در حال بارگذاری ...
گفت و گوی ایران تئاتر با عیلرضا دریابیگی کارگردان نمایش شاه اوبو:

دکمه و کت یا کت و دکمه؟

این نمایشنامه بارها در ایران اجرا شده است اما از آنجایی که از لحاظ تولیدی اثری سنگین و حجیم است اجرای آن کار آسانی نبوده است اینبار گروهی دانشگاهی متشکل از نیروهای حرفه ای و دانشجو اوبو را در تالار حافظ به صحنه برده اند.

اوبو به کارگردانی میرعیلرضا دریابیگی استاد دانشگاه هنر و معماری اثری است که بیش از هر چیزی سعی می کند تا فضایی گروتسک را در اجرا به وجود آورد و توانسته است در این زمینه گروهی جوان از بازیگران را به کار گیرد.وی اکنون در دانشگاه هنر و معماری به عنوان مدیر گروه هنرهای نمایشی فعال است. بخشی دیگر از کارهای او نیز به عنوان کارگردان تلویزیونی تئاترهایی از منیژه محامدی ، محمدرضا خاکی، مسعود دلخواه و ... را بوده است و در سال های دور  به عنوان دستیار کارگردان با مسعود دلخواه و محمدرضا خاکی کار کرده است.  آنچه در ادامه می‌خوانید ماحصل گفت و گوی ایران تئاتر با اوست؛

 

  • در پایان اجرا گفته شد که مجبور شدید بازیگر اصلی نمایش را تغییر دهید...

من معتقدم در یک اجرای دانشگاهی اخلاقیات از هر چیزی مهم تر است اما ما دچار بی اخلاقی یکی از بازیگران اصلی شدیم که این مسئله را نادیده گرفت و خب ما هم مجبور شدیم او را کنار بگذاریم.

 

  • اجرای شما فضاهای متفاوت از فرهنگ های متفاوت را در خود دارد و سعی شده آشنا زدایی کند. به نظرتا مخاطب این جهان جدید را می فهمد؟

در دنیای این نمایش جهان رمزگان  به شکلی طراحی شده که همه این جهان باید با هم کار کند تا به درستی درک شود. همانطور که اشاره کردید آنچه در این جهان اهمیت دارد آشنا زدایی است که از کنار هم قرار دادن نشانه ها از فرهنگ های مختلف کنار هم به وجود آورده ام. به نظرم چون داستان ساده است فهم جهان آن کار سختی نیست.

 

  • شاه اوبو ژاری اثری سنگین برای تولید است اما از سوی دیگر به نظر می رسد در این اجرا دست به تغییرات جدی در صحنه های نمایشنامه زدید...

این اثر در دوره ای اجرا می شود که با واکنش شدید منتقدان واپسگرا روبرو می شود زیرا دست به نقد مناسبات بورژوازی می زند اما از  سوی دیگر انتقادات دیگری از جمله تعداد بازیگران زیاد در هر صحنه و تعدد صحنه ها جزو ایراداتی بود که از لحاظ فنی به آن می گرفتند. از سوی دیگر می دانیم که این متن از لحاظ تاثیرگذاری آغازی است بر ابزوردیسم و دادائیسم. ما نیز با این مسئله روبرو بودیم که از لحاظ حجمی کار بسیار بزرگ بود. صحنه های کار ما هم متعدد است و کوتاه. در اجرای ما صحنه خالی شده تا بخشی از روایت در ذهن مخاطب شکل بگیرد. ما می بنیم که دیگر کاپیتان بوردور با لشگر نیست بلکه دو آدم آهنی حکم آن لشگر را دارد. یا صحنه ای که مردم در روستا قیام می کنند می بنیم که آن خیل جمعیتی که درمتن اصلی ژاری هست در یک رادیو خلاصه میشود.

 

  • شما به عنوان فردی که در دانشگاه هم فعال هستید به سراغ متنی رفته اید که در تاریخ نمایش هم بسیار تاثیر گذار است. آیا این مسئله در انتخاب این نمایشنامه تاثیرگذار است؟

 شاه ابوی آلفرد ژاری همچنان نمایشنامه ای است تاثیرگذار و هنوز هم آن را جزو ده متن برتر جهان می دانند. این متن و خود ژاری بر روی هنرمندان آن دوره تاثیر به سزایی داشتند. کسانی مثل گیوم آپولینریا پیکاسو تاثیر ویژه ای از  وی گرفته اند. من احساس کردم به عنوان فردی که در تئاتر دانشگاهی و دانشگاه فعالم به نظرم رسید که رجوع به این متن می تواند جذابیت های نویی به خصوص برای جامعه دانشگاهی داشته باشد. از سوی دیگر بزرگی متن باعث می شود تا تولید آن در شرایط امروز تئاتر ما سخت باشد. تولید همین اثر هزینه ای سنگین داشته است. اما از سوی دیگر به صحنه بردن این نمایشنامه ارزش زیادی برای من داشته است.

 

  • قصه نمایش و روند آن چیز جدیدی نیست و بارها در نمایشنامه و حتی قصه های عامیانه تکرار می شود. با این حال به سراغ اثری رفتید که تم اش تکراری است، آیا فضا جذابیت خاصی برای شما داشت؟

همانطور که می دانید این اثر به نوعی پارودی نمایشنامه مکبث شکسپیر است و جدا از آن تم و قصه در دوران مختلف تکرار شده است. در الگوی آن زنی مرد را با اغواگری وسوسه می کند تا شاه را بکشد و قدرت را به دست گیرد و در ادامه پسران شاه علیه او قیام می کنند و او را از تخت پایین می کشند. نمایشنامه در اصل یک فرس است و در 1896 هم که برای اولین بار اجرا شد چنان واکنش ها علیهش شدید بود که دیگر مجوز اجرا به آن داده نشد. برای مدت ها قبل و بعد آن اجرا نمایش به صورت عروسکی اجرا می شد اما ژاری و دیگران معتقدند این اثر  عروسکی نیست اما برای بازیگرانی نوشته شده که همچون عروسک آن را اجرا کنند. یکی از زیر متن هایی که باعث شد من در جهان نمایش عروسک را اضافه کنم همین جمله است. چنانکه می بینید لشگریان کاپیتان بوردو آدم آهنی هستند یا خود کاپیتان به شکل سامورایی مکانیکی است. به همین ترتیب گریم ها اغراق شده هستند.

  •  
  • شما در طراحی لباس و کارکتر ها ایده هایی متفاوت اجرا کرده اید که از متن اصلی فاصله ، این ایده ها چقدر تحلیل محور بود و چقدر با هدف ایجاد جذابیت اجرا شدند؟

من همواره سعی کردم ذهنم را قبل هر تمرین از خطوط و ایده های از پیش تعیین شده خالی کنم و این چالش سختی برای من بود. دلیلش هم چیزی نبود مگر گروه بازیگرانم. من هیچ وقت نمی توانستم آنها را به آن تحلیلی برسانم که از متن در ذهنم دارم و ناگزیر بودم نقش را در قالب ظرفیت های حداکثری آن بازیگران درآورم. شما در اجرا می بینید من به اجرا دو مادر اوبوی عروسکی اضافه کردم که در متن اصلی وجود ندارند، به همین ترتیب آشپز هم در واقع در متن پیک بوده و خود پیک در اجرای ما خلاصه شده در طنابی است که از بالا نامه را می آورد. پس دو سوی معادله کت-دکمه و دکمه-کت در جریان تولید این اثر و ایده هایی که در آن وجود دارد معنا دار است. مثلا در صحنه کشتن شاه بنابر فضایی که ما تعریف کردیم و شاه را روی سقف با ویدئو پروجکشن نمایش می دهیم، با جدا کردن دوشاخه از پریز رخ می دهد! به همین ترتیب اتفاقی که در جنگ می افتد؛ جنگیدن با موسیقی عاشقانه به رقصی نرم و آهسته تبدیل می شود اما کماکان در حال شمشیر زدن است. در نهایت می توانم بگویم اگر من این اجرا را با بازیگران حرفه ای اجرا می کردم و اساس تحلیلم همین بود به چیز دیگری می رسیدیم.

  •  
  • در اطلاعات کار نوشته اید "با نگاه و احترام به ترجمه جواد ذولفقاری" ، حد استفاده از این ترجمه چقدر بوده است؟ آیا خودتان دست به ترجمه زدید؟

من در جریان کار همواره به متن انگلیسی و فرانسه رجوع می کردم، انگلیسی را خودم تسلط داشتم و فرانسه را به دوستان کاربلد مراجعه می کردم. در این جریان من هر بار که به ترجمه ایشان و ترجمه دیگری که جدید است مراجعه می کردم متوجه می شدم اثر آقای ذولفقاری چقدر درست است و فهم دنیای ژاری در اثر ایشان ممکن می شود. در تولید این اثر فهم نمایشنامه  با ترجمه آقای ذولفقاری ممکن شد اما در نهایت اثر نهایی  با ترجمه اصلی فاصله دارد.

 

 




نظرات کاربران