در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «کریمولوژی» به کارگردانی «رضا بهرامی»حاضر در فجر38

کلاس بازیگری

ایران تئاتر - رضا آشفته :«مجید رحمتی» به درستی درکی از لحظات مطروحه دارد و آدم‌های متفاوت را بنابر نیرو و اراده کریم شیره‌ای به بازی می‌گیرد. فرقی نمی‌کند «میرزارضای کرمانی» باشد یا یکی از زنان درباری در حال قلیان کشیدن یا حتی خود ناصرالدین‌شاه باشد. با چند رفتار و ژست متفاوت و صداسازی این نقش‌ها را به درستی نمایان می‌سازد.

نمایش «کریمولوژی» به دلیل حضور پررنگ تکنیک‌های متفاوت نمایش‌های ایرانی و به‌کارگیری درست و به قاعده‌شان تبدیل به یک کلاس بازیگری شده است. مجید رحمتی (بازیگر)، اندوخته بسیار گران‌بهایی از بسیاری از نمایش‌های ایرانی را درکنار هم چیده تا بتواند بر ارزش‌های معتبر نمایش‌های ایرانی صحه بگذارد. این برخورداری از نمایش‌های ایرانی نوعی راست‌آزمایی دقیق و بی‌بدیل است که در آن یک بازیگر با توانمندی‌های ویژه به دنبال ابراز داشته‌های ملی است. اما شوربختانه برخی از خودی‌ها به دنبال انکار و کتمان چنین گنجینه ناب و بی‌مانندی هستند که همچون الماس از دل سده‌ها بیرون آمده است.

انگیزه روایت زندگی یک مطرب به‌نام است؛ کریم شیره‌ای در حضور ناصرالدین‌شاه و درباریان با زبان تند، گزنده و دو‌پهلو و بی‌پروا از اشکالات رایج آنها انتقاد می کند. چنین مردی با چنان هنر، هوش و شعوری کم‌نظیر و بی‌بدیل است . شجاعت او مثال‌زدنی است. چون هر‌آن امکان دارد که سرش را بر باد دهد. اما هیچ‌گاه بر باد نمی‌رود، چون می‌داند چگونه باید در بزنگاه‌ها خودی نشان دهد.

مسیر دایره‌وار قصه‌های ایرانی و شرقی و هزارتو‌وار بودن خرده‌روایت‌ها نیز جهان متن را برایمان اینجایی‌تر می‌کند. انگار همه چیز باید ایرانی باشد و کارگردان نیز به ناچار در هدایت بازیگران و استفاده از تکنیک‌ها و شیوه‌های نمایش‌ها و خرده‌نمایش‌های ایرانی در زمینه ساختار نهایی اجرا بهره‌منده‌های لازم و ضروری را برده است. در این میان، میدان‌داری «مجید رحمتی» سخت، جسورانه و خلاقانه می نماید که بتواند در هر گذری یکی از چشمه‌ها و فنون اجرایی و بازیگری را آشکار کند. از پرده‌خوانی و نقالی گرفته تا روحوضی و بقال‌بازی و تعزیه و دیگر نکات ریز و بارزی که از او یک بازیگر تمام‌عیار می‌سازد. بازیگری که هم لحظه و هم رویداد را می‌شناسد، هم سوار بر وجوه آشکار و پنهان شخصیت است و هم در این دردانه‌شدن‌ها به ریز و درشت تکنیک به بهترین نحو ممکن اشراف و سلطه‌اش را آشکار می‌کند و فراتر از اینها به اشراق در بازی بها می دهد و کشف و شهودی که لازمه هنر و ادب ایرانی و شرقی است در پیکره اجرا به روایت می‌گذارد. درواقع بار زحمت بر دوش تنها بازیگر این تک‌گویی نمایشی است که یک تنه باید در میدان‌داری صحنه بکوشد و خودی نشان دهد. در نهایت بخت و اقبال نیز بر او یار شود که بتواند در لحظه لحظه نمایش ذی‌نفوذ گردد.

«مجید رحمتی» هراسی ندارد. چون در مرکز ثقل همه چیز است و همه‌جانبه‌گراست و به بازی‌اش جامعیت می‌بخشد و درواقع با امر معلوم و روشنی همراه است. او در این بازی به روشنایی دست می‌یابد و تماشاگرش را روشنگری می‌کند. روشنایی‌ای به وسعت تاریخ که در نمایش «کریمولوژی» از آمدن کریم شیره‌ای از اصفهان به تهران و آوارگی‌هایش در کوچه و خیابان و پیوستن به گروه‌های مطربی که در مجالس شادی فقط می‌خنداند و همه را روده‌بر می‌کند، آغاز می‌شود. ریسه رفتن‌هایی که از یک شب تا هفت شب به درازا می‌کشد و این همان هنرمندی است که درازای وصف‌اش تا روزگار ما دلالت بر جاودانه زیستن این هنرمند دارد. چه هنری بهتر از خنداندن و شادکردن مردم که لازمه تداوم زندگی است. هنری که در دنیا از هواداری بسیار بالایی برخوردار است و بهترین سرگرمی برای گذران عمر است. البته فراتر از آن گوشه و کنایه‌هایی تلخ و گزنده را هم به دنبال دارد که انسان را متوجه زشت رفتاری‌هایش خواهد کرد.

«مجید رحمتی» به درستی درکی از لحظات مطروحه دارد و آدم‌های متفاوت را بنابر نیرو و اراده کریم شیره‌ای به بازی می‌گیرد. فرقی نمی‌کند «میرزارضای کرمانی» باشد یا یکی از زنان درباری در حال قلیان کشیدن یا حتی خود ناصرالدین‌شاه باشد. با چند رفتار و ژست متفاوت و صداسازی این نقش‌ها را به درستی نمایان می‌سازد.

در این بازی گاهی صحنه‌های تعزیه نیز دلالت بر گریان نمودن تماشاگران می‌کند؛ به‌ویژه در صحنه تیر خوردن علی‌اصغر در دست‌های زینب (س) چنین می‌نماید. مصیبت‌خوانی در این لحظات حزن و اندوه بسیاری به دنبال دارد. به‌هر‌حال می‌دانیم که وجه دیگر زندگی همین گریان شدن در لحظات تراژیک و سوگواره‌های زندگی است. هنر نمایش نیز در برگیرنده همین خنده و گریه است که دو حس رایج و معمول در طول زندگی هر یک از ماست. اوجگاه‌هایی که زندگی را شکل و معنا می بخشند.

«مجید رحمتی» در اجرای دقیق و ظریف «کریمولوژی» انگار دارد خلق‌الساعه کلاس بازیگری برگزار می‌کند و ما در شگفتی از این همه توش و توانی که این بازیگر دارد و این همه امکان رشدی که شیوه‌های نمایش ایرانی برای هر بازیگری می‌تواند فراهم سازد، می‌مانیم. اینکه ژست‌ها و فیگورها هر چقدر هم سخت باشند، با فراگیری‌شان بازیگری را مثل آب خوردن می‌کنند؛ چون دیگر می‌توان با تعریف‌های ویژه نقش‌ها و تیپ‌ها را با کمترین تغییری ارائه کرد.  زن‌پوشی و پادشاه شدن دو مثال بارز است. زنی که با لمیدن و حرکت دامن تداعی می‌شود و ناصرالدین‌شاه سبیل از بناگوش دررفته‌ای دارد که با دوسویه کلنگ به‌راحتی نمایش داده می‌شود. حالا صداسازی مکمل این لحظات نمایشی است و بازیگر به‌درستی در درازای اجرایش از این تنوع‌ لذت بسیاری را خوراک روح و روان تماشاگران‌ش خواهد کرد. بنابراین می‌توان با فراگرفتن نمایش‌های ایرانی و به‌کارگیری درست آنها در ارتقای تئاتر کشورمان بسیار تلاش کرد.

شوربختانه، متن در جاهایی به بیراهه می رود و از منطق و جهان درونی کریم شیره‌ای دور می‌شود. هرچند هدف بازی با کلمات است و نویسنده (مهران رنجبر) می‌خواهد نقد روشنگرانه بکند. اما این خلاف آمد این همه سادگی شعورمندانه کریمی است که دارد همه چیز را به زیبایی تمام نمایان می‌سازد و دیگر نیازی به لفاظی و بازی با کلمات نیست که ما اصطلاحات سیاسی و فلسفی را به هنرمندی بچسبانیم که شاید اصلا این چیزها به گوشش نخورده باشد.

به هر تقدیر «کریمولوژی» شکل مدرن و تلفیقی از نمایش‌های ایرانی است که می‌تواند همچنان با پرهیز از کهنگی‌ها زبان حال امروزمان باشد و دیگر آنکه شکل سنتی را به کنار می‌گذارد و با نو شدن جاذبه‌های بیشتری را بر‌ما آشکار می‌کند.

 

* کارگروه نقد آثار سی و هشتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر




نظرات کاربران