در حال بارگذاری ...
گفت‌وگو با مهتا پناهی، بازیگر نمایش «ادامه دارد...» به کارگردانی فرهاد خوشه

قضاوت‌کردن راحت نیست!

ایران تئاتر:یکی از همین شب‌ها اگر حوصله بکنید و به تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان سر بزنید، می‌توانید به تماشای نمایش جذاب وحرفه‌ای «ادامه دارد...» به نویسندگی مهدیه حسینی و کارگردانی فرهاد خوشه بنشینید. این نمایش یک رئالیسم اجتماعی درباره یکی از مهم‌ترین مشکلات جامعه امروز و بخصوص زوج‌های جوان است؛ طلاق عاطفی.

در «ادامه دارد...»، علاوه بر میلاد اکبرنژاد ـ کارگردان معتبری که نخستین تجربه بازیگری‌اش را پشت سر می‌گذارد ـ و رازگل معتمدی، مهتا پناهی در نقش اصلی یعنی «بهناز» ظاهر شده است. 

مهتا پناهی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و رشته ادبیات نمایشی تحصیل کرده،گرچه پیش از آن، در موسسه کارنامه دوره شش‌ماهه بازیگری نیز گذرانده است. او در آثار بسیاری به عنوان منشی صحنه، دستیار طراح صحنه، مدیر صحنه و دستیار کارگردان فعال بوده‌. پناهی اولین‌بار با نمایش «ویران» به کارگردانی یوسف باپیری تئاتر را تجربه کرده که سال90 در جشنواره فجر و سال91 در تالار مولوی اجرا رفته است. این بازیگر جوان، سال92 در نمایش «تو با همه فرق داری» بازی کرده و دو نمایش «سقوط» و «دیگری» نمایش‌های بعدی او بوده‌اند. به بهانه حضور مهتا پناهی در نمایش «ادامه دارد...» با او گفت‌وگوی کوتاهی داشته‌ایم.

***

در آغاز از همکاری با پروژه «ادامه دارد...» بگویید. وقتی متن را خواندید، تحلیل‌تان از نقش چه بود و کدام ویژگی‌ها شما را به بازی در نقش «بهناز» ترغیب کرد؟

از آنجا که خودم در رشته ادبیات نمایشی درس خوانده‌ام، در مواجهه با متن، آن موقعیت خیلی برایم هیجان‌انگیز بود. من معتقدم ما با ایفای هر نقشی، انگار یک زندگی جدید را تجربه می‌کنیم. دوست داشتم حس‌وحال زنی در این موقعیت را تجربه بکنم. آقای خوشه را از زمان بازی در نمایش «ویران» می‌شناختم. با توجه به شناختی که از ایشان داشتم، دعوت‌شان به بازی در این نقش را قبول کردم. شخصیت بهناز به نظرم لایه‌های روانی جالبی دارد که در طول تمرین‌ها بخشی از وجودش را پیدا کردم و حتا بخشی از آن ویژگی‌ها را در خود می‌دیدم. با یکسری از ویژگی‌های او هم، اگر در کسی باشد، خیلی مشکل دارم. حالا می‌توانم در جایگاه کسی باشم که از بیرون او را قضاوت و سرزنش می‌کنم اما می‌بینم که قضاوت‌کردن به این راحتی نیست.

 

فکر می‌کنید این شخصیت در جامعه امروز کشورمان چه‌قدر مابه‌ازای حقیقی دارد و تا چه حد بر تماشاگر تاثیرگذار است؟

خیلی زیاد، بخصوص که شخصیت‌های اصلی از هم جدا شده‌اند و تظاهر می‌کنند جدا نشده‌اند. ما الان در جامعه، خیلی زیاد داریم خانواده‌هایی را که دچار طلاق عاطفی‌اند! آن هم نوعی تظاهر است. فقط خطبه طلاق بین‌شان جاری نشده، ولی طلاق اتفاق افتاده و آدم‌ها دارند تظاهر می‌کنند. خوش‌بختانه زوج این نمایش، بچه ندارند اما قسمت تلخ ماجرا آن‌ست که برخی زوج‌ها بچه هم دارند و تنها کسانی که می‌دانند این زندگی، تظاهر است و لطمه‌اش را می‌خورند، همان بچه‌ها هستند. به نظرم داستان «ادامه دارد...»، موضوعی است که این روزها خیلی از خانواده‌ها دچارش هستند.

 

معمولاً وقتی وارد همکاری با یک گروه نمایشی می‌شوید، چه چیزهایی غیر از متن و راهنمایی‌هایی کارگردان برای ساخت و پرورش نقش به کمک‌تان می‌آیند؟

یکی از ابزارهای کار مهم بازیگر، تجربه‌ها و مشاهده‌های اوست. من برمی‌گردم مرور می‌کنم در زندگی و روابطم با آدم‌های مختلف چه کسانی را دیده‌ام که به بهناز شبیه بوده‌اند. مدلِ زندگی و معاشرت‌شان را به یاد می‌آورم و قطعاً می‌توان از هر کدام آنها چیزی را برداشت و به بهناز اضافه کرد.

 

اتفاق جالب نمایش اینست که شما از طرفی با آقای خوشه به عنوان کارگردان طرفید و از دیگرسو، آقای اکبرنژاد،که خودش کارگردان کاربلدی است و برای نخستین‌بار بازیگری را تجربه می‌کند، بازیگرِ مقابل شماست. به نظرم این موضوع کارتان را حساس‌تر و سخت‌تر کرده. در چنین موقعیتی، حضور هر کدام از این دو کارگردان چه تاثیری بر بازی‌تان داشت و شما چه متدهایی برای مقابله با این وضعیت به کار بردید؟

آقای اکبرنژاد آن‌قدر حرفه‌یی هستند که بدانند روی صحنه و در مقام بازیگر باید چه رفتاری داشته باشند. ما اگر با آقای خوشه حرفی در مورد کارگردانی بزنیم، جایی‌ست که از ما پیشنهادی برای نقش می‌خواهند و ما هم پیشنهادات‌مان را مطرح می‌کنیم. همه می‌دانیم دو پادشاه در یک مُلک نگنجند! برخی لحظه‌ها آقای خوشه از آقای اکبرنژاد کمک می‌خواستند و ایشان لطف می‌کرد و تجربه‌های خود را در اختیار ما می‌گذاشت.کسی که خودش کارگردان است، وقتی مقابل یک بازیگر قرار می‌گیرد، حضورش تاثیرگذار است و من از این امتیاز نهایت استفاده را می‌بَرم.

 

در پایان به سبک خودتان، تماشای نمایش «ادامه دارد...» را به علاقه‌‌مندانِ تئاتر پیشنهاد بدهید.

همه ما یک «بهناز» و «حسام» درون خودمان داریم که نمی‌دانند از زندگی چه می‌خواهند و میان تصمیم‌های ناگهانی و تصمیم‌های جدیدی که در آینده می‌گیرند، در رفت و برگشتند. بد نیست مردم به دیدن این نمایش بیایند تا بدانند بلاتکلیفی و مدام فرارکردن از تصمیم قطعی برای زندگی، ممکن است چه بلایی سرمان بیاورد!

 

گفتگو از احمدرضا حجارزاده




نظرات کاربران