نگاهی به نمایش «رضای رضوان» به کارگردانی هدی آهنگر
باورهای انسانی نقطه اتکایی برای درک واقعیتهای درونی است
ایران تئاتر، کیارش وفایی: خواستگاه جهان هستی و نیازهای انسان با یکدیگر رابطهای مستقیم دارند، به شکلی که در ازای هر عرضهای یک تقاضا وجود دارد. حال کارکرد برآورده ساختن یکی از مواردی است که انسان موظف به انجام آن است که به طور حتم تبعاتی را با خود به همراه نیز خواهد داشت. در واقع انسان در جهان هستی نقش یک موجود کنشمند را ایفا میکند تا بتواند واکنشهای لازم را دریابد.
اجتماع انسانها را شاید بتوان یکی از تودههای جمعی تلقی کرد که در آن جهانهای بسیاری وجود دارد، به شکلی که هر انسان از طریق زاویه دید خود میتواند جهانی را بنا کند که در آن قوانین و نیازهایی را تعریف بدهد تا ثمرهای مختص به خود را به وجود آورد. لذا لازمه مناسب زیستن بیشک یکی از نیازهای مشترکی است که در باور و ذات هر انسان عنصری نهادینه شده است. زیرا انسانها بر اساس خواستگاه درونی خود در تلاش هستند تا از هر داده و یا داشتهای بهترین را در اختیار داشته باشند تا بتوانند این خاصیت را به جامعهای که در آن روزگار میگذرانند تسری ببخشند. بنابراین رابطه هر انسان معرف یک رابطه دراماتیک است که در آن هر دادهای باتوجه به داشتهای شکل میگیرد. در واقع ضرورت ایجاد یک رابطه یا روابط مسالمتآمیز ماحصلی است که قابلیت دارد انسانها را فارغ از هر نژاد و باوری در این جهان هستی مالامال از صلح و آرامش کند. در واقع شاخص انسانیت جزو نکاتی است که بسیار در شکلگیری این قابلیت موثر بوده و ثمراتی قابل توجه را بر جای خواهد گذاشت. حال این اتفاق و موضوع جهانشمول توسط نویسندگان و کارگردانها در بطن بسیاری از آثار نمایشی و سینمایی به کار گرفته شده تا سایر انسانها در مقام مخاطب ماجرایی را با این اصول به نظاره نشسته و با نگاهی درونی آن را در ذهن خود مرور کنند تا بتوانند در زندگی شخصی خود مورد استفاده قرار بدهند. تاسی به سرشت نیک و اجتناب از ذات تاریک یکی از مهمترین عنوانهایی در روزگار معاصر است که به آن نیاز است تا جهان هستی در صلحی مشهود به حیات خود ادامه دهد.
نمایش «رضای رضوان» در ساختار اصلی خود تلاش دارد تا ابعاد انسانی را با پیش آوردن موقعیتهای مختلف در روندی مشخص شکل بدهد تا باورهای درونی و تبعات آن نمایان شود. در واقع جهان متن از نظر جغرافیای خود بستری کاملا داخلی دارد که این طراحی سبب شده است که برای مخاطب اتفاقها باورپذیری بیشتری را حاصل کند. زیرا اتفاقهای موجود جزو مواردی است که هر یک از مردم جامعه به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم با آنها برخورد داشته و یا به نوعی سبب پیش آوردن آن بوده است. بنابراین طراحی دادههای جهان متن یکی از مزیتهایی است که میتواند شخصیتهای اثر را بعنوان ما به ازاها و یا نمونههای عینی به مخاطب معرفی کند. حال در این مجال جهان متن با شکل دادن ساختار اپیزودیک میکوشد تا زاویههای مختلفی را از روابط شخصیتها بر اساس موقعیتی که در آن قرار گرفتهاند را به تصویر بکشد. البته از دیگر مواردی که در ساختار دراماتیک اثر وجود دارد آن است که اپیزودهای نمایش به شکلی موازی یکدیگر مسیر اصلی را طی میکنند تا پیام و دیدگاه نهایی را با فرم و شیوه اجرایی بیان کنند. شخصیتهای این نمایش بنابر جغرافیایی که در آن زندگی میکنند هویتی مستقل دارند که بنابر خواستهها، داشتهها و نیازهای خود نسبت به خانواده، اطرافیان و حتی جامعه برون ریزی میکنند. در واقع آنها سعی در حل مشکلاتی دارند که بنابر تقدیر و یا اعمالی به آن دچار شدهاند که گاهی در صدد حل مشکلی بر آیند و یا در مواقعی از خود ایستادگی نشان دهند تا هویت ذاتی انسان دچار گزندی از جهان پیرامون نشود.
حال در این اثر شخصیت محور که موقعیتهای نمایشی موازی آن پیش میرود شاهد آن هستیم که ساختاری کنشمند سبب شکلگیری واکنش شخصیتها میشود. شخصیتها باتوجه به طراحیهایی که برای هر کدام از آنها انجام شده در جایگاههای متنوعی قرار دارند تا بر اساس باور خود حس درونی و حتی باورهای جهان پیرامون را در قالب روابط اجتماعی بروز بدهند. با این توضیح که شخصیتها گاهی در گذشته به دنبال خواستههای خود هستند و گاهی در زمان حال درصدد جبران بر میآیند. در واقع فضاسازی نمایش که سر منشاء آن موقعیتهای طراحی شده است این اجازه را به شخصیتها میدهد تا امیال خود را در ساختاری اجتماعی و مردمی عیان کنند. ارتباط شخصیتها با یکدیگر را شاید بتوان نکته کلیدی دانست که در طول زمان نمایش جهان اثر را تحت تاثیر خود قرار میدهد تا تابویی برای نقد اجتماعی و یا ترغیب به عملی خیرخواهانه شود.
در واقع جهان اثری که مخاطب به تماشای آن نشسته برگرفته از عواطف، نیازهای قلبی و درونی مردم سرزمینی کهن به نام ایران است که اتفاقهای آن در جغرافیای به نام مشهد مقدس رخ میدهد. جغرافیایی که در عین هم راستایی با مدرنیته هنوز بر داشتههای کهن خود تاکید دارد. بنابراین شخصیتها در همان خرده پیرنگهایی که به آنها اشاره شد میکوشند زاویای انسان دوستی، همراهی و البته مساعدت در امور خیر را نزد مخاطب عیان سازند تا آنها در زندگی واقعی خود ترغیب به انجام آن شوند. حال یکی از نکات قابل توجه و مهم این نمایش در جهان متن و اثر به مسئله انسانی به نام اهدا عضو اشاره داشت که شخصیتها با کنار هم قرار دادن خرده پیرنگهایشان به این کارکرد انسانی، اجتماعی و درونی رنگ و بوی دیگری میبخشند تا مخاطب آگاه شود که انجام این خصیصه انسانی چه لازمه موثری است.
بنابراین باید گفت که نویسنده و کارگردان اثر فارغ از دادههای دراماتیک، دیدگاه خود را به شکلی مشخص به سوی جامعه و انسانها هدایت کرده است تا لزوم ارتباط شخصیتها و هدفشان محرز شود. با این توضیح که میزانسنهای طراحی شده برگرفته از این باور درونی کارگردان است که تلاش دارد شخصیتها افرادی چون مردم باشند که هر کدام برای خود مشکلاتی دارند و امیدوار به آنها هستند که ازای رفتاری انسانی گرهای از کارشان باز شود.