در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «کوچه مختار بود و ساسان بود و سیمین» به کارگردانی «جواد صداقت و الهام ابنی» حاضر در فجر38

آدرسی اشتباه برای رسیدن به کوچه‌ی مختار

ایران تئاتر - فاطمه فلاح :تکرار در شعر، داستان، نمایش و فیلم کارکردهای زیادی دارد. در این نمایش تکرار تصاویر بیمارگونه‌ عظیم باعث شده که انتظار در مخاطب بیشتر شود؛ این انتظار که حتماً دلالت معنایی زیادی وجود دارند که دلیل تکرار چنین جزییاتی هستند. وقتی میان عظیم و سیمین جابه‌جایی اتفاق می‌افتد، جای نقش بازیگر عوض می‌شود و یک‌بار دیگر صحنه و دیالوگ تکرار می‌شود.

روایت دو پاره:

نمایش 50 دقیقه است. در بیست یا سی دقیقه‌ ابتدایی یک وضعیت روانی نشان داده می‌شود. عظیم خودش را در همسرش شوکت، پسرش سامان، خدمتکارش سیمین و مختار می‌بیند و یا مدام با آن‌ها و بیشتر با سیمین جابه‌جا می‌شود. در نیمه‌ دوم نمایش می‌خواهد بگوید که این وضعیت روانی و بیمار حاصل پدیده‌هایی خشونت‌بار، مانند جنگ است. جزئیاتی که درباره‌ وضعیت روانی شخصیت عظیم وجود داشت، باید ذهن مخاطب را درباره‌ موضوع و همینطور داستان (با حفظ تعلیق) تا حدودی روشن می‌کرد. تا جایی که نمایش وقتی به نیمه‌ دوم می‌رسد، حادثه تا حدودی مشخص شده باشد. اما نه‌فقط این اتفاق نیفتاده است، بلکه آن تصاویر ذهنی و حالت‌های روحی ربطی به حادثه پیدا نمی‌کنند. این اتفاق باعث دو‌‌پاره شدن نمایش شده است. یک نیمه پر از تصاویر ذهنی، بیمارگونه، عجیب و یک نیمه روایت اتفاقات اصلی است. اما این دو نیمه همدیگر را کامل نمی‌کنند.

 تصاویر ذهنی و روایت:

 بعضی از تصاویر ذهنی شخصیت عظیم که تکرار می‌شوند، این‌ها هستند: زمین پر و خالی می شود. عظیم می‌بیند که دستش بریده شده است. هوا در لوله‌کشی ساختمان می‌پیچد. عظیم شیرهای آب و دوش را می‌برد و از آن‌ها خون به بیرون می‌پاشد. با اینکه سیمین لباس‌های شوکت را شسته و می‌گوید بوی خوبی می‌دهند، عظیم می‌گوید لباس‌ها بوی بدی می‌دهند. لباس مختار را آورده‌اند، لباس او بوی بدی می‌دهد. مختار با قمه سر عظیم را می‌شکافد. سیمین پنجره را باز گذاشته و باد کاغذهای عظیم را با خودش برده است. عظیم بیشتر اوقات سیمین را با شوکت اشتباه می‌گیرد. سامان درس‌هایش را یاد نگرفته است.

 خلاصه‌ اتفاقاتی که در بخش دوم روایت می‌شود، این‌ها هستند: عظیم در گذشته نسبت به مختار رفتار خشنی داشته و حالا مختار در جنگ شهید شده است. شوکت و سامان در حمله‌ ناو جنگی آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران کشته شده‌اند.

 تکرار تصاویر و کارکردهای این تکرار:

 تکرار در شعر، داستان، نمایش و فیلم کارکردهای زیادی دارد. در این نمایش تکرار تصاویر بیمارگونه‌ عظیم باعث شده که انتظار در مخاطب بیشتر شود؛ این انتظار که حتماً دلالت معنایی زیادی وجود دارند که دلیل تکرار چنین جزییاتی هستند. وقتی میان عظیم و سیمین جابه‌جایی اتفاق می‌افتد، جای نقش بازیگر عوض می‌شود و یک‌بار دیگر صحنه و دیالوگ تکرار می‌شود. این پرسش‌ها ایجاد می شود که آیا پنجره‌ باز رمز و رازی دارد یا در کاغذهای عظیم چه بوده که برایش آن همه مهم بوده‌اند؟ چرا باید از شیرهای آب خون بپاشد؟ این تصاویر گاه به تنهایی در اجرا و متن زیبا هستند، اما کارکردی معنایی ندارند. متأسفانه گمان می‌شود هر متن سیال، ذهنی و سوررئالی چون از منطق عقلانی چندانی پیروی نمی‌کند، پس می‌تواند مثل یک رؤیا و خواب باشد. اما منطق داستان و نمایش با منطق خواب متفاوت است. در نمایش حتی اگر ذهنی‌ترین تصاویر ارائه بشود، بین دال و مدلول ارتباط منطقی برقرار است. گاهی نه فقط یک معنا بلکه چند معنا از یک تصویر یا کلمه برداشت می‌شود و در اصطلاح دارای چند خوانش می‌شود.

 بعضی تصاویر دورتر از آن هستند که بشود گفت ربطی به روایت دارند. اما گاهی نشانه‌ها به معنا نزدیک می‌شوند. پیراهن در داستان‌ها و اسطوره‌های ایران و جهان دارای جایگاه و معنا است. بوی پیراهن، می‌تواند در همان ابتدا داستان بوی پیراهن یوسف را یادآوری کند. اما نمایش از پیراهن به این معنا خوب کار نکشیده است. اگر شهادت مفهوم خوبی است چرا پیراهن مختار بوی بدی می‌دهد؟ چرا مختار در تصاویر ذهنی عظیم با قمه ظاهر می‌شود؟ عظیم چرا باید مدام جایش با سیمین عوض بشود؟ بعضی کمبودها و ابهامات در متن وجود دارد و اجرا هم نتوانسته است به اینگونه پرسش‌ها جواب بدهد.

 عناصر روی صحنه:

کف، دیوار، پنجره و حوض چوبی، دوش، روشویی، شیر آب. نه می‌شود این طراحی را با یک جغرافیا، زیست‌بوم و فرهنگ و معماری واقع‌گرایانه در ایران تطبیق داد، نه می‌شود گفت که این دکور وضعیت ذهنی شخصیت‌ها را تقویت و روشن می‌کند. نور گاهی با تغییرات سطحی و رنگ‌های معنادارِ تعریف‌شده، فضا را مشخص می‌کند. موسیقی نقش چشمگیرتری دارد. یکی از عللی که پیراهن به عنوان عنصر معنادار نمی‌تواند راه به متون اسطوره‌ای و داستانی دیگر پیدا کند، رنگ، طراحی و حتی مدل پیراهن است. اما موفق‌ترین عناصر روی صحنه بازیگران هستند؛ جواد صداقت و الهام ابنی که در جابه‌جایی‌های میان سیمین و عظیم، با پرداخت صدا و لحن خوب عمل می‌کنند.

 سخن پایانی:

 به جای اینکه نشانه‌های نمایشی، تصاویر ذهنی و رؤیاگونه، متن نمایش و عناصر صحنه‌ای ذهن مخاطب را آماده‌ پذیرش اتفاقات بکنند، مانند آدرس اشتباه ذهن مخاطب را در یک پیچ‌وخم غلط قرار می‌دهند و در نهایت هم او را به کوچه‌ مختار نمی‌رسانند.

 

·        کارگروه نقد آثار سی‌ و‌ هشتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر

 

 




نظرات کاربران