در حال بارگذاری ...
یادداشت حمیدرضا سهیلی در فقدان حسین زاهدی نامقی

هنرمندی تنها و دلسوخته که غریبانه به آسمان هجرت کرد

ایران تئاتر- حمیدرضا سهیلی*: حسین زاهدی نامقی صبح روز جمعه در سکوت و تنهایی بار سبک زندگی غریبانه‌اش را بر زمین گذاشت و رفت.

انگار دیروز بود که در جمعه‌ای دیگر سیدرضا کمال علوی رفت و در سالگرد آن هجرت، رفتنی دیگر از جامعه هنر شهر رقم خورد. رفتن‌هایی که انگار معمولی شده است و دیگر کسی را تکانی نمی‌دهد. ‌های و هویی از جانب هنرمندان برای تنهایی و غربت و عدم حمایت از هنرمندان در زمان زنده بودن‌شان سر می‌گیرد و چند غروب که بگذرد این ‌های و هوار هم جای خود را به روزمرّگی می‌دهد و حسین عزیز هم مثل سیدرضا و حسن حامد و احمد حلوی و... دیگران جای خود را به خاطره‌ها می‌سپارد.

حسین زاهدی به مرد آرام تئاتر مشهد مشهور بود. مردی مستقل و تنها که در تنهایی درویش‌گونه خود می‌نوشت، تحقیق می‌کرد و کتاب‌هایش را به چاپ می‌رساند.

او به کسی کاری نداشت، از کسی هم توقع کاری نداشت و در تنهایی خود هنرش را تجلی می‌داد. ولی چه خوب و شایسته بود که برای حضور پربارش در عرصه نمایش، خصوصا تلاشی که برای تئاتر کودک و نوجوان انجام داد، از وی تقدیر درخوری می‌شد. افسوس که همیشه دیر می‌شود و آهش بر مسئولان (آن‌هم اگر صاحب آه و دغدغه باشند) می‌ماند.

حسین زاهدی از اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه فعالیت خود را در زمینه نویسندگی و کارگردانی و در مواردی بازیگری در تئاتر مشهد آغاز کرد. در اوایل انقلاب در اجرای اپرای نمایشی «جشن خون» همکاری داشت و بعد از آن بیشتر به تحقیق و نگارش پرداخت. چند نمایشنامه، تحقیق، مقاله و چندین جلد کتاب حاصل تلاش وی در عرصه فرهنگی و هنری است.

وی سال‌های زیادی گوشه انزوا برگزیده و کمتر در محافل هنری حضور پیدا می‌کرد. در دیداری که به بهانه بزرگداشتش با او در منزل داشتیم، با آن‌که از چهره خندان و گفته‌های پر از شعف و شادمانی‌اش می‌توانستی به راحتی عمق خوشحالی او را از این دیدار و از اینکه هنوز از یاد نرفته و دوستان بیادش هستند، فهمید، باز با همان تواضع و فروتنی که شاخصه اخلاقی وی بود، خود را کوچک‌تر از آن می‌دانست که مورد تکریم و احترام قرار بگیرد. اما این حرفش هرگز فراموشمان نمی‌شود و امیدواریم مسئولان نیز بشنوند و یاد و تکریم هنرمند را فراموش نکنند که با لبخندی که بر لب داشت گفت: «امشب سر راحت بر زمین می‌گذارم که پیش خانواده‌ام روسپید شدم». او ثابت کرد که هنرمند برای محبوبیت و معروفیت نیاز به تبلیغ و جار و جنجال ندارد، هنرش او را پرآوازه خواهد کرد حتی اگر در چشم‌ها و در برابر دید نباشد.

 حسین با قلمش ثابت کرد در اوج تنهایی و انزوا می‌توان همچنان محبوب و مشهور بود.

 حسین زاهدی نه تنها درد و رنج هنرمند بودن را به دوش کشید بلکه قبل از انقلاب نیز مدتی رنج و شکنجه زندان و اسارت را هم تحمل کرده بود.

وی پس از آزادی در یک سخنرانی در سالن هلال احمر در حضور برخی از هنرمندان به سختی‌هایی که کشیده بود و دردی که در درونش داشت اشاره کرد و در حین بیاناتش به‌سختی‌گریست. روح این هنرمند تنها و دلسوخته شاد باد. مشهد مقدس

* فیلم‌نامه‌نویس ، نمایش‌نامه‌نویس و بازیگر خراسانی که در آثاری همچون فیلم سینمایی«مردی از جنس بلور»، «مردی شبیه باران» و... بازی کرده است .




نظرات کاربران