردان این اثر یعنی محمد محقق منتظری از هنرمندان روشندل کشورمون هست و به همین خاطر فقط باید بهش بگم خدا قوت مرد. یه کار دیگه هم نمایش شورایی «برلین یعقوبی» با طراحی و کارگردانی آریان رضایی است که این روزها در پلاتو اجرا مجموعه تئاترشهر اجرا میشه. وقتی از پلاتو اجرا بیرون اومدم و دیدم که تمام تماشاگران حتی تا بیرون از محوطه تئاترشهر با هم دارند درباره موضوع مطرح شده در نمایش گفتوگو میکنند حسرت خوردم و آرزو کردم که کاش از این دست نمایشها بیشتر از اینها ببینیم.