در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با مجید علم‌بیگی‌کارگردان نمایش «خرده بیخودی‌های همسرداری»

درک متقابل زیستی داشته باش تا جهان برایت اوج بودن باشد

ایران تئاتر: ضرورت این ایام آن است که اعمال و رفتار هر یک از انسان‌ها بیشتر از آنکه فردیت را محور قرار دهد ترکیبی از فردیت و درک اجتماع باشد تا شرایط خوب و ایده‌آلی فراهم شود. شرایطی که انسان را حتی در معنای اسمش به درستی معرفی کند.

مجید علم‌‌بیگی از سال 1369 به عضویت کانون تئاتر تجربی به مدیریت، هدایت و آموزش مرحوم حمید سمندریان در آمد و دوره دو ساله آموزش خود را نزد ایشان و مرحوم احمد آقالو، رضا کیانیان، آتش تقی‌پور و... به پایان رساند. این بازیگر از آن تاریخ تاکنون در برنامه‌های تلویزیونی، سینمایی و نمایش‌های زیادی به ایفای نقش پرداخته و حتی ٍاری را کارگردانی کرده است. علم بیگی با آنکه بیشتر در آثار کمدی بیشتر فعال و شناخته شده، حضوری پر رنگ در تئاتر کودک دارد. از جمله نمایش‌هایی که وی در آنها سمت‌هایی چون نویسنده، بازیگر و کارگردان به طور مشترک یا جداگانه در تئاتر کودک فعالیت داشته باید از «به دردونه»، «میش باهوش»، «موشکا»، «مبارک و ترافیک»، «مبارک و خطوط سفید»، «وروجک و پسرک خیالی» و... نام برد. همچنین این کارگردان اثری حماسی عرفانی با نام «سیاوش در آتش» را روی صحنه برده است. حال به بهانه اجرای نمایش «خرده بیخودی‌های همسرداری» با وی در مقام بازیگر و کارگردان که این روزها در خانه نمایش اداره تئاتر در ساعت 18 روی صحنه می‌رود به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

درباره اهمیت جهان نمایش «خرده بیخودی‌های همسرداری» و نگاه خودتان به این اثر که آن را دراماتورژی کرده‌اید بگویید.

این نمایش مجموعه هفت قطعه نمایشی است که بنده از کتاب «هنر خوب و قشنگه ولی خیلی درد داره» انتخاب کردم. مترجم این کتاب آقای علیرضا کوشک جلالی هستند. عنوان تراقنگ ( ترجمه، اقتباس و نگارش) را ایشان جایگزین کلمه ترجمه رویجلد این کتاب درج نموده‌اند. قابل ذکر است که بگویم این کتاب مجموعه‌ای از چهل و چهار قطعه نمایشی کمدی از کارل فالنتین و شانزده قطعه نمایشی کمدی از ویکتور فن بیلو است. بنابراین بنده قطعات نمایشی که هر یک جداگانه و بی ارتباط با یکدیگر بودند اما در عین حال مربوط به مسائل زناشویی بودند در یک کلیتی قرار داده و نام «خرده بیخودی‌های همسرداری» را برای آن انتخاب نموده‌ام.  

 

ضرورت تولید نمایش‌هایی که به کانون خانواده و البته اجتماع ارتباط دارد را در چه می‌دانید؟ آیا روی صحنه آوردن آثاری این چنین تحت تاثیر ساختار اجتماعی است؟

خانواده به تنهایی یک اجتماع کوچک است و جوامع بشری نیز از مجموع این اجتماع‌های کوچک یعنی همان خانواده پدید آمده‌اند. حال اگر خانواده‌ها پایه و اساس صحیحی داشته باشند به ویژه والدین به یقین هر جامعه‌ای از سلامت روحی، روانی و جسمی  بهره‌مند خواهد شد که این سلامت باعث شکل‌گیری پیشرفت‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... می‌شود. حال یکی از وظایف تئاتر که خود هنری است که از بطن جامعه سربرآورده آن است که در جهان نمایش‌های خود به مسائل خانوادگینیز بپردازد. لذا روی صحنه آوردن نمایش‌هایی با مضمون‌ و موضوع‌های مربوط به زوج‌ها و خانواده‌ها با توجه به مواردی که به آنها اشاره داشته‌ام نه تنها ضرورت دارد بلکه از لازمه‌های مهم یک جامعه تلقی می‌شود. بنابراین این شکل از نمایش‌ها می‌تواند با دیدگاهی که با خود به همراه دارد بر تمامی اعضای آن جامعه تاثیر بگذارد، زیرا اگر افراد جامعه نباشند به طور حتم اجتماعی در بین نخواهد بود.

 

باتوجه به این دلایل تصور می‌کنید مخاطب تا چه اندازه آثاری که نزدیک به جامعه کنونی آنها است درک کرده و تغییری در روابط خود می‌دهند؟

هنر تئاتر، آینه زمانه و در نتیجه جامعه خود در هر جای این جهان است. شاید افراد یک جامعه آن‌قدر مشغول و سرگرم دغدغه‌هایی مانند امرار معاش زندگی خود باشند که از خود غافل شده و دیگر تلاشی برای بازنگری اعمال و رفتار و خودسازی ندارند. حال در چنین جوامعی ناهنجاری‌های ارتباطات انسانی و رفتاری غلیان دارد، اما اگر در مقابل افراد این جوامع به تماشای نمایشی بروند که در آن موضوع و قصه اثر به گونه‌ای باشد که به نقد رفتار و روابط بین افراد جامعه بپردازد، گویی مخاطب‌ها خود را می‌بینند. البته این تصمیم شاید تلنگری باشد برای اندیشیدن به این موضوع که انسان‌ها نیاز به اصلاح بعضی رفتارها، روابط و اعمال خود دارند.  

 

علت آنکه نمایشنامه‌ای که کارل فالنتین و ویکتور فن بیلو به نگارش در آورده‌اند را دراماتورژی کرده‌اید چیست؟ آیا نگاه شما به این اثر نسبت به وضعیت حال حاضر طراحی شده است؟

معتقد هستم هر کارگردان برای آنکه یک اثر نمایشی را روی صحنه بیاورد ابتدا باید با متن نمایش انتخاب کرده ارتباط خوبی برقرار کند. حال باتوجه به این موضوع که بنده اغلب در سبک کمدی کارگردانی و بازیگری کرده‌ام با مجموع قطعات نمایشی ارتباط خوبی برقرار نموده و آنها را روی صحنه آورده‌ام. قطعات نمایشی که بعد از روی صحنه آمدن تنها یک قطعه نمایشی نبوده و تبدیل به یک نمایش کامل و منسجم  شده است. نمایشی که در آن ماجراهایی اتفاق می‌افتد که شاید به نوعی بین تمامی زوج‌ها از هر قوم و نژاد در جهان رخ بدهد. حال یکی از دلایلم برای انتخاب این قطعه‌های نمایش باتوجه به نظرم وضعیت و شرایط زمان حال کشور ما درباره آمار طلاق بی‌تاثیر نبوده است.   

 

ارتباط بین شخصیت‌ها به گونه‌ای است که شرایطی پیش می‌آید تا موقعیت‌های نمایشی با نکته سنجی نسبت به مسائل روز جامعه و البته زناشویی شکل بگیرد. آیا این نکته را می‌‍توان یکی از داده‌های قابل توجه در این اثر به شمار آورد؟

همان طور که در قبل اشاره کرده‌ام ارتباط صحیح بین زن و شوهر و همچنین اعضای خانواده با سلامت کل جامعه و اجتماعی که در آن زیست می‌کنیم رابطه مستقیمی دارد. لذا طبیعی است که استفاده از روابط بین زوج‌ها دست مایه‌ای برای شکل‌گیری و پیشبرد لحظات و موقعیت‌های نمایشی این اثر قرار بگیرد.  

 

شخصیت پردازی در نمایش «خرده بیخودی‌های همسرداری» با چه شاخص‌هایی در نظر گرفته شده تا مخاطب بتواند درک بهتری از جهان اثر داشته باشد؟

شاخصه اصلی شخصیت پردازی در نمایش عدم درک در مواردی چون درک متقابل، موقعیت یکدیگر، زمان، ظرفیت‌های روحی و روانی، جسمانی طرف مقابل و... است. زمانی که مخاطب با چنین مواردی در نمایش مواجه می‌شود و در جایگاه داوری و قضاوت بین شخصیت‌های نمایش که یک زوج هستند قرار می‌گیرد به درک بهتری از جهان نمایش دست می‌یابد.

 

آداب و معاشرت زوجی که در این نمایش هستند به نوعی بازتاب رفتارهایی که روزانه با در اجتماع روبرو هستیم که چه مشکلاتی را پیش می‌آورد. آیا این نگاه شما به نقد اجتماعی باز می‌گردد یا تنها فرد را مورد خطاب قرار داده‌اید؟

زمانی که افراد جامعه کوچک یعنی خانواده سالم باشند منجر به سلامت کل جامعه می‌شود. لذا در پاسخ به این پرسش باید بگویم که این طور به نظر می‌رسد تفاوت چندانی بین نقد اجتماع و نقد فرد وجود ندارد. حال اگر هر فردی به اصلاح خود با نگرشی مثبت بپردازد به طور حتم جامعه نیز به سوی هنجارها و ایده‌ آل‌های لازم حرکت خواهد کرد.

 

علت آنکه سبک کمدی را برای این اثر انتخاب کرده‌اید چیست؟ گزنده بودن این سبک تا چه اندازه توانسته است زاویه دید شما را در مقام کارگردان به مخاطب منتقل کند؟

درباره این موضوع باید اشاره داشته باشم که بنده سبک کمدی را برای این اثر انتخاب نکرده‌ام، بلکه نویسندگان نمایشنامه قطعاتی را باتوجه به این سبک نوشته‌اند. لذا از آنجا که اصولا از یک متن نمایشی کمدی، اثری با این ساختار روی صحنه می‌آید و بنده هم از این قاعده مستثنی نبوده‌ام که اثری را با این خصوصیت روی صحنه آورم. البته اگر کارگردانی بتواند لحظات کمیک متن را توسظ بازیگرانش به نمایش بگذارد به طوری که فضایی را برای خنده مخاطب فراهم آورد در مسیر کارگردانی خود موفق بوده که نشان از درستی انجام آن کار دارد با این دانسته که این سبک نیز کمی گزندگی نیز با خود به همراه دارد. زیرا مخاطب در زمان خندیدن به اعمال شخصیت‌های نمایش در گوشه ذهنش می‌داند که بعضی از رفتار شخصیتها گاهی متوجه او نیز می‌شود که باعث نوعی سرزنش درونی خواهد شد که دقیقا گزندگی کمدی در آنجا نمود پیدا می‌کند. اما در نهایت این موضوع که با خنده، لذت و سرگرمی مخاطب توام است زاویای دیدگاه کارگردان را به واسطه همان لذت‌ها به مخاطب منتقل می‌کند.

 

شیوه اجرایی در این نمایش به شکلی صورت گرفته است که می‌توان در آن جهان شمولی را احساس کرد به شکلی که در رفتار شخصیت‌ها برش‌هایی از خلق و خوی غربی و البته ایرانی دیده می‌شود. درباره این موضوع بگویید.

انسان در هر گوشه‌ای از این جهان پهناور که به دنیا بیاید فردی با خلق و خو، علایق و اخلاق مشترک هستند. در واقع به لحاظ فیزیولوژیکی تمامی انسان‌ها یکسان هستند که در خود روحیات متفاوتی دارند. اختلاف‌های یک زن و شوهر در آفریقا می‌تواند شبیه اختلاف‌های یک زوج در اروپا، آسیا یا هر جای دیگر باشد. توجه کنید که نویسندگان این مجموعه نمایشی آلمانی هستند و مترجم این اثر علیرضا کوشک جلالی یک ایرانی که سال‌ها در این دو کشور زندگی کرده است. لذا ایشان حتما شباهت‌ها و حتی مشترک‌هایی بین زوج‌های آلمانی و ایرانی مشاهده نموده که علاقه‌مند به ترجمه این آثار شده است. حال ملاحظه می‌کنید که باتوجه به زمان، مکان، عقاید و فرهنگ ممکن است نوع اختلاف‌ها بین افرادی که زندگی مشترک را تجربه می‌کنند متفاوت باشد، اما در اصل اختلاف‌های موجود تغییری نمی‌کند. بنابراین اختلاف‌ها و ماجراها به یقین جهانشمول هستند و بنده بعنوان کارگردان این موضوع را نه تنها رعایت نموده بلکه به شکل پر رنگی نشان داده‌ام.

 

حال با این دیدگاه زندگی زناشویی شخصیت‌ها دائم در کنش و واکنش قرار دارد ساختار روانشناختی این نمایش بیشتر تحت تاثیر روانشناسی جامعه یا خانواده است؟

هدف بنده در این نمایش خانواده است با این دانسته که از هر حیث و از هر دیدگاهی مسائل موجود در آن برایم اهمیت دارد که شامل موضوع‌هایی چون روانشناسی، زیست شناسی، اقتصاد، علوم پایه، علوم انسانی، فرهنگ و... بوده است.

 

موسیقی و نوازندگان در این اثر به نوعی شخصیت‌های فرعی به شمار می‌آیند که تاثیر زیادی در تنظیم ریتم و تمپو دارند. آیا این کارکرد صرفا جهت تقطیع شدن اپیزودها است؟

مواردی که شما درباره موسیقی این نمایش به آنها اشاره داشته‌اید کاملا درست درک و دیده شده است. اما کارکردهای دیگری هم برای موسیقی و نوازندگان سازها در نظر گرفته شده که کمک به فضایی مفرح و نیز ایجاد شوخی‌ها و لحظات کمیک بیشتر داشته است. همچنین در زمان تعویض صحنه که صحنه نیمه تاریک است موسیقی باعث می‌شود مخاطب ارتباطش را با ادامه نمایش از دست ندهد.

 

آیا ساختار و موقعیت‌های کمدی نمایش را می‌توان نقطه اتکایی برای بروز آشفتگی‌های درونی و بیرونی فردی در یک زندگی مشترک قلمداد کرد؟

بله، می‌توان موقعیت‌های کمدی در این نمایش را بعنوان نقطه اتکایی برای بروز آشفتگی‌های درونی و بیرونی فردی هر یک از شخصیت‌ها در یک زندگی مشترک قلمداد کرد. در واقع هر یک از این مشکل‌ها نمی‌تواند منجر به تراژدی شود، اما این هنر نویسنده و کارگردان است که این آشفتگی‌ها را تبدیل به فضایی کمدی کند تا مخاطب فارغ از لذت بردن از لحظه‌های تماشای یک تئاتر بتواند متوجه نقاط ضعف و یا آشفتگی‌های درونی و بیرونی خود شده و در تلاش برای اصلاح خودش باشد.

 

میزانسن‌هایی که در مقام کارگردان آنها را طراحی کرده‌اید ارتباط مستقیم به شخصیت‌ها، صحنه، نور و موسیقی دارد. علت این هم راستا شدن چیست؟

معتقدم اگر میزانسن‌های یک نمایش هم راستا با شخصیت‌ها، صحنه، نور، موسیقی، لباس و... نباشد به طور حتم کارگردان آن نمایش دچار آشفتگی‌های بیرونی و درونی موردنظر شما خواهد شد. حال علت هم راستا شدن این عنوان‌ها همان هماهنگی مناسب بین تمام فاکتورهای لازم برای روی صحنه آوردن یک نمایش خوب، موفق، مخاطب پسند و ایده‌آل است.

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی




نظرات کاربران