در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با بهار رضی زاده کارگردان و از بازیگران نمایش «پِرتی»

اهمیت تکرار در هر بخش از زمان یک فعل کاربردی جذاب است

ایران تئاتر: پرداختن به زمان و شناور شدن آدمی در اوقاتی که هر لحظه آن را به گونه‌ای مختلف تجربه می‌کند اهمیت حیات دو چندان می‌شود. زیرا عبور از زمان حال یعنی پیش آوردن گذشته، زمانی که هرگز قادر به تکرار آن نخواهیم بود.

بهار رضی زاده از بازیگرانی است که با تمرکز برای کشف و شهود پیرامون خود می‌کوشد که جهانی نو را پیش روی خود به تصویر بکشد. تصویری که در جهان نمایش و دنیای بازیگری و کارگردانی نسبت به آن تجربه‌هایی را کسب کرده است. نمایش‌های «شاخ نبات»، «فهرست»، «کرگدن»، «آنات»، «ویولن تایتانیک – پیترو فلوریدیا»، «فرق اَ وسط»، «قرب – آن – گاه» آثاری بوده است که او به عنوان بازیگر در آنها حضور داشته است. همچنین این بازیگر در کارنامه کارگردانی خود نمایش‌ «درها و دیوارها» و نمایش «پِرتی» را در مقام بازیگر و کارگردان روی صحنه برده است. حال به بهانه اجرای نمایش «پِرتی» با کارگردان و یکی از بازیگران این نمایش به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

در زمان حاضر دلیل آنکه باید در تولید اثری به واژه نوگرایی اهمیت داده و این موضوع را مدنظر قرار دهیم چیست؟ این کارکرد چه تاثیری در ارائه بهتر یک اثر خواهد داشت؟

در ابتدا باید بگویم  که من خیلی به مدرنیسم و نوگرایی علاقه دارم به همان اندازه که پست مدرنیسم و سایر سبک‌های موجود مورد پسندم هستند. در واقع باید بگویم که سلیقه مشخص و خاصی در انتخاب عنوانی ندارم. لذا تصورم درباره خودم این است که وقتی می‌خواهم کاری انجام بدهم و یا اثری را تولید کنم که نمی‌دانم جزو آثار هنری است یا خیر، نام گذاری آن برعهده مخاطب است. بنابراین من به واژه‌ها و سبک‌ها فکر نمی‌کنم بلکه تنها به دغدغه‌ای که در ذهنم وجود دارد و به آن چیزی که می‌خواهم نمایش بدهم فکر می‌کنم و سعی دارم آن کاری را انجام بدهم که به نظر خودم درست است. حال آنکه بعد از تولید چه اسمی روی آن اثر گذاشته می‌شود در واقع شاید اصلا کار من نباشد. لذا تصور دارم استفاده از نوگرایی و مدرنیسم یا به آن پرداختن در اثری بخصوص تئاتر که آن را من انجام می‌دهم نه باعث بهتر شدن یا نه بدتر شدن آن اثر خواهد شد و این موضوع تنها چیزی است که می‌تواند رخ بدهد یا خیر.       

 

آیا تصور می‌کنید مخاطب از هر نوع نوگرایی با رویکرد اجتماعی استقبال خواهد کرد؟ دلیل آنکه بعضی از نوآوری‌ها در دنیای نمایش آنچنان که باید نمی‌تواند موثر واقع شود چیست؟

خیر. من تصور ندارم هر نوع نوگرایی با رویکرد اجتماعی می‌تواند باعث جذب و استقبال مخاطب شود. درباره این موضوع دلایل مختلفی وجود دارد اما یکی از دلایلی که می‌تواند وجود باشد این است که به هر حال نوآوری، نوآوری است، یعنی در واقع اتفاق افتادن یک رویداد نو در تئاتر و دنیای نمایش می‌تواند باعث جذب مخاطب و یا برعکس آن رخ بدهد. دلیل این موضوع هم آن است که آن رویکرد، نو و جدید است و حالا دلیل‌های دیگر هم می‌تواند داشته باشد زمانی که آن اتفاق می‌افتد دربستری پیش می‌آید که ممکن است فضای مناسبی برای نشان دادن آن عنوانی که جدید جلوه کرده نباشد. در کلیت فکر می‌کنم زمانی به مقوله نوگرایی پرداخته می‌شود که می‌خواهم یک کار نو انجام بدهم که قطعا آن کار دیگر نو نیست زیرا از قبل به آن فکر شده است. بسیاری از اوقات ما اصرار داریم برای اتفاق افتادن تولید یک پدیده نو، این در حالی است که شاید شخصی دیگری دلایل درباره ارتباط با آن پدیده را احساس نکند. به هرحال این قضیه نوآوری در جهان نمایش و پرداختن به تئاتر در یک شکل و اندازه دیگر ریسکی دارد که من آن را پذیرفته‌ام، نه به آن منظور که بخواهم به آن فکر کنم و همیشه درصدد آن باشم که اثری نو را تولید کنم، خیر. در واقع منظورم این است من به عنوان یک فردی که در حوزه نمایش فعالیت دارد به تولید اثری فکر می‌کنم که به خودم و گروهم تعلق دارد و آن اثری که تنها به خودم مربوط است احتمالا می‌تواند اثری جدید باشد یا حتی نباشد. در کل من به این واژه‌ها نمی‌توانم قائل باشم زمانی که مشغول انجام دادن کاری هستم.    

 

نمایش «پِرتی» را تا چه اندازه تحت تاثیر فضای مدرن می‌دانید؟ آیا دلیل انتخاب متن این اثر به دلیل نزدیکی آن به فضای امروز است؟

من نمایش «پِرتی» را نزدیک به هیچ فضایی نمی‌دانم و تشخیص آن به نظرم تخصص من نیست. شاید بدانم که فضای این نمایش به کدام مقوله نزدیک است یا نیست اما نمی‌خواهم درباره آن حرفی بزنم. بلکه مایل هستم افرادی که در این موضوع تخصص دارند راجع به آن نظر بدهند و حکمی برای اثری که تولید کرده‌ام صادر نخواهم کرد. متن این نمایشنامه را در واقع  انتخاب نکرده‌ام بلکه از ایده‌ای که در ذهن نویسنده بود که دغدغه من هم بود برای تولید این نمایش بهره گرفته‌ام. در حالی که این ایده بعد از چندین مرتبه تغییر ساخته شد که این فرآیند با حضور بازیگرها و در طول تمرین شکل گرفت. در واقع می‌توان گفت نویسنده اثر متن را همراه با تمرینی که در حال انجام آن بودیم به نگارش در آورد و در نهایت آن چیزی که باعث شد این اثر تولید شود ثمره دغدغه‌ای مشترک من و نویسنده بود که در ذهنم وجود داشت. حال باتوجه به این موضوع باید اشاره داشته باشم من اصلا فکر نکرده‌ام که علاقه‌ام تا چه اندازه به فضای امروز نزدیک است یا خیر. بلکه آن چیزی که ذهن من را درگیر می‌کند مربوط به گذشت زمان درباره بحث‌هایی است که هیچ سرانجام و پایانی ندارد، در حالی که ما دائم آنها را تکرار می‌کنیم. حال من تصور دارم بستری که نویسنده اثر ایجاد کرد بستری بود که در جهان امروز ما یعنی جایی که در آن زندگی می‌کنیم اتفاق افتاده است که من از آن استقبال کردم.     

 

اهمیت آنکه موقعیت مکانی در اثر امکانی را فراهم آورده است تا مسیر داستان متمرکز بر یک نقطه باشد و فرافکنی نکند را در وجود چه مواردی می‌دانید؟

قطعا موقعیت مکانی در این نمایش اهمیت زیادی دارد و اینکه در ابتدا شاید خیلی درباره این مکان یعنی خوابگاه دخترانه مقاومت داشتم اما بعد از مدتی با آن حس همراهی پیدا کردم و درک این موضوع برایم جالب شد. دلیل این موضوع هم آن بود که خودم مدت زمانی را در خوابگاه گذراندم و مطلع هستم مانند اتفاق‌هایی در نمایش رخ می‌دهد در این محیط به وجود می‌آید که اکثر آنها بیهوده هستند. حال با دانستن این دلایل تصور می‌کنم بسیار انتخاب موقعیت مکانی برای این اثر  تعریف درستی دارد و باعث آن شد که ما بتوانیم به موضوع و دغدغه‌ مدنظرمان بیشتر بپردازیم و بستر بهتری را برای تمرکزمان فراهم کند.

 

مقوله زمان جزو کارکردهای اصلی در ساختار این نمایش به حساب می‌آید که محتوا، فرم و شیوه اجرایی را تحت تاثیر خود قرار داده است. حال از نگاه شما مسئله زمان شامل چند بخش است باتوجه به درامی که این اثر در خود تعریف داده است؟

زمان در این نمایش به سه بخش تقسیم می‌شود که شامل زمان‌های گذشته، حال و زمان گذشته‌ای که از زمان حال گذشته، یعنی در واقع در فضای خود نمایش در حال رخ دادن است. با این توضیح که زمان حال ما در نمایش پیش می‌رود و درباره زمان گذشته‌ای که در زمان حال به پایان رسیده است صحبت می‌کنیم. در واقع ما گذشته‌ای داریم که بیرون از این نمایش است و بیرون از آن نمایشی است که رخ می‌دهد اتفاق افتاده است. یک زمان گذشته‌ای داریم که بعد از زمان حالی که در نمایش است رخ می‌دهد. حال با در نظر گرفتن این موضوع‌ها، مقوله زمان بسیار برایم مهم بود که این اهمیت مجدد به آن دغدغه‌ای بازمی‌گردد که علاقه داشتم آن را نشان بدهم، اینکه گذشت زمان را که شما با بازگشت به چند دقیقه پیش به گذشته تبدیل می‌شود. لذا به طورحتم مقوله زمان در این نمایش باید پُر رنگ در نظر گرفته می‌شد به دلیل اتفاق‌هایی که قصد داشتیم آن را نشان بدهیم. زمانی که پِرتی و بیهودگی می‌گذرد و تبدیل به گذشته می‌شود.  

 

حرکات فیزیکال جزو شاخص‌های رفتاری شخصیت‌ها است که تکرار رفتارهایی از سوی آنها سبب می‌شود تا فرم اجرایی متفاوتی را شاهد باشیم. . این کارکرد در میزانسن‌ها چگونه شکل گرفت؟

اتفاقی که در شکل میزانسن‌ها پیش آمد در واقع جزو همان ایده اولیه کارگردانی من بود که درباره آن با نویسنده مدنظر داشته‌ام. من بسیار اصرار داشتم کاری انجام بدهم که فضای صحنه آن عاری از هر آکسسوار، طراحی صدا، نور و... باشد. لذا تصمیم بر آن شد که طراحی حرکات فیزیکال را انجام بدهم و همان طور که در ایده متن به آن اشاره شده است از بازیگرها به شکل عروسک هم استفاده داشته باشم. در واقع آن دو شخصیتی که مشغول خود هستند دو نفر بعد که تبدیل به عروسک شده‌اند را عروسک گردانی می‌کنند و در مورد آنها توضیح می‌دهند زمانی که مشغول بازی آنها هستند و در این زمان نشان می‌دهند که آنها مشغول انجام چه کاری بوده‌اند. حال باید اشاره داشته باشم که این ایده از ابتدا در ذهنم وجود داشت که این طراحی را انجام بدهم و در طول تمرین‌ها هر چقدر که به جلو رفتیم از آن قسمت‌هایی که به نظرم پُر رنگ بود و امکان آن را داشت که این تمهید را در آن لحاظ کرد تبدیل به میزانسن شد.  

 

روابط بین شخصیت‌ها که در عینیت واقعی بودن این برخوردها را به مخاطب نشان می‌داد دارای اهمیتی است که مسیر روایت را به جلو رفتن هدایت می‌کند. آیا نوع برخورد شخصیت‌ها با یکدیگر را می‌توان به عنوان تاثیر کنش دراماتیک شیوه اجرایی قلمداد کرد؟

به طور حتم ارتباطی که بین شخصیت‌ها در زمان بحث با یکدیگر هستند و هر کدام از آنها در واقع در حال گفتن مونولوگی هستند که ما سعی بر آن داشتیم که به دیالوگ تبدیل شود در روند پیشبرد درام تاثیر داشت. حال به طورحتم آن موضوعی که در متن اتفاق افتاده بود و روابطی که بین شخصیتها پیش آمده بود بسیار به شیوه اجرایی من در مقام کارگردان ارتباط داشت. یعنی فکر می کنم این موارد چیزهایی هستند که کاملا به یکدیگر مربوط هستند. در واقع کارگردان شیوه اجرایی خود را بر آن موردی که متن آن را طلب می‌کند لحاظ می کند و در نهایت من هم تلاشم بر آن بود که از این موضوع تبعیت کنم.  

 

شخصیت‌ها در فضایی واقع گرا برون ریزی می‌کنند اما فرم اجرایی همچنان تحت تاثیر تکرار رفتارها قرار دارد. دلیل این تاکید بر چه اساس طراحی شده است؟

تکرار رفتارها در نمایش از اهمیت زیادی برخوردار است به آن دلیل که در واقع هر مرتبه‌ای که روایت رخ می‌دهد در مرتبه بعد به اطلاعات متن اضافه خواهد شد. حال این موضوع باعث می‌شود که ما دائم تکرار داشته باشیم و زمانی که این تکرار در رفتار همان عروسک‌ها اتفاق می‌افتد هم مجدد به جزئیات آنها هم افزوده می‌شود. دلیل این تکرارها مسبب آن است که ما روایت را با جزئیات بیشتری در نمایش لحاظ کرده‌ایم و اینکه وجود فضا واقع‌گرا منافاتی با تکرارهای طراحی شده ندارد. لذا این تکرارها این قابلیت را دارد که در هر فضایی رخ بدهد و کماکان که زندگی ما هم این تکرارها وجود دارد و تنها به آن شکل نمایشی وجود ندارد.     

 

بازسازی شرایط و موقعیت با ترفندی تابلوسازی رخ می‌دهد که در صحنه‌ها روایت با فضایی بصری نیز به مخاطب معرفی می‌شود. آیا این تمهید هم بر مبنای ضرورت شرح همان نیم ساعتی است که آن را ندیده‌ایم؟

به طور حتم آن اتفاقی که در حال رخ دادن است که ما بازسازی می کنیم آن صحنه را به یک نوعی شبیه بازسازی صحنه یک جنایت است که اتفاق پیش آمده را بازگو می‌کنیم و به نوعی شخصیت‌ها می‌خواهند بیشتر یکدیگر را متوجه این موضوع کنند که روایتی که خودشان می‌گویند درست است. حال به این دلیل دائم این موضوع را از نظر بصری هم برای یکدیگر و از طرفی برای مخاطب تعریف می‌کنند. لذا این اتفاقی بوده است که من علاقه مند بودم که صورت بگیرد به این دلیل که قطعا ضرورتی از نظر فضای بصری برای پیشبرد روایت وجود داشت. زیرا اگر تنها یک سری دیالوگ پی در پی در تکرار به وجود می‌آمد و به جزئیات آنها اضافه می‌شد قطعا آن قدری برای خود شخصیت و مخاطب باورش قانع کننده نخواهد بود. اما زمانی که مواردی به جزئیات بصری اضافه شده و چشم شخصیت و مخاطب را درگیر آن موارد می‌شود اگر در جهان نمایش به آن نگاه کنیم می‌تواند امتیاز قابل قبول از نظر شنیداری و دیداری با ایجاد فضایی جذاب به همراه داشته باشد و شاید به فهم شخصیت‌ها و مخاطب بیشتر کمک کند.  

 

تقطیع میزانسن‌ها با فیکس شدن حرکت شخصیت‌ها در روایت‌های جداگانه صورت می‌گیرد. این تمهید چه مقدار به روایتگری پنج شخصیت این نمایش که با دید متفاوت شرح اتفاق می‌دهند کمک کرده است؟

در واقع پنج شخصیت در این نمایش وجود دارند که جای چهار شخصیت، دو بازیگر حضور دارند و جای این دو بازیگر در صحنه با یکدیگر در خرده روایت‌ها عوض می‌شود. حال زمانی که این جا به جایی می‌خواهد صورت بگیرد شخصیت‌های قبلی در حالتی قرار می‌دهیم که در واقع مجدد به عروسک‌هایی که در قبل بوده‌اند تبدیل می‌شوند. لذا تصور می‌کنم صورت دادن این تمهید لازم بود به این دلیل که نشان بدهیم جای این دو شخصیت با یکدیگر عوض شده است. در واقع انتهای هر صحنه و روایت که هر شخصیت آن را می‌گوید حالت فیکس شدن پیش می‌آید و مجدد آن دو عروسک به حالت اول باز می‌گردند. بنابراین این موضوع به مخاطب یاری می‌رساند متوجه شود این تبدیل‌ها بر چه مبنایی رخ می‌دهد.

     

شکل گیری میزانسن‌ها تا چه اندازه بر اساس فضای کارگاهی و چه مقدار تحت تاثیر ذهن شما صورت گرفته است؟

باید بگویم هر دو موردی که به آنها اشاره شده است در شکل گیری میزانسن‌ها تاثیر داشته است. با این توضیح که من آن چیزی که در ذهنم وجود داشت که قصد اجرا آن را داشتم. بنابراین بازیگرها با پیشنهادها و اتودهایی که در تمرینها داشتند در واقع به کامل شدن آن ایده‌ و یا حتی تغییر آن در زمینه متن فضایی را فراهم می‌آوردند که احساس داشته باشم که ایده ذهنی‌ام شکل بهتری خود گرفته است. لذا این موضوع‌ها به یک اندازه در یکدیگر ادغام شده‌اند و هرگز نمی‌توانم مشخص کنم که کدامیک برتری محسوسی دارد.

 

پایان بندی نمایش با تبعیت از مقوله زمان به ابتدایی می‌رسد که شاخص نیم ساعت از آنجا شروع می‌شود. آیا این تاکید برای آن است که بدانیم دقیقا داستان از کجا شروع شده است یا دلیل دیگری دارد؟

در واقع قصد آن را نداریم تاکیدی داشته باشیم که داستان از کجا شروع شده است، یعنی قصد من آن بوده است که نشان بدهم در واقع بحثی که بین چندنفر پیش آمده درباره چه موضوعی بوده است. در واقع ما در ابتدا از آن صحبت می‌کنیم اما در آخرین مرتبه آن را می‌بینیم. حال آن چیزی که قصد داشتم نشان بدهم موضوع تکراری بوده است که مجدد در حال پیش آمدن بود. یعنی هر مرتبه که نور به صحنه می‌آمد یکی از شخصیت‌ها در جایی دو شخصیت یک اسم به یکدیگر پاسخ می‌دهند. حال اینکه در واقع هیچ پایانی درباره این داستان و این روایت‌ها حتی در شروع آنها وجود ندارد.  

 

در نمایش «پِرتی» شما به عنوان کارگردان و یکی از شخصیت‌ها حضور دارید. آیا حضورتان روی صحنه به دلیل هدایت مستقیم سایر شخصیت‌ها بوده است؟

حضورم به دلیل هدایت مستقیم سایر شخصیت‌های نمایش نبوده است. در واقع علاقه به آن داشتم که به عنوان شخصیتی در این نمایش حضور داشته و کارگردانی آن را نیز بر عهده داشته باشم و به نوعی در نمایشی که بازی دارم نقش کارگردان را هم ایفا کنم. البته این تصمیم به آن جهت بوده است که بدانم قرار گرفتن در این حوزه چه تجربه‌هایی را برایم پیش می‌آورد. لذا تجربه این تصمیم بسیار سخت است باتوجه به اینکه در نمایش قبل تنها به عنوان کارگردان حضور داشته‌ام. در واقع قرار گرفتن در این فضا جذابیت‌های خاص خودش را دارد که از درون و بیرون آنها را احساس می‌کنم  که همراه با تجربه‌هایی متنوع است که در هر زمان این نمایش پیش می‌آید. باتوجه به اینکه تجربه بازیگری و کارگردانی صرف این شرایط فراهم نخواهد کرد. لذا تلاشم بر این بوده است که در هر دو حوزه موفق باشم با آنکه سختی‌های زیادی دارد.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی




مطالب مرتبط

معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح کرد

محمود سالاری: تعمیرات ساختمان تئاتر شهر به‌زودی آغاز می‌شود
معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح کرد

محمود سالاری: تعمیرات ساختمان تئاتر شهر به‌زودی آغاز می‌شود

محمود سالاری، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ضمن توضیح درباره اولویت‌های عمرانی این معاونت از آغاز تعمیرات ساختمان تئاتر شهر و نیز از بهسازی تالارهای سنگلج و هنر خبر داد.  

|

نظرات کاربران