در حال بارگذاری ...
نقدی بر « آبی مایل به صورتی» نمایش حاضر در فجر36

بحران هویت یا تمایل به رنگی دیگر

ایران تئاتر_رضا آشفته:ساناز بیان همان طور که هر نویسنده و کارگردانی باید نسبت به دردهای جامعه اش واکنش نشان دهد؛ در نمایش آبی مایل به صورتی به بریده ای از زندگانی چند تراجنسی (ترنسکشوال) نظر انداخته است و اینها بخشی از مظلومیت به ناچار برخی از خانواده ها و خودشان هستند که بنابر اراده طبیعت چنین می شوند.

نمایش «آبی مایل به صورتی» به کارگردانی ساناز بیان، سه شنبه سوم بهمن، ساعت 18 و 21 در سی و ششمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر و در تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به صحنه می رود؛ به همین دلیل نقد نمایش را بازنشر می کنیم.

 

ساناز بیان همان طور که هر نویسنده و کارگردانی باید نسبت به دردهای جامعه اش واکنش نشان دهد؛ در نمایش آبی مایل به صورتی به بریده ای از زندگانی چند تراجنسی (ترنسکشوال) نظر انداخته است و اینها بخشی از مظلومیت به ناچار برخی از خانواده ها و خودشان هستند که بنابر اراده طبیعت چنین می شوند که اگر نگاه اجتماعی رشد یافته باشد و پذیرنده چنین روالی در طبیعت باشد تا حد زیادی نیز این مساله قابل حل و هضم شدن خواهد بود و البته جامعه نیز تا مادامی که غرق ندانستگی ها باشد، همیشه سخت ترین و شاید هم بدترین رفتار و واکنش را نسبت به آنها نشان خواهد داد. اما بدیهی است که هنر و فرهنگ می تواند بسیار مشکل گشا باشد و در دانستگی انسانها نسبت به این نوع مسائل افکار عمومی را واکسینه کند و باید هم چنین بشود چون انسانها نسبت به هم کنش مند هستند و در غیر این صورت باید به روابط اجتماعی و انسانی شک کرد چون بی تفاوتی خود نیز دردی بزرگ است.

ساناز بیان برای این کار دستکم 4 سال پژوهش و جستجوگری را به خود زحمت داده و لاجرم این حرکت هم قابل تامل هست و هم قابل تحسین و این خود می تواند یک راه سخت و پیچیده برای به نتیجه رساندن متن و اجرا باشد اما چنین روالی باید که برای انجام کارهای جدی و دقیق یک روال عادی باشد و اگر چنین نباشد حتما مشکلات و نواقصی در ارائه متن و اجرا مشهود خواهد شد.

 

شبه مستند

آبی مایل به صورتی یک نمایش شبه مستند است. ساناز بیان سعی کرده که با تکنیک های برگرفته از تئاتر مستند و القای بسیاری از داستانها از طریق تک گویی نمایشی مخاطب را دچار تحول یا شناختی ژرف نسبت به مساله گرداند. اگر بپذیریم که او می خواهد به تراجنسی ها بپردازد و این شخصیت ها محور و موضوعیت کلی نمایش آبی مایل به صورتی هستند، آنگاه پذیرش کودک کار و زن کارگر جنسی زیر سوال می رود و تا اندازه ای مسیر داستان را متفاوت می کند و اگر از چنین شخصیتهایی پرهیز می شد حتما داستان یکدست تر و مسیر دراماتیک پویاتر و قابل درک تر می شد چون هر پراکندگی از هماهنگی (هارمونی) بنیادین اثر هنری می کاهد. چنانچه تراجنسی ها خودشان مسائل حاد و قابل مطرح شدنی دارند که با کودک کاری که دختر هست و خود را پسر معرفی می کند یا زنی که می خواهد خود را خبرنگار بشناساند اما کارگر جنسیتی است؛ مسائل متفاوتی دارند  چون این کودک و زن فقط رابطه ای با شهرزاد – مجید یا مردی که زن شده- داشته اند و حالا در دل این نمایش بیشتر هم به مسائل و خرده موقعیت خود نیز می پردازند و این ذهنیت متفاوتی با آن موضوع اصلی دارد و در جهان تئاتر این تمرکز و همگرایی موضوعی و خط و ربط و پیوند ارگانیک و هارمونی استقرار عناصر را بر هم خواهد ریخت و حضور اشخاص همسو به برآیندی مطلوب تر ذهن و روان را نزدیک تر می کند وگرنه هر کس می تواند موضوع خودش را داشته باشد که اینها نیز مسائل خود را به صحنه می افزایند و این چندگانگی موضوعی باعث پراکندگی و ابهام بیش از حد خواهد شد.

از سوی دیگر باید توجه داشت که ساختارهای نوین ریشه در ساختارهای کلاسیک دارند و باید که هنرمندان امروز نوآوری های خود را بسیار ریشه دار انجام دهند و باری به هر جهت بودن همیشه هم گویای مطلب تازه ای نخواهد بود. این ساختارها از گذشته ضمن آزمون و خطاها به باورهای انسانی و الگوهای نمایشی منجر شده اند و درک راستین هنرمندان و اندیشمندان ما را در مسیر چنین منطق و ساختارهای قابل درکی قرار داده است. هر چه موضوع منسجم تر باشد، نتیجه هم معلوم تر و مسشخص تر خواهد بود و حتی نگره ضد موضوع واحد نیز باید اصل و اساس و شاکله خودش را داشته باشد و با هدفی ضد این روال عادی باید به کار گرفته شود که به نظر می رسد ساناز بیان به دنبال چنین چیزی نیست و فراتر از دغدغه شکل و ساختار همانا مساله محور است و می خواهد در این مسیر با آوردن چند تک گویی و ارائه دردهای چندگانه یک تصویر قابل تامل تری از این انسانهای بلاتکلیف در مساله هویت جنسی مطرح کند.

مونولوگ یا شکل مستقیم روایی معنایش نمایش رادیویی نیست، و اگر کسانی نخواهند با این تکنیک کنار بیایند این مشکل خودشان هست. اتفاقا این مونولوگها اگر به درستی نوشته و بازی شوند خود زمینه ساز درام های بسیار نوین هست که تا حدی نیز در آبی مایل به صورتی چنین چیزی محسوس است و البته اگر همچنان از احساسات دوری شود و مهار حس ها می تواند اهداف و معقولات اثر را بارزتر کند و این همخوانی های موضوعات مشترک همانا یادآوری تفکرات و هماهنگی و همگرایی ها برای درک مسائل مد نظر هست وگرنه هیچ ضرورتی در بودن چند مونولوگ در کنار هم احساس نمی شود. این همان تفکر چیره هست که می خواهد همفکری و شورایی شدن انسانها نسبت به دردهای مشترک را به شکل بارزی از راه تئاتر مساله محور نمایان سازد.

 

زیادی ها

می دانیم که شخصیت مریم خاتون پور مُلک‌آرا (۱۳۲۹ در آبکنار، بندر انزلی — ۶ فروردین ۱۳۹۱ در تهران) در تاریخ تراجنسیتی های ایران بسیار با اهمیت است. او اولین تراجنسی شناخته شده در ایران است. انجمن حمایت از اختلالات هویت جنسی که مریم خاتون پور مُلک آرا اولین کسی که تغییر جنسیت داد، آن را تاسیس کرده است و شاید اینها دلایل خوبی است برای اینکه در نمایش آبی مایل به صورتی نیز تاکیدی بر حضورش بشود اما نوع و جنس مواجهه در درام چنین مهمی را بی نصیب می گرداند. در این نمایش نویسنده شهرزاد یا مجید (تراجنسی ای که در مرکز ثقل اتفاقات هست) را حذف کرده و تنها دلیلش مرگ یا کشتن این زن هست که در چنین روالی عادی تر هست که نباشد. حذف فیزیکال همان دلالت شهودی را در درک این شخصیت برجسته تر خواهد کرد و این جای خالی با یادآوری دیگران پر رنگ خواهد شد. اما یکباره و خیلی درشت نما این مریم خاتون آن وسط ظاهر می شود و انگار دارد خیلی ناکوک می نوازد و شاید در حد چند جمله با یادآوری آن دفترچه خاطرات این مهم و حضورش هم محسوس تر می شد تا اینکه یک بازیگر بخواهد آن را بازی کند و این شعارزدگی را به کار تحمیل می کند و اصلا ضرورتی به این آمدن نیست ودر ضمن منطق حذف یک مرده و حضور شهودی اش را تحت الشعاع قرار می دهد و این ضعف بارزی را به متن و اجرا می آورد. و اگر اصراری هست، این اصرار در جایی دیگر و به شکل مستقل می تواند برآورده شود که پرداختن به زندگی و مرارت های مریم خاتون نیز از نگاه ها دور نماند. اما در اینجا بسیار اضافی است و ملال آور و هم به لحاظ محتوایی و هم به لحاظ بار دراماتیک و هم ضرباهنگ لطمه سنگین به کلیت آبی مایل به صورتی خواهد زد.  

در ضمن توصیه های آخر و مستقیم گویی ها به مردم که متوجه تراجنسی ها باشند چندان کمکی به آن بافت غیر مستقیم و فضاسازی های جاری در نمایش آبی مایل به صورتی ندارد و بهتر که حذف شوند.

 

طراحی صحنه

طراحی صحنه رضا مهدیزاده به دلیل سازه ای که در آن تداعی گر تئاتر در تئاتر هست؛ شاید در نگاه اول دارای ایده دم دستی باشد اما در عمق یافتن همه چیز می تواند بیانگر یک ایده ناب و ژرف باشد. از این روی که ما در یک تئاتر هستیم و داریم یک تئاتر می بینیم که در آن مشخصه ها و عناصر یک تئاتر به چالش کشیده می شود و در آبی مایل به صورتی بیش از هر چیزی نشیمن و جایگاه مخاطب است که وارد این چالش می شود و انگار آنها که مساله این نمایش هستند؛ خود تماشاگرانی هستند که ما را به بازی گرفته اند. این بازی دقیقا همان عدم شناخت و سوء رفتارهایی است که باعث ملال و آزار و اذیت آنان می شود. حالا آنها با دیدن ما بر آن هستند که به گونه ای ملتمس بخواهند که آنها را بشناسیم و دست از این آزارها برداریم. این ردیف شدن پلکان ها در زیر نورهای موضعی و تخت و این حضور کارگردان و نویسنده و بازیگران در این چالشی که به مصاحبه های پیش از نوشتن یک متن می ماند و در آن تحقیقی در حال انجام هست؛ شکل و شمایلی است که می تواند ما را در این نمایش پرسشگر کند.

 

بازی ها متمایل به دوری از خویشتن

کمتر پیش می آید که بازیگران بتوانند از خود دوری کنند و شاید هم بخواهند که این لازمه یک بازیگری اصولی تر هست چون به قامت انسانهای غیر خود باید درآیند و لازمه اش پرهیز از داشته های وجودی خویش هست و این مدلی است که اگر بیشتر و با دلالت های بهتر صورت گیرد، حتما راه و رسم بازیگری را نیز بارزتر خواهد کرد.

نسیم ادبی در نمایش «آبی مایل به صورتی» در نقش امیر یا حاجی که او یک ترنس هست که در ابتدا زن بوده و بچه دار شده و بعد عمل جراحی شده و مرد شده است. او از آن ازدواج اولش صاحب یک پسر شده به نام آرش و حالا مرد هست و با زنی ازدواج کرده به نام شهرزاد که او را در یک دسیسه عجیب از دست داده و خودش به ناچار خودکشی کرده است. یعنی فرزند او بزرگ شده و بنابر انتقامی که باید از مادرش بگیرد به اشتباه سر وقت شهرزاد رفته و این زن را کشته است و...

نسیم ادبی همواره ایفاگر نقش های متفاوت هست و هر چند همواره حسی است اما در اینجا خود را در ملغمه ای از حس و تکنیک رهانیده است برای همین در نگاه اول گم و گور هست چون در ظاهر با آن گریمی که دارد دیگر یک زن نیست، یک مرد هست و صداسازی هم کرده که این نقش باورمندتر شود و در نهایت هم حس و حال غریب این مرد (یا زن) را بازی می کند که غرق در بیچارگی هایش هست و دست آخر هم چاره ای جزء خود خواسته مُردن را بر نمی تابد.

عاطفه رضوی در نقش مادر آرمین بازی می کند. او یک خانم دکتر هست که مردش دچار سرطان هست و آرمین اش دچار همین دوگانگی و بلاتکلیفی جنسیتی است. آرمین می خواهد زن باشد اما زن شدن و زن بودن در جامعه مرد سالار هنوز هم دردسر آفرین هست و اگر که این عمل جنسی انجام شود که همه چیز قوز بالاقوز خواهد شد. اما این غلظت احساسات تحت کنترل بازی عاطفه رضوی به یک رابطه معقولانه تر می انجامد و همه چیز را به برآیندی متفکرانه خواهد رسانید. بنابراین ما دچار اندیشه خواهیم شد از منظر یک مادر که چگونه باید با این شرایط بغرنج کنار بیاید و درک اینان هست که همگان را نسبت به مساله مسئول تر خواهد کرد.

امین میری در نقش مجتبی یا دایی مجید (شهرزاد) نیز متفاوت است با سن و سال خودش و اینکه میری زاهدانی است و بلوچ اما به لهجه کرمانی در این نمایش حضور دارد. او نقش یک پیرمرد را بازی می کند که همواره دغدغه اش همین مجید یا شهرزاد بوده که در این دنیا با کم شانسی ها و رنج های بسیار همراه بوده است و سر آخر نیز سر یک سوءتفاهم شده و به قتل می رسد و این دیگر همه چیز را تحت الشعاع قرار می دهد.

بهنام شرفی در نقش میترا و محمدهادی عطایی در نقش یک ترنس، با همه تلاش شان در حد ارائه یک تیپ درست هستند و البته این هم زحمت خود را دارد و در عین حال نوعی ریسک کردن هست. گیتی قاسمی در نقش یک کارگر جنسی مثل همیشه از آن توش و توان طنازانه اش بیشترین بهره را می برد و به گونه ای بازی می کند که تناقض آمیز بودن نقش اش در اجتماع را بارزتر کند. او که خود را خبرنگار می داند اما فاصله بسیار با این عنوان دارد و در جایی دیگر تحت ستمدیدگی های رایج تن به خودفروشی می سپارد.

اما بازیگران دیگر قدرت چندانی ندارند، هر چند کوتاه تر در صحنه حضور دارند.

 

چهره پردازی

در نمایش آبی مایل به صورتی، طراح گریم، ماریا حاجیها بر آن بوده که تا حد زیادی بنابر آنچه در کوچه و بازار از این افراد مشخص هست، صورتهای قابل درکی را بپروراند و به همین دلیل نیز چهره پردازی اش هم سخت و هم باورمند شده است. به هر حال باید بازی دو گانه ای را بر صورتها نمایان کند که اینها در یک بلاتکلیفی و تناقض رفتاری و شخصیتی به سر می برند برای همین باید نسیم ادبی را مرد جلوه دهد و بهنام شرفی و محمدهادی عطایی را زن بنمایاند. به همین خاطر هم باید روی صورتها یک چهره پردازی دقیق اعمال شود که شده است. باید امین میری را پیر نشان دهد و بتواند گیتی قاسمی را در شمایل یک کارگر جنسی نمایان کند. در عین حال عاطفه رضوی را با تشویش روحی و افسردگی هایشان نمایان کند و اینها حس و حالتی است که بهتر می نماید که در چهره با آن بازی بشود. این بازی همانا چهره پردازی را دقیق تر کرده که ماریا حاجیان چون همیشه این بار هم همه فکر و ذکرش را معطوف به بهتر شدن این عنصر کارآمد کرده است.

 

پیامد یک نمایش

به هر روی می دانیم تولید اثری با این میزان از حساسیت، برای هر جامعه رو به رشدی لازم و ضروری است و حتما پیامد این گونه نمایش ها می تواند درازمدت را هدف قرار دهد و باید نیز چنین باشد چون نمی توان به مسائل وارد بر افراد جامعه بی تفاوت بود.

بحث ترنس ها و مشکلاتی که این افراد اغلب در تنهایی خود با آنها دست و پنجه نرم می کنند و نگاهی که به آنها در جامعه می شود و حتی نوع برخورد خانواده ها از جمله مواردی است که زندگی این اشخاص را به مساله ای حاد و قابل حل و فصل شدن تبدیل می کند. باید جامعه درباره این افراد از مناظر مختلف بداند و در چاره اندیشی و شناخت همگان اقدام های لازم و ضروری انجام شود و در این مورد تئاتر هم یک وسیله است که به نظر به دلیل زنده بودن می تواند بیشتر و بهتر موثر باشد و غفلت از آن نیز یک بدبختی خواهد بود چون ما در ایران با هنرمندان بسیاری همراه شده ایم که اگر پیوسته تئاترهای مساله محور را کار کنند؛ هم خودشان بیشتر بر تئاتر اشراف پیدا می کنند و هم ماحصل رنج و زحمت و خلاقیت شان می تواند گره گشا و رمزگشای بسیاری از مشکلات و مصائب حاکم بر جامعه باشد. یعنی هر چه به تئاتر در ایران توجه کنیم، از آن سو نیز بسیاری از ناهنجاری ها کمرنگ تر و حتی نزدیک به صفر خواهد رسید. 

 

 

 




مطالب مرتبط

کارگردان حاضر در بخش مسابقه تئاتر ایران مطرح کرد

حامد شفیع‌خواه: تنوع آثار و عدم انتخاب سلیقه‌ای از نکات مثبت جشنواره 42 فجر هستند
کارگردان حاضر در بخش مسابقه تئاتر ایران مطرح کرد

حامد شفیع‌خواه: تنوع آثار و عدم انتخاب سلیقه‌ای از نکات مثبت جشنواره 42 فجر هستند

حامد شفیع‌خواه، کارگردان حاضر در بخش مسابقه تئاتر ایران، تنوع آثار و عدم انتخاب سلیقه‌ای را از نکات مثبت چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر دانست.

|

گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش میهمان جشنواره فجر

وحید نفر: «دور»؛ روایتی کمدی-تراژیک از تأثیر جنگ بر زندگی آدم‌هاست
گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش میهمان جشنواره فجر

وحید نفر: «دور»؛ روایتی کمدی-تراژیک از تأثیر جنگ بر زندگی آدم‌هاست

وحید نفر، کارگردان نمایش «دور» که در بخش میهمان چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر حضور دارد، این اثر را روایتی کمدی-تراژدی از تأثیر جنگ بر زندگی آدم‌ها معرفی کرد.

|

گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش مسابقه جشنواره تئاتر فجر

محمدحسین علیپور: بخش فراگیر اتفاقی نوین در عرصه تئاتر کشور است
گفت‌وگو با کارگردان حاضر در بخش مسابقه جشنواره تئاتر فجر

محمدحسین علیپور: بخش فراگیر اتفاقی نوین در عرصه تئاتر کشور است

کارگردان نمایش «برداشت آزاد» با بیان اینکه بخش فراگیر یک اتفاق نوین در عرصه تئاتر کشور است، می‌گوید کار کردن با افراد توان یاب نیازمند صبوری و تلاش بسیار است.

|

چهاردهمین جشنواره تئاتر استانی جنوب کرمان، برگزیدگان خود را شناخت

چهاردهمین جشنواره تئاتر استانی جنوب کرمان، برگزیدگان خود را شناخت

آیین اختتامیه چهاردهمین جشنواره تئاتر استانی جنوب کرمان، شب گذشته (چهارشنبه اول آذر) برگزار شد و با نظر هیئت داوران، نمایش صحنه‌ای «میردوست دلارته» به بخش صحنه‌ای جشنواره تئاتر مناطق فجر راه‌ یافت.

|

نظرات کاربران