به بهانه برگزاری جشنواره نمایشهای آئینی و سنتی
نقش میراث فرهنگی معنوی درنمایش های ایرانی
ایران تئاتر- لاله تقیان: میراث فرهنگی، چه میراث ملموس یا مادی و چه میراث ناملموس یا معنوی بخش مهمی از هویت ملتهاست. یعنی آنچه هویت جوامع را میسازد، گذشته و حال و حتی آینده و کلاً ارزشهای برگرفته از تاریخ را در خود دارد، و این ارزشهاست که در فرایند توسعه اهمیت زیادی پیدا میکند...
میراث فرهنگی، چه میراث ملموس یا مادی و چه میراث ناملموس یا معنوی بخش مهمی از هویت ملتهاست. یعنی آنچه هویت جوامع را میسازد، گذشته و حال و حتی آینده و کلاً ارزشهای برگرفته از تاریخ را در خود دارد، و این ارزشهاست که در فرایند توسعه اهمیت زیادی پیدا میکند. میدانیم که امروز «ملت»ها را حوزه جغرافیایی آنان تعیین میکند و نه آنچه در درون فرهنگها میجوشد و یا از قومی به قوم دیگر و از فرهنگی به فرهنگی دیگر نفوذ کرده است. بنابراین وقتی از هویت ملی سخن میگوییم، مفهومی را در نظر داریم که کوشش دارد تفاوتهای میان اقوام گوناگون را کاهش دهد و همه را با نام یک ملت بشناساند.
به این ترتیب تمرکز ما در این بحث بر اقوامی است که در درون مرزهای فعلی ایران زندگی میکنند و نگاهی نیز به نفوذ این فرهنگ بر مردم بیرون مرزها خواهیم داشت که از این فرهنگ متأثرند.
میراث فرهنگی معنوی یا ناملموس، همانطور که از اصطلاحش پیداست، شامل آداب، سنتها و رسمهای اجتماعی، اعتقادات و باورها، آئینها، موسیقی محلی و مقامی، شیوة زندگی و مهارتها و هنرهای نمایشی و قصهها و اسطورههاست که سینه به سینه انتقال یافته است. به بیانی دیگر میراث فرهنگی ناملموس مجموعه فعالیتهایی است که با اعتقادات و دانش بومی پدید آمده و نزد مردم به عنوان سنت و آداب یا فنون خاص جایگاهی ویژه دارد.
این اعتقادات و باورها با برگزاری هنرهای نمایشی چون آئینهای خاص و یا با نقل قصهها و از طریق موسیقی و رقص و دانش بومی بر اساس نیازهای جامعه توانسته است نشانههایی از هویت آن مردم باشد، و به همین دلیل مدت زمان زیادی طول کشید تا ارزشهایش برای جهانیان روشن شود. یعنی میراث فرهنگی معنوی به اندازه میراث فرهنگی مادی مورد توجه جدی نبود، چون آنچه در فکر و قلب مردم جای دارد به نسبت کالبدهایی که میراث فرهنگی مادی محسوب میشود حائز اهمیت است یا بهتر بگوئیم میراث فرهنگی معنوی خود خالق میراث فرهنگی مادی است. به عبارت دیگر شناخت آثار ارزشمند سنتها و آئینهایی است که از اندیشه مردم سرچشمه دارد.
نخستین بار در سال 1982 سازمان یونسکو و سازمان جهانی مالکیت فکری «الگویی برای قوانین ملی مربوط به حفظ بیان فولکلور علیه بهره برداری غیر قانونی و سایر اقدامات تبعیضآمیز» را تصویب کرد. سپس در سال 1989 سازمان یونسکو «توصیة حفظ فرهنگ سنتی و فولکلور» را پذیرفت که خود دربرگیرندة اقدامات است برای شناسائی، حفظ، اشاعه و حقوق مالکیت فکری فرهنگ سنتی و مردمی که بخش اعظم آن میراثی از گذشته محسوب میشود. اما حمایت جدی از آنها بیش از یک دهه عمر دارد و سازمان جهانی یونسکو در سال 2003 کنوانسیون مربوط به میراث فرهنگی ناملموس یا میراث فرهنگی معنوی را به تصویب رسانده است.
در کشور ما ایران، به دو دلیل قدرت آنچه میراث فرهنگی معنوی به تعبیری که یونسکو تصویب کرده است، گاه بیش از فرهنگ روز یا فنآوریهای مدرن کارساز است. نخستین دلیل این است که ایران کشوری است با تمدن و قدمتی بیش از پنج هزار سال و این تمدن قدرتمند توانسته است تا امروز در زمینه زندگی مردم به حیات خود ادامه دهد. دلیل دوم این است که ایران متشکل از اقوام گوناگون با فرهنگهای متفاوت و بومی است که قرنهاست در کنار هم میزیند و در حالی که وحدتی ملی را دارا هستند، به فرهنگ بومی خود نیز وفادارند و با آن زندگی میکنند. همچنین همزیستی مذاهب گوناگون و اعتقادات مختلف چون میترائیسم، زرتشتیگری، اسلام و مسیحیت و یهودیت نیز هر یک آئینهای خاص خود را در نقاط مختلف کشور و در میان مردم این سرزمین حفظ کرده است، به طوری که هنرهای سنتی نه فقط میراث ذهن مردم را حفظ و یا احیا کرده، بلکه به شیوههای گوناگون نقش مثبت اجتماعی نیز داشته است. ما در اینجا به برخی از آنها و تأثیرشان در زندگی مردم امروز ایران میپردازیم:
همانطور که گفته شد مردم ایران زمین در طول تاریخ دارای یک بستر واحد فرهنگ ایرانی بودهاند که ماورای قومیت مطرح بوده است. تمامی اقوامی که در این سرزمین میزیستند، خود را وابسته و منسب به این بستر فرهنگی میدانستند و آنچه این بستر فرهنگی را که از دوران باستان تا امروز پایدار نگاه داتشه و رمز بقای موجودیت ایران بوده است، مبتنی است بر عناصر زبان، همزیستی فرهنگی و گاه مذهبی و تاریخی دراز مدت و مشترک.
فرهنگ ایران بر پایه اساطیر قدرتمندی استوار است که در بسیاری از نقاط جهان نفوذ کرده و همچنان زیربنای رفتارهای اجتماعی ایرانیان محسوب میشود. اسطوره «خیر» و «شر» دو نماد پایدار این فرهنگاند که تقریباً در تمامی جنبههای زندگی مردم ایران نقشی اساسی دارند و غالباً سلطة این دو عنصر در آثار هنری و یا در ادبیات و دیگر جنبههای زندگی مردم ایران دیده میشود.
در تمامی جوامع امروزین که تمدنهای درازمدت دارند انتظار بر این است که آثار تمدن مادی و معنوی در زندگی امروزین آنان دیده شود. البته این در صورتی است که آن تمدن تداوم یافته باشد. به عنوان مثال آنچه از تمدن مصر باستان میشناسیم، امروز آثار چندانی در زندگی مردم مصر دیده نمیشود، اما در اغلب کشورهای خاوردور و حتی آسیای مرکزی میتوان این مهم را دریافت.
در بسیاری از کشورهای عربی که در دوران قدیم، بخشی از خاک ایران زمین بودهاند و امروز به عنوان کشورهای عربنشین شناخته میشوند، نیز قدرت مذهب اسلام بر آنچه زمینه اصلی فرهنگ آنان بوده فائق آمده است، اما فرهنگ ایران پس از اسلام صرفنظر از نفوذش در بسیاری از نقاط خاور میانه، آسیای مرکزی و کشورهای مجاور، تا چین و اروپا و شمال آفریقا نیز سفر کرده است.
به طور کلی آئینهای مهمی در حوزه میراث فرهنگی معنوی در ایران، اعم از سنتها و آئینهای باستانی پیش از اسلام، و مراسم و آئینهای مذهبی مرتبط با اسلام توانسته است به عنوان هنرها و مهارهای خلاقه ایرانیان کاملاً زنده بماند و حتی از مرزها بیرون رود و در دیگر کشورها نیز عرضه شود. توجه به این سنتها و آئینها برای درک فرهنگ و گذشته مردم به ویژه از نظر مردمشناسی بسیار ضروری است، زیرا فرهنگهای سنتی نوعی معما هستند که نیازمند بازسازیاند. تودة انبوهی از دانشهای پراکندهاند که باید به هم متصل شوند و معنای فرهنگ قومی را به درستی نشان دهند.
در مورد نخست اشاره میکنم به مراسم نوروز که در میان مردم ما رسمی است دیرینه و بیآنکه امروز این آئین چندان رسمیت داشته باشد و به قوت تمام مورد احترام مردم است و یا شبهای یلدا و چشن چهارشنبه سوری که هر سه با انقلاب خورشیدی رابطه دارند و همه پایگاههایی سنتی از دوران ایران باستان به شمار میروند در مورد آئینهای اسلامی اشاره میکنم به آئینهای شبیهخوانی یا تعزیهخوانی که از شرق تا جنوب لبنان را تحت تأثیر قرار داده است و از سوی غرب نیز تا سواحل دریای کارائیب (بحرالغرائب) سفر کرده است، البته با تفاوتهایی در هر منطقه.
گفتنی است که مراسم عزاداری عمومی در ایران که به مناسبت بزرگداشت شهادت سومین اما کارکردها و ویژگیهایی بسیار بیشتر از عزا و ماتمسرایی یافته است و به جلوهگاهی برای نمایش تنوع و در عین حال وحدت و همبستگی جامعة ایرانی بدل شده است. مراسمی که ادبیات، هنر و زیبایی شناسی خاص خود را تولید کرده که در عین حال بیان ماتم و مصیبتی که بر شهدا و اسرای کربلا رفته تجلیگاه روحیه، ظلمستیزی، عدالتخواهی، امید به ناپایداری ظلم، احقاق حق و رستاخیز است. اینجاست که این مراسم از مراسم معمولی عزاداری، که در آن پریشانفکری و ماتمسرایی وجه غالب نمایش عمل جمعی است، به مراسمی جهت زنده نگاه داشتن اهداف و آرمانهایی استعلایی تبدیل میشود که علاوه بر کارکرد انسجام و وحدت بخشی اجتماعی، کارکرد امید به تغییر وضع موجود برای رسیدن به جامعهای مطلوب و عاری از ظلم، ستم و آکنده از عدالت و دادگستری را نوید میدهد و همواره همچون سرمایهای اجتماعی در شرایط سخت شکست و غلبه بیگانه یا در دفاع و دفع تجاوز و تغییرات سیاسی داخلی، نقشآفرینی میکند». (قیصری، هویت، ص 6-105)
مردم ایران با آئینها و مراسم و سنتها ارتباطی بسیار عمیق دارند و هرچند کشور به سوی مدرنیسم میرود، از حضور این سنتها در عرصه اجتماع و زندگی کاسته نمیشود.
این نکته شاید از نظر جامعهشناسی پوزیتیویستی چندان هم مثبت تلقی نشود، چرا که در جهان امروز، گرایش به زندگی همگون با کشورهای پیشرفته و وسعه یافته، هم ماده و مضمون خوبی برای تبلیغات است و هم خواست مردم به تغییر شیوة زندگی و گرایش به فرهنگ آن کشورها بسیار تشویق می شوند. اما حتی در کشورهایی که بنیادهای قدرتمندی از تمدنهای باستانیشان باقی مانده و توانستهاند به نحوی آن مدرنیسم را با اعتقادات و فرهنگ سنتی و آئینیشان هماهنگ سازند، عموماً هجوم فرهنگ غرب از طریق ماهوارهها و دستگاههای اطلاعرسانی، تنها فرهنگ اصیل آنها را مخدوش میکند، اما نمیتواند بر ریشههای آن اثر بگذارد. در نتیجه جامعه گویی به خودی خود میکوشد میان آنچه داشته و آنچه بر او تحمیل شده، رفتاری همساز و متعادل داشته باشد.
به عنوان مثال مراسم دینی در ایران که اوج خود را در ماه محرم و ده روز اول آن و به ویژه روز دهم دارد، با تأثیرپذیری از دستگاههای صوتی امروزین مثل آمپلیفایرهای عظیم و میکروفون و بلندگو به اجرا میآید و مراسم سینهزنی و تعزیهخوانی نیز با ابیات و اشعار امروزین آمیخته شده است. البته این تلفیق بیتردید در بسیاری موارد به اصالت مراسم لطمه میزند و باید کوشید اصل رسم و آئین را با فنآوریها نتوانسته است در برگزاری آئین آن چنان اختلالی ایجاد کند که مردم از آن دوری جویند، بلکه مردم خود کوشیدهاند که این تلفیق به گونهای صورت گیرد که برگزاری آئین متوقف نشود.
اما همین آئین عزاداری اعتقادی در ایران که آن نیز بر پایگاه اساطیری استوار است، به خوبی نشان میدهد که در روزهای ویژه برگزاری، همه لباس سیاه بر تن میکنند و در مراسم عزاداری مشارکت دارند. به همین ترتیب باید گفت که اقوام گوناگون و گروههای متعددی آروزمندند سنتها و آئینهای قدیمی خود را حفظ کنند، حتی اگر این کار گاه به قیمت بازگشت با تعصب آنان نسبت به فرهنگ خود تلقی شود، به همین دلیل بیشتر آنان با سنتهای خود در مدرنیته مشارکت میکنند و بر اساس فرهنگ خود مدرنیته را میپذیرند.
در ایران همچنین اعتقادات ملی همواره با برگزاری مراسمی خاص همراه است که ریشه در فرهنگ این سرزمین باستانی دارد. مهمترین این مراسم همانطور که اشاره شد برگزاری آئین نوروزی در نخستین روز فصل بهار است که در فرهنگ ما روز انقلاب خورشیدی است و در این روز زمین بار دیگر رستاخیز میکند و جهان بار دیگر نو می شود.
آئینها و سنن ملی ایرانیان در میان اقوام گوناگون ایرانی نیز با قوت هر چه تمامتر زنده است و زمینهساز زندگی آن قوم است که در بخشی از کشور بسر میبرند. این اقوام حتی مراسم مذهبی مرتبط با اسلام را هر یک به گونهای خاص و برحسب رسوم و سنتهای خود برگزار میکنند و بر این اعتقادند که باید دینداری با ریشههای قومی پیوند داشته باشد (به عنوان مثال اهل حق و صائبین).
البته این نکته را نیز باید در نظر داشت که بسیاری اوقات در چنین جوامعی احتمال قوت گرفتن خرافات نیز وجود دارد، اما در عین حال گاه همان اعقادات نیز بسیار کارساز است. در این مورد اشاره میکنم به مراسم آئینی «زار» که در جنوب ایران بسیار رایج است. در این مراسم که بیتردید از دوران شمنیگری (شامانیزم) باقی مانده است، مرد و زنی برگزار کنندهاند که به نامهای بابازار و مامازار خوانده میشوند و مردم شخصی روانپریش یا بیمار را که جماعت معتقدند جن در وجودش رخنه کرده به نزد آن مرد و زن میبرند و آنان با مراسم خاصی که با همراهی برخی سازها و خواندن برخی اشعار یا اوراد به آواز صورت میگیرد، بیماری و یا جن را از بن بیمار خارج میکنند. شاید این گون اعتقادات از نظر علمگرایی اثبات نشده است، اما گاه آن اعتقاد جمعی چنان تأثیرگذار است که به راستی بیمار معالجه میشود.
در ایران همچنین اعتقاد به خواص برخی گیاهان یا پدید آمدن آنها نیز میتواند به عنوان بخشی از میراث فرهنگ معنوی مردم شناخته شود، چرا که در میان اقوام ایرانی طبابت با گیاهان، بسیار مهم است که البته این مهم در اغلب کشورهایی که دارای فرهنگ غنی باستانی هستند نیز رایج است و درباره برخی از این گیاهان، قصهها و داستانهای شگرفی نیز ساخته شده است، چون گیاه «پر سیاوش» که طبق روایت اساطیری از شهادت سیاوش و ریختن خون او بر زمین برآمده است.
فرهنگ ایرانیان ترکیبی است و دیگر فرهنگها در آن اثر داشتهاند، بسان ساختار کتاب هزار و یک شب که از مصر و هند و عراق و برخی دیگر فرهنگها نشانههایی در این کتاب وجود دارد که رویهم فرهنگی چندگانه میسازد که منبع خلاقیاهای بسیاری بوده است. در این زمینه یادآور شویم که ادبیات عامیانه ایران با تأثیری که از شیوة ادبیات هند پذیرفته است، آثار قابل توجهی به تاریخ عرضه کرده است، چون اسکندرنامه، داراب نامه، و سندبادنامه و طوطینامه و امثال آن. اما مهمترین اثری که در این زمینه باید نام برد، همان کتاب معروف قصههای هزار و یک شب است که هر چند با برخی دیگر فرهنگها آمیخته شده، اما در ادب عامیانه ایران شاخص است.
امروز در ایران چون دیگر کشورهای دارای تمدن و فرهنگ غنی، مردم به بسیاری از آداب سنتهای دیرینه خود پایبندند و گرامی داشت آن سنتها به بسیاری از رفتارهای اجتماعی که به ظاهر امروزین یا مدرن شدهاند تسلط دارد. این سنتها را در ایران به خوبی در موسیقی اقوام، رقصها و آئینهای خاص، در شیوة انتخاب لباس و خوراک و مهمتر از همه در عرفان ایرانی میتوان دید. نقش میراث فرهنگی معنوی یا ناملموس ایران را در دیگر نقاط جهان نیز میتوان دید. چنانکه آئین نوروز در بیش از ده کشور نزدیک به ایران مرسوم است، زبان فارسی در کشورهای حوزه جغرافیایی ایران زبان ادبیات است و به آن تکلم میشود، و همینطور بسیاری آئینها و رسوم خاص نظیر شبیهخوانی در پاکستان، هند، و برخی دیگر از کشورها نیز رواج یافته است و از اثرات قابل توجه و قابل ذکر است.
اگر بپذیریم که اسطورههای هر قوم و ملتی پایگاه اصلی میراث فرهنگی معنوی آن است، میتوان گفت که ایرانیان بر همان زمینة اسطورهای کهن یعنی جدال میان خیر و شر زندگی میکنند، و به قول یکی از پژوهشگران ایرانی، آنان امروز خیر و شر را در منازعه میان سنت و مدرنیسم پی گرفتهاند و میان این دو بن قرار دارند. بدین معنی که هنوز در کشور ما علیرغم استفاده از تمامی پدیدههای دنیای مدرن، مردم به تمامی اصول سنتی خود تکیه دارند و میکوشند تا آن پدیدهها را با آئینها و سنن خود سازش دهند.