مدرس کارگاه تئاتر گروهای اجتماعی به هنرجویانش بیان کرد
من میتوانم هنر را در شخصیترین وضعیت انسان نشان بدهم
کارگاه تئاتر گروهای اجتماعی با مدیریت آدلاید روز ن و دستیارش لورن ریسیک به مناسبت سی و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر برگزار شد.
به گزارش ایران تئاتر کارگاه تئاتر گروهای اجتماعی (community theater )؛ اکتشاف شهری، روش اقتباسی (Urban Safari the Adaption Method) که نام اختصاری آن با عنوان «تئاتر جامعه- گروه» در رسانهها منتشرشده است با حضور خانم آدلاید روزن و دستیارش خانم لورن ریسیک از کشور هلند از روز شنبه 27 بهمن در قالب سه جلسه برگزار شد.
کارگاه «تئاتر جامعه- گروه» در روز شنبه 27 و روز دوشنبه 29بهمن، در پلاتو اجرای شماره یک مجموعه تئاتر شهر برگزار شد. این کارگاه در روز یکشنبه 28 بهمن در قالب گشتی شهری در محله عود لاجان برگزار شد.
این کارگاه آموزشی پیرامون شناخت فضاها و نحوه زیست آدمهای مختلف در این فضاها، ارتباط برقرار کردن با آنها، دیدن اینگونه فضاها تا رسیدن به ایده اجرایی، شکل گرفت. که طی جلسه سوم کارگاه، شرکتکنندگان بر اساس یکسری اتودهای مشارکتی به ایده نهایی دست پیدا کردند. از هنرمندانی که در این کارگاه حضور داشتند میتوان به محمود فرهنگ و مریم معترف اشاره کرد در روز پایانی هنرجویان در مراسمی که با حضور مدیر بخش آموزش جشنواره محمود رضا رحیمی، دبیر جشنواره نادر برهانی مرند ودکترسعید اسدی دبیر بخش بینالملل جشنواره برگزار شد گواهینامههای خود را از آدلاید روزن دریافت کردند.
آنچه اکنون خواهید خواند گزارش کارگاهی است که در روز شنبه 27 بهمنماه در پلاتو اجرای شماره یک مجموعه تئاتر شهر از ساعت 13 تا 16 برگزار شد.
نخستین درس گفتار:شما چه کسی هستند ؟
در ابتدای این کارگاه آدلاید روزن از هنرجویانش خواست که در حلقهای دایرهوار بنشینند سپس گروهی دیگر از شاگردان رو به روی گروه اول دایرهوار قرار گرفتند بهگونهای که هر هنرجو یک همیار (پارتنر) داشت استاد از هنرجویانش خواست تا بهصورت بداهه با همیاران خود صحبت کنند یکی از آنها پرسشگر و دیگری پاسخدهنده باشند و این پرسشها را پاسخگویند.
1-فکرمی کنی چه استعدادی داشتی که تاکنون نتوانستی آن را شکوفا کنی؟
2-آیا فکر نمیکنی که قلب تو یک زخم بزرگ دارد؟
استاد پیوسته همیارها را جابهجا میکرد و از پرسش گران میخواست تا پاسخگو باشند و پاسخگویان را به پرسیدن وامیداشت. یکی از هنرجویان نسبت به شیوه استاد اعتراض کرد و گفت : من میخواهم با همیارم (پارتنرم ) مأنوس شوم اما شما مدام همیارم را تغییر میدهید استاد گفت :این پرسش مهمی است اما تو هنگامیکه با همیارت گفتگو میکنی میخواهی خودت را کشف کنی و بشناسی در اینجا همیارت مهم نیست بلکه خودت واجد اهمیت هستی و میتوانی به بهانه هر پاسخی به همیارت؛ خودت را بیان کنی؟
استاد در این لحظه پرسش دیگری را مطرح کرد و از همیاران خواست با این پرسش تازه باهم گفتگو کنند.
آیا فکرمی کنی پشت این چهره واقعیات یک نقاب دیگر پنهان کردی ؟
آدلاید روزن درباره اهمیت این پرسش به هنرجویانش گفت: باید مکانیزم پشت این بازی را بدانیم برای اینکه این شخصیت را بسازیم وقتی نمایش مدئا را بازی میکنیم و حتی درباره خودمان باید بفهمیم چه چیزی درون من وجود دارد و مکانیزم آن پرسوناژ راهم بشناسیم چگونه از خود مراقبت میکند چگونه به دیگران هجوم میآورد و چگونه از خودش در برابر هجوم دیگران دفاع میکند این مکانیزم در ارتباط با همین نقابها است.
برای اینکه همه ما نقاب بر چهره میزنیم وقتی نقش مدئا را بازی میکنی از طریق خودت به این نقش میرسی و در ادامه گفتارش افزود بخشی از این کارگاه هم این است که چگونه نمایشی را تولید کنیم.
استاد روزن بار دیگر پرسش تازهای را با شاگردانش در میان گذاشت وی گفت: اما اکنون پرسش اصلی این است که شما وقتی میخوابید چه کسی هستند ؟این پرسش در ظاهر بسیار ساده به نظرم میآید هنگامیکه شما در کنار دشمنتان خوابیدید و شما کودکانه دوست دارید کسی را در آغوش بکشید و این رفتاری است که حیوانات هم برای ایجاد امنیت همدیگر را در آغوش میکشند آنها گاهی در جستجوی گرما هستند. و شما زمانی که از خواب بیدارمی شوید احساس میکنید فرد مهربان و عاطفی هستید در حقیقت احساس شما وارد بدن شما میشود و بهتدریج از خواب شبانه بیدارمی شوید و این بیداری به شما فرصت نفس کشیدن میدهد و روح شما دربندتان جریان مییابد و این خوابیدن و بیدار شدن برای تولید یک اثر هنری بسیار حایزاهمیت است.
شما بهعنوان هنرمند یک کودک درون دارید که احساس نیازمی کند شما هم به کودک درونتان نیازمند هستید و شاید اغراق نباشد که بگویم شما همان کودک هستید.
درنهایت هدف استاد از پرسشگری این بود که هنرجویان؛ خودشان را بشناسند و پسازاین خودشناسی بتوانند با همیار خود گفتگو کنند.
دومین درس گفتار :چگونگی پیدایش تئاتر گروهای اجتماعی
استاد آدلاید روزن درس گفتار دوم خویش را درباره نظامهای طبقاتی آغاز کرد و گفت : نظامهای طبقاتی و ساختارهای اجتماعی به وجود میآید تامیان من و شما دیوار بکشند اما من همان تو هستم و فاصلهای میان ما وجود ندارد. استاد روزن پسازاین مقدمه دریچهای گشود تا درباره تئاتر گروهای اجتماعی سخن بگوید وی تصریح کرد: ما تئاترمان را با ( زینا) میسازیم میدانید (زینا ) چیست ؟ من از طریق همکاران ترک و عربم به این کلمه دستیافت. زینا یک زن است. زینا برساخته کلمه زینت است.
فضا یا افرادی که از آن فرارمی کنیم
من شروع کردم به یک شیوه اقتباس کردن من از بازیگران حرفهایام میخواهم در مکانی با افراد غریبه و در خانواده دیگران زندگی کنند در مناطق پیرامون کشور هلند خانوادههای تهیدستی زندگی میکنندو مرکز شهر افرادی ثروتمند حضور دارند. این خانوادههای فقیر تفاوتهای بسیاری با خانوادههای ثروتمند دارند و ویژگیهای منحصربهفردی در این محلههای فقیرنشین وجود دارد و تئاتر ما بیرون شهر و در کنار همین افراد فقیر و مسئلهدار به وجود میآید. تئاتری که ما تولیدمی کنیم مربوط به فضا و افرادی است که از آن فرار می کنیم مامی خواهیم با تولید این تئاتر با این افراد ارتباط برقرار کنیم.
هیچ نمایشنامه وجود ندارد
ما برای پیشتولیدمان نزدیک دو هفته یا اندکی بیشتر وقت میگذاریم و در این مدت درباره خانوارهای مسئلهداری که موضوع این پروژه هستند تحقیق میکنیم وقتی ما این نمایش را شروع میکنم هیچ نمایشنامه و داستان از پیش تعیینشدهای وجود ندارد نه اینگونه نیست که مثلاً نمایشنامه هملت را برداریم هیچ نمایشنامهای وجود ندارد اما ما تحقیقاتمان را انجام میدهیم.
فرزندخواندگی
پس از شناسایی خانوادههای مسئلهدار بهعنوان بازیگر به آنها نزدیک میشویم برای روشن شدن این موضوع بیشتر توضیح میدهم من یک بازیگر هستم شما من را بهعنوان فرزندخوانده خود میپذیرید و من پیش شما زندگی میکنم و هیچ تماشاگری وجود ندارد برای مدت دو هفته این فرزندخواندگی انجام میپذیرد. بهعنوانمثال بازیگر من به مدت دو هفته خواهرخوانده شما میشود.
من بهعنوان بازیگر ضرورتی ندارد از قوانین خانواده تو پیروی کنم اما میخواهم بهجای تو و در حقیقت خودتو در این مدت دو هفته زندگی کنم.
ما تمرینهایی را انجام میدهیم و دو هفته برای این فرزندخواندگی زمان میگذاریم و آن چیزی که آن دو نفر؛ فرزندخوانده (بازیگر) و خانواده پذیرنده او درهمدیگر مشاهده میکنند و بین خودشان به وجودمی آید و با آن ملاقات میکنند موضوع نمایش ما است. مثلاً من یک فرد غریبه هستم به نزد شما میآیم و با شما ملاقات میکنم و بهمرورزمان خودم را درون شما میشناسم و پیدا میکنم اما گاهی اوقات این انرژی وجود ندارد و این رابطه نمیتواند شکل بگیرد اما معمولاً آدمها پس از مدتی سیستم دفاعیشان را نسبت به هم از دست میدهند و باهم مأنوس میشوند و این مأنوس شدن همان دوهفتهای است که برای زمان فرزندخواندگی در نظر گرفتیم البته این زمان را بر اساس دریافتهای شخصیام به دست آوردهام و یک دریافت شهودی است و مبنای علمی ندارد. هشت نفر از بازیگران من که هنرپیشگانی حرفهای هستند به مدت دو هفته همزمان در 8 خانواده ناآشنا و بیگانه زندگی میکنند.
بداههپردازی
در پایان این دو هفته فرزندخواندگی این بداههپردازی شروع میشود و ما به مدت 6 هفته تمرین میکنیم این تمرین میا ن بازیگر و کسی که او را بهعنوان فرزندخوانده میپذیرد انجام میشود.
هنگامیکه ما باهم زندگی میکنیم میتوانیم دیالوگ و صحنه این نمایش را پدید بیاوریم وقتی این 8 خانواده و داستانهای آنها بازندگی من و بازیگرانم ترکیب میشود مامی توانیم به صحنههای نمایشی و دیالوگهای آن دستیابیم و ما در این زیست مشترک درمییابیم چه شباهتها و چه تفاوتهایی باهم داریم این پروژه در 8 مکان متفاوت دریک محله انجام میشود و تماشاگران مشاهده میکنند که دو نفر غربیه؛ بازیگر و اهالی خانواده باهم آشنا میشوند و این همزیستی و ارتباط میان افراد صورت میپذیرد و این اولین قدم شکلگیری دیالوگ است.
انجام مصاحبه
ما با خانوادههایی که بازیگر ما را بهعنوان فرزندخوانده پذیرفتند مصاحبه میکنیم و این مصاحبهها بهصورت شخصی و کاملاً خصوصی است.
نوشتن متن
دو هفته پسازاین فرزندخواندگی ما با خانوادهها مصاحبه میکنیم سپس مصاحبهها را تایپ کرده وبر اساس آن نمایشنامهای را تولید میکنیم و این نمایشنامه را به همراه بازیگرمان و اعضاء آن خانواده تمرین میکنیم بهطور ذهنی باید بگویم که بر اساس تجربهام پس از 45 دقیقه تمرین؛ که ما آن بداههپردازی را با تمام جزئیات یک زندگی خانوادگی انجام میدهیم نمایشنامه تولید میشود.
مسئله بنیادین درمان خودم است
من بیوگرافی خودم را از طریق نمایش اجرا کردم و عقیده دارم این نمایش هرچقدر بیشتر متکی به زندگی شخصیام باشد بیشتر جهانشمول است من با چهار بازیگر تجربه شخصیام از دوست بازیگرم که فوت کرده بود را تبدیل به فیلم کردم همچنین من فیلمی درباره مادر آلزایمریام کارگردانی کردم که اگر بخواهید آن را برای شما به نمایش میگذارم. من میتوانم هنر را در شخصیترین وضعیت انسان نشان بدهم.
استاد روزن با تأکید گفت : ما نمیتوانیم بهعنوان پژوهشگر پشت کلاس تئاتر پنهان شویم ما ناگزیر هستیم که باهم زندگی کنیم مانند مواجه خلاقانه دو نفر با یک نمایشنامه
در این لحظه استاد به یاد شکسپیر میافتد و مثالی از نمایشنامههای او را به میان میآورد و میگوید :من بخشی از نمایشنامه هملت شکسپیر را انتخاب میکنم و نقش هورا شیو را بازی میکنم یا ممکن است نمایشنامه دیگری برای کارگردانیام برگزینم من نمایشنامه زندگی خودم را برمیدارم بهعنوانمثال رابطه بدی که با مادرم داشتم و درواقع مسئله درمان خودم است.
همهچیز کارگردانی میشود
ما 7 بار براساس شیوه تئاتر گروهای اجتماعی پروژههایی را تولید کردیم. در محلهای که ما این نمایش را تولید میکردیم 8 خانواده داشتیم. ما در این پروژهها پاتوقهایی را هم در نظر میگیریم مکانهایی که برای خانوادهها حایزاهمیت است مانند مسجد، کلیسا و... . مادر این پروژه به یک سری مؤلفههای هم توجه میکنیم مانند مذهب مردم، معیشت آنها و شرایط محیطی و اقلیمی مکان سکونتشان مثلاً دریک پروژه 5 مطب پزشک در محلهای بود که نمایشمان را تولید میکردیم و از آنها بهره گرفتیم در هنگام مواجه با نمایش ما شما قدم میزنید در زندگی روزمره؛ همراه با خانوادهای که شما رامی پذیرد مادر این پروژه همهچیز را هماهنگ میکنیم عناصری که به آن نیاز داریم و رویدادهایی که قرار است صورت بپذیرد و درمجموع همهچیز کارگردانی میشود.
تئاتر متفاوت
هنرجویان این شیوه تئاتری را با تئاتر بداهه، تئاتر هپنینگ و تئاتر آگوستوبوآل اشتباه میگیرند و استاد توضیح میدهد این اتفاق یک پدیده جدید تئاتری و بهصورت ترکیبی است بخشی از این پروژه از پیش تمرین شده است و این اجرا کارگردانی میشود ما کنشهایی را تولید میکنیم و مردم با حضورشان به آنها معنا میبخشند اما تماشاگران نمیدانند کدام رویداد واقعی و کدام رویداد نمایشی و ساختگی است و درباره ماهیت این رویدادها از ما میپرسند.
این پرفورمنس در 8 خانه و با حضور 8 خانواده آغازمی شود وبر اساس برنامهریزی از پیش تعیینشدهای انجام میپذیرد بازیگران نسبت به این نکته آگاهی دارند اما تماشاگران بیخبرند و نمیدانند که این 8 خانواده در کدام نقطه به هم میپیوندند و تمام این رویدادهای این نمایش همزمان واقع میشود.
تماشاگران این نمایش
پس از گذشت 8 هفته تماشاگران بلیت میخرند و در مکانهای از پیش تعیینشده حضورمی یابند. این پرفورمنس در مکانهای واقعی و با نور طبیعی (خورشید) اجرامی شود. هنگامیکه تماشاگر دریک تئاتر صحنهای نمایشی را تماشا میکند تنها میتواند بر روی یک نقطه متمرکز باشد من در این نمایش میکوشم فضای عمومی را بهگونهای طراحی کنم که تماشاگر احساس کند دریک تماشاخانه حضور دارد و نمایشی را تماشا میکند با این تفاوت که تماشاگران این نمایش میتوانند دریک فضای عمومی همراه با دیگران قدم بزنند و وارد یک مسجد یا یک کلیسا شوند این تماشاگران میتواند از داخل یک پارک عبور کنند همچنین تماشاگران میتوانند در هنگام تماشای این نمایش از وسایل حمل نقل عمومی استفاده کند و یا اینکه بهصورت گروهی سوار موتورسیکلت شوند در حقیقت تماشاگران در هنگام تماشای این نمایش بهجای حضور در تماشاخانه دریک مکان واقعی قرارمی گیرند آنها از طریق تماشای زندگی این 8 خانواده قدم به زندگی روزمره آنها میگذارند.
ویدیو پرو جکشن
آدلاید روزن با استفاده از ویدیو پرو جکشن یکی از نمایشهایی را که با شیوه تئاتر گروهای اجتماعی تولید کرده بود را به نمایش گذاشت. در بخشی از این فیلم گروهی از خانوارها در فضاهای عمومی و خصوصی با حضور بازیگران نمایشی را اجرا میکردند این نمایش بسیار مستند نگا رانه بود و روزمرگیهای یک خانواده رانشان میداد استاد روزن توضیح میداد که چه کسی بازیگر است و چه کسی این بازیگر را به فرزندخواندگی پذیرفته و کدامیک از این افراد تماشاگرند و چه کسانی مردم رهگذرمی باشند این فیلم تودرتو و مستند بهگونهای بود که بدون توضیح استاد فهم این مسئله ناممکن بود در ابتدای این فیلم گروهی از بازیگران با خانوادهها تماس تلفنی میگرفتند.
صحنهای از این فیلم، بازیگری را در میان خانوادهای که او را به فرزندخواندگی پذیرفته بودند نشان میداد و درصحنه دیگر یک مکان عمومی مانند مسجد با حضور بازیگر و خانواده پذیرنده او دیده میشد و همچنین صحنههایی از چند صحنه موتورسواری گروهی بازیگران و تماشاگران در این فیلم وجود داشت و... در پایان همگروهی را تماشا کردیم که دریک اتاق فیلم این نمایش را تماشا میکردند.
محله عود لاجان
در پایان این کارگاه آدلاید روزن به هنرجویانش گفت محل ملاقات ما فردا در محله عود لاجان با افرادی که نمیشناسیم امیدوارم که آنها بخواهند با شما ارتباط برقرار کنند.