در حال بارگذاری ...
تئاتر و نمایش خصوصی به قلم بهزاد قادری ( بخش پایانی)

برداشت‌های متفاوت از فرهنگ خصوصی‌سازی و خصوصی‌سازی فرهنگ

ایران تئاتر: متن حاضر بخش سوم مقاله‌ای به قلم دکتر بهزاد قادری از کتاب «تئاتر خصوصی در ایران» است که در آن شکل‌گیری و رشد تئاتر خصوصی را بررسی می‌کند.

سال‌ها پیش با تـلاش مسـئولان وقـت شهرستان کرمان و پیگیری انجمن نمایش این شهر، قطعه زمینی به این انجمن برای سـاختن تئـاتر شـهر واگذارشد. رو به روی این زمین، هتل بسیار مجللی برای پذیرایی از گردشگران خارجی هم برپاشد. انجمـن تئاتر، پولی نداشت که تئاتر بسازد. حالا گرداگرد این زمین را ساخته‌اند. قیمت زمین در آن منطقه بالارفتـه و شهرداری مدعی است که چون انجمن نمایش اقدامی نکرده باید زمین را پس بدهد! معلـوم نیسـت ایـن انجمن که بودجه‌ی سالانه‌اش بسیار ناچیز بوده و هست، چگونه باید دست به چنـین کـار بزرگـی می‌زده است! در همین شهر تیم فوتبالی هم جان گرفته که میلیاردها ریال پول در اختیارش گذاشته‌اند. وقتـی بـه نظامنامه‌ی شهرداری مراجعه کنیم، می‌بینیم برای سازمان ورزشی چنین پیش‌بینی‌هایی شده، اما برای تئاتر چنین نشده است. این است که بیش از پانزده سال است آن زمین سرگردان مانده و اینک همان زمین، بدون مدیریت سرمایه، خودش شده سرمایه‌ای که نهادها بر سرش باهم کشـمکش دارنـد. نتیجـه؟ مـردم شـهر کرمان، هنوز جایی به نام تئاتر شهر ندارند!
بازهم تأکید می‌کنم، تنها راه برون‌رفت از این مشکل رو آوردن به خصوصی‌سازی است، اما خصوصـی- سازی نباید به معنای دست شستن دولت از برپایی بنیان‌های ضروری برای ایـن کـار باشـد. بـه خصوصی‌سازی در بخش آموزش‌وپرورش نگاهی بیندازید. به‌جای آنکه مردم سـهامدار ایـن بخـش باشـند و ایـن برنامه زیر نظر این بخش و با برنامه‌های مدیریت سهامداران وارد معرکه شود، افراد دست‌به‌کار شده‌اند. در بسیاری موارد، فضاهایی برای آموزش انتخاب‌شده که با یک فضـای آموزشـی، هـیچ مناسـبتی ندارنـد. نتیجه این شده است که فرزندان ما در بسیاری از این مدارس در قفس مانده‌اند. از این بدتر شکاف بزرگـی است که بین مدارس غیرانتفاعی و دولتی وجود دارد. این‌همه آموزشگاه خصوصی در سطح کشور بـه ایـن دلیل است که مدارس ما دستخوش تشتتی برخاسته ازاین‌گونه خصوصی‌سازی‌اند و این بهداشت اقتصادی و روانی خانواده‌ها را مختل کرده است.
جنون سرمایه در دوران پسامدرن، حتی اروپاییان را هم ترسانده اسـت. از دهه‌ی هشـتاد بـه بهانه‌ی خصوصی‌سازی، «آزادی» تبدیل شد به «بازار آزاد» و این قرار بـود ملتـی قویی‌تر بـه وجـود آورد کـه از دخالت‌های دولت آزاد باشد. «مساوات» دوران مدرنیته، تبدیل شد بـه «آزادی انتخـاب» و بعـد ایـن آزادی انتخاب را هم‌نشین جسارت‌های اقتصادی کردند و چنین نتیجه گرفتند که به‌طور مثال در آموزش ابتدایی، آن‌ها که جسارت اقتصادی بیشتری دارند، حق انتخاب دارند و آن‌ها که از قافله عقب‌مانده‌اند باید به حداقل‌ها رضایت دهند. طبقه‌ی کم‌درآمد را محروم و نه ناتوان از شرکت در جسارت‌های اقتصادی و لایق وضـعیت موجودشان می‌دانستند. روزنامه‌ی ساندی تایمز، طبقه‌ی کم‌درآمد را مشتی آدم بی‌دست‌وپا خواند؛ کسانی که «بی‌آنکه نگران فردا باشند، توله‌ی نامشروع پس می‌اندازند و از راه جـرم شمکشـان را سـیر می‌کنند.( به نقل از پیکاک 14) یک‌بار دیگر بازمی‌گردیم به یاگو و تک‌گویی‌اش در پایان پرده‌ی اول: «این‌طوری از سفیهانم بـرای خودم کیسه‌ای می‌دوزم؛ زیرا عقل سلیمی که دارم، روا نمی‌دارد وقتم را صرف چنین گولی کنم، مگر بـرای ترفند و سود شخصی خودم ... درست شد، دوزخ و تاریکی باید این تولد هولناک را بر دنیا آشکار کند.» (پ. 1 ،ص.)
 تایمون بایس در مقاله‌ای بـه نـام «تئـاتر سرمایه‌داری:رنـه پـولش و درام گفتمـان سرمایه‌گذاری» نمایشنامه‌ی شهر همچون چپاول ( 2001) نوشته‌ی رنه پولش ( ... ـ 1962) نمایشنامه‌نویس آلمانی را بررسی می‌کند. در این اثر از چیزی سخن گفته می‌شود که روزگاری آن را شـهر می‌نامیدند، امـا اینـک بـه چیـز دیگری تبدیل شده است، چیزی تازه و هولناک. بر صحنه‌ی تئاتر او، دیگر آدم نداریم. آدم‌ها دچار ویـروس گفتمان تجارت آزادند. این‌ها فقط بر صحنه عصاری می‌کنند. چیزی کـه ادوارد سـویا آن را «پسامادرشـهر» می‌خواند. به‌جای کارخانه و سلسله‌مراتب روشن که نشانگر یک شهر قانونمند است، وقتی آدم‌های تئـاتر پولش، می‌خواهند حرف بزنند درمی‌یابند که جز آگهی‌های تجارتی نمی توانندچیزی را بـر زبان‌آورند. این‌ها درمی‌یابند که همه‌چیز فروشی است: از پنهانی‌ترین لایه‌های وجودشان تا تنشان و فضاهای شهری. همه‌چیز و همه‌جا شده بنگاه معاملات ملکی. ) بییر 7 (در نظام‌های متمرکز برنامه‌ای در مرکز تدوین می‌شود و سپس آن را به سراسر کشور ابـلاغ می‌کنند.
یادآوری این نکته درباره‌ی تئاتر ضروری است که خصوصی‌سازی در تئاتر ایران بسیار حساس و شـکننده است. شاید در شهری مثل تهران، زیربناهای لازم برای این کار وجود داشته باشد؛ اما درجاهای دیگر ایران این زیربناها یا فرسوده شده و یا ازمیان‌رفته‌اند. فقط به معضل زمین به‌عنوان سرمایه در ایران نگاه کنیـد. گمان نمی‌کنم در دوران فئودالیته هم به این شدت برای زمین تب می‌کردند! کدام سرمایه‌دار اسـت کـه از تجارت زمین و سودهای میلیاردی دست بشوید و در بخش تئاتر سرمایه‌گذاری کند؟ پیشنهاد می‌کنم نخست انجمن‌های نمایش کشور، استقلالی نسبی داشـته باشـند و در سراسـر کشـور، گروهی از کاربلدهای عرصه‌ی تئاتر کشور را انتخاب کنند. یکی از وظایف اولیه‌ی این گروه که باید بیـرون از چارچوب دولتی و البته در ابتدا با پشتیبانی مالی دولت کار کند، این است که جایگاه تئـاتر را در فرهنـگ توسعه و ضرورت انواع تئاتر را تعریف و بهره‌برداری از صورت‌های بومی هر ناحیه را شناسایی کنـد. سـپس این گروه باید به بررسی موجودیت و وضع موجود تئاتر مناطق کشور بپردازد و نیازهای آموزشی، پژوهشی و فضای مناسب برای هر منطقه از کشور را برآورد کند. با گزارش نیازهای گوناگون این گـروه بـه مسـئولان باید برنامه‌ ساختن زیربنای تئاتر در سراسر کشـور آغـاز شـود، برنامه‌ای کـه بـا در نظـر گـرفتن میـزان محرومیت مناطق، متغیر خواهد بود. این گروه باید برنامه‌ متغیری را بـرای خصوصی‌سازی تئـاتر در مناطق مختلف ایران فراهم آورد.
با بهترشدن این زیرساخت‌ها و فراهم کردن فرهنگ مناسب بـرای حضـور (1) تئاتر در اجتماع ـ در این زمینه رسانه‌های گروهی باید نقش بسیار مهمی داشته باشند ـ می‌توان مراحـل و تدابیر خصوصی‌سازی را بسته به شرایط هر منطقه، فراهم کرد. در ایـن راسـتا یادمـان باشـد کـه بخـش خصوصی برای تحویل گرفتن تئاتر از دولت به‌جاهایی می‌اندیشد که بازده سرمایه زود و قطعی باشـد و در این صورت باید راهکارهای مناسبی را برای رشد تئاتر در نقاط محروم کشور در نظر داشت. به‌عبارت‌دیگر هرگونه خصوصی‌سازی تئاتر در این دیار باید مرحله‌ای و پلکانی باشد و برای جاهای مختلف ایران برنامه- ای متغیر داشته باشد.

1 ـ این رسانه‌ها توانسته‌اند به تب فوتبال در ایران بسیار دامن بزنند. تعداد روزنامه‌های تخصصی که به فوتبال می‌پردازند و میزان زمانی که صداوسیما در هفته به آن اختصاص می‌دهد در مقایسه بازمانی که این رسانه‌ها به تئاتر می‌پردازند، رشک‌برانگیز است.

کتابشناسی:
 _ برتونیو، توماس ف. پست الکترونیکی به نویسنده، 13 نوامبر 2008 23 آبان 1387.
-گوته، یوهان ولفگانگ فون.( 1376.) فاوست. ترجمه‌ی م. ا. به آذین. تهران: انتشارات نیلوفر.
- مایزر، کاری. پست الکترونیک به نویسنده، 11 نوامبر 2008 21 آبان 1387.
-Beyes, Timon. (2006). "City of Enterprise, City as Prey? On Urban
Entrepreneurial Spaces". In: Steyaert, Chris; Hjorth, Daniel (eds.):
Entrepreneurship as Social Change. Cheltenham: Edward Elgar, pp. 251-
270
-Fischer-Lichte, Erika. (2002). History of European Drama and Theatre.
Trans. Jo Riley. London: Routledge.
-Kazacoff, George. (1989). Dangerous Theatre: The Federal Theatre
Project as a Forum for New Plays. New York: Peter Lang Publishing, Inc.
-Peacock, D. Keith. (1999). Thatcher's Theatre: British Theatre and
Drama in the Eighties. London: Greenwood Press.
-Shakespeare, W. (1958). Othello. Ed. M. R. Ridley. London: Methuen
and Co. Ltd.
-Sharpe, Lesley. "Goethe and the Weimar theatre." The Cambridge
Companion to Goethe. Ed. Lesley Sharpe. Cambridge University Press,
2002. Cambridge
 Collections Online. Cambridge University Press. 19 January 2009 -
http://cco.cambridge.org/uid=/extract?id=ccol0521662117_CCOL052166211
7A009

 




نظرات کاربران