مهین و مصطفی اسکویی به روایت هنرمندان در گفتوگو با ایران تئاتر
آکادمی آناهیتا؛ تئاتر خصوصی به معنای واقعی کلمه
ایران تئاتر- حسین سینجلی: اگرچه مصطفی اسکویی نتوانست سالن تئاتر آناهیتا را که در سال ۱۳۳۷ با نمایش «اتللو» افتتاح کرد بیش از چند سال روی پا نگه دارد، اما نمیتوان انکار کرد که او هنرمندی است که سالن خصوصی تئاتر به معنای واقعی کلمه را در ایران راهاندازی کرد.
کم نیستند هنرمندانی که در زمان حیات خود آنطور که باید و شایسته است آثار و نظراتشان موردتوجه قرار نگرفته وبرای عموم مردم شناخته نشدند. این افراد معمولا در زندگیشان نیز نتوانستند از مزایای شهرت بهره ببرند. اما چه بسیار افرادی که پس از مرگشان به شهرت رسیده و سالها بعد، جامعه متوجه اهمیت کار و یا نظریات آنها شده است. در میان هنرمندان تئاتر ایران زمین نیز بیشک از ایندست افراد که سهم زیادی در پرورش و تربیت هنرمندان تئاتر داشتند وجود داشته که معرفی هرچه بیشتر آنها و شناساندن کارها و فعالیت هایشان برای هنرمندان جوان تئاتر امری ضروری است.
اما آنچه باعث نگارش این سطور شد؛ یکی گسترش چشمگیر سالنهای تئاتر خصوصی در سالهای اخیر بود و دیگری فرارسیدن دوازدهمین سالروز درگذشت تأثیرگذارترین زوج تئاتری کشور به فاصله کمتر از سه ماه از یکدیگر.
بر کسی پوشیده نیست که بحث گسترش سالنهای خصوصی تئاتر و چگونگی کارکرد آنها در سالهای اخیر یکی از پرحرف و حدیثترین مباحثی بوده که همواره در میان اهالی تئاتر مطرح بوده. در این میان اما به دلیل عدم بررسی کافی کمتر کسی از سابقه تاریخی هنرمندانی که برای کسب مجوز راه اندازی یک سالن خصوصی تئاتر چند دهه تلاش کردند خبر دارند. در واقع به نظر میرسد بیشتر تئاتریها تصور میکنند که سابقه تأسیس چنین سالنهایی حداکثر به یک دهه اخیر بازمیگردد. اما اگر نگاهی به تاریخ معاصر تئاتر ایران بیاندازیم تاسیس این تئاتر خصوصی تئاتر به سال 1337 برمیگردد. زمانی که زندهیادان مصطفی اسکویی و همسرش مهین اسکویی پس از تحصیل در مسکو و بازگشت به کشور، با سرمایه شخصی و اهتمامی جدی در تپههای یوسفآباد، سالن قدیمی و فرسوده سینما گلدیس را با کمک شاگردانشان به سالن تئاتر آناهیتا تبدیل کردند. و بدین ترتیب عملاً نخستین سالن صد درصد خصوصی تئاتر در ایران بر اساس سیستم استانیسلاوسکی با اجرای نمایش «اتللو» در 27 اسفند 1337 به کارگردانی مصطفی اسکویی افتتاح شد. نمایشی که به مدت 91 شب روی صحنه رفت.
درباره موفقیت نمایش اجرای نمایش «اتللو» و استقبال کمنظیری که در آن دوران از آن نمایش شد، حرفها و شنیدههای بسیاری هست که طرح آنها در این فرصت نمیگنجد. اما همین بس که شهرداری وقت در آن زمان مجبور شد برای ایاب و ذهاب تماشاگران به تپههای یوسفآباد در دو میدان اصلی شهر یعنی میدانهای فردوسی و توپخانه اتوبوسهایی را ویژه تئاتر آناهیتا اختصاص بدهد.
هنرکده آزاد هنرپیشگی آناهیتا وابسته به هنرهای زیبای کشور بود و شامل سه قسمت «استودیو بازیگری»، «سازمان انتشاراتی و چاپ مجله» و «مرکز آموزش تئاتر به شیوه استانیسلاوسکی» میشد. این تئاتر با نمایش «اتللو» گذاشته شد. این فعالیتها تا چندین سال همچنان ادامه داشت اما در سال 1343 اوضاع تغییر کرد و تئاتر آناهیتا به بهانه مقروض شدن، تعطیل و اموال آن مصادره شد. بااینحال اما بیتردید زندهیاد مصطفی اسکویی بهعنوان نخستین بنیانگذار تئاتر کاملاً خصوصی اگرچه در آن مقطع نتوانست بیش از این آن سالن را روی پا نگه دارد و مشکلات و مسائل مختلفی که پیش پای او و گروهش قرار گرفت درنهایت منجر به تعطیلی تئاتر آناهیتا شد، اما نمیتوان انکار کرد که او را نخستین هنرمند تئاتری است که نخستین سالن تئاتر خصوصی به معنای واقعی کلمه را در ایران راهاندازی کرد.
مصطفی اسکویی اگرچه بعدازآن تا پایان عمرش همواره تلاش کرد تا بار دیگر تئاتر آناهیتا را به شکل کاملاً خصوصی و درحالیکه برنامهای مدون و چندساله نیز برای آن داشت سرپا کند و بارها هم پیش از انقلاب و هم تا سال 1384 بارها درخواست مجوز راهاندازی تئاتر خصوصی آناهیتا را به مسئولان وقت ارائه داد اما همواره بنا به دلایل مختلف این اجازه به او داده نشد. و اکنونکه مدیران تئاتر کشور خود چند سالی است که به اهمیت وجود سالنهای تئاتر خصوصی پی بردهاند، بجاست که یادی بکنیم از این هنرمند فقید که 6 دهه از عمرش را برای برپایی تئاتر خصوصی با تمام انرژی که در توان داشت پیگیری کرد.
آخرین تلاشهای مصطفی اسکویی برای دریافت مجوز تأسیس تئاتر خصوصی آناهیتا با ارائه ریز برنامههای پیشرو همچون اجرای سه نمایش «اتللو»، «هائیتی» و «فردوسی کبیر» در سالهای 1376 و 1380 و 1382 در حالی مورد موافقت مدیران وقت قرار نگرفت که یک دهه بعد از درگذشت او و همسرش، امروز افزایش و گسترش تماشاخانهها و سالنهای خصوصی تئاتر در کشور به ویژه در تهران یکی از موفقیتهای حوزه نمایش نامیده میشود.
تئاتر آناهیتا و اسکوییها از زبان اهالی تئاتر
عزت الله انتظامی در مراسم تشیع مصطفی اسکویی: اسکویی هیچگاه دوست نداشت حقوق بگیر دولت باشد. من چندی پیش که به دیدن این استاد در خانه کوچکش رفتم خانه ایشان هنوز در گرو بانک بود. اسکویی همواره مکانی را برای تمرین و تدریس تئاتر اجاره میکرد، اما به دلیل مشکلات تئاتر مجبور به نقل و انتقال میشد. من مطمئنم اگر خانهای در اختیار این هنرمند گذاشته میشد میتوانست شاگردان بیشتری در تئاتر پرورش دهد. گذاشتن یک خانه کوچک در اختیار استاد اسکویی جهت ادامه تدریساش کار کوچکی بود. اگر او میتوانست به کار خود ادامه دهد میتوانست یک دانشگاه مقتدر تئاتری را در ایران تأسیس کند.
محمود دولتآبادی: او بیشتر از هر چیزی خودش را مدیون و وامدار تئاتر اسکوییها و مکتب آناهیتا میداند. او معتقد است؛ همه آدمهایی که در این دوره در تئاتر مملکت بودند، باید در کمال تواضع اعتراف کنند از اسکوییها یاد گرفتهاند. من هم در شمار کسانی بودم که چیزهایی یاد گرفتهام.
حسن مهمانی: این بازیگر پیشکسوت و شناختهشده تئاتر که چندین سال در تئاتر آناهیتا با زندهیاد مصطفی اسکویی همکاری کرده، دراینباره به ایران تئاتر میگوید: بیتردید تئاتر آناهیتا را میتوان اولین تئاتر خصوصی به معنای واقعی کلمه دانست. چراکه آقای اسکویی نهتنها از هیچ ارگان یا نهاد دولتی کمکی دریافت نمیکرد بلکه در تلاش بود تا تئاترش را به شرایطی برساند که بتواند به بازیگران و عوامل اجرایی حقوق نیز بدهد.
ناصر حبیبیان: او در صفحه 143 کتاب تماشاخانههای تهران خود در ارتباط با تئاتر آناهیتا چنین مینویسد: تا قبل از تئاتر آناهیتا برای مدتی این گروه در سالن نمایش دارالفنون تمرین میکردند. تئاتر آناهیتا در محل یوسفآباد غیردولتی بود و توسط اسکوییها در محل قبلی سینما گلدیس تأسیس شد.
محسن حسینی: این بازیگر و کارگردان شناخته شده و مطرح تئاتر درباره اهمیت تئاتر آناهیتا و اسکوییها در تئاتر ایران میگوید: نسل من که حدود 40 سال پیش تئاتر را با کتاب شروع کردند اگر در کتابخانه خود کتاب یا ترجمه جدیای داشتهاند، حتما از خانواده اسکوییها بوده. به هر حال استانیسلاوسکی را ما با ترجمه مهین اسکویی یا مصطفی اسکویی خواندهایم. البته اگرچه من از آموزشگاههای تئاتر آنها بطور مستقیم برخوردار نبودم اما این نام را مدام شنیدهام.
حسینی میافزاید: من بسیار متاسفم که این نسل و جریان اسکوییها ناتمام ماند. متاسفانه این اتفاق در سرزمین ما میافتد، مثل ژازه طباطبایی. او یکی از قدرتمندترین مجسمهسازان مدرن ما است، اما 15 سال است به دلیل اختلافات خانوادگی، خانه او مهر و موم شده است. این ضعف سرزمین ما و مسئولین است که در تئاتر نیز تاثیر خود را گذاشته است. امروزه کسی درباره مصطفی اسکویی نمیتواند حرف بزند، چون چیزی نمیداند؛ همان طور که درباره عبدالحسین نوشین که حداقل 12 جلد ترجمه قدیمی من از او در کتابخانهام دارم، نمیتوانند صحبت کنند.
این کارگردان تئاتر خاطر نشان میکند: ما هیچ موقع نتوانستیم با سرمایههای خودمان، کنار بیاییم. این ضرورت تئاتر است که بتوانیم این افراد را در زمان حیاتشان گرد هم بیاوریم. متاسفانه سیستمی وجود دارد که گذشتگان نفی میشوند. ما هنوز نتوانستیم سیستم جدیدی را جایگزین اسکوییها کنیم، زیرا پیشنهاد جدیدی نداریم.
زندهیاد مرتضی احمدی: این بازیگر فقید تئاتر، سینما و تلویزیون نیز درباره تئاتر آناهیتا گفته: آقای مصطفی اسکویی پس از بازگشت به ایران در سال 1333 تئاتر آناهیتا را در خیابان یوسفآباد (اسدآبادی فعلی) تأسیس کرد که امروز به نام سینما تئاتر گلریز فعالیت میکند. میتوان پذیرفت که اولین آموزشگاه هنری شخصی که به نتیجه امیدوارکنندهای رسید به افکر و ابتکار او بود.
کاظم هژیرآزاد: او نیز که خود از شاگردان تئاتر آناهیتا بوده و سالها با مصطفی اسکویی همکاری کرده درباره تئاتر آناهیتا و زندهیاد مصطفی اسکویی به ایران تئاتر میگوید: من مصطفی اسکویی را پدر دوم خودم میدانم؛ کسی که به من آموزش زندگی داد. من یک کارگرزاده هستم و در محیط زیر متوسط که محیط فرهنگی و هنری نبود زندگی کردهام. ورود من به آناهیتا با شرایط خاصی مصادف بود. عشق من به بازیگری و تئاتر، من را به سمت سنگلج کشاند و بعد از چند تئاتری که آنجا دیدم، نزد مصطفی اسکویی رفتم تا تعلیم بازیگری ببینم. وقتی اسکویی از من پرسید که هنرپیشه مورد علاقهام کیست؟ من گفتم رضا بیکایمانوردی و محمدعلی فردین که الگوی من در بازیگری بودند؛ زیرا در سینما آن دوره معروف بودند. اسکویی یک لبخندی زد و من آن موقع منظور ایشان را از این لبخند متوجه نشدم و با من خیلی ساده و مهربان برخورد کردند. بعد از اینکه من چند ماه تعلیم دیدم و در نمایش «رستم و سهراب» در نقش دایی گردآفرید بازی کردم، با دوستانی آشنا شدم که از من باسوادتر بودند مثل رسول نجفیان، فرج الله دادمرزی، شهرام امینی و سودابه اسکویی.
هژیرآزاد میافزاید: من از طریق تئاتر آناهیتا بود که ضمن پرداختن به سیستم برای تعلیم متد بازیگری، با یک نوع معیشت و چگونه هنری زندگی کردن و چگونه دیدن زندگی آشنا شدیم. ما از اسکویی آموختم که نظافت، جارو زدن، شیشه پاک کردن و... چه در تئاتر و چه در خانه، کسر شان نیست. ما در نمایش «رستم و سهراب» دکوراتور نداشتیم، دکوراتور طرح اولیه را داده بود و تمام وسایل صحنه و ساخت آن بر عهده بازیگران بود؛ وقتی ما میدیدیم که خود اسکویی اهل کار است، یاد میگرفتیم که ما نیز باید کار کنیم و ابایی از انجام دادن سختترین کارها نداشتیم.
این بازیگر تئاتر اضافه میکند: وقتی ما تاریخ را نگاه میکنیم، نمیتوانیم آثار مصطفی اسکویی را خط بزنیم و آنها را نادیده بگیریم یا افرادی که با مهین و مصطفی اسکویی کار کردهاند را کوچک بدانیم. وقتی لیست افرادی که با این دو نفر کار کردهاند را نگاه میکنیم، متوجه میشویم که افراد بزرگی هستند و نمایشهای فاخر با اندیشههای مترقی روی صحنه بردهاند. هر تئاتری که همچین رزومهای داشته باشد، باعث افتخار مملکت باید باشد؛ اما متاسفانه روی این افراد پردهای میکشیم و دیگری را بزرگ میکنیم.
هژیرآزاد در پایان تاکید میکند: فراموش نکنیم که اثر هنری یک شخصیت جداگانه پیدا میکند و با خود هنرمند تفاوت دارد. متاسفانه ما برای اینکه فردی را کوچک کنیم، اطلاعات فرعی و شخصی زندگی او را بزرگ میکنیم تا خودمان نیز بزرگ شویم.
بهروز غریبپور: کارگردان اپرای عروسکی خیام معتقد است؛ تئاتر آناهیتا نقطه عطف تاریخ تئاتر ایران است و بوجود آمدن آناهیتا تا بدان حد مهم است که میتوان تاریخ تئاتر معاصر ایران را به دو دوره پیش و پس از آناهیتا تقسیم کرد. هر چند در جریان فعل و انفعالات سخت اجتماعی، از قدرت اولیه آن به مرور کاسته و دچار تشتت، جدایی، حسادت و رقابتها شده، اما هنوز تا به امروز گروهی بدین پایه توانمند، پس از آناهیتا به وجود نیامده است.
ولی الله شیر اندامی: این هنرمند پیشکسوت نیز درباره این آکادمی به ایران تئاتر میگوید: تئاتر آناهیتا توسط مصطفی و مهین اسکویی پایهریزی شد و از طریق این تئاتر بود که برای اولین بار هنرمندان ایرانی با سیوه استانیسلاوسکی آشنا شدند. شیوه استاد اسکویی با دیگر کارگردانان متفاوت بود. او تئاتری با علم را آموزش میداد و این شیوه تأثیراتی بر جامعه گذاشت. در آن سالها ما دوش به دوش استاد خود اسکویی کار میکردیم، او هیچ لرزشی در کار خود نداشت و وقتی هم توسط رژیم سابق تئاتر آناهیتا تعطیل شد ما شهر به شهر برای اجرای تئاتر میرفتیم.