در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با آتنا تندرو بازیگر نمایش «گوریل»

جهان‌ بینی اثر به شرایط حاضر جهان بسیار نزدیک است

ایران تئاتر: جهان بازیگری از جمله جهان‌هایی است که با سایر داشته‌های پیرامون دچار در هم تنیدگی است، به طوری که حتی ذات درونی را هم درگیر خود می‌کند. در واقع حس جستجوگری افراد این جهان سبب می‌شود تا مخاطب با زاویه‌های بسیاری درباره شخصیت، کشور و یا هر موضوع دیگری آشنا شده و با باور برسد. عملکردی که تا ابد در ذهن‌ها ته نشین می‌شود.

آتنا تندرو مدیر و موسس کارگاه اشتراک است. او سال‌های متمادی در بخش‌های گوناگون تئاتر از قبیل نویسندگی، بازیگری، مشاور کارگردانی، طراحی لباس و تدریس مشغول به فعالیت است. تندرو در راستای فعالیت‌های در عنوان‌های فوق به صورت مشترک و یا جداگانه در نمایش‌های «گمستان»، «فریدون»، «بی‌مرگی»، «انواع مرغابی»، «نظارت عالیه»، «تیمون آتنی»، «سنجاب‌ها»، «گوریل» و تله تئاتر «کوچه سلامت» حضورداشته است. همچنین این نویسنده در فیلم‌های‌ کوتاه «دیبا» و «بشنو» در مقام بازیگر و بعنوان منشی صحنه در آثار کوتاهی چون «مسابقه» و «فیش آی» فعالیت داشته است. این کارگردان دانش‌آموخته دوره متداکتینگ، دوره حرکت در بُعد چهارم، کارگاه تئاتر شعر نیز بوده است. حال بهانه حضور این بازیگر در نمایش «گوریل» با وی به گفت‌وگو پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

تفاوت جهان نمایشنامه‌ »گوریل» که مهدی رضایی آن را نوشته را با نمایشنامه «گوریل پشمالو» که یوجین اونیل آن را نگارش کرده است در چه می‌دانید؟

باید درباره این موضوع اشاره داشته باشم اینکه از منظر سرمایه داری و البته جهان متن بخش زیادی از نمایشنامه «گوریل» نسبت به متن اصلی تغییر کرده و بر اساس هدفمان درباره متن سعی کرده‌ایم از منظر جامعه امروزی به تماشای آن بنشینیم. البته باید یادآور شوم که در این نمایش دو شخصیت به سایر شخصیت‌ها اضافه شده است که یکی از آنها یعنی شخصیت «عمه» به شکل عروسک است و شخصیت «مهندس» در دو نقش روی صحنه می‌آید که مانند سایر شخصیت‌ها به جز شخصیت «میلدر داگلاس» که بنده آن نقش را ایفا می‌کنم همه در دو نقش روی صحنه می‌آیند. لذا ما در این نمایش به قضیه «لُب برداری» داشته‌ایم که در متن اصلی این موضوع وجود ندارد. حال این تفاوت‌هایی است که بین متن نمایشنامه «گوریل» و نمایشنامه «گوریل پشمالو» که یوجین اونیل آن را نوشته وجود دارد.

 

آیا این داده‌ها باعث شده است که شما بعنوان بازیگر تمایل پیدا کنید که در این پروژه نمایشی همکاری داشته باشید؟

بله. درباره متن نمایشنامه «گوریل» دو سال پیش مهدی رضایی، کارگردان این نمایش با بنده صحبت کردند که بعد خوانش متن به آن فکر کرده بودیم که از چه راهکارهایی می‌توانیم برای روی صحنه آوردنش استفاده کنیم. باتوجه به اینکه متن اصلی زمان اجرایش به سه ساعت می‌رسد که این زمان از ظرفیت و مقدار حوصله مخاطب امروز خارج است. بنابراین لازم بود که باتوجه به داشته‌های تئاتر امروز متن را ویرایش کرد. حال بر اساس دیدگاه کارگردان، ماکان محمودی و بنده در جلساتی که برگزار شد و مسائل را مورد بررسی قرار دادیم به نتیجه نهایی درباره متن دست پیدا کردیم. لذا این مسائل باعث شد که نقش «میلدر داگلاس» را در این نمایش پذیرفتم. در کل هر تئاتری باید وابسته به تفکر باشد که ما نسبت به موضوع سرمایه داری فضای اصلی را مدنظر قرار داده‌ایم. البته باید این نکته را هم یادآور شوم شخصیت «میلدر داگلاس» شخصیتی است که نسبت به نقش‌هایی که در گذشته تجربه کرده‌ام متفاوت است.

 

فاصله جهان بینی اثر را نسبت به شرایط حال حاضر جهان و جوامع بشری تا چه اندازه نزدیک می‌دانید؟

 فاصله جهان‌ بینی اثر نسبت به شرایط حاضر جهان بسیار نزدیک است و نمی‌توان برای آن معیاری در نظر گرفت. لذا اینکه نظام سرمایه‌داری در جهان بزرگ‌ نمایی می‌کند و زیاد به چشم می‌آید. ما در نمایش سعی کرده‌ایم تا آنجا که امکان دارد این موضوع را به تصویر کشیده و مورد نقد قرار بدهیم. حال از زاویه دید بنده بعنوان یکی از طراحان و بازیگران این نمایش باید بگویم که از مهندسی معکوس در خلق این اثر استفاده کرده‌ایم، زیرا جذابیت‌های بصری به درام داستان اضافه شده که این عمل برای مخاطب خوشایند است. زیرا زمانی که قهرمان و ضد قهرمان روبروی یکدیگر روی صحنه قرار می‌گیرند قابلیتی را پیش می‌آورد که وجود این نکته هم برای مخاطب جذابیت خلق می‌کند.

 

آیا از این برداشت‌هایی که به آنها اشاره داشته‌اید در روند شکل‌گیری شخصیت «میلدر داگلاس» بهره برده‌اید؟ چگونه؟

بله. درباره این موضوع باید اشاره داشته باشم که نحوه رسیدن به این نقش بر اساس تمرینات کارگاهی و اتودهای در صحنه پیش آمده طراحی شده است. لذا می‌توانم برای نمونه به مکالمه بین شخصیت‌های «میلدر داگلاس» و «یَنک» اشاره داشته باشم که باعث به وجود آمدن شخصیت «میلدر داگلاس» شد که از دیدگاه بنده بعنوان بازیگر با ترتیب دادن این خصوصیات نقشی که در این نمایش برعهده دارم شکل گرفته است. لذا اینکه ساختار اصلی نقش را مورد واکاوی و درون آن را بر اساس چه شخصیت‌ها و چه گذشته‌ای نقش می‌تواند از آن استفاده کند. منظور از گذشته نقش، هویت این شخصیت است که مجدد باز می‌گردد که منظور اصلی نمایش یعنی هویت پیدا کردن است.

 

جهت آنکه بتوانید رفتارها و کنش‌های خود را بر مبنای احساسات و اندیشه‌های درونی در جهانی به شکل بیرونی در آورید از چه راهکارهایی استفاده کرده‌اید؟

در تئاتر و جهان نمایش برای رسیدن به نقش هر بازیگر از متدهای مختلفی استفاده می‌کند که از میان آنها می‌توانم به متد استانیسلاوسکی، متد اکتینگ و... اشاره داشته باشم. ما در این نمایش به همراه سایر بازیگران از متد چخوف استفاده کرده‌ایم که در این متد ابتدا فضا را برای خودمان خلق خواهیم کرد. با این توضیح که خلق کرده فضا به این شکل است که خودمان را در آن فضا قرار داده و به صورت ذهنی فضا را خلق کرده و خودمان را در آن جای می‌دهیم. البته استفاده از این متد برای ما باعث می‌شود که بعنوان یک بازیگر لطمه‌ها و آسیب‌های روحی را نشنویم.

 

رویا سازی یکی از هدف‌های مهم درون و ذات شخصیت میلدر داگلاس به حساب می‌آید که هم راستا با نظام سرمایه داری پیش می‌رود و شکل می‌گیرد. دلیل آنکه این شخصیت در درون خود نمی‌تواند ثباتی را نهادینه کند چیست؟

شخصیت «میلدر داگلاس» در کل تصور می‌کند که در مقوله رویا سازی بالاترین رده را به خود اختصاص داده است. لذا در راستای این وعده‌های رویایی که در ذهن و درون خود دارد برایش قرار گرفتن در موقعیت‌های متنوع تفاوتی ندارد. بلکه ثبت رکوردهای دست نیافتنی باعث شده است تا این شخصیت خود را نسبت به دیگران و محیط اطراف برتر بداند. در واقع از نگاه دیگر در مقوله رویا سازی باید گفت که این شخصیت برای رسیدن به هدف خودش مهم نیست چه آسیب‌هایی را به انسان‌های اطراف وارد می‌کند.

 

آیا این کنش که در درون این شخصیت نهادینه شده است را می‌توان بعنوان نگرشی به بازسازی هویت و البته فریب دیگر انسان‌ها باتوجه به پیشبرد اهداف در نظام سرمایه داری قلمداد کرد؟

باید درباره پرداختن به این موضوع به بحث «لُب برداری» اشاره داشته باشم که در شروع نمایش شخصیت «لانگ» به آن اشاره می‌کند. عنوانی که در حال حاضر به اشکال و انواع مختلفی انجام می‌پذیرد. لذا می‌توانیم وجود این موضوع را در موارد بسیاری شاهد باشیم که در نمایش «گوریل» با اختلافی که بین شخصیت قهرمان و شخصیت ضد قهرمان اتفاق می‌افتد پیش می‌آید. در واقع شخصیت «میلدر داگلاس» در پایان موفق به بازپروری دوباره شخصیت «یَنک» و باقی اطرافیانش می‌شود.

 

حال باتوجه به این موضوع که در راستای شخصیت «میلدر داگلاس» که شما بعنوان فردی که به ایفای آن نقش می‌پردازید چه نکاتی را در مقام بازیگر برای ارائه بهتر مدنظر قرار داده‌اید؟

در ابتدا بنده از طریق تحقیق، بررسی و جستجو نقش را مورد واکاوی قرار داده و با در نظر گرفتن یازده ماه تمرین مداوم به همراه سایر بازیگران تجربه‌هایی را کسب کرده‌ام. البته باید اشاره داشته باشم که برای رسیدن به شخصیت موردنظر که در نمایش آن نقش را روی صحنه ایفا می‌کنم با کارگردان اثر به بحث و گفتگو پرداخته‌ام که با حاصل شدن اتفاق نظر درباره نقش و البته کمک ایشان توانستم «میلدر داگلاس» را شناخته و به آن نزدیک شوم. زیرا بخشی از جهان بازیگری جهت باورپذیری برعهده شخص بازیگر است و بخشی از کامل کردن نقش با ایده‌های کارگردان تکمیل می‌شود. خوشبختانه بنده در مقام بازیگر و مهدی رضایی در جایگاه کارگردان درباره این نقش بعد از بررسی‌های لازم اتفاق نظر داشته‌ایم.

آیا ملاک قرار دادن امیال انسانی در نمایش «گوریل» در رویکرد شما به جهان نمایشنامه و فضای موجود آن موثر بوده است؟

بله. دقیقا وجود عنوان‌هایی چون غرور، زیاده خواهی، تنفر، حسادت و... جزو امیال انسانی بوده‌اند که برای پرورش شخصیت «میلدر داگلاس» از آنها استفاده کرده‌ام. در نهایت اینکه با رویکرد پژوهشی و جستجو که در هر زمینه برای پیدا کردن نقش صورت داده‌ام توانستم به این نقش دست پیدا کنم.

 

جهان بازیگری در این نمایش چه تفاوتی با سایر نمایش‌هایی که در آنها بعنوان بازیگر حضور داشته‌اید وجود دارد؟

ما این نمایش را که یک اثر کاملا اکسپرسونیستی است را با طراحی فضایی که مرز بین واقع‌گرایی و غیرواقع‌گرایی است تولید کرده‌ایم. لذا برای خودم به شخصه با آنکه تجربه بازی در نمایش‌های غیرواقعی و سایر سبک‌ها را داشته‌ام حضور در این نمایش برایم تجربه جدید و متفاوتی بود. به طور مثال بازی با عروسک و صداسازی آن که در این نمایش انجام داده‌ام.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی    

 

 

 




نظرات کاربران