نگاهی به تاریخ پیشپردهخوانی به قلم اردشیر صالحپور
پیشپردهخوانی کمینهگراترین شکل نمایش در ایران
ایران تئاتر: پیشپردهخوانی در تئاتر ایران عنوان مقالهای به قلم دکتر اردشیر صالحپور است که به تاریخچه پیدایش پیشپرده خوانی و مؤثرین این شکل از هنرنمایشی میپردازد. این مقاله در کتاب «مجموعه مقالات دومین سمینار نمایشهای آیینی و سنتی» توسط انتشارات نمایش منتشرشده است.
پیشپردهخوانی کمینهگراترین شکل نمایش در ایران به شمار میرود. پیشپردهخوانها که به روال نمایشهای کوتاه و سرگرمساز بودهاند با طنزی کم و بیش صریح از اوضاع و شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی انتقاد میکرده و سرانجام نیز با بُناندیشههای اخلاقی پایان میپذیرفتهاند.
در پیشپردهخوانی معمولاً یک تا سه نفر نمایشگر در زمانی حدود 3 تا 10 دقیقه در برابر تماشاگران هنرنمایی میکردهاند. این نمایشهای ایرانی که در فاصلهی زمانی میانپردهای نمایش اصلی پدید آمدهاند، به کلانی محصول شرایط و اوضاع سیاسی ، اجتماعی ویژهای از تاریخ ایران در سالهای 1332 ـ 1320 (1953 ـ 1941 میلادی) بودهاند.
تحولات اجتماعی که پس از شکلگیری انقلاب مشروطه در ایران پدید آمد بهطور اجتنابناپذیری در عرصههای فرهنگی ـ هنری نیز تأثیر گذاشت. تغییر نقش اجتماعی شاعران و نویسندگان و رویکرد مطبوعات به عرصهی آزادیخواهی، تحولی تازه و متفاوت در شکل و محتوای آثار هنری و بهطور کلی نگرش مردم به سیاست و جامعه پدید آورد و هنر و مفهوم آن از جنبههای تفننی صرف خارج گردید؛ اما این تحولات بدون پرداخت هزینه میسر نبود و وجدانهای بیدار را با تحمل شکنجهها و رنجها و مصایب بسیار به رویکردی نوین در مسیر توسعهی همهجانبه سوق داد. به تبع آن تئاتر، مطبوعات و موسیقی نیز مشحون از اندیشهها و اعتراضات سیاسی و اجتماعی گردید.
همپا با این تحولات، نوآوریهایی مانند هنر تئاتر در ایران ظهور پیدا کرد که پیش از آن سابقه نداشت و تلاش میکرد تا با خلق نمایشنامه، شرایط اجتماعی روز را مورد نقد و مکاشفه قرار دهد. هنر و ادبیات در این دوران چالشهای تاریخی و اجتماعی بسیاری را تجربه میکرد. این تحولات چشمگیر جهانی و فراز و نشیبهای بسیار و چرخشهای تازه خواهناخواه ایران را نیز تحت تأثیر خویش قرار میداد، دورانی فرو میریخت و دنیاهای تازهای ظهور میکرد. ردپای این تحولات، تأثیرات خاص خود را بر ادبیات و هنر معاصر نیز برجای میگذاشت، به همین سبب از نظر جامعهشناسی و تاریخی این دوران سزاوار مطالعه و بررسیهای بسیار است. این تاریخ نوین سیاسی ـ اجتماعی ایران در یکصد سال اخیر شکل گرفته است.
نمایشگران خلاق ایرانی و هنرمندان تئاتر در برههای از تاریخ کشورمان یعنی بین سالهای «1332 ـ 1320» گونهای ترکیبی از شعر، موسیقی، آواز و حرکات نمایشی را با چاشنی طنز و کمدی در قالبهای اعتراضی و انتقادی به شکل زنده و در پیش چشمان تماشاگران بر صحنههای تئاتر به نمایش میگذاشتند تا هم پیشگام این اعتراضات باشند و هم به نوعی همزبانی و همدلی با مخاطبان خود را که عمدتاً از نسل تازهای هستند فراهم آورند. ریشه و سابقهی این هنجار نمایشی ترکیبی از ترانههای عامیانه، حرارهها (حراره: تصنیف، ترانه، آوازی که دستهجمعی میخواندند.) و تصنیفهایی است که خصوصاً از دوران قاجار و در بحبوحهی جریانات مشروطهخواهی و گسترش مطبوعات منزلتی تازه یافته بود و به صراحت و آشکاری به جستوجوی سبک و سیاقی تازه به زبان طنز و فکاهه بود تا رسالت و تعهد تاریخی خود را به انجام رساند.
حضور فراگیر و همهجانبهی این ترانهها و مقبولیت آنان حاکی از آن است که این پدیده در اصالت و ارزشهای دورهی خود مؤثر بوده و در معرض حوادث و مسایل مبتلا به نقش و منزلتی ویژه را ایفا مینموده است. همچنین برخورداری از زبان طنز مطایبه و شوخی و استفاده از تیپها، شخصیتها و مشاغل مردمی، زمینههای این اقبال را افزایش داده و ماندگاری بخشیده است. در جوهرهی اصلی این ترانهها گذر از سنت به مدرنیته جامعهی ایرانی به چشم میخورد و تعارضات و مناقشات سیاسی هم حاکی از آن است که دوران تازهای آغاز شده و دولتهای ناکارآمد جوابگوی نیازهای حقیقی و حقوقی مردم نیستند و در عوض هر روز بر فشار و سلطهی بیشتر خود اهتمام میورزند.
در یک تقسیمبندی کلی و حسب نمونهبرداری از این ترانهها آنان به چهار بخش اساسی تقسیم میشوند که در این میان زنان به دلیل تحولات نوین و حضور تازهشان در عرصههای مختلف اجتماعی بیشترین سهم را داشته و شمار عمدهای از این ترانهها را به خود اختصاص دادهاند.
موضوعات سیاسی نیز به دلیل تغییرات فراوان این دوره و بزنگاههای تاریخی حائز اهمیتاند و بخش دیگر شامل مشاغل اقتصادی و سایر موضوعات اجتماعی میشود و این همه از شمار 300 ترانهای است که مورد انتخاب و مطالعه قرار گرفتهاند.
بخش عمدهی این ترانهها حاصل ذوق و ابتکار هنرمند خوش ذوق و قریحه «پرویز خطیبی» است و مابقی ترانهها نیز به سرایندگان دیگری از جمله ابوالقاسم حالت، جمشید شیبانی، مهدی سهیلی، کریم فکور، اسماعیل نوابصفا، اسماعیلخان مهرتاش، مسهمی، شیرمحمدی، علی اسدی، جلالالدین اعتمادی، فرامرزی و کسائی تعلق دارد.
بیهیچ اغراق میتوان گفت سهم پرویز خطیبی در پیدایی، تدوین و تکامل این گونهی نمایشی انکارناپذیر است، او خود از هنرجویان دورهی اول هنرستان هنرپیشگی بوده و با توجه به آنکه منزل مسکونیاش در خیابان لالهزار بوده با شور و شوق وصفناپذیری روند این مناسبات را دنبال کرده و ایشان به همراهی مجید محسنی، همکلاسیاش، این گونهی نمایشی را معرفی و رونق دادند.
ارتباط زنده، مستقیم و تنگاتنگ تئاتر با مخاطبانش همواره یکی از دغدغههای اصلی نمایشگران و اصحاب هنر تئاتر بوده است. به عبارتی، پیشپردهها در این دوره به طرح مضامین اجتماعی و روزآمد روی آورده و همین امر زمینهی استقبال هر چه بیشتر تماشاگران را فراهم نموده است. ترانهی نمایشهای پیشپردهخوانی بنا به موقعیت و ماهیت و برخورداری از موسیقی و نمایش و پرداختن به مسایل اجتماعی به رونق تئاتر کمک کردهاند. هر چند خود در ساختار و ماهیت گونهای نمایش کمینهگرا و یا مینیمالیستی قملداد میشوند.
کشف واقعی سیستم ترانهی نمایشهای پیشپردهخوانی همچنان که از نامش برمیآید پیشنهاد و ترکیبی تازه است، اگرچه حتی خود پیشپردهخوانی نیز تاکنون در فرهنگ نمایش ایرانی به درستی معرفی و تحلیل نشده است. اینگونهی نمایشی از یک سو حاصل اکتشاف و از دیگر سو حاصل اختراع هنرمندان خلاق و متبکر ایرانی است که متأسفانه دیری نپایید و به یک جریان متداوم و روزآمد تبدیل نگردید و پا را از روزگار درخشان خود فراتر نگذاشت و درست در ایام بلوغ خود ناکام ماند.
نگهداری فعال مستلزم درک تاریخی است. این همان کاری است که میتواند تئاتر ما را نجات داده و هویت بخشد چرا که گسستهای تاریخی بزرگترین آسیبها را بر پیکرهی تمدن ما روا داشته است. سنت، تقلید کورکورانه از نسل گذشته نیست. در برابر سنت بهترین روش آن است که نه تسلیم محض شویم و نه آن را به یکباره انکار کنیم بلکه استفادهی صحیح و دقیق بر اساس تجربیات و موشکافی دقیق و انطباقی و رفع نواقص برای همیشه میتواند آن روش سنتی را خاطرهانگیز و زنده کند.
آغاز شکلگیری گذر از سنت به مدرنیته که به عبارتی از اواسط قاجار آغاز شده بود در ادامهی تعارضات سیاسی ـ اجتماعی، کلیهی سطوح اجتماعی را در برمیگرفت و این رویه در دورهی پهلوی اول با اصلاحات و تجددطلبی آمرانه رو به فزونی نهاد.
در این دوره در کنار درامهای تند و انتقادی، هجویهها و شوخیهای انتقادآمیز عامیانه در قالب موسیقایی ـ نمایشی تنها در آثار لودهها و مطربان دیده میشود ولی در دورهی پهلوی اول همین انتقادات نیز به خاموشی میگراید.
تشکیل هنرستانهای هنرپیشگی، سازمان پرورش افکار و تعدد و گسترش تماشاخانهها یکی از پس دیگری موجبات رشد و گسترش تئاتر و این رشتهی نمایشی را فراهم ساخت. به عبارتی میتوان گفت دوران اختناق پهلوی اول دوران نهفتگی ترانه نمایشهای پیشپردهخوانی محسوب میشده که این خیزش پس از سقوط رضاشاه و آزادیهای سیاسی ـ اجتماعی ناشی از جنگ جهانی در تئاتر ایران تجلی تازهای یافت.
پیشپردهها به لحاظ جنبههای فنی و سازگانی نیز قابل اهمیت بوده و در تقسیمبندیهای خود به انواع و ویژگیهای متفاوت و متمایزی دستهبندی میشوند. سرایندگان، اجراکنندگان، نوازندگان متفاوت بوده و برخی از آنان کاملاً رنگ و بوی ایرانی داشته و برخی از آهنگهای سنتی و محلی الهام گرفته و برخی کاملاً جنبه نقیضه دارند، همچنانکه پارهای از آنان نیز بر اساس آهنگهای فرنگی رایج و ذهنآشنای مردم طراحی و پردازش ایرانی شدهاند.
مخاطبان پیشپرده نیز کلیهی اقشار اجتماعی را شامل میشوند خصوصاً طبقات متوسط و اداری که اخیراً به اقتضای شرایط اقتصادی و تحولات نوین اجتماعی بخشی از پیکرهی نوین اجتماعات را تشکیل میدهند.
بیشک ترانهی نمایشها بازتاب دورهی اجتماعی خویش است و آینه تمامنمای حوادث و وقایع اجتماعی که فرهنگ عامیانهی ایرانی را بازگو میکند.
هرج و مرج و ناامنی، اختناق، جنگ و قحطی، بیماریهای مزمن و لاعلاج، کمبود امکانات، احزاب سیاسی وابسته به بیگانگان، چپزدگیهای افراطی، روزنامههای مزدور و قلم به مزد، دولتهای ناکارآمد و غیرمردمی، وکیلان و نمایندگان رشوهگیر و رشوهخوار، بقایای خان و خانبازی و ملوکالطوایفی، ارتجاع و تجحر، توقف طرحهای عمرانی، شرارتهای اقوام و عوامل دیگر همه و همه از مشکلات این دوران است که در ترانهی نمایشهای پیشپردهخوانی بدان پرداخته شده است.
آغاز و رواج و گسترش پیشپردهخوانی به فاصلهی سالهای 1319 خورشیدی در تهران بازمیگردد که برای نخستین بار علی دریابیگی کارگردان ایرانی و مدرس تئاتر که تحصیلات تئاتری خود را در آلمان انجام داده بود پیشپردهی «لامصب وافور» را با عنوان «آوان سن» به نمایش گذاشت ولی این کار تنها در حد یک کار آموزشی بود؛ اما تاریخچهی حقیقی پیشپردهخوانی به سال 1320 خورشیدی و تصنیف معروف «دیشب تو لالهزار» سرودهی پرویز خطیبی باز میگردد که توسط مجید محسنی اجرا شد و سرآغاز این هنر مردمی در تماشاخانهی تهران گردید و از آن پس این جریان همپا با تئاتر چنان پیش رفت که تماشاگران تا از وجود پیشپرده در تماشاخانه مطمئن نمیشدند بلیط تئاتر را از گیشه خریداری نمیکردند.
تصانیف قدیمی در اولین گام به کمک پیشپردهخوانان آمدند تا این هنر را از غربی شدن نجات دهند و بر زمینهها و رنگ و لعاب ایرانی آن بیفزایند. قابل توجه آنکه نخستین پیشپردهها مثلاً «دیشب تو لالهزار» و یا «نان سیلو» و حتی «خوراک رستورانها» با حال و هوای فرنگی و لباسهای غربی اجرا میشد و همه چیز از آنجا اعتبار میگرفت، اما غنای فرهنگی ایرانی طبق سنت و عادت همیشگی و تاریخی خود که خیلی زود هر پدیدهی وارداتی را هویتی ایرانی میبخشد به زودی به اقتضای قابلیتهای نهفته فرهنگی خود شیوهی فوق را غریبه نپنداشته و از این رو شناسنامهای ایرانی برای او صادر کرد و ترانهی نمایشها رنگ و بوی ایرانی و اجتماعی به خود گرفت. از سوی دیگر، درشتنمایی حوادث اجتماعی کمکم موجب رواج و گسترش پیشپردهها گردید و هشدارهای پیاپی نیشتری بود که عقدهها و چرکابههای اجتماعی را باز میکرد.
اگرچه شکلگیری ترانهی نمایشها از سال 1320 بود اما اوج آن را باید به فاصلهی سالهای 1322 تا 1327 دانست که تقریباً جزء لاینفک تئاتر به شمار رفته و همهی تماشاخانهها یک یا دو هنرمند پیشپردهخوان را نیز در کنار اجرای صحنهای خود داشتند.
انتشار مجموعهی تصنیفهای پیشپردهخوانی پرویز خطیبی یکی از بانیان و پیشکسوتان این رشته در سال 1325 مؤید این ماجراست و به دنبال آن دو مجموعهی دیگر در سالهای 1326 و 1327 استقبال از این موضوع را گوشزد مینماید.
در همین سالهاست که براثر تقاضاهای متعدد علاقهمندان قسمتی از تصنیفهای پیشپردهها در کمپانی صفحه پرکنی لندن و هند بر روی صفحات گرامافون ضبط و راهی بازار میشود و در ادامه تصانیف چاپ و منتشرشده و در همان خیابان لالهزار توسط فروشندگان دورهگرد خوانده و فروخته میشوند.
اما اجراکنندگان پیشپردهها چه کسانی بودند؟
نخستین کسی که بهطور رسمی دست به خواندن پیشپرهخوانی زد مجید محسنی بود و پس از آن باید از حمید قنبری یاد کرد که ترانههای زیادی را خواند و خود پرویز خطیبی که افزون بر سرایش پیشپردهها از صدای خوبی برخوردار بود و بسیاری از این پیشپردهها را خود خوانده و تعدادی از آنان نیز به شکل صفحه گرامافون درآمده است. جمشید شیبانی، اصغر تفکری کمدین معروف لالهزار، ملکه حکمت شعار، عباس حکمتشعار، معزالدین دیوان فکری و سرانجام عطاالله زاهد، عزتالله انتظامی و نصرت کریمی از آن جملهاند.
دو چهرهی برجستهی دیگر را نیز در این زمینه میتوان معرفی نمود که با سبک و سیاق متفاوتی موجبات رونق این رشته را فراهم آوردند. اسماعیلخان مهرتاش استاد موسیقی سنتی و مؤسس جامعه باربد که خوانندگان مشهور زیادی تحت تعلیمات او قرار داشتند و ایشان در کنار موسیقی و اپرتهای نمایشی به خلق پیشپردههایی با سبک و سیاق ایرانی و سنتی که عمدتاً مربوط به فروشندگان دورهگرد و طوافان بود مانند گردوفروش، چلنگری، شمعفروشی، سیبفروشی و چهارشنبهسوری را ساخت و گاه خود آنان را در فاصلهی تعویض دو صحنه پیش روی تماشاگران میخواند.
و نیز باید از عبدالعلی همایون که سبک کوچه باغی بیات تهران را وارد پیشپرهخوانی کرد یاد نمود و بالاخره مرتضی احمدی که نوعی ضربیخوانی را که روش خاص تهران عصر قاجاری بود با شور و شوق فراوان در صحنههای پیشپردهخوانی رواج داد که نمونههای بسیار زیادی از آن هنوز موجود است.
مرتضی حنانه، حسین سرشار، هوشنگ سارنگ، مصطفی اسکویی، محمدعلی جعفری، اکبر گرجستانی، عیسی صفایی، زلیخا جهانبخش، اعلم دانایی، مرسده بایگان از دیگر خوانندگان پیشپردهخوانی در ایران بودند.
اما شاخصترین آهنگسازان پیشپردهخوانی را افرادی همچون حسینی رادمرد، خادم میثاق، اسماعیلخان مهرتاش و مرتضی حنانه تشکیل میدهند.
در پایان با توجه به تقسیمبندی انواع پیشپردهها حسب مضمون به ذکر نمونههایی از هر بخش خواهیم پرداخت:
موضوعات سیاسی: وکیل ملت، منتشرالوکاله، محرومالوکاله، پیشهوری و غلام یحیی، نهضت فارس، اکثریت و اقلیت در مجلس، دردل یک وزیر، نفت.
موضوعات اقتصادی شامل مشاغل خدماتی و مشاغل طوافی:
الف ـ مشاغل خدماتی: آهنگر، دلالبازار، دعانویس، چلوکبابی نایب.
ب ـ مشاغل طوافی: بستیفروشی، شاتوتی، مغزبادومی، چغالهبادومی.
موضوعات زنان: حاجی ربابه، افسری خانمها، اسبسواری خانمها، ویار خانمها، عروس.
موضوعات اجتماعی: فلکی گرسنه، عاشق بیسواد، سرباز فراری، اخراج کارمندان تریاکی.