در حال بارگذاری ...
کارنامه هنری پرویز تاییدی به بهانه هفتمین روز درگذشتش

یک آرزو چون پلیکان و پرداختن به واقع گرایی استانیسلاوسکی

ایران تئاتر- رضا آشفته: انگار همه آدمها پیش از مرگ آرزوهایی دارند که در نهایت هم به آن نمی رسند؛ پرویز تاییدی بازیگر، کارگردان، مدرس و مترجم تئاتر و سینمای ایران دلش می خواست در همین هفت هشت سال اخیر نمایش پلیکان، یکی از نمایشنامه های قدر آگوست استریندبرگ سوئدی و یکی از درام نویسان به نام جهان را به صحنه ببرد،که از جهان دستش کوتاه شد برای همیشه نتوانست یا نشد که این آرزویش را عملی کند.

 تاییدی نمایشنامه "پلیکان" را آن زمان ترجمه کرده بود در آغاز دهه 90  گفته بود: هنوز هم منتظر مجوز اجرای آن هستم چون به نظرش، این متن کیفیت اجرایی فراوانی دارد و به همین دلیل آن را برای اجرا در تئاتر شهر می خواست ارائه کند. نمایشنامه مضمون اجتماعی دارد و دعوای خانوادگی یک زن و شوهر را مورد آسیب شناسی قرار می دهد. در واقع برخی از منتقدان به شکست های استریندبرگ در ازدواج اشاره می کنند و تم برخی از داستان های او را متاثر از زندگی این نویسنده می دانند. در حالی که یک منتقد تئاتر اروپا در همین باره گفته است استریندبرگ، زوال اروپای جنگ جهانی اول را به تصویر کشیده است. به گفته او به دلیل این که اروپایی ها اتحاد نداشته و به جان هم افتاده اند، تمام اروپا را به آتش کشیدند. تاییدی دربارۀ پلیکان همچنین بر این بود: البته این نگاه نمادین و سمبلیک به قصه است و نمایش به لحاظ رویکرد بیانی، حالتی رئالیست و واقع گرا دارد. قصه به زندگی زنی می پردازد که بچه هایش از دست او ناراحت هستند. شوهر او مرده است و تصور بچه ها این است که پدرشان از دست او دق مرگ شده است. او در این قصه با بچه ها بدرفتاری می کند و هنگامی که بزرگ می شوند، باز با دخترش و دامادش همین بدرفتاری را دنبال می کند. این ظاهر قصه است. اما از نظر منتقدی که بافت را سمبلیک دیده است می توان تلقی او را هم لحاظ کردالان هم بیشترین دغدغه ام این است که همین نمایش پلیکان را به مجموعه تئاتر شهر تهران برای اجرا پیشنهاد دهم. اگر موافقت کنند زمینه های اجرای آن را آغاز می کنم.

 

تدریس

شاید تا همین روزهای پایانی هم یک آموزگار بود چون یک وجه از شخصیت پرویز تاییدی مواجهه با جوانانی بود که باید از او می آموختند؛ آموزه هایی که در آن هنر متبلور هست. یعنی او سالها آموخته هایش از سینما و تئاتر را به دانشجویان رشته های هنری می آموزاند و تا همین روزها آموزگاری می کرد و چه بهتر از این که بشود هر آدمی تجربیات، مطالعات و آموخته هایش را در اختیار دیگران قرار دهد و این انتقال نسل به نسل آموزه هاست که می تواند فرهنگ ساز باشد و این خود یک روش موثر در همان رمزگان ماندگاری اوست. یعنی در حال حاضر هستند آدمهایی که از نزدیک پرویز تاییدی را دیده و شنیده اند و در واقع درکش کرده اند و از این آموزه ها در جریان تولید هنری شان بهره مند می شوند، با آن زندگی می کنند و همچنین آن را به تدریج در اختیار نسل های پس از خود می گذارند. این همان روال عادی و شفاهی است که در همه جوامع جهانی بوده است و ما شرقی ها نیز بیشتر از آنکه مکتوب و نوشتاری باشیم، بیشتر شفاهی و رودررو القاگر داشته ها و آمزه هایمان هستیم. ما در این دلدادگی هاست که ضمن عاشقی، راه و رسم انسانی خود را به نسل های بعد از خود می سپاریم.

او که از دوستان و شاگردان دکتر مهدی فروغ، مترجم و استاد دانشگاه است، درباره اش می گوید: مهدی فروغ بعد از مدتی از تاسیس اداره تئاتر، دید این فضا برای کار کوچک است. برای همین دانشکده هنرهای دراماتیک را تاسیس کرد. من ایران نبودم. وقتی برگشتم، از من هم دعوت شد که در این دانشکده تدریس کنم. من از سال 46 کار تدریس را در این دانشکده آغاز کردم. البته بعد در دانشگاه‌های دیگر و در شهرهای مختلف هم تدریس کردم.

تاییدی مدتی در دانشکده هنرهای  دراماتیک، بیان تدریس می‌کرد و سعی کرد بر اهمیت بیان در بازیگری تاکید کند و هنرجویان را بر اهمیت آن آگاه کند.

 

ترجمه

تاییدی در دو زمینه ترجمه های موثری را در میان ما به یادگار گذاشته است. در ابتدا در زمینه ترجمه و معری استانیسلاوسکی تالیف و ترجمه اش مفید واقع شده و سپس ترجمه متون نمایشی و سینمایی اش.

استانیسلاوسکی: پرویز تاییدی با ترجمه نظریه‌های استانیسلاوسکی در حوزه بازیگری در دهه‌های گذشته سهمی اساسی در یادگیری فن ایفای نقش و هنر بازیگری داشته است. کار هنرپیشه بر نقش، تئوری استانیسلاوسکی در پرورش هنرپیشه: همراه با ده تک پرده معروف از نمایشنامه‌نویسان جهان از جمله ترجمه و تالیفات تاییدی است.

او دربارۀ آشنایی اش با نام استانیسلاوسکی در گفتگوهایش از رفیع حالتی و شاهین سرکیسان نام برده و فته است: آقای حالتی در کلاس خود در حد چند دقیقه درباره مکتب‌های تئاتری صحبت می‌کرد. من رفتم و به او گفتم بیشتر درباره رئالیسم استانیسلاوسکی صحبت کند. می‌خواستم بدانم که سیستم چیست. اما حالتی گفت که چون زبان خارجی نمی‌دانم نمی‌توانم بیشتر در این باره صحبت کنم. این موضوع از همان زمان در ذهن من ماند. درباره تئوری استانیسلاوسکی از سرکیسیان هم پرسیدم. او هم چیزی نمی‌دانست. در واقع به خاطر اینکه روس بود مورد توجه فعالان تئاتر و چپ‌ها قرار گرفته بود.

او بر این باور هست: سخنی نادرست نیست اگر بگوییم اساس بازیگریِ سینمای جهان، بر مکتب استانیسلاوسکی استوار است. این‌‌گونه بود که من هم خیلی به استانیسلاوسکی علاقه‌مند شدم و در مقدمه ترجمه‌هایم هم درباره‌اش زندگی و هنرش سخن گفتم.

کتاب «تئوری استانیسلاوسکی در پرورش هنرپیشه» نوشته‌ی «پرویز تاییدی» است. کتابی که به نقد و بررسی هنرنمایشی و تجزیه تحلیل نقش یک هنرپیشه و وظایف او می‌پردازد. در بخشی از متن این کتاب می‌خوانید: استانیسلاوسکی بازیگر و کارگردان بزرگ سیستمش را براساس واقع‌گرایی بنا کرده است، خود ابتدا تحت تاثیر بازی میخاییل شپکین قرار گرفت که یک بازیگر طبیعت‌گرا بود. با این وجود، استانیسلاوسکی همیشه می‌خواست ابداعات جدیدی در تئاتر انجام شود چنانکه در هنرهای دیگر مثل موسیقی، نقاشی و مجسمه‌سازی این ابداعات رخ‌ داده بود و به همین جهت به شاگرد و هنرپیشه‌ی گروهش میرهولد که می‌خواست تئاتر را از واقع‌گرایی جدا و در اجرای تئاتر نوآوری کند، کمک کرد، ولی میرهولد با این روش نتوانست تماشاگران را جذب کند و باز به‌عنوان بازیگر به نزد استانیسلاوسکی بازگشت و نقش ترپلیف را در نمایش مرغ دریایی چخوف که قبلا هم در تئاتر هنری مسکو و در گروه استانیسلاوسکی بازی کرده بود، دوباره بازی کرد...» این کتاب در انتشارات «قطره» منتشر شده است.

کار هنرپیشه روی نقش یکی دیگر از آثار استانیسلاوسکی است که پرویز تاییدی آن را ترجمه کرده است. در این اثر، استانیسلاوسکی درباره فرآیند خلاقه ایجاد نمایش و نقش، همچنین درباره گستره کار کارگردانان و هنرپیشه توضیح می‌دهد. او بیان می‌دارد هنرپیشه تنها نباید به اندوخته‌های نظری و شناخت قوانین هنر خود یعنی عناصر تکنیک روانی و جسمانی، مانند دقت، توجه، تخیل، رهایی عضلات، صدای رسا و همانند آن بسنده کند، بلکه توانایی مهارت و بهره‌وری عملی و نمایاندن عینی این قوانین بر روی صحنه برای او ضروری است. در این کتاب پویش عینی قوانین هنر صحنه‌ای و راه و روش هنرمندان و کارگردانان واقع‌گرا بررسی شده است.

متون نمایشی: تاییدی همچنین چند نمایشنامه و فیلمنامۀ مشهور جهان را به فارسی برگردانده است. «شب‌های کابیریا» اثر فدریکو فلینی، «سکون» اثر اینگمار برگمان، «تودهٔ هیزم» اثر آگوست استریندبرگ، «فرشتهٔ آبی» اثر یوزف فون اشترنبرگ و «همشهری کین» اثر اورسون ولز از جملۀ این ترجمه هاست.

 

بازیگری

پرویز تاییدی بازیگربود و در تئاتر و تله های بسیاری بازی کرده است اما شوربختانه در این سالها فرصتی پیش نیامد که شاهد حضورش در صحنه باشیم. او بازیگری را در مهد کودک آغاز کرد و بعد در دبیرستان آن را پی گرفت اما آغاز جدی و حرفه ای اش در تئاتر تهران و تحت تعلیمات رفیع حالتی بوده است که بعدها حالتی به دلیل اختلاف نظرش با دکتر والا از آنجا میرود و به کارگردانی علی محزون از بازیگران به نام آن سالها نمایش میشل استروگف پول ورن را به صحنه می برند و نقشی هم به تاییدی می رسد و بعدتر در نمایش پدر به کارگردانی دکتر فروغ و در یک نمایش از مهین دیهیم بازیگر و کارگردان بازی می کند که با اقبال عمومی روبرو می شود.

مهدکودک: بسیاری از بازیگران  از دورۀ کودکی متوجۀ بازیگر بودن شان شده اند و به مرور در جهت شکوفا شدن استعدادشان رفته اند. پرویز تاییدی هم یکی از این هنرمندان است و در این باره گفته است: من در 5 سالگی اولین تئاتر را بازی کردم. معلم ما خانمی بود که من را انتخاب کرد برای بازی در یک نمایش کودکانه به اسم «آقا موشه و خاله سوسکه» که به من رل آقا موشه رسید. این نمایش تاثیر عمیقی در روحیه من داشت و هنوز با گذر این همه سال جزئیاتش را به یاد دارم. نمایش در باشگاه افسران هم اجرا شد و مورد تشویق قرار گرفتیم. به هر جهت این اولین تجربه من در زمینه بازیگری نمایش بود. در آن سن اصلا نمی‌فهمیدم چه می‌کنم، جملاتی به من یاد دادند و گفتند اینجا بنشین و این کارها را بکن!

اما پرویز تاییدی دلیل اصلی که باعث شد تئاتر تبدیل به ماجرا و علاقه ای عاشقانه بشود، پدرش بود که چون دوست رئیس تئاتر دهقان بود (همان دهقان که بعدها ترور شد و مجله تهران مصور را منتشر می‌کرد) هر نمایشی که روی صحنه می‌رفت، پدرش را هم دعوت می‌کردند و پدر هم پرویز را همراه خودش می‌برد. این فقط معطوف به تئاتر نبود، پدرم سینما هم زیاد می‌رفت.

بنابراین آشنایی و تئاتر دیدن و سینما رفتن عامل علاقه مندی بسیار به این هنرهای نمایشی شده که سالهای سال در تداوم این حس می کوشیده است.

حالتی: تاییدی نخستین آموزگار خود در تئاتر را رفیع حالتی بازیگر، مجسمه ساز و مدرس بازیگری می داند و در این باره گفته است: تئاتر تهران (زمانی که دهقان ترور شده بود و دکتر والا از روسای آن بود) به بازیگر نیاز داشتند، چون قصد داشتند نمایش‌هایی با شخصیت‌های زیاد به صحنه ببرند، بنابراین اعلام کردند که هنرجو می‌پذیرند. من هم اسمم را نوشتم و امتحان دادم و گمان کنم از بین 300 تا 400 نفر، 25 تا 30 نفر انتخاب شدند که یکی از آنان من بودم. استاد کلاس ما آقای رفیع حالتی بود که به‌واقع آن را نخستین معلم خود می‌دانم؛ به‌راستی او علاوه بر کارگردانی تئاتر یک مجسمه‌ساز و بازیگر بی‌نظیر بود.

دیویدسن: خیلی ها در سالهای دهۀ سی از آموزش دیوید سن آمریکایی بهره برده اند و یکی از آنها پرویز تاییدی است و دربارۀ او معتقد بود: پروفسور دیویدسن، از خیابان برادوی آمده بود تا با هزینه خود سفارت در ایران کلاس تئاتر برپا کند. آن زمان در ایران دانشکده تئاتر نداشتیم و دانش نظری در این زمینه زیاد پیشرفته نبود. محل برگزاری کلاس‌ها، انجمن ایران و امریکا بود و هنرجوها هم به صورت رایگان در کلاس شرکت می‌کردند. رفتم دیدم که افرادی مثل محمدعلی جعفری، رکن الدین خسروی، جمیله شیخی، بیژن مفید، جمشید لایق، جعفر والی و پرویز بهرام هم در این کلاس شرکت کرده‌اند. او در کلاس، تکنیک‌های استانیسلاوسکی را با ما تمرین می‌کرد. کارهای فی‌البداهه و "از خود شروع کردن" تاثیر زیادی داشت. مثلا می‌گفت، تو اتللو نیستی. تو خودت هستی و از ما می‌خواست نقش را بازی کنیم.

به نظر تاییدی؛ بعد از رفتن دیویدسن، دکتر فروغ راهش را در آموزش حرفه‌ای تئاتر به خوبی ادامه داد. فروغ پس از کلاس، بازی در نقش "پدر" در نمایشنامه پدر اگوست استرینبرگ را به او پیشنهاد داد. به هر حال تاییدی به آلمان می رود و در آنجا با آنکه مهندسی کشاورزی می خواند اما بازیگری اش را کاملتر می کند و این خود فتح بابی است برای آشنایی بیشترش با استانیسلاوسکی که بتواند متد ناتورالیستی اش را در حد توان خود برای ایرانیان ترجمه کند یا در زمینه بازی کردن و آموزشش از این متد بهره مند شود.

 

کارگردانی تئاتر تلویزیونی

بعد از بازگشتش از آلمان و ادامۀ تحصیلات دانشگاهی در تلویزیون هم کار کرد. نمایشنامه "چهره باکره مقدس" را به صحنه برد. فرزانه تاییدی، کامران نوذری، تانیا جوهری و خودش در آن بازی کردند. "زیبای بی اعتنا" را نیز در تلویزیون به صحنه برد. علی شاه کلانی در آن بازی کرد. زیبای بی‌اعتنا با ترجمه پرویز تأییدی مونولوگ‌های زنی خواننده در کافه‌های کوچک است. ژان کوکتو این نمایش‌نامه را برای ادیت پیاف خواننده فرانسوی در سال 1940  نوشت. زن در خانه منتظر محبوب خود است. دیروقت است و تلفن خانه زنگ می‌خورد و زن وانمود می‌کند محبوبش خانه است. محبوبی بی‌اعتنا که وقتی هم در آن ساعت از شب به خانه می‌آید کلمه‌ای سخن نمی‌گوید و تنها خیره است و روزنامه می‌خواند. همین بی‌اعتنایی مونولوگ‌های زن را به واگویه‌های ذهنی مبدل می‌کند، واگویه‌هایی ناشی از جنون حسادت و ترس از تنهایی.

نمایش "پرده برداری" را به صورت فیلم تئاتر به صحنه برد. فیلم تئاتر، تئاتری است که تبدیل به فیلم شده است. در کشور‌های دیگر این کار بسیار شایع است. این نمایشنامه در واقع یک پرولوگ است. داستان نمایش درباره زنی است که از دیوانه خانه فرار می‌کند تا در مراسم رونمایی از شوهر مرحومش شرکت کند. پرده واقعی را زن از روی صورت شوهر برمی دارد. پرویز تاییدی نمایشنامه را فیلم کرد و سه روزه آن را در نیاوران ساخت. او دید که اگر هنرپیشه بخواهد این رل ها را حفظ کند خیلی طول می‌کشد. برای همین هنرپیشه فقط میمیک دارد و صدای گوینده روی آن می‌آید. جمشید مشایخی نقش مرد را بازی کرد. یک دختربچه را هم به ماجرا اضافه کرد که از پشت درخت زن را می‌پاید. رابطه دختربچه و عروسکش با رابطه زن و مجسمه شوهر را در تقابل با هم قرار داد.

آخرین کارش در حوزۀ تله تئاتر، نمایش «کشمکش زیر آفتاب» در 3 قسمت 50 دقیقه ای بود که از شبکه چهار در سال 90 پخش شد.

 

کارگردانی فیلم

او فیلمساز هم بود و در دو زمینه فیلم کوتاه و مستند و همچنین فیلم بلند و داستانی کار کرده است. تاییدی دو فیلم بلند و چند فیلم کودتاه و مستند ساخته است.

:آخرین مهلت

فیلمی به کارگردانی پرویز تأییدی و نویسندگی پرویز تأییدی، اکبر خواجویی ساختهٔ سال ۱۳۶۸ است.

با آغاز جنگ ایران و عراق گروهی از سربازان مهاجم قصد دارند با تضعیف روحیهٔ اهالی یک روستا آن‌ها را وادار به مهاجرت کنند تا روستا را به تصرف درآورند و...

حمله خرچنگ‌ها:

فیلمی به کارگردانی پرویز تأییدی و نویسندگی سیدحسن هاشمی ساختهٔ سال ۱۳۷۱ است. سیدمهدی یکی از مبارزان پرسابقه دلوار و از دوستان صمیمی رئیسعلی دلواری است و...

این دو فیلم بلند سینمایی چندان نام آوری ویژه ای برای تاییدی نداشت، جز آنکه به نوعی می توانست معرف او در مقام کارگردان باشد.

او در عرصه فیلم کوتاه و مستند نیز بناهای تاریخی ایران، پرده‌برداری، رنگ نقش دیوار، سیزدهم هجری/شیراز، خاک، آب و گُل، باد، آتش، زیبای بی اعتنا و هنر فرش ایران را ساخته است.

 

بازگشت و جاودانگی

 همه ما می میریم، این تن خاکی باید که به خاک برگردد و اگر هم باور دینی داشته باشیم روح مان باید آسمانی باشد و بازگشت به آسمان نیز شامل روح مان می شود بنابراین هیچ امیدی نیست در داشتن تن و روح که هر دو انگار بازگشتنی هستند به اصل و اساس خویش اما انگار در این میان چیزهایی به یادگار می ماند و آنان که اهل هنر و ادبیاتند موجه ترند در این ماندگاری ها و آثاری را از خود باقی می گذارند که می تواند نسل های بعد از خود را تغذیه کند. خوراکی نامیرا... شاید همین داشته های هنری و ادبی است که می تواند در مثام میراث فرهنگی از ما تاثیری را در دنیا باقی بگذارد وگرنه مردن سرآغاز نیست شدن جسمانی است و....

پرویز تاییدی هم از میان ما رفت آن هم در آغاز دهه نهم زندگی اش و در 81 سالگی... بنابراین در این جستار داریم او را در مقام یک هنرمند موثر مرور می کنیم. هنرمندی که با چند تجربه ترجمه و ساختن تله تئاتر و بازی وو آموزش بازیگری و حتی دوبله در میان آدمها سالها حضور داشته باشد و دامنۀ این حضور را هم خود زمان بر مبنای ارزشمندی شان مشخص خواهد کرد.

 

منابع:

تاییدی، پرویز. روزنامه ایران، شماره 4824، 4/4/90، صفحه 27 (فرهنگ و هنر).

اسکندری، الناز. گفتگو با پرویز تاییدی، سایت هنرآنلاین، مرداد 93.

سالخورد، میثم. روزنامه روزان، مرداد 96.   

 




نظرات کاربران