نقد نمایش آدم ادم است به کارگردانی حبیب اله دانش
گروهی جوان که در پی آدم است !
ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : آدم آدم است در خصوص مسخ انسانهاست .الیناسیون و ازخودبیگانگیای که در دنیایی امروز دامنگیر همه انسانها شده است. در دنیایی که همهچیز بر اساس زور قدرت و استثمار و بهرهکشی از دیگران پایهریزی شده در دنیایی که معیار، دروغ وکلاه برداری و بردار کشی و نسلکشی است .
آدم آدم است در خصوص مسخ انسانهاست .الیناسیون و ازخودبیگانگیای که در دنیایی امروز دامنگیر همه انسانها شده است. در دنیایی که همهچیز بر اساس زور قدرت و استثمار و بهرهکشی از دیگران پایهریزی شده در دنیایی که معیار، دروغ وکلاه برداری و بردار کشی و نسلکشی است . در این دنیا دیگر چه فرقی میکند تو چه کسی باشی. نامت هویتت اعتقاد و باورهایت همهچیز در راستای بهرهکشی و قدرت و پول و استثمار دیگران خلاصهشده و هرکسی به این ماشین عظیم سرمایهداری خدمت کند چون او تبدیل به غولی بیاحساس میشود که فقط به قدرت میاندیشد و دیگر هیچ. این آدم دیگر آدم نیست میتواند هر چیزی باشد جز آدم؛ و تنها آدم است که میتواند به این سرعت هویت خود را از دست بدهد و تبدیل به غولی بیشاخودم گردد. برشت به دنبال هویت است به دنبال آدم. آدمی که دیگر در این میان تغییر ماهیت داده و گمشده است. و البته همهچیز در این میان مانند فیل نمایش قلابی و جعلی است چون هویتهای جعلی، آدمهای جعلی، راهب جعلی و... همه اینها بر اثر سیاستگذاری سیاستمداران وحکمان وسردمدارن و دیکتاتورها وحکومت های خودکامه وتمامیت گرا ست .کسانی که انسان را در برده داری جدید چون برده ای مطیع می خواهند . پس ابتدا هویت او را تغییر می دهند .
حبیب اله دانش بهعنوان کارگردان و سرپرست گروهی جوان از شهرستان بهارستان که جز توابع رباط کریم یا شهریار است کاری درخور را انجام داده و با یک سال تلاش مستمر توانسته با این گروه جوان اما جویای نام نمایش نهچندان سهل آدم آدم است برشت را به روی صحنه بیاورد .این کار درجای خود بسیار حائز اهمیت و درخور تقدیر است.
او درواقع دید خود و برداشت خویش را از برشت به صحنه کشیده در بروشور میخوانیم که دراماتورژ و طراح هرچند که باید گفت هر کارگردانی یک دراماتورژی اولیهای را در ایدهی کارگردانی خود دارد؛ اما زمانی که مسئله دراماتورژی به معنای واقعی کلمه به میان میآید. دیگر نمیتواند خودش هم طراح باشد هم دراماتورژ وهم کارگردان چراکه دراماتورژ فرد دیگری است با نگرش و دید و اشراف وسیع در خصوص همه جوانب تئاتر که روح تازهای را در گروه میدمد. کسی که در سطحی عمیق تحلیلهای مختلف متن وزیر متن و ارجاعات بینا متنی را بیرون آورده و میشکافد و همه اینها را با نوع طراحی صحنه شیوه کارگردانی و بازیها و لباس و نور و... به شکل دراماتیزه ای به صحنه میکشد. هرچند که همه اینها در راستای افکار کارگردان و ایده های اوست که شکل میگیرد ؛ اما دراماتورژ مفاهیم و معانی و مطالبی را بیرون میکشد که حتی به ذهن کارگردان هم شاید نرسیده باشد همانگونه در هماهنگ کردن بازیها و شیوه وسبکی که نمایش باید در آن بستر اجرا شود. دراماتورژی در دو بخش متن و اجرا صورت میپذیرد.
با این اوصاف نتیجه میگیریم که دراماتورژ اصولاً شخص دومی است با تفکر واندیشه ای دیگر که میباید جدای ازکارگردان در سطحی دراماتیک به کار خویش بپردازد .چراکه دراماتورژی کاری شدیداً حرفهای است و اصول و قواعد و عناصر خود را دارد و به هرکسی که از این عنوان استفاده میکند نمیتوان گفت دراماتورژ. متأسفانه در سالهای اخیر به دلیل مفهوم و معنی این کلمه و بهاصطلاح دهانپرکن بودن آن ،خیلیها نام دراماتورژ را روی خود مینهند بدون آنکه اصولاً بدانند دراماتورژی چیست و چه باید بکنند. ولع استفاده از این عنوان تا جایی رسیده است که کارگردانان نیز نمیتوانند از آن بگذرند. البته این مطلب را بطور کلی می گویم .حبیب اله دانش همانطور که گفته شد یک دراماتورژی اولیهای نسبت به این متن و اجرا داشته است که در همان طراح و کارگردان خلاصه میشود. میتوان گفت آدم آدم است تراژدی کمدی است. اینکه انسان مسخ میشود و هویت خود را از دست میدهد تراژدی است و چگونگی این بیهویتی و ازخودبیگانگی میتواند کمدی باشد.
از همین رو کارگردان بهدرستی نوعی گروتسک را برای سبک اجرایی انتخاب کرده است. کاریکاتوری بودن شخصیتها نوع روابطشان، کنش و رفتار و حس و حالشان همه گروتسک است وگروتسک آن خنده تلخ زهرآلود است که تو را با خویشتن خویش آشنا میکند و زمانی که این را فهمیدی و دیدی ، دیگر خندهات در گلو میماسد و گلوگیر میشود واین خاصیت گروتسک است. طراحی صحنه و لباس همه با خواست متن و شیوه اجرایی همسو بود. البته زمان نمایش میتوانست کوتاهتر شود و ریتم آن نیز تندتر. باید گفت دیگر آن مناسبات اجتماعی و سیاسی زمان برشت در جهان امروز حاکم نیست وهمهچیز شکل و رنگ دیگری گرفته است .از همین رو دیگر نمایشی چون آدم آدم است خیلی منطبق با جهان امروز و مردم این روزگار نیست هرچند که الینه شدن و تغییر شخصیت وبی هویتی میتواند یکی از معضلات همیشه بشری باشد اما همین ازخودبیگانگی نیز شکل دیگری در مناسبات جهان امروز پیداکرده است. در حال به حبیب اله دانش برای تمام زحماتی که کشیده و به گروه جوان و خوش آیته اش وکار در خوری که ارائه دادند و به انجمن نمایش شهر بهارستان که امکانات لازم را برای این گروه فراهم نموده خسته نباشید میگویم.