نقدی بر نمایش «مدهآ» شرکتکننده در دومین جشنواره تئاتر منولوگ افرا
تجلی درست ادبیات تطبیقی بر صحنه تئاتر ایران
ایران تئاتر- دکتر شهرام خرازیها*:"مدهآ" تراژدی خیانت و فرزندکشی است. قدمت این نمایشنامه به یونان باستان و بیش از چهارصد سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد.
"اوریپید" نویسنده این نمایشنامه در مقایسه با دو نمایشنامهنویس همعصرش، "سوفوکلوس" و "آیسخولوس"، نگاه متفاوتی به خدایان یونان باستان داشت. این تفاوت در نگاه، به خوبی در تراژدی "مدهآ"، مضمون آن و شخصیت اصلی نمایشنامه مشهود است: "مدهآ" با کشتن دو فرزند خود از همسر خائنش انتقام میگیرد. تمام هنر نویسندگی "اوریپید" در این نکته خلاصه میشود که قتل باورنکردنی و تکان دهنده دو فرزند به دست مادرشان را با تبحری کم نظیر، باورپذیر ساخته است.
تراژدی "مدهآ" شاهکار "اوریپید" بارها در سراسر جهان و نیز بر صحنه تئاتر تهران و شهرستانها در قالبهای گوناگون اجرا شده است. جدیدترین اجرا از این نمایشنامه کلاسیک را مرجان آقانوری در هفتمین روز جشنواره تئاتر "افرا" بر صحنه تماشاخانه نوفل لوشاتو برد.
"مدهآ"ی آقانوری از لحاظ فرم، فضا و ساختار بیتردید متفاوتترین قرائت و اجرا از "مدهآ" در ایران محسوب میشود. او تلاش کرده با بردن داستان نمایش به هند باستان، ایران باستان و ایران معاصر، از منظر جدیدی، راوی این تراژدی کلاسیک باشد. نمایش درباره کارگردانی است که در آستانه اجرای کار جدیدش با ممیزی دچار مشکل میشود. او سرانجام موفق میشود نمایش را اجرا کند اما به شکلی ناقص و متفاوت با نسخه اصلی نمایشنامه. تلاشهای کارگردان برای جلب رضایت ممیزی از طریق فیلم پخش شده در ال.سی.دی نصب شده در سالن نمایش به تماشا گذاشته میشود و خود نمایش سانسورشده "مدهآ" هم روی صحنه به اجرا در میآید. به عبارت دیگر تماشاگر به تناوب شاهد پخش فیلم در سالن و اجرای نمایش بر صحنه است.
دو مضمون اصلی نمایشنامه "اوریپید" یعنی خیانت و فرزندکشی در اجرای آقانوری حفظ شدهاند اما جزئیات نمایشنامه اصلی با تغییر مکان و فضای نمایشنامه به هند باستان و بعدا ایران باستان دچار تغییرات زیادی شدهاند. تجربه نشان داده اعمال این حجم از تغییرات چه از نظر محتوا و چه از لحاظ فرم در تئاتر ایران در اکثر موارد نتایج خوشایند و قابل دفاعی در پی نداشته است اما "مدهآ"ی مرجان آقانوری خوشبختانه از این مهلکه جسته و به سرمنزل مقصود رسیده است.
"اوریپید" نمایشنامه "مدهآ" را با صاعقه و رعد و برق شروع میکند. آقانوری هم افتتاحیه کوبنده و صاعقهواری برای نمایشش تدارک دیده است. نمایش از همان ابتدا با حرکات موزون آیینی شروع میشود و این روال تا پایان حفظ میشود. زبان نمایش، زبان رقص و آیین است. "مدهآ" خروشان و سرکش وارد صحنه میشود تا با رقص "شیوا تانداوا" عصیانش را به رخ بکشد. علامتها، نمادها و نشانههای نمایش از همان آغاز با زبان رقص و بدن در میآمیزند آن چنان که در آیین هندو رسم بر همین است. درک این زبان سمبلیک مبتنی بر حرکت برای تماشاگرانی که با هندوئیسم و اساطیر هند آشنایی دارند، چندان دشوار نیست اما برای تماشاگران ناآشنا با این حرکات آیینی ممکن است راحت نباشد با وجود این، آقانوری حرکات را طوری طراحی و اجرا کرده که مفاهیم تا حد ممکن برای همه تماشاگران درکپذیر باشد. هر حرکت انگشتان و نوسانهای دست و پا در رقصهای آیینی هند واجد حداقل یک مفهوم است. آقانوری با در نظر داشتن این ارتباط مفهومی و با اجرای حرکات موزون آیینی و تسلط کامل بر زبان بدن و بدون توسل جستن به کلام ضمن فضاسازی اسطورهای، به تماشاگر کمک میکند تا به درک نسبی صحیحی از مفاهیم مستتر در نمایش دست یابد. (تمام این نکات از لحاظ ساختاری و کارکرد در نقطه مقابل رقصهایی قرار میگیرند که در فیلمهای تجاری سینمای هند صرفا به قصد لذت بخشیدن به تماشاگر، اجرا میشوند). آقانوری از ژستها، فیگورها و رقصهای برای فضاسازی نیز بهره جسته است. زبان آرکائیک نمایش که از طزیق "حرکت" بیان میشود در رقص آیینی آبتین جاوید که نقش خدای "شیوا" را بدون حتی یک منولوگ یا دیالوگ، با مهارتی خیرهکننده ایفا میکند کاملا جاری و قابل درک است. آقانوری علاوه بر آن که در نمایش "مدهآ" یک کارگردان حرفهای و یک بازیگر مسلط است، یک کورئوگرافر هوشمند نیز هست. او از ژستها، فیگورها و رقصهای آیینی برای فضاسازی بهره جسته است. ژست نشسته "شیوا" (پشت به تماشاگران و رو به عمق صحنه) که طمانینه "یوگا" را تداعی میکند، حال و هوای هند باستان را بر صحنه غالب میکند. تبادل انرژی خدای "شیوا" با "مدهآ" از طریق اجرای حرکات هماهنگ دو نفره جاوید و آقانوری در مسیری دایرهوار یکی از بهترین بخشهای آیینی نمایش و موتور محرکه داستان آن است. انرژی نهفته در این بخش از نمایش که با گسیل فشار روانی شدید بر تماشاگر و ریتم فوق العاده سریع حرکات در صحنه فوران میکند، به خوبی زمینه دراماتیک بقیه رخدادها و ایجاد انگیزه در مخاطب برای تعقیب ماجرا را تا پایان فراهم میکند. تماشاگر بعد از پایان یافتن این رقص آیینی، دیگر محال است از صحنه چشم بردارد پس در انتظار بزنگاه دیگری از نمایش مینشیند تا شاید دوباره تجربه حیرتانگیز تحمل آن فشار روانی جادویی تکرار شود(و البته نمایش در ادامه به این انتظار و توقع باز هم با قدرت پاسخ میدهد که این پاسخگویی از نقاط قوت کار آقانوری است). کارگردان برای کاستن از فشار روانی وارده بر تماشاگر از تمهید "مولتی مدیا" سود جسته و با اجرای موسیقی زنده و پخش فیلم در سالن، بدون از دست رفتن ریتم سریع نمایش، فرصت استراحت و نفس تازه کردن را به تماشاگر داده است. فیلم بسیار حرفهای تصویربرداری و تدوین شده است. کاتها کاملا به موقع و بجا هستند. تصاویر دفرمه فیلم از اعوجاح دنیای مدرن بیرون از سالن نمایش و فضای مغشوشی که کارگردان در آن گیر افتاده، حکایت دارند. بازی آقانوری نه تنها در صحنه بلکه در فیلم هم عالی است. او رو به دوربین با مسئول ممیزی صحبت میکند. با آنکه مسئول ممیزی هرگز دیده نمیشود و آن سوی دوربین حضور فیزیکی ندارد اما تماشاگر به واسطه بازی حرفهای آقانوری و تسلطش بر دیالوگگویی و کنترل مسیر نگاه، حضور مسئول ممیزی را باور میکند. آقانوری با پخش فیلم در سالن و عوض شدن مسیر نمایش به علت دخالت ممیزی، کنایه ظریفی هم به تسلط و غلبه ناعادلانه هنر مدرن سینما بر هنر پایهای تئاتر میزند. کارگردان از طریق پخش فیلم همچنین فرصت فاصلهگذاری برشتی را برای نمایش و تماشاگرانش پدید میآورد تا جنبه تئاتریکال قهرمانها و ضدقهرمانهای جهانهای غیرموازی یونان، هند و ایران باستان تقویت شود. فیلم برای دقایقی ارتباط تماشاگر را با صحنه را قطع میکند تا به او تاکید کند که آن چه میبیند، با آن چه در عالم واقع رخ میدهد، یکی نیست.
مرجان آقانوری در نوشتن متن و کارگردانی نمایش "مدهآ" رویکرد پررنگی به "ادبیات تطبیقی" داشته است. این شاخه از ادبیات(و نقد ادبی) در پی یافتن ارتباطات و شباهتهای ادبیات و زبان ملل و کشورهای مختلف است مثل تم "فرزندکشی" که هم در "مدهآ"ی یونانی وجود دارد هم در "شاهنامه" ایرانی که بیشباهت به تم "فرزندخواری" در "مشی و مشیانه" هم نیست. نمایش "مدهآ" کاراکترهایش را از یونان باستان میگیرد، با فضای هند باستان آغاز شده و پیش میرود و با "شاهنامه" فردوسی تمام میشود. در انتهای نمایش شاهدیم که چگونه "آناهیتا"ی ایرانی(معادل "آفرودیت" یونانی و "ساراسواتی" هندی) از مقام یک الهه به یک زن فلکزده در اندرونی قاجار تبدیل میشود.
"مدهآ"ی آقانوری(همان کارگردانی که پیش از این، با همین نام در فیلم پخش شده در سالن حضور داشته) سرانجام هویت یونانی و ظاهر هندی خود را از دست داده و با شمایلی ایرانی به رنجی که مردان در طول تاریخ بر زنان تحمیل نمودهاند، اعتراض میکند. همسنجشی فرهنگها فقط به شخصیتپردازی محدود نمیشود، آقانوری حتی در زبان نمایش نیز به این تلفیق فرهنگها توجه داشته است در این زمینه میتوان از ترانه عامیانهای که در پایان نمایش خوانده میشود(هوو هووجونم هوو/ دل بیقرارم هوو/وقتی که هوو نداشتم/چه روزگاری داشتم!) اشاره کرد که با آنکه ایرانی است و به بازیهای شادیآور زنانه ایران تعلق دارد اما وصف حال "مدهآ"ی یونانی است و همان حسرتی را از زبان یک زن توصیف میکند که اوریپید قرنها پیش، توصیف نموده است. این تلفیق فرهنگها بر صحنه تئاتر(بالاخص در تئاتر ایران که در موارد قابل توجهی از پشتوانه پژوهشی برخوردار نیست) دشوار است اما "مدهآ"ی آقانوری در تحقق بخشیدن به این تلفیق فرهنگی ملل موفق است و استثنائی است که حتی میتواند به قاعده تبدیل شود.
زن در تراژدی "مدهآ" تحت تسلط مردانه و مدام در تلاش برایگریز از این تسلط است. وجه فمنیستی نمایشنامه در نمایش مرجان آقانوری کمی تشدید شده است اما نه تا آن حد که کلیت اثر را تحتالشعاع مواضع ضد مرد قرار دهد و جنبه اعتراض غیرمنطقی به خود بگیرد. راهبان معبد در نمایش "مدهآ" تسلط مردانه را به رخ میکشند. آقانوری با تاکید بر برهنگی، رفتار بدوی و افسارگسیختگی بیحد و حصر راهبهای معبد، به درستی غلبه و تسلط جهان مردانهای که "مدهآ" را در خود محصور کرده، به رخ کشیده و به آن وجه نمایشی میبخشد. "بیان نمایشی" کاملا در بازی حسن شفیعی، محمدعلی رحمانی و علی خاتمی هویدا است. بازی و میمیک حسن شفیعی زمانی که در مقابل آبتین جاوید قرار میگیرد فوقالعاده حرفهای، کنترل شده و تاثیرگذار است. او با بازی کمنظیرش نشان میدهد که چگونه میتوان یک نقش کوتاه و فرعی را برجسته کرد. به جز راهبان معبد، مسئول ممیزی هم رد پای فمنیسم را در نمایش پررنگ کرده است. با آنکه او را نمیبینیم اما از جنسیت مردانهاش اطمینان داریم. اوست که با دخالتهایش از "مدهآ" هویتزدایی میکند تا در پایان نمایش تا سطح یک رقاصه اندرونی قاجار تنزل کند. جالب است که "مدهآ" هم از فرصت پیش آمده به واسطه دخالتهای مسئول ممیزی استفاده کرده و از کنترل کارگردان خارج میشود انگار که آقانوری بازیگر از دست آقانوری کارگردان میگریزد و منولوگی را میگوید که در متن نمایشنامه وجود ندارد! ترانه و منولوگ پرده پایانی بدون ایراد نیست و هر دو نیاز به اصلاح دارند. کلمه "مشتی" در ترانه "حسن بک"(کی گفته بود زن بگیری؟ مشتی حسن بک/خرجیتو از من بگیری مشتی حسن بک) اضافی است و وزن شعر را به هم میریزد. برخی از جملات منولوگ پایانی هم جنبه شعاری دارند و نمایش را به خصوص در لحظه نتیجهگیری انتهایی، به سمت حال و هوای میتینگهای تبلیغاتی فمنیستها سوق میدهد.
"مدهآ" یک نمونه تیپیکال از نمایشهایی است که در آن همه عناصر و عوامل از موسیقی و طراحی لباس گرفته تاگریم و طراحی صحنه و نور، زنجیروار در فضاسازی نقش دارند. ظاهرآرایی هنرپیشهها عالی است. این ظاهرآرایی نمایانگر هماهنگی کامل طراح لباس و چهره پرداز نمایش است. استفاده از دستبند، مچبند، سربند، گردنبند، خلخال، شال، النگو، گوشواره همچنین آرایش صورت و طرحهای روی بدن هنرپیشهها به هیچ وجه جنبه تزئینی ندارد و کاملا در خدمت اجرا و ایجاد فضا است. لباس مردان در نهایت سادگی اما کاملا مطابق با پوشش هند باستان طراحی شدهاند. یک نمونه بهرهمندی هوشمندانه از این جامههای ساده را میتوان در تغییراتی که حسن شفیعی در نحوه پوششش بدون تعویض لباس ایجاد میکند مثل پوشاندن سر و صورت و... سراغ گرفت. طراحی لباس کاراکتر اصلی نمایش نیز حرفهای و هنرمندانه است و با نمونه اصلیاش در هند باستان مطابقت دارد. آقانوری حین اجرای حرکات موزون به خوبی از امکاناتی که لباسش برای تحرک بیشتر و بهتر فراهم میآورد، سود جسته است. در پایان نمایش وقتی زن هندی تبدیل به زن ایرانی میشود، آقانوری هم مثل شفیعی به همان ترفند تغییر نحوه پوشیدن لباس بدون تعویض آن برای نشان دادن هویت دگرگون شدهاش متوسل میشود که به خوبی جواب داده است. ظرافتهای پوشش وگریم در ظاهر آیدین جاوید هم بسیار قابل بحث و بررسی است. گریم و لباس در بخش اجرای "فشن شو" نیاز به تجدید نظر دارد. اگر چه در این بخش از نمایش، عامدانه اصل بر اغراق گذاشته شده است اما پوشش مرد شطرنجباز(کرئون) و کلاهگیس مچاله شده "مدهآ " مناسب صحنه و فضا نیستند. در فصل مواجهه دو مرد مرموز با هم، کیسه نایلونی که همراه با ظرف حاوی یخ خشک حمل میشود در عهد باستان وجود نداشته و برای تطابق با واقعیت تاریخی باید با یک کیسه پارچهای تعویض شود. جای دو چیز در صحنه از نظر کمک به فضاسازی خالی است: یکی پودرهای رنگی که مردم هند هنگام مراسم آیینیشان آنها را در هوا میپراکنند و دیگر خوراکیها و نوشیدنیهایی که همیشه به قصد نذر یا رفع بلا به معابد اهدا میشدند. در فصلهای مربوط به اجرای حرکات موزون، رنگپاشی لازمه کار بود. همچنین چیدن یک سبد میوه و گذاشتن یک یا چند تنگ با مایعات رنگی، هم بر جذابیت بصری صحنه میافزود هم فضای معبد را باورپذیرتر میکرد. نمادپردازی با استفاده از دکور و وسایل در نظر گرفته شده برای صحنه از امتیازات برجسته نمایش است مثلا دو بادکنک سبز که نماد فرزندان "مدهآ" و "جیسون" است و "مدهآ" با ترکاندن آنها، قتل فجیع فرزندانش را به گونهای خشونتزداییشده به نمایش میگذارد یا بالابر برقی که در پایان نمایش حس مصلوب شدن زن را تداعی میکند. همچنین باید به گذاشتن صفحه شطرنج در صحنه و بازی شطرنج بین "کرئون" و "مدهآ" اشاره کرد که تداعیگر حکایت فرستادن شطرنج از سوی پادشاه "دبشلیم" از هندوستان به دربار "خسروانوشیروان" است. هر چند بازی شطرنج در فضای مدرن فصل "فشن شو" انجام میشود اما نوع صفحه و مهرههای شطرنجی که برای نمایش انتخاب شده، همخوانی چندانی با حال و هوای کار ندارد. با توجه به آنکه شطرنج در هند از سابقهای دیرینه و تاریخی برخوردار است بهتر بود از شطرنج چوبی با مهرههای بسیار بزرگ برای نمایش استفاده میشد حتی میشد کف صحنه را به صفحه شطرنج تبدیل کرد تا مانکن "فشن شو" به منظور افزایش بار طنزآلود بازی از لابلای مهرههای غولآسای شطرنج که بر کف صحنه چیده شدهاند، عبور کند. گشودن پرده مزین به نقاشی قهوهخانهای با نقش قتل ناخواسته "سهراب" به دست "رستم" در عمق صحنه نیز تمهید بسیار مناسبی برای تلفیق و همسنجشی فرهنگها از طریق همانند کردن پسرکشی "رستم" به پسرکشی "مدهآ" و تقویت وجه حماسی نمایش بوده است. تمهید استفاده از شطرنج هم مثل تابلوی قهوه خانهای تلفیق فرهنگها را در نمایش فزونی بخشیده است. علاوه بر طراحی لباس وگریم باید از نقش مهم موسیقی و نور هم در فضاسازی نمایش یاد کرد. آقانوری تقریبا به فکر به کارگیری همه جور امکانات در دسترس از افههای صوتی گرفته تا موسیقی با کلام و بیکلام و اجرای موسیقی زنده برای فضاسازی صوتی و ارتقای نمایشش بوده است. شناخت خوب او از کاربرد صدا سبب شده تا از اهمیت و نقش کاربردی اصوات در فضاسازی غافل نمانده و افهها را در جای مناسب به کار ببرد. حاصل کار نوازندگان و خواننده نمایش(حسن شفیعی) قابل قبول است. آنها فضای نمایش را به خوبی درک کرده و با اجرای دقیق خود، تماشاگر را با ترانهها و موسیقی همراه میکنند. طراحی نور نمایش کامل نیست و جای کار بسیار دارد مثلا غیاب نور موضعی در فصل منولوگ پایانی کمی آزارنده است. نمایشهایی در حال و هوای "مدهآ" بالاخص فضای هندی آن، ایجاب میکند تا استفاده از نور موضعی و نور تک رنگ به منظور تقویت جذابیتهای بصری و "های لایت" کردن بخشهایی از داستان نمایش که نیاز به توجه بیشتر از جانب تماشاگر دارند، در دستور کار کارگردان و نورپرداز قرار گیرد.
مرجان آقانوری با "مدهآ" نشان میدهد که بعد از پشت سر گذاشتن تجربیات مختلف در حوزههای کارگردانی و بازیگری، اکنون به نقطهای رسیده که میتوان به او به چشم هنرمندی زیرک و جسور با کوله باری از مطالعه، تحقیق و پژوهش نگریست. "مدهآ" نمایشی است که میتوان تماشایش را به دانشجویان رشتههای تئاتر و ادبیات نمایشی و فراگیران آموزشگاههای بازیگری پیشنهاد کرد اما پیش و بیش از آن قابل توصیه به علاقمندان ادبیات تطبیقی است. این نمایش همچنین در بر دارنده نکات آموختنی بسیار برای اهالی تئاتر بالاخص کارگردانها و نمایشنامه نویسانی است که قصد ایجاد تغییر دراماتیک در آثار کلاسیک، تلفیق و همسنجشی فرهنگها و تمدنهای باستانی و همسانسازی شخصیتهای تاریخی را دارند. همآمیزی فرم و محتوا، هارمونی حرکات بدن با ریتم موسیقی، استفاده ساختاری از فاصلهگذاری برشتی، مدیریت مناسب زمان صحنه، پردازش درام نمایش مطابق با فضای تاریخی رخدادها و بهرهگیری متعادل و سنجیده از مولتی مدیا از امتیازات بارز نمایش "مدهآ" است. از ایرادات نمایش نیز میتوان به کم دقتی در انتخاب اکسسوار(وسایل صحنه) و چینش وسایل صحنه، کم توجهی به نور به عنوان یک عنصر ساختاری و تمرکز ناکافی بر ساختار ادبی و نمایشی منولوگ اشاره کرد. "مدهآ"ی مرجان آقانوری در شمار یکی از بهترین ورژنهای اجرا شده نمایشنامه جاودانی اوریپید قرار گرفته و با اغماض از نواقص جزئیاش، جایگاه رفیعی در تاریخ تئاتر ایران خواهد داشت/.
* منتقد تئاتر و کارشناس ارشد مدیریت رسانه