در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش «داماهی» شرکت‌کننده در دومین جشنواره تئاتر منولوگ «افرا»

ماهی افتاده بر خاک

ایران تئاتر-شهرام خرازی‌ها*: نمایش «داماهی» از هرمزگان در ششمین روز از جشنواره «افرا» که به نمایش‌های تک نفره(منولوگ) اختصاص دارد، بر صحنه تماشاخانه نوفل لوشاتو رفت و توانست به واسطه حال و هوای بومی و متفاوتش با دیگر نمایش‌های این جشنواره که داستان‌شان عمدتا در فضا‌های شهری و مدرن می‌گذرد، توجه علاقه‌مندان تئاتر را به خود جلب کند.

راوی نمایش «داماهی» زنی است ساحل نشین که رنج‌های بسیاری را متحمل شده است. فاطمه شهبازی، کارگردان و تنها بازیگر نمایش، زندگی این زن را صرفا با کلام پیش نمی‌برد و از همان صحنه افتتاحیه نمایش، بنا را بر تلفیق کلام و اکت(حرکت) می‌گذارد. زن ساحل نشین هر جا که داستان نمایش اقتضا می‌کند، کلام را حذف کرده و با اتکا بر حرکات موزون و اکت‌های نمادین روایت را پیش می‌برد. شهبازی چه با کلام و چه در حرکت، راوی موفقی است. او از آغاز تا انتها حتی یک بار هم تپق نمی‌زند و قصه را بسیار روان و ملموس تعریف و تصویر می‌کند. «کلام» در این نمایش بر دیگر عناصر نمایش غلبه واضح ندارد؛ هم‌وزنی «کلام» و «حرکت»، ‌گریز از قصه‌گویی متداول در نمایش‌های تک‌نفره و بها دادن به «حرکت» به عنوان یک عنصر مهم ساختاری در تئاتر، «داماهی» را به نمایشی با وجوه دیداری قابل توجه تبدیل کرده است. روایت در پرده نخست نمایش با ترانه‌ای محلی آغاز می‌شود. زن ساحل‌نشین با حرکات موزونش در طول و عرض صحنه می‌کوشد تا با زبان بدن، وجه نمایشی آن چه را که با ترانه بیان می‌شود، تقویت نماید. مهم‌ترین قسمت کار شهبازی در این بخش که بسیار هم خوب اجرا می‌شود، حرکات شنا کردن و دست و پا زدن در آب است که اشاره‌ای است نمادین به وضعیت لغزان و موقعیت بغرنج و پا در هوای زن در زیست‌بوم پر از سوءتفاهمی که در آن گیر افتاده است. شهبازی در پایان نمایش هم به خوبی حرکات خلسه‌آور مراسم «زار» را اجرا می‌کند. نکته مهم در این میان فضاسازی با «حرکت» است که شهبازی به خوبی از پس آن بر آمده است. فضای ساحلی نمایش «داماهی» صرفا حاصل طراحی صحنه نیست بلکه بخش مهمی از این فضا را شهبازی با حرکاتش ساخته و گسترش می‌دهد. وسایل و عناصر موجود در صحنه نیز در فضاسازی نمایش سهم به‌سزایی دارند؛ از «سطل» گرفته که تبدیل به «گهواره» بچه می‌شود تا «آب» که حکم «دریا» را پیدا می‌کند شبیه به آن چه در تعزیه می‌بینیم. شهبازی در کار با وسایل صحنه از چوب خیزران و تور ماهیگیری گرفته تا سنگ و پارچه و استفاده نمایشی از آن‌ها موفق است.

متن مازیار رفعتی موجز، گویا و واجد بار نمایشی و حرفه‌ای است. روایت بدون اتلاف وقت جلو می‌رود. فراز و نشیب‌ها کاملا حساب شده به دنبال هم ردیف شده‌اند. بخشی از ریتم سریع نمایش حاصل ایجاز متن و بخشی دیگر وابسته به حرکات حساب‌شده بازیگر است. فاطمه شهبازی ریتم را خوب می‌شناسد و در هم‌ساز کردن بدنش با موسیقی محلی موفق است. تماشای بخش‌های بی‌کلام نمایش توانمند‌های شهبازی در بازیگری را عیان می‌کند. در این بخش‌ها، نقش نمایشنامه در کمک به بازیگر کمرنگ می‌شود و برعکس نقش و حضور یک کورئوگرافر(طراح حرکت) که به نظر می‌رسد نمایش از حضورش بی‌بهره بوده، پررنگ می‌شود.

«داماهی» نمایشی بی‌نقص نیست. دو ایراد بزرگ بر این نمایش وارد است که هر دو با صورت بازیگر مرتبط است: غیاب میمیک و غیاب‌ گریم. صورت خانم شهبازی هیچ‌ گریمی ندارد در حالی که بر دست و پایش نقش حنا دارد! (آیا این یک تناقض نیست؟) حال و هوای داستان نمایش و فضای صحنه ایجاب می‌کند چهره زن ساحل‌نشین، ‌گریمی مطابق با چهره اهالی جنوب ایران داشته باشد. این نقص به کلیت کار لطمه ‌زده است. تا وقتی که برقع بر صورت زن است، او به عنوان زنی ساحل‌نشین پذیرفتنی و کاملا قابل باور است و فقدان‌ گریم صورت حس نمی‌شود اما با برداشتن برقع، انگار کاراکتر زن دچار تغییر محسوسی می‌شود که با اتمسفر کار همخوان نیست. غیاب میمیک هم آزار‌دهنده است. شهبازی حین بازی تمام اجزای بدنش را تحت کنترل دارد اما نسبت به میمیک صورتش بی‌تفاوت است یا چندان حساس نیست. معمولا برای رفع این نقص به بازیگر توصیه می‌شود یک دور کامل نمایش را از آغاز تا پایان برای خودش در مقابل آینه بازی کند یا آن که فیلمِ بازی خودش را ببیند.

 داماهی در فرهنگ جنوب موجودی اسطوره‌ای است. این وجه اسطوره‌ای در حرکات و کلام شهبازی جاری است اما در صورتش نمود چندانی ندارد. صورت یکی از مهم‌ترین و شاید مهم‌ترین عضو و ابزار بازیگر تئاتر است. با‌ گریم اغراق آلود و میمیک هدفمند می‌شد نقش زن ساحل‌نشین را به اسطوره داماهی نزدیک کرد. بازی شهبازی عمدا و هدفمندانه آغشته به اغراق است اما اثری از این اغراق در صورتش مشهود نیست. نتیجه آن که کم رنگ شدن وجه اسطوره‌ای نمایش با وابستگی‌اش به آیین در تناقض است زیرا «اسطوره» مستقل نیست و وابسته به «آیین» است. داستان نمایش «داماهی» هم وابسته به «آیین» است.

جشنواره محل کشف استعداد‌ها و معرفی آثار بدیع و برتر است. ارمغان «داماهی» برای تماشاگران جشنواره «افرا» معرفی یک بازیگر خوب به نام فاطمه شهبازی و نمایشنامه‌نویسی مسلط به نام مازیار رفعتی است. «داماهی» هر چند وجوه مشترک بسیاری با نمایش‌های متعلق به فرهنگ جنوب کشور دارد اما با تأکید بر فرمی متفاوت، توانسته به اثری مستقل و قابل بحث در حوزه نمایش‌های آیینی و بومی تبدیل شود. این امتیاز کمی برای این نمایش و البته جشنواره تئاتر «افرا» نیست.

* دکتر شهرام خرازی‌ ها منتقد تئاتر  و کارشناس ارشد مدیریت رسانه




نظرات کاربران