در حال بارگذاری ...
گفتگوی ایران تئاتر با عطاالله کوپال درباره «شب قصه»:

ضرورت بازآفرینی اساطیر ایران زمین به‌شدت احساس می‌شود

ایران تئاتر: عطالله کوپال استاد تئاتر و ادبیات کشور با اشاره به نقش و اهمیت آشنایی با فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی، معتقد است که ما نیاز به شهروندانی داریم که به فرهنگ پیشین این سرزمین افتخار کنند و دریابند که ما هم مردمی بوده‎ایم و مردمی هستیم.

فرهنگ و ادبیات ایران چه از لحاظ قدمت و اصالت و چه از نظر غنا و زیبا‌یی‌، از ماندگارترین و اثرگذارترین الگوهای تاریخی است.

ما وارث فرهنگی هستیم مملو از تجربیات، دانشها، آزمایشها و فراز و نشیب‌ها که در صورت بهرهگیری مناسب و نیز همسو شدن با ارزشها و نیازهای امروزی، میتواند به عنوان پشتوانهای مطمئن در مسیر پیشرفت و توسعه اجتماعی مدنظر قرار گیرد.

تولید و پخش برنامه «شب قصه» از شبکه جهانی جام‌جم که با تجمیع هنرهای مختلف ایرانی، تلاش دارد به معرفی گوشههایی از این فرهنگ غنی بپردازد، بهانه‌ای شد تا با دکتر عطالله کوپال، چهره سرشناس هنر تئاتر و ادبیات کشور که مسئولیت انتخاب و خوانش قصههای این برنامه را بر عهده دارد، در خصوص نقش و جایگاه فرهنگ و ادبیات ایران، ظرفیت ها و قابلیتهای مطرح در آن، در عرصه نمایش و نیز علت نبود توجه کافی و وافی به این مقوله، گفت‌وگو کنیم:

 

از نظر شما آیا جای فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی در عصر حاضر خالی است؟ و آیا نیاز به توجه به آن احساس می شود؟

پیشاپیش باید گفت که ادبیات کهن، هرگز به لحاظ تاریخی، کهنسال و سالخورده نمیشود. همیشه زنده است و نباید عمر آن را پایان یافته بدانیم. مثلاً آیا می توانیم بپنداریم که اسطورههای یونان باستان، با همهی قدمتشان کهنه شدهاند؟ هنوز هم فیلمسازان هالیوود به سراغ آنها میروند و با بهرهگیری از آنها فیلم، سریال و آثار انیمیشن می سازند. در کشورهایی مثل ژاپن و کره جنوبی به راحتی میتوان میزان بهرهگیری از افسانهها، قصهها، داستانهای فلکلوریک و روایتهای تاریخی را به عنوان دست مایههایی برای بازآفرینی فیلمها و سریالها مشاهده کرد. گوشهای از این اقتباسهای هنریِ ژاپنی، کُرهای، گاه از شبکههای گوناگون سیما نیز به نمایش درمیآیند. بنابراین طرح این موضوع که ادبیات کهن، به عمق تاریخ پیوسته و فراموش شده، پشتکردن به ارزشها و داشتههای کهن است.

متاسفانه کودکان و نوجوانان ما آنقدر روایتها و داستانهای غیر ایرانی دیدهاند که گاهی متوجه میشویم که حتی اسم شهرهای کشور ژاپن را هم میدانند؛ اما وقتی در مورد اسطورهها و افسانههای ایرانی از آنها پرس و جو میکنیم، چه بسا نمیتوانند دقیقهای دربارهی آنها صحبت کنند و برخی حتی اسمشان را هم نشنیدهاند. این در حالی است که ما یکی از هفت سرزمین کهنِ اسطوره ‏ساز در جهان باستان هستیم، و صاحب کهن‏‌ترین افسانههای جهان بوده‌‏ایم. به گمان من جای خالی این قصهها و اسطورهها در زندگی امروز احساس می‌شود و ضروری است که به سراغِ این داستانها برویم و آنها را با شکلهای مختلف بازآفرینی کنیم.

برنامهی شب قصه در شبکهجامجم، به سوی افسانههای کهن و ادبیات زیبای فارسی رفته است و تقریباً به مدت ششصد دقیقه، داستانهای گوناگون شاهنامهی فردوسی، پنج گنج نظامی گنجهای، منطق الطیر عطار نیشابوری و مثنوی معنوی مولانا را به صورت هفتگی برای مشتاقان ادبیات فارسی و هنر ایرانی ارائه کرده است.

 

این تاکید بر بازگشت به گذشته فرهنگی و ادبی و بازآفرینی افسانهها، روایتها و داستانهای به جامانده از ایّام کهن برای چیست؟ چرا توجه به گذشته مهم است؟

اهمیت داستانهای کهن در این است که هر یک از این روایتها، از یک سو انباشته از پندر و اندرز و حکمت هستند و از سوی دیگر این آثار، منبع ارزشمندی برای درک تخیل زیباییشناسانه نسلهای کهن و آشنایی با شگردهای داستانپردازیِ گذشتگان به شمار میآیند. هیچ یک از ادیبان و متفکران ایرانی، قلم خود را برای سرودن شعر یا روایت قصهای، به حرکت در نیاوردهاند، مگر با هدف ایجاد تنبّه و عبرت و ایجاد دگرگونی و بهبود در روشِ زندگیِ مخاطبان. این درون مایه مهم آثار گذشتگان است. بنابراین آشنایی با این قصهها و بازخوانی آن‌ها، ما را با دستاوردهای گران‌بهای فکریِ سرزمین خودمان آشنا میکند و زمینه را برای مباهات ملی به میراث معنوی و تاریخی خودمان فراهم میسازد

نسل جوان در هر سرزمینی اگر دچار گسست معنوی و فرهنگی نسبت به داشتهها و دانستههای نسلهای پیشین بشود، هویت خود را از دست می دهد. از دست رفتن هویت، از خودبیگانگی را پدید می آورد و موجب گرایش به فرهنگهای بیگانه میشود.

ما به شهروندانی نیاز داریم که به فرهنگ پیشین این سرزمین ببالند و به آن افتخار کنند. اگر این فرهنگ را نشناسند چگونه توقع داشته باشیم که آن را بفهمند و به آن ببالند؟ باید زمینهای را فراهم کرد تا ادبیات فارسی، قصههای عامه و روایتهای فولکلوریک برای مردم بازخوانی شود. تمام کشورهای جهان درباره ادبیات کلاسیک خود برنامه میسازند. داستانهای کهن را بازآفرینی میکنند و داستانهای جدیدی از دل آن بیرون میآورند.

در کشورهای دیگر که شبکههای تلویزیونی خصوصی است کسی چنین برنامههایی را به آنها سفارش نمیدهد. آنها خود، انگیزه تولید آثار اقتباسی از اسطورهها و ادبیات را دارند. صدا و سیمای ما نیز باید در کنار انواع برنامه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، سرگرم کننده و ... بیش از پیش به فرهنگ و ادب فارسی توجه کند.

تلاش بنده و دستاندرکاران برنامه شبقصه این بود که مخاطب ایرانی را به این باور برسانیم که فرهنگ سترگ گذشته ما دارای ارزشهای والایی بوده است و نباید فکر کنیم نویسندگان بزرگ و قصههای مشهور، فقط در سایر کشورها شکل گرفته اند. این در حالی است که برخی گمان می کنند برای شنیدن و یافتن قصه باید به سراغ هالیوود، ژاپن یا کره جنوبی رفت.

برپایه همین تفکر، تهیهکنندهی برنامه، آقای امیرحسن محمودیفر تلاش کرد در کنار روایتِ قصههای ادب فارسی، مجموعهای از هنرهای ایرانی شامل نگارگری، خوشنویسی، موسیقی زنده و معماری سنتی ایرانی را به تصویر درآورد. از این گذشته باید توجه داشت که اشعار فارسی، سنن قرائت خاصی دارند و از همه مهمتر اینکه منظومههای داستانی، باید با حسّ و حال و هوای نمایشی خوانده شوند و بر این راستا باید از فن بیان و هنر تئاتر بهره برد. بنابراین با تلفیق همهی این هنرها در چهارچوب هر برنامه،  توضیح ضرب المثلهای فارسی، شرح واژگان دشوار، شرح شمهای از زندگیِ سرایندهی هر قصه نیز در دستور کار قرار گفت و به این صورت، برنامهای آموزنده و سرگرم کننده تولید شد. امید است چنین برنامههایی بیش از پیش در صدا و سیما تولید شود و ادبِ گرانسنگ پارسی، هر روز میهمان خانه ایرانیان باشد.

 

همانطور که عنوان کردید برخی از هنرمندان، به ویژه در تئاتر، بیش از فرهنگ غنی ایرانی، بر آثار هنرمندان سایر کشورها متمرکز می‌شوند و تمایل به بازآفرینی و خلق اثر از دل آن‌ها دارند، علت را در چه میبینید؟

قبل از هر چیز باید بگویم که در تاریخ ادبیات نمایشی دستاوردهای نویسندگان بزرگ، مختص یک کشورِ خاص نیست و به همه ملتها و کشورها تعلق دارد. در ادبیات نمایشی، شکسپیر دیگر انگلیسی نیست، جهانی است. چخوف روس نیست، متعلق به همه هنردوستان جهان است. اگر از این حیث بنگریم به صحنه بردن آثار چنین هنرمندانی فینفسه کار ناپسندی محسوب نمی‌شود.

اما نکته مهم اینجاست که چخوف، شکسپیر، ایبسن و دیگر استادان نمایشنامهنویسی جهان، همگی به فرهنگ گذشته خود توجه داشتهاند و به گونهای در آثار خود، آن‌ها را احیا کردهاند. اضافه کنم که توجه به میراث معنوی گذشتگان در تولیدات انیمیشن بسیار چشمگیرتر است. مثلاً در تمام آثار انیمیشن «هایائو میازاکی» کارگردان مشهور ژاپنی، جلوههای زیبا و عمیق از فرهنگ و سنتهای ژاپن را میتوان مشاهده کرد. بی گمان ما هم در این خصوص، باید در عرصهی تئاتر، سینما و انیمیشن سرمایهگذاری کنیم.

اگرچه گاهی علت عدم تمایل به آثار اقتباسی، وابسته به سلیقه و نگرشهای ذهنی هنرمند است (که البته باید به آن احترام گذاشت)، اما دلیل اصلیِ دوریگزیدن از آثار اقتباسیِ فاخر، نبود سرمایهگذار و حامی است.

در حال حاضر با توجه به شکل ساز و کار اقتصاد در هنرِ ایران، میزان سرمایهگذاری دولت در این امور، اهتمام ویژه میطلبد. سازمانهای فرهنگی و هنری و دستگاههای مرتبط، برای احیای دستاوردهای کهن ادبی و هنری، هم باید داوطلب سرمایهگذاری شوند و هم باید حمایت معنوی کنند، تا هنرمندی که به این عرصه پا می گذارد و خلقِ ایده میکند، زحمتش به هدر نرود.

 

و حرف آخر

آرزو دارم دامنهی تولید برنامههای مرتبط با فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی به اندازه ای گسترش یابد که عموم مردم و به ویژه کودکان و نوجوانان از این قصه ها و روایت ها بهرهمند گردند و دریابند که ما هم مردمی بودهایم و مردمی هستیم.

شایسته است بر این راستا، برنامههای متنوع دیگری هم ساخته شود و ادبیات فارسی در همهی رسانهها و در انواع هنرها، به سنگ بنای خلاقیت و ارائهی اندیشههای نو بدل گردد و از آن در تولید انیمیشن، بازی و برنامههای آموزشی نیز استفاده شود.

 

 

 

گفتگو از: علی رحیمی

 




نظرات کاربران