نگاهی به نمایشهای بخش بزرگسال جشنواره نمایش عروسکی «تهران-مبارک» – بخش دوم
اجرا و فرم مناسب در کنار محتوای خوب و تاثیرگذار
ایران تئاتر – سید رضا حسینی:در مطلب پیش رو مرور آثار حاضر در بخش بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک را ادامه میدهیم. این جشنواره از تاریخ دهم تا هفدهم اسفند ماه برگزار گردید.
در بخش نخست این مطلب که پیشتر در ایران تئاتر منتشر شد نگاهی به هفت نمایش حاضر در بخش بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک داشتیم. تمام این آثار تئاترهای صحنهای به شمار میآمدند که با ویژگیهای مرسوم نمایشهای عروسکی برای مخاطب بزرگسال ساخته شده بودند. در مطلب پیش رو به شش نمایش دیگر بخش بزرگسال میپردازیم که در جشنواره عروسکی مبارک امسال امکان تماشای آنها برای دوستداران هنر فراهم شده بود. پیش از این نیز آثار حاضر در بخشهای مختلف این رویداد هنری نظیر بخش خردسال، بخش کودک و نوجوان و بخش نمایشهای صحنهای (مرور) مورد بررسی قرار گرفته بود.
پیش از پرداختن به این نمایشها ذکر این نکته لازم است که دو نمایش «خانه برناردا آلبا» و «جنگ و صلح» به عنوان مهمان در جشنواره امسال حضور داشتند. با این حال با توجه به اینکه این دو نمایش تئاترهای صحنهای ساخته شده برای گروه سنی بزرگسال محسوب میشوند ما نیز نام آنها را در میان سایر آثار حاضر در بخش بزرگسال جا دادیم و به جای پرداختن به این دو نمایش در یک مطلب جداگانه آنها را در همین مطلب مورد بررسی قرار دادیم.
از آنجا که هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک به صورت مجازی برگزار گردید امکان تماشای آثار حاضر در این جشنواره از طریق سامانه تلویزیون تئاتر ایران و چند پلتفرم نمایشی آنلاین دیگر برای عموم تماشاچیان فراهم شده بود. با این توضیح به سراغ مرور آثار باقی مانده بخش بزرگسال این رویداد هنری میرویم.
نمایش قویتر
نمایش «قویتر» یکی از یازده اثر حاضر در بخش بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک بود و تئاتر تهران را در رویداد هنری امسال نمایندگی میکرد.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: آگوست استریندبرگ
مترجم: فرهاد ناظرزاده کرمانی
کارگردان: جواد تولمی
بازیگر: مریم قلهکی
طراحی عروسک: نسیم یاقوتی
سازندگان عروسک: مطهره قدسی زاده، ساجده باقری، ندا وفایی، عباس فرطوسی، نسیم یاقوتی
طراحی و دوخت لباس عروسک: زهرا نوری
طراح دکور و اجزای صحنه: جواد تولمی
طراح نور: میثم صفری
دستیاران نور: مجتبی گیویان، حسین اکبری
طراحی و اجرای گریم: لیلا سرنی
ساخت موسیقی و افکت: حمیدرضا نورایی
ساخت دکور عروسکی و رنگ آمیزی: فریدون نصیری نژاد
دستیار کارگردان، برنامه ریز و مدیر صحنه: مهدیه مشایخی
ضبط موسیقی و صدابردار: امیر خوارزمی
خلاصه نمایش
دو زن در یک کافه در مورد مسائل گوناگون با یکدیگر صحبت میکنند. این صحبت در پارهای اوقات رنگ و بوی جر و بحث به خود میگیرد و بخش عمده آن حول و حوش حواشی موجود پیرامون یک مرد است. البته این بحث یک طرفه است؛ چرا که یکی از آنها چیزی نمیگوید و تمام سخنان را دیگری بر زبان میآورد. زن ساکت آملیا نام دارد و از سوی زن دیگر متهم به خیانت میشود. زن سخنگو دوست ندارد از همسرش باب جدا شود و آملیا (زنی که همراه با باب به او خیانت میکند) را به رقابت فرا میخواند؛ چرا که اعتقاد دارد از او قویتر است.
نگاهی به این نمایش
نمایش «قویتر» بر اساس نمایشنامهای به همین نام نوشته نمایشنامه نویس سوئدی «یوهان آگوست استریندبرگ» ساخته شده است. در این نمایشنامه شاهد حضور دو شخصیت زن به نامهای خانم فلانی و خانم بهمانی (آملیا) هستیم که یکی از آنها (آملیا) در طول نمایش ساکت است و تنها به سخنان طرف مقابل واکنش نشان میدهد؛ واکنشهایی نظیر خندیدن یا انداختن نگاههای معنیدار که نیازی به ادای دیالوگ ندارد. بر این اساس میتوان قویتر را یک نمایش مونولوگ نامید.
در نمایش عروسکی قویتر تغییراتی در این قاعده ایجاد شده است. در این نمایش چهار شخصیت حضور دارند که یکی از آنها بازیگر زنده و بقیه عروسک هستند. این شخصیتها به نوبت نقش خانم فلانی و خانم بهمانی را ایفا میکنند و گاه تمام آنها روی صحنه حضور دارند. البته در بخش عمدهای از نمایش ایفای نقش خانم بهمانی یا همان آملیا بر عهده بازیگر زنده است؛ چرا که او بهتر میتواند به صحبتهای طرف مقابل واکنش نشان دهد. صدای تمام عروسکها نیز صدای او است.
اتخاذ این شیوه فضای حاکم بر این اثر را بیش از پیش به سمت یک فضای سورئال برده است. بینندهای که پیش از تماشای این نمایش عروسکی نمایشنامه آن را نخوانده باشد و اجراهای غیر عروسکی آن را نیز ندیده باشد شاید در هنگام تماشای این اثر دچار چالش شود و از ابتدا تا انتها به دنبال یافتن آملیا در میان این چهار زن بگردد. این موضوع نشان از آن دارد که طراحان این نمایش عروسکی توانستهاند اجرای جالبی را از نمایشنامه قویتر ارائه دهند.
طراحی صحنه نمایش قویتر در عین ساده بودن خوب است و کاملا با فرم اجرای این اثر همخوانی دارد. نورپردازی در خدمت فرم قرار گرفته و از وجود آن برای روایت ماجرا استفاده مفیدی شده است؛ گاه یکی از عروسکها در تاریکی فرو میرود و دیگری در میان نور بحث را ادامه میدهد. این عروسکها کم و بیش شبیه به هم طراحی شدهاند و تنها تفاوتشان در لباسی است که بر تن دارند؛ هم عروسکها و هم لباس آنها طراحی مناسبی دارد و مخاطب میتواند آنها را به عنوان بخشی از نمایش بپذیرد.
نمایشنامه قویتر در اواخر قرن نوزدهم میلادی نوشته شده است و موضوعات و مفاهیم مطرح شده در آن در ابتدای قرن بیست و یکم اندکی قدیمی جلوه میکند. این روزها دیگر رقابت دو زن بر سر تصاحب یک مرد ناسپاس، قدرنشناس و بیوفا معنی و مفهوم چندانی ندارد. با این حال چنین مفاهیمی در جامعه ما همچنان مصداق دارد و با نگاهی به دور و بر خود میتوانیم نمونههای عینی آن را مشاهده کنیم. این مفاهیم حتی با مثل معروف «رفتن به خانه شوهر با لباس سفید و خارج شدن از آن با کفن سفید» نیز ارتباط مییابد. بر همین اساس شاید نتوان این مفاهیم و موضوعات را از بیخ و بن تاریخ مصرف گذشته قلمداد کرد.
به هر حال میتوان صحبت در مورد نمایش قویتر را این گونه به پایان رساند که این تئاتر عروسکی از فرم و اجرای مناسبی بهره میبرد و تماشای آن برای کسانی که دنبال نمایشهای داستان محور نیستند جالب و سرگرم کننده خواهد بود.
نمایش سعدی، کلمب و فتح جزیره
نمایش «سعدی، کلمب و فتح جزیره» نماینده کیش در بخش بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک بود.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: عقیل زمانی
کارگردان: مهتاب تبریزی
بازیگر: عقیل زمانی
عروسک گردانان: راضیه کزازی، گلسا رفیعی، آریا صادقی، عسل چرمچی، ارشیا صادقی، سایه چرمچی، سایه سرائیان، مریم محمدی
صداپیشگان: وحید جعفری، علی امینی فر، عسل چرمچی، آریا صادقی، مهدی نوری، علیرضا مقدسی
ترانه سرا و آهنگساز: امیرحسین انصافی
طراحان عروسک و دکور: مهتاب تبریزی، سپیده مطلب زاده
ساخت عروسک و دکور: مهتاب تبریزی
ساخت دکور: داوود قراگوزلو
نور، صدا و تصویر: میلاد پور شریعت، میثم گودرزی، سیامک سلطانی
میکس و ویرایش صدا: آریا صادقی
نوازنده: بهنوش کاظمی
ضبط و سرپرستی صداپیشگان: علی فریدونی
خلاصه نمایش
نویسنده جوانی مسئولیت نوشتن یک داستان سفارشی از جزیره کیش را بر عهده گرفته است اما نمیداند باید از چه چیز این جزیره در داستان خود استفاده کند. او پس از مقداری کلنجار با خود تصمیم میگیرد بخوابد و فکر کردن به داستان و نوشتن آن را روز بعد ادامه دهد. او در خواب سعدی و کریستف کلمب را میبیند که هر کدام به دلیلی راهی کیش شدهاند. این دو شخصیت مشهور در کیش عاشق دختری از اهالی جزیره میشوند که فرزند یک بازرگان ثروتمند است. در ادامه نویسنده از خواب بیدار میشود اما سعدی و کریستف کلمب و دستیاران آنها همچنان در اتاق او حضور دارند. او با آنها همکلام میشود و حین گفتگوهایی که در میگیرد سعدی و کلمب پی به این موضوع میبرند که هر دو عاشق یک دختر شدهاند؛ این موضوع موجب ایجاد اختلاف و جر و بحث میان آنها میشود. اما دختر جوان به اختلاف خاتمه میدهد و اعتراف میکند که فرد دیگری را دوست دارد. خیلی زود مشخص میشود که آن فرد همان نویسنده جوان است. هنگامی که نویسنده از این موضوع با خبر میشود میخوابد تا بتواند در رویای خود نزد دختر برود. در ابتدا پدر ثروتمند دختر با این وصلت مخالف است چون جوان نویسنده از مال دنیا بیبهره است و در آسمان حتی یک ستاره هم ندارد. با این حال هنگامی که بازرگان میفهمد اختیار تمام اتفاقاتی که در داستان آنها رخ میدهد در دستان نویسنده جوان است او را به دامادی میپذیرد. نویسنده برای آنکه نظر مثبت بازرگان را جلب نماید کاری میکند که کشتی کلمب به گل بنشیند و او نتواند همراه با سعدی از جزیره کیش خارج شود. چشم بازرگان کشتی کلمب را گرفته است و قصد دارد آن را از آن خود کند. نویسنده جوان با اینکه در بیداری به جایی نرسیده اما در خواب خوشبخت و سعادتمند میشود.
نگاهی به این نمایش
نمایش «سعدی، کلمب و فتح جزیره» تلفیقی از نمایش عروسکی و اجرای زنده به شمار میرود که البته سهم حضور و هنرنمایی عروسکها در این نمایش بیشتر است. در این نمایش تنها یک بازیگر حضور دارد و سایر شخصیتها عروسک هستند. در واقع تمام کسانی که در رویاهای شخصیت نویسنده حضور دارند عروسک هستند؛ البته خود او هم در انتها برای رسیدن به دختر بازرگان به عروسک تبدیل میشود و تعامل او با دیگر عروسکها و حتی نسخه غیر عروسکی خودش صحنههای جالبی را به وجود میآورد.
اندازه عروسکهای این نمایش مناسب است و حتی در نمای باز دوربین نیز میتوان آنها را مشاهده کرد و تشخیص داد. جزئیات به کار رفته در این عروسکها نیز کافی به نظر میرسد و بیننده میتواند با آنها ارتباط برقرار کند. گذشته از این موضوع لباسهای طراحی شده برای آنها نیز رنگارنگ و پر جزئیات است و به دل مینشیند. با این اوصاف میتوان طراحی عروسک در این نمایش عروسکی را یکی از نقاط قوت آن برشمرد. صداپیشگان نمایش نیز وظیفه خود را به خوبی انجام دادهاند و تصویر و صدای عروسکها با یکدیگر همخوانی دارد.
هدف اصلی طراحان نمایش «سعدی، کلمب و فتح جزیره» سرگرم کردن تماشاچیان و خنداندن آنها است؛ هدفی که میتوان گفت به آن دست یافتهاند. در این نمایش لحظات مفرح فراوانی وجود دارد و تعداد صحنههایی که قادر به نشاندن لبخند بر لبان تماشاچی هستند کم نیست. البته در خلق این صحنهها بیش از نوآوری از فرمولهای رایج و امتحان پس داده استفاده شده است که رقص و آواز یکی از آنها است.
وظیفه اجرای بخش مهمی از شوخیهای این نمایش بر عهده شخصیت مبارک قرار دارد. او که در این نمایش وردست سعدی است و شمسا نامیده میشود برای این کار از همان الگوی آشنای اجداد خود در نمایشهای روحوضی پیروی میکند؛ به این معنی که گاه سر به سر دیگران میگذارد، با آنها یکه به دو میکند، به شکل ظریفی دستشان میاندازد، در میان شوخی و خنده صفات بدشان را برجسته میسازد و به آنها توهین میکند و مسلسلوار کلمات مختلف را اشتباه بر زبان میآورد. البته در این نمایش علاوه بر شوخیهای کلامی از کمدی موقعیت نیز به خوبی استفاده شده است.
حضور درخشان مبارک روی صحنه به معنی بیهوده بودن حضور سایر شخصیتها در داستان نیست. حتی شخصیتهای فرعی نظیر بازرگان ثروتمند نیز گوشهای از کار را به دست گرفتهاند و برای خنداندن بیننده تلاش میکنند؛ او تکیه کلامی دارد که در طول نمایش استفاده خوبی از آن میکند و در موقعیتهای مناسب با تکرار این تکیه کلام لحظات کمدی خلق مینماید. در این میان تنها آلکس پیشکار کریستف کلمب است که حضورش در برخی صحنهها اضافه به نظر میرسد. البته او نیز در پایان نمایش با شعرخوانی و انجام حرکات موزون کم کاری خود را جبران میکند.
در مجموع میتوان این نمایش را اثری لقب داد که ریتم مناسبی دارد، خسته کننده نمیشود و توانسته است به هدف اصلی خود یعنی خنداندن بیننده دست یابد. نمایش سعدی، کلمب و فتح جزیره همچنین موفق شده داستانی که روایت کرده است را به شکل آبرومندی به پایان برساند و در انتها ماجراهای تعریف شده در طول نمایش را به خوبی جمع و جور کند.
نمایش هایکوی پاروزن یکدست
نمایش «هایکوی پاروزن یکدست» از سوی تهران در بخش نمایشهای صحنهای گروه سنی بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک حضور داشت.
عوامل تولید نمایش
نویسنده و کارگردان: ماندانا عبقری
عروسک گردانان: علیرضا دهقانی، ماندانا عبقری، مارال عبدالحسین پور، زهرا سماواتی
طراح عروسک: ستاره خرم زاده
طراح صحنه: علیرضا دهقانی
طراح لباس: رکسانه عبقری
طراح نور: محمدرضا شاملو فرد
میکس و مسترینگ صدا و موسیقی: دانیال استاد عبدالحمید
مدیر صحنه: سبا کریمیان
منشی صحنه و هماهنگی: یاسر محمدی
خلاصه نمایش
در تاریخ ۹ اوت سال ۱۹۴۵ میلادی انفجار بمب اتم موجب ایجاد سونامی در ژاپن و به زیر آب رفتن جزیره هاناکیتا کوجیما میشود. پسر دوازده سالهای به نام ماسافومی ناگاساکی در اثر این حادثه سر از جزیرهای ناشناخته در میآورد. در این جزیره نشانی از حضور انسان به چشم نمی خورد و تنها حیوانات در آن زندگی میکنند. ماسافومی خیلی زود با یک درنا آشنا میشود و او را قاقا مینامد. درنا برای او غذا و لوازمی برای ساخت سرپناه میآورد و ماسافومی اندک اندک با او دوست میشود. پسر نوجوان در خلوت جزیره فرصتی برای خلوت با خود مییابد و پس از مرور گذشته به برخی از اشتباهاتی که مرتکب شده است پی میبرد. در پایان روز دوم گرگها به ساحل حمله میکنند و ماسافومی ناچار میشود از درخت بالا رود و شب را بر فراز آن به صبح برساند. با فرا رسیدن صبح سر و کله پدر ماسافوکی پیدا میشود و او را با قایق خود از جزیره خارج میکند. پسر نوجوان هنگام خداحافظی با قاقا در مییابد که این درنا نتیجه دعاهای خواهرش بوده و به آنجا آمده است تا او را از خطر حفظ کند. او چند سال بعد هنگامی که دیگر یک مرد جوان محسوب میشود به همان جزیره که نام آن را دنیا گذاشته است باز میگردد تا در کنار قاقا و سایر جانوران در صلح و صفا زندگی کند.
نگاهی به این نمایش
داستان نمایش «هایکوی پاروزن یکدست» در نهم اوت سال ۱۹۴۵ رخ میدهد؛ یعنی در دوران جنگ جهانی دوم و همان روزی که بمب اتم در شهر ناگاساکی ژاپن منفجر شد. نام خانوادگی قهرمان داستان یعنی پسر نوجوان نیز ناگاساکی است. این نمایش را میتوان یک اثر ضد جنگ نامید و اشاره به نقاط تاریک و فرساینده و خانمان سوز جنگ در بخشهای مختلف آن به چشم میخورد. پدر ماسافومی دست خود را در جنگ از دست داده است و به ناچار با یک دست قایق را هدایت میکند. در بخشی از داستان ماسافومی و خواهر کوچکترش کایتو به یک سرباز آمریکایی زخمی کمک میکنند و غذایشان را به او میدهند. در واقع آنها به سربازی که او را مسبب قطع شدن دست پدرشان میدانند نیکی میکنند و صلح را به جنگ ترجیح میدهند. تاکید به نیکی در قامت خواهر ماسافومی تجلی یافته است و در این نمایش بدون اشاره مستقیم فراوان به آن توصیه میشود. پسر نوجوان نیز نماینده لغزش است و اندک اندک با یافتن حقیقت و شناخت خود به سمت نیکی و صلح متمایل می شود. در واقع خواهر ماسافومی دقیقا نقطه مقابل او است و پسر جوان حضور درنا در جزیره را پیامد دعاها و کارهای نیک خواهرش میداند.
ماسافومی هنگام تنهایی در جزیره و تعریف کردن خاطراتش برای قاقا در مییابد که پسر سر به راهی نبوده و خطاهای زیادی داشته است. او به پدر معلولش در تعمیر سقف اتاق خود کمک نکرده و همراه با خانواده برای دعا به معبد نرفته است. یکی دیگر از خطاهای پسر نوجوان تقلب در مسابقه مدرسه و ضایع کردن حق همکلاسی مهاجرش بوده است. همکلاسی او در اثر جنگ از چین به ژاپن مهاجرت کرده است و ماسافومی و دوستانش در مدرسه رفتار خوبی با او نداشتهاند. پسر نوجوان حتی حیوانات را نیز آزار میداده و پرندگان را اسیر میکرده است. او در جزیره دگرگون میشود، به بلوغ فکری و رفتاری میرسد و به خودسازی و تغییر تفکر و جهانبینی میپردازد.
در نمایش هایکوی پاروزن یکدست به مفاهیم انساندوستانه فراوانی اشاره میشود و از صلح، دوستی، مهربانی و نیکی به انسانها و جانوران تجلیل به عمل میآید. از همین رو میتوان این نمایش را اثری آموزنده برای کودکان توصیف کرد. در واقع اگرچه این تئاتر عروسکی در بخش بزرگسالان جشنواره عروسکی مبارک حضور دارد اما تماشای آن برای نوجوانان و کودکان همسن و سال ماسافومی نیز مفید است.
عروسکهای در این نمایش با تکنیک موسوم به تاپ تیبل هدایت میشوند و طراحی آنها قابل قبول است. البته در بخشهای مربوط به یادآوری خاطرات ماسافومی نوع روایت تغییر میکند و شاهد تعریف داستان در قالب نمایش سایه هستیم. اجرای هر دو بخش به خصوص بخش نمایش سایه روان و شسته رفته انجام گرفته است. نورپردازی در این نمایش بیش از هر چیز در چرخه روز و شب نمود مییابد و از تاریک و روشن کردن صحنه برای نشان دادن ساعات مختلف شبانه روز استفاده شده است. با این اوصاف میتوان عملکرد طراحان این نمایش در بحث فرم و اجرا را مثبت ارزیابی کرد.
در نمایش هایکوی پاروزن یکدست نمادها نقش مهمی دارند. درنا نماد آرزو است و جزیره نمادی از یک دنیای اتوپیایی که در آن انسان و حیوان با صلح و صفا در کنار یکدیگر زندگی میکنند و کسی به دیگری آسیب نمیرساند. از همین رو است که ماسافومی نام جزیره را دنیا میگذارد. اکثر این نمادها از فرهنگ ژاپن اتخاذ شدهاند اما برای بیننده ایرانی کاملا آشنا به نظر میرسند و بیگانه یا گنگ و نامفهوم جلوه نمیکنند.
در پایان بد نیست به این نکته نیز اشاره شود که حدود چهار سال قبل اخباری مبنی بر ناپدید شدن و به زیر آب رفتن جزیره «اسامبه هاناکیتا کوجیما» یعنی همان جزیرهای که در این نمایش به نام آن اشاره شده است منتشر شد. این جزیره در سال ۱۹۸۷ میلادی کشف شده بود. با این اوصاف باید افتخار کشف این جزیره را به نام ماسافوکی و خانوادهاش ثبت کرد؛ چون بر اساس روایت این نمایش آنها حدود نیم قرن پیش از کشف این جزیره توسط ژاپنیها در آن زندگی میکردند! در مجموع میتوان گفت نمایش هایکوی پاروزن یکدست اثری شکل گرفته از مفاهیم انسانی است که تماشای آن برای تمام گروههای سنی مفید خواهد بود.
نمایش هملت
نمایش «هملت» اثری است که از دشتستان در هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک حضور داشت و در بخش بزرگسال این رویداد هنری حاضر شده بود.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: ویلیام شکسپیر
کارگردان و طراح صحنه: قاسم تنگسیرنژاد
مجری طرح: رضا کلانتری
عروسک گردانان: حسن نظامات، مهسا رهسپار، محمد جاوید، احسان موسوی، امین قجر
صداپیشگان: مهسا رهسپار، احسان موسوی
ساخت عروسک: ابوالقاسم طحانیان
موسیقی: پرستو فریدی
سازندگان دکور: حسن گتویی، امید توانا، محمد عسکرپور
ویدیو: حمید علیزاده
خلاصه نمایش
هملت شاهزاده جوان دانمارک به محض با خبر شدن از مرگ پدرش به کاخ پادشاهی میرود و در کمال تعجب میبیند که عمویش کلادیوس بر تخت پادشاهی نشسته و با مادرش گرترود ازدواج کرده است. او توسط دوست صمیمی خود هوراشیو باخبر میشود که شبها روح پدرش بر فراز کاخ پرواز میکند. هملت شبانه به ملاقات روح پدر میرود و از زبان او میشنود که کلادیوس با چکاندن زهر در گوش برادر خود یعنی پدر هملت او را به قتل رسانده است تا خودش پادشاه دانمارک شود. هملت که از شنیدن این حقیقت تلخ سخت بر آشفته است تئاتری را ترتیب میبیند که موضوع و داستان آن گفتههای پدرش یعنی کشته شدن یک پادشاه توسط برادرش به کمک زهر است. عموی هملت با مشاهده این تئاتر منقلب میشود و با تعجیل و هراس محل نمایش را ترک میکند. هملت که دیگر از گفتههای روح پدر اطمینان حاصل کرده به توصیه او در پی انتقام بر میآید. کلادیوس به دلیل مشکوک شدن به هملت پدر افلیا یعنی پولونیوس را مامور جاسوسی از شاهزاده جوان میکند. افلیا دختر مورد علاقه هملت است و خبری از این توطئهها ندارد. شبی که پولونیوس پشت پرده اتاق مادر هملت پنهان شده است تا به سخنان او با فرزندش گوش دهد توسط هملت به قتل میرسد. افلیا به دلیل این اتفاق خودکشی میکند و برادرش لایرتیس عزم خود را برای انتقام از هملت جزم مینماید. کلادیوس تلاش میکند هملت را با زهر مسموم کند اما همسر او گرترود به اشتباه جام زهر را مینوشد و به جای پسرش به کام مرگ میرود. هملت و لایرتیس نیز یکدیگر را با اسلحه از پا در میآورند. البته هملت پیش از آنکه بمیرد عموی خود را با شلیک گلولهای به قتل میرساند.
نگاهی به این نمایش
نمایش «هملت» یک تئاتر عروسکی است که عروسکها یا بهتر است بگوییم شخصیتهای حاضر در آن توسط کاغذ ساخته شدهاند. عروسکهای کاغذی این نمایش با آنکه بسیار سادهاند و حتی چهره نیز ندارند شکل و شمایل جالبی دارند و سبک طراحی آنها کاملا با تصاویر پس زمینه همخوان و هماهنگ است.
طراحان این نمایش برای ایجاد تنوع در کار خود دست به ابتکاراتی زدهاند و تغییراتی در تراژدی هملت ایجاد کردهاند. هملت، افلیا، لایرتیس و هوراشیو در این نمایش تعدادی نوجوان خام به تصویر کشیده شدهاند و سن و سالشان از شخصیتهای نسخه اصلی هملت کمتر است. زمان حوادث داستان نیز به عصر ویکتوریایی منتقل شده و بر اساس فرهنگ و سبک زندگی مردم آن زمان تغییراتی در پوشش و رفتار شخصیتها ایجاد شده است. به عنوان مثال هوراشیو مدام سوار بر دوچرخه است و روح پدر هملت نیز با هواپیمای ملخدار به ملاقات او میآید. اگرچه هواپیما سالها پس از عصر ویکتوریا اختراع شد، اما این موضوع برای بیننده اهمیتی ندارد و تغییرات یاد شده در نظر کسانی که به تراژدی هملت آشنا هستند جالب جلوه میکند.
تغییرات مذکور نوع رخ دادن برخی از اتفاقات داستان را نیز اندکی دگرگون کرده است. به عنوان مثال هملت و لایرتیس به جای شمشیر با سلاح گرم به جنگ یکدیگر میروند. این تغییرات بیننده آشنا با تراژدی هملت را به دنبال کردن ماجرا تشویق میکند. در واقع او کنجکاو میشود که بداند طراحان این نمایش در ادامه چه غافلگیریهای دیگری را برای او در نظر گرفتهاند. این تغییرات همچنین نوعی لایه طنز به این نمایش افزوده است که از ابتدا تا انتها بیتغییر باقی میماند. در واقع تماشاچیان این نمایش شاهد ملاقات با نسخهای غیر جدی از تراژدی هملت هستند.
با این حال میتوان گفت که مواجه شدن با چنین تغییراتی در نیمه نخست این نمایش جالبتر و سرگرم کنندهتر از نیمه دوم آن است. در ابتدای داستان انتظار بیننده با مشاهده این تغییرات بالا میرود و برای مواجه شدن با غافلگیریهای بیشتر و حتی ایجاد تغییر در سرنوشت شخصیتهای داستان اشتیاق پیدا میکند. اما این اتفاق رخ نمیدهد و داستان تراژدی هملت دقیقا مطابق با نسخه اصلی پیش میرود و همان گونه به پایان میرسد. البته این موضوع تنها در مورد کسانی صدق میکند که با داستان هملت آشنایی دارند. افرادی که پیش از این چیزی از تراژدی هملت نشنیدهاند احتمالا نیمه دوم این نمایش را درست مانند نیمه نخست آن جذاب مییابند.
البته نمایش خیز کوچکی برای ایجاد تغییرات بنیادین در شخصیتها بر داشته است. به عنوان مثال افلیا بسیار احمقتر و حرف گوش کنتر از نمونه اصلی به تصویر کشیده شده است و در سخن گفتن نیز لکنت دارد. با این حال این خیز به یک جهش بلند برای ایجاد تغییرات عمده در داستان یا هجو کامل تراژدی هملت منجر نمیشود و در حد ارائه یک کاریکاتور مختصر از شخصیت افلیا باقی میماند.
کسانی که پیش از این با تراژدی مشهور ویلیام شکسپیر آشنایی نداشتند میتوانند پس از مشاهده نمایش عروسکی هملت با این اثر ماندگار آشنا شوند. در این نمایش تغییر بزرگی در داستان ایجاد نشده است و آغاز و فرجام کار و سیر حوادث مابین آنها با اثر جاودانه شکسپیر انطباق کامل دارد. این نمایش عروسکی نظر مثبت افراد آشنا با هملت را نیز جلب میکند؛ چرا که با مشاهده آن میتوانند شاهد وجود تغییراتی در ظاهر و رفتار شخصیتها و محیط پیرامون آنها باشند.
نمایش خانه برناردا آلبا
نمایش عروسکی «خانه برناردا آلبا» یک تئاتر صحنهای محسوب میشود که برای گروه سنی بزرگسال ساخته شده است. این نمایش از جانب تهران به عنوان مهمان در هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک حاضر شده بود.
عوامل تولید نمایش
نویسنده: فدریکو گارسیا لورکا
کارگردان: زهرا صبری
بازیگران: مهدی شاه پیری، ندا هنگامی، رکسانا بهرام
طراح صحنه: رضا مهدی زاده
طراح عروسک: زهرا صبری
طراحی و ساخت عروسک: فاطمه عباسی
ساخت عروسک و طراحی و دوخت لباس: مهرنوش بلمه
سرپرست ساخت دکور: محمد پناهی
طراح نور: علی کوزه گر
طراحی فضا: زهرا صبری
ساخت دکور: علیرضا پناهی، رسول نبیئی
دستیاران طراح نور: امیر حسین سیر، رضا رضایی
دستیاران طراح صحنه: سعید معروف پور، سهیل مرادی
ساخت افکت: حداد حیدری
انتخاب افکت: فرشاد آذرنیا
مدیر صحنه: علی ذاکری
خلاصه نمایش
زن جا افتادهای به نام برناردا که مادر پنج دختر است همسر دوم خود را از دست میدهد و اعلام میکند که اعضای خانواده باید برای او هشت سال عزاداری کنند. او یک زن سنتی مستبد است که به دلیل طبقه اجتماعی خود نظر مثبتی به مردم عادی روستا ندارد و با نگاه تحقیرآمیز به آنها مینگرد. این استبداد علاوه بر خدمتکاران و اطرافیان برناردا و برخی از مردم روستا گریبان دختران او را هم گرفته است؛ آنها با وجود آنکه همگی از سن ازدواج عبور کردهاند و انسانهای بالغی محسوب میشوند اجازه مراوده با اهالی روستا را ندارند و به شدت توسط مادر کنترل میشوند. پس از آمدن خواستگار برای بزرگترین دختر خانواده یعنی آنگوستیاس که در آستانه چهل سالگی قرار دارد تنشهایی در خانه آغاز میشود. خواهران او معتقدند که مرد جوان چشم به ثروت آنگوستیاس دارد. او از همسر نخست برناردا است و ملک و املاک قابل توجهی از پدر به ارث برده است. دختران خانواده در خفا به نامزد خواهرشان میاندیشند اما هیچ کدام از آنها برای خیانت به آنگوستیاس اقدام جدی انجام نمیدهد؛ البته به جز آدلا دختر کوچک برناردا که بیست سال دارد و پنهانی به خواهرش خیانت میکند. یکی دیگر از خواهران او به نام مارتیریو پس از کشف این موضوع آن را فاش میکند. برناردا که سخت به قید و بندهای اخلاقی اهمیت میدهد با آگاهی از این موضوع بسیار خشمگین میشود و با اسلحه به کمین مرد خیانتکار مینشیند؛ اما تیر او خطا میرود و جوان جفاکار میگریزد. برناردا و دخترانش پس از بازگشت به خانه در مییابند که آدلا خودش را حلقآویز کرده است. برناردا به دختران و خدمتکاران خود دستور میدهد که این موضوع باید بین خودشان بماند و کسی نباید از اتفاقات خانه حرفی به دیگران بزند. او حتی پس از مرگ دختر خود نیز تنها به فکر حفظ آبرو و مصون ماندن از حرف مردم است.
نگاهی به این نمایش
نمایش عروسکی «خانه برناردا آلبا» پس از گذشت ده سال بار دیگر با همان گروه بازیگران در جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک اجرا شد و دوستداران تئاتر توانستند از تماشای مجدد آن لذت ببرند. این نمایش علاوه بر بهرهمندی از یک نمایشنامه قدرتمند، که جزو آثار مشهور فدریکو گارسیا لورکا به شمار میرود، از اجرای محکم و قدرتمندی برخوردار است و نظر مثبت علاقهمندان آثار نمایشی را به خود جلب میکند.
در این نمایش سه بازیگر با نقاب و لباسهای متحدالشکل نقشآفرینی میکنند و تعدادی عروسک که آنها نیز همگی نقاب بر چهره دارند اما لباسهای متفاوتی پوشیدهاند کار بازیگران را تکمیل مینمایند. این شخصیتها به فراخور هر صحنه نقش برناردا و دختران و خدمتکاران او را بازی میکنند و گاه جایشان با یکدیگر عوض میشود. در واقع هیچ کدام از شخصیتهای نمایش بازیگر ثابتی ندارند و در هر پرده یکی از افراد یا عروسکهای حاضر روی صحنه نقش آنها را بازی میکند. البته ایفای نقش برناردا همواره بر عهده یکی از سه بازیگر اصلی است.
این شیوه خاص اجرا که بانورپردازی و نوع چینش هر صحنه تکمیل میشود رنگ و جلوههای سورئال به فضای صحنه و فرم نمایش بخشیده است. این در حالی است که موضوع و داستان این اثر کاملا رئال است و همین تضاد تماشای نمایش خانه برناردا آلبا را برای بیننده جذاب و لذتبخش میسازد. در نمایش خانه برناردا آلبا نقطه ضعف چندانی را نمیتوان مشاهده کرد و اجزای مختلف این اثر در هماهنگی خوشایندی با یکدیگر قرار دارند.
نمایش جنگ و صلح
نمایش «جنگ و صلح» به عنوان یک نمایش صحنهای که برای مخاطب بزرگسال ساخته شده است از جانب یزد در هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک حضور داشت. این نمایش یکی دیگر از آثار مهمان در جشنواره امسال بود.
عوامل تولید نمایش
نویسنده، طراح و کارگردان: میثم یوسفی
شاعر: محمد شباهنگ
سرپرست گروه و مجری طرح: سید امیر زکی پور
طراح و سازنده ماسک و تن پوش: علی پاکدست، مریم اقبالی
طراح و سازنده عروسک بخش سایه: نیلوفر عبدالعلیان
بازیگران و عروسک گردانان: زهرا وحیدی فر، نیایش نیکوکاران، سید مسعود موسوی، احسان رحمانی، مجتبی لاله زاری، سعید خبیری، نیلوفر عبدالعلیان، هومن قاسم خانی، هانیه مهر افزون، جواد توکلی، طاها دهقان، فرهاد زارع، کتایون محمدی
آهنگساز: فرید نوایی
نوازندگان: یاسر بیات، عرفان خزایی
طراح نور: مسلم زارع
گروه کارگردانی: محمد شباهنگ، سینا ارس خان، کتایون محمدی
منشی صحنه: الهام السادات حسینی
دستیاران طراح صحنه: مریم غلامرضایی، سجاد جنتی
کارگردان تلویزیونی و تدوینگر: جواد دهقان
خلاصه نمایش
چنگ و کمانچه به یکدیگر دلبستهاند اما پدر چنگ یعنی ویولن آقای کمانچه را از جنس خود نمیداند و با پیوند دخترش و او مخالفت میکند. دو دلداده جوان که راهی برای وصال نمیبینند در راه عشق فنا میشوند. با این حال مترونوم وارد ماجرا میشود و تلاش برای باز گرداندن آنها به زندگی را آغاز میکند. سازهای مختلف فارغ از جنس و خاستگاهی که دارند باید هماهنگ با یکدیگر نغمه عشق سر دهند تا دو ساز ناکوک را به زندگی باز گردانند. آنها این کار را به خوبی انجام میدهند و پیوند دو دلداده جوان را جشن میگیرند.
نگاهی به این نمایش
نمایش «جنگ و صلح» یک نمایش عروسکی موزیکال است که بخش عمده آن در قالب موسیقی و حرکات موزون هماهنگ با آن انجام میشود. داستان این نمایش تقابل سازهای کلاسیک غیر ایرانی با سازهای سنتی ایرانی را به تصویر میکشد. در این سمت میدان آقای ویولن و آقای ترومپت قرار دارند و در سمت دیگر میدان خانم تار و آقای تنبک موضع گرفتهاند. با این حال دختر آقای ویولن یعنی خانم چنگ دل در گرو آقای کمانچه دارد و این دو ساز جوان معادله دیگران را به هم زدهاند.
داستان این نمایش توسط آقای مترونوم روایت میشود و به جز او هیچ کدام از شخصیتها سخن نمیگویند. البته آقای ویولن دیالوگ بسیار کوتاهی در اواسط نمایش دارد که از چند کلمه فراتر نمیرود. مترونوم داستان دلدادگی چنگ و کمانچه را با شعر و آواز روایت میکند و سایر شخصیتها نیز هنرنمایی او را با حرکات موزون خود، که با موسیقی همراه است، تکمیل مینمایند. در این اثر هماهنگی خوبی میان موسیقی و حرکت وجود دارد و قطعات انتخاب شده نیز تاثیرگذار هستند.
در بخشی از نمایش از تاباندن ویدئو روی پرده پشت سر بازیگران استفاده شده است. در این بخش چنگ و کمانچه به سرنوشت رومئو و ژولیت دچار شدهاند و مترونوم با استفاده از ویدئو علائم حیات و کوک بودن آنها را بررسی میکند. اینجا نقطه فرود داستان است و پیش و پس از آن نیز نقاط فراز خوبی را در ماجرا شاهد هستیم.
عروسکهای نمایش جنگ و صلح که در واقع تن پوش و ماسک هستند طراحی جالبی دارند و سر و بدن بازیگران را پوشاندهاند. طراحی صحنه نیز مانند طراحی عروسک قابل توجه مینماید و در صحنههای مختلف از بازی با نور استفاده مناسبی برای روایت ماجرا صورت گرفته است. تنها ایرادی که میتوان به نمایش جنگ و صلح گرفت نبود تنوع در حرکات بازیگران است که در شخصیت چنگ و سایرین مشهود به نظر میرسد. اگرچه انجام حرکات ظریف و چالاک با عروسکهایی که سر و بدن بازیگران را پوشانده کار راحتی نیست اما تنوع حرکات فرم بازیگران میتوانست اندکی بالاتر باشد و از این حالت چرخه مانند خارج شود. به عنوان جمع بندی میتوان نمایش جنگ و صلح را یک تئاتر موزیکال دلنشین لقب داد که صحنههای زیبا و تاثیرگذاری برای ارائه به مخاطب دارد.
عملکرد قانع کننده بخش بزرگسال در جشنواره مبارک
آثار حاضر در بخش بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی مبارک از تنوع قابل قبولی برخوردار بودند و طیف قابل توجهی از سلایق و علایق را پوشش میدادند. اکثر این آثار اجرای قابل توجهی را به نمایش گذاشتند و برخی از آنها در فرم و اجرا بسیار قدرتمند ظاهر شدند. از نظر محتوا، موضوع و داستان نیز در تعدادی از این آثار (نمایشهای غیر اقتباسی) ایدههای خوبی مشاهده شد که در برخی موارد به بار نشسته بود. در مجموع میتوان کیفیت بخش بزرگسال هجدهمین جشنواره نمایش عروسکی مبارک را با توجه به امکانات موجود، وضعیت اقتصادی هنرمندان تئاتر و شرایط تحمیلی ناشی از شیوع ویروس کرونا مثبت ارزیابی کرد.