در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «بیا جلوتر» به کارگردانی سجاد باقری

برون‌ریزی انسان با باورهای درونی او ارتباط مستقیم دارد

ایران تئاتر، کیارش وفایی: شرح واگویه‌های درونی و بیرونی جزو رویدادهای به شمار می‌آید که در آن می‌توان طریقه پیش آمدن اتفاق‌ها را جزئیات بی‌شماری درک کرد. جزئیاتی که گاهی به شکل وابسته و در زمانی به شکل جداگانه تاثیرات بسیاری در روند زندگی یک انسان دارد. حال این شرایط با کاربردهای خود توانایی آن را دارند که انسان را در زمانی به سوی جلو و در اوقاتی به عقب بازگرداند تا علت و معلول هر تصمیم و خواسته مشخص شود. اهمیتی که هرگز از داشتن آن راه گریزی نیست.

جهان هستی با داشتن تمام امتیازهایی که در اختیار انسان قرار می‌دهد قانونی را در نظر گرفته است که در آن هر کنشی پدیدآورنده هر واکنشی است. لازمه‌ای که شرایط را از درون و بیرون در اختیار خود دارد و تا آنجا که ممکن باشد بر اصل خود پای‌بند باقی خواهد ماند. البته در این بین تقدیر و سرنوشت یک انسان با ادغام در داشتن و یا نداشتن امتیازی مجموعه‌ای از اعمالی است که بنابر تصمیمی از دید سایر انسان‌های جهان و جامعه درست یا اشتباه تلقی می‌شود. لذا برآورد کردن آنکه لحظه طلایی در چه زمان و مکانی رقم خواهد خورد تاکنون در هاله‌ای ناپیدا قرار دارد. تغییر شرایط از نگاهی دیگر جزو داده‌هایی از زندگی انسان است که در آن حرکت و جهش نقش بسزایی را ایفا می‌کند، زیرا نظم هستی با در دست داشتن نبض اعمالی که از سوی انسان سر می‌زند ریتم خاص خود را پیدا خواهد کرد. حال جامعه در راستای رفتارهای توده انسانی مسائل خود را هدایت می‌کند تا سرنوشت هر کدام از آن جامعه به شکل متفاوتی در ازای کارکرد خود به مسیرش ادامه بدهد. اصولا رابطه مستقیمی بین انسان، خواسته‌ها، داشتن‌ها، نداشتن‌ها و هزاران بود و نبود وجود دارد. دورنمایی که هیچ کسی از آینده آن خبر ندارد و همه چیز بر مبنای زمان گذشته و تبعاتش در زمان حال جهتی به سوی آینده دارد. بنابراین باید اذعان داشت که جهان هستی با تمرکز بر اعمال و رفتار انسان‌ها تعریف مشخص و دقیقی خیر یا شر را در جوامع بشری تعریف می‌دهد.

جهان نمایش «بیا جلوتر» با استفاده از اتفاق‌های درونی و بیرونی که از زاویه دید خود به آنها نگاه انداخته فضایی را شکل می‌دهد تا ضرورت پیش آمدن آنها در ابتدا از رویکرد زمانی معرفی شود و سپس هر کدام از آنها راهی باشند برای رسیدن به هدف اصلی. جهان متن با در نظر گرفتن چنین شرایطی شخصیت اصلی نمایش را بعنوان نمونه ما به ازایی از یک انسان در جهان متن در نظر می‌گیرد تا از این طریق موقعیتی را فراهم آورد برای شرح ماجراهایی که در آن وجود دارد. در واقع اهمیت پدید آمدن کنش و واکنش شخصیت اصلی یکی از راهکارهایی است که قابلیت دارد تا او را به شکلی چند وجهی نشان بدهد. زیرا این شخصیت بنابر موقعیتی که برایش فراهم می‌شود در زمانی از درون به بیرون و در اوقاتی از بیرون به خود می‌رود و مسائلی را برای با در نظر گرفتن جایگاهی که در آن قرار گرفته است برای مخاطب شرح می‌دهد. شاید بتوان گفت که این طراحی در جهان اثر لازمه‌ای است که مخاطب بیشتر از آنکه شاهد و شنونده بازتاب‌های رفتاری شخصیت باشد همراه او می‌شود تا بداند جهان درون و بیرون او چه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. حال یکی از ترفندهایی که سبب می‌شود مخاطب تا اندازه‌ای حس همذات‌پنداری در وجودش شکل بگیرد آن است که شخصیت اصلی دچار بیماری شده که این روزها عده‌ای از مردم جهان به آن مبتلا شده‌اند، بیماری چند شخصیتی بودن. لذا با داشتن این عنوان در وجود شخصیت اصلی نمایش لازمه‌ای پیش می‌آید که شخصیت دیگری در مقام یک روانشناس و یا راوی دوم هم‌ پای او پیش برود و برای مخاطب شفاف‌سازی کند که چه عوامل و دلایلی سبب شده تا شرایط اکنون برای بیمارش پیش بیاید که برون‌ریزی‌هایش دچار افت و خیزی متغیر باشد.

ضرورت همراهی روای دوم یا همان نویسنده واقعی نمایشنامه فضایی را در ساختار روایت ایجاد می‌کند که راوی اول یعنی همان شخصیت اصلی بسیار به حضور راوی دوم وابسته باشد. زیرا صحت و عدم گفته‌های او از آن طریق مورد پذیرش مخاطب قرار می‌گیرد. راوی دوم با قرار گرفتن در بین مخاطب‌ها این تعریف را مسجل می‌کند که هر یک از مخاطب‌ها در شرایطی می‌توانند به جای شخصیت اصلی قرار بگیرند و دوران متفاوتی را تجربه کنند. لذا به وجود آوردن حس همذات‌پنداری یکی از ترفندهایی است که نویسنده یا همان راوی دوم در نظر گرفته تا شخصیت اصلی نمایش بتواند بیشتر به مخاطب نزدیک شده و به نوعی او را در سرنوشت خود دخالت بدهد. حال این فضاسازی مزیت‌هایی را برای جهان اثر پیش می‌آورد که از میان آنها باید به تمرکز بر موضوع، دخالت مخاطب در شرایط لحظه‌ای و تعیین موقعیت‌های دراماتیک اشاره داشت. چند وجهی بودن شخصیت اصلی از جنبه دراماتیک دلایلی را طراحی می‌کند تا فرم با محتوایی که از سوی نویسنده در نظر گرفته شده به خوبی بروز پیدا کرده و حلقه اتصال‌های موضوعی با تغییر هویت راوی اول (شخصیت اصلی) تعریفی درست داشته باشد. موقعیت مکانی که برای قرار گرفتن شخصیت در نظر گرفته شده پیامد آن را دارد که شخصیت در مطب دکترش یا همان راوی قرار دارد و مخاطب به نوعی نقش همراه بیمارهایی را دارند که در وجودشان هستند و وجود خارجی آنها حس نمی‌شود.

جهان اثر در اوج آنکه تخیل و واقعیت را در هم آمیخته، اما بسیار به جهان هستی و تبعات رفتاری انسان تاکید دارد. محدوده دایره شکلی که شخصیت اصلی اجازه خروج را از آن ندارد می‌تواند به نوعی معرف جهان درون او برای درمان باشد و از نگاهی دیگر حریمی لقب بگیرد که حدمجاز برون‌ریزی را مشخص می‌کند. کارگردان این نمایش که نقش شخصیت اصلی را ایفا می‌کند با هدایت جهان اثر خود در صحنه نمایش تلاش می‌کند تا ریتم، فضاسازی و نتیجه‌گیری هر کدام به خودی خود حرفی برای گفتن داشته باشند. استفاده درست از فضای نمایش، جهت دار بودن جهان متن، میزانسن‌های شناور و سیال از مزایایی است که نمایش «بیا جلوتر» از آن جهت سرگرمی، درک مطلب، همذات‌پنداری به مخاطب می‌دهد تا باورپذیری او در هر لحظه از این اثر وجود داشته باشد. لذا در این شکل از ساختار دراماتیک حضور کارگردان بعنوان بازیگر در صحنه نه تنها بعنوان عیب تعریف ندارد، بلکه مزیتی قابل توجه است که در انتخاب آن اشتباهی صورت نگرفته است.   




نظرات کاربران