گفتوگوی ایران تئاتر با لاله تقیان پژوهشگر پیشکسوت تعزیه؛
تماشاگر تعزیه بسیار بیش از مخاطب تئاتر مدرن امروزی است
نمایش های آیینی و سنتی مبنای تفکر و خلاقیت مردمان یک سرزمین
ایران تئاتر- حسین محمدیانی: لاله تقیان، کارگردان و پژوهشگر پرسابقه ایرانی در رشته تعزیه و تئاتر است و از پرکارترینها و دغدغهمندان و بادانشترینهای این عرصه محسوب میشود. او اولین کسی بود که با ارائه طرح تهیه پرونده تعزیه برای یونسکو نسبت به ثبت این هنر دیرین ایرانی به عنوان میراث مشترک فرهنگی بشری همت کرد.
امروزه کمتر کسی در مورد ضرورت و اهمیت امر پژوهش تردید دارد و نمونههای بسیاری را میتوان سراغ گرفت که انجام پژوهش و توجه برخاسته پس از آن، خود باعث احیا و ماندگاری میراث و رویداد یا هنری کهن و فرهنگی شده است. نمونهاش توجه فرخ غفاری به تعزیه و گنجاندن آن در برنامههای نمایشی در اواخر دهه 40 است؛ آن هم در دورهای که سران حکومت پیشین و حتی روشنفکران آن زمان تعزیه را مانعی برای توسعه فرهنگی و سربار هنرهای نمایشی و اساسا هنری مرده میدانستند و حکومت پهلوی زمینههای اجرای تعزیه را از بین برده بود؛ یا دهها مقاله و یادداشت و کتابی که لاله تقیان در عرصه تعزیهپژوهی نوشته و منتشر کرده است. او در دورهای فصلنامه تئاتر را با کمک همراهانش راهاندازی کرد که به طور ویژه و تخصصی به مبانی و فرهنگ و تاریخ تعزیه میپرداخت.
در آستانه برگزاری بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی با لاله تقیان به گفتوگو نشستیم. موضوع گفتوگوی ما درباره تعزیه در ایران بود و به طور خاص به امر پژوهش و جریانسازی جشنواره آیینی و سنتی در این حوزه بیشتر پرداختیم. هم صحبتی با او بسیار جذاب و البته پر از آموختنیها است. او به نظم شهره است و این مسئله در انتخاب واژگانش هم مشهود است.
گفتوگوی ایران تئاتر با لاله تقیان بهشخصه برای من پر از آموختنیها است . او جدای از حافظه دقیق و احاطهاش به موضوع مورد بحث، در سلوک و دقتنظر و پاکیزه و به اندازه سخن گفتن هم آموزگاری میکرد. میماند احترامی که به او و دیگر سرآمدان همنسل او پدید آمده که به راستی آنها جزو تاثیرگذارترین انسانهای اهل فرهنگ این سرزمین کهن بوده و خواهند بود.
این گفتوگو در دو بخش مستقل از هم تنظیم شده است که بخش نخست آن با موضوع اهمیت و جایگاه پژوهش در عرصه نمایشهای سنتی ایرانی پیش روی شماست.
از یک سوال ابتدایی و مبنایی آغاز میکنم؛ اهمیت و ضرورت نمایشهای سنتی و آیینی به طور مثال تعزیه و سایر گونههای نمایشی در فرهنگ ایران و زنده نگه داشتن آنها در چیست؟
نمایشهای سنتی و آیینی، مبنای تفکر، خلاقیت و فکر مردم در یک سرزمین هستند پس ما نمیتوانیم به آسانی از کنار آنها بگذریم. این مبنای فرهنگی نه تنها در ایران بلکه در جهان از اهمیت والایی برخوردار است. در واقع زندگی امروزی بر این مبنا پایهگذاری شده است. پس باید از نمایشها و هنرهای سنتی و آیینی به خوبی حفاظت کنیم و آن را بشناسیم و در زندگی روزمره امروزی به دنبال معنا و مفهوم درست آن باشیم تا بتوانیم آن را به نسلهای بعدی عرضه کنیم.
وقتی صحبت از نمایشهای سنتی به میان میآید ناخودآگاه برخی تصورشان بر این است که ما با یک موجودیتی که صرفا از داخل موزه برای ده یا پانزده روز بیرون میآید و دوباره به موزه برمیگردد، ارتباط برقرار کردیم. شما این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟
چیزهای مهمی در موزههای دنیا نگهداری میشوند اما داستان هنرهای نمایشی و آیینی در ایران جدا است و اول باید ارتباط بین آنها را پیدا کنیم. قرار دادن آنها در یک دسته، کار اشتباهی است؛ ما به خوبی میدانیم که هنرهای نمایشی و آیینی در ایران همیشه زنده است و کارکرد اجتماعی دارد. به عنوان مثال؛ تعزیهخوانی هنری زنده است و در تمامی این سالها برای زنده نگه داشتن آن تلاش شده است. به طوری که هر محرم چراغ آن روشن میشود و دوباره رستاخیز پیدا میکند. تعزیهخوانی بخش مهمی از باورها و عقاید یک ملت است که شناخت آن از اهمیت بالایی برخوردار است. تعزیه نه تنها به عنوان یک آیین مذهبی بلکه به عنوان یک بستر نمایشی و نیز مفاهیم مختلفی که در آن هست، شناخته میشود؛ بنابراین این هنر متعلق به هیچ موزهای نیست و باید آن را زنده نگه داریم. مهم این است که بدانیم که این هنر به حیات خودش ادامه میدهد و سالیان سال است که ارتباط بالایی با مردم دارد. به عنوان مثال فقط کافی است شیپور تعزیه به صدا در بیایید آن وقت خواهید دید که تماشاگران تعزیه بسیار بیشتر از تماشاگران تئاتر مدرن امروزی خواهد بود.
علت این درهمآمیختگی تعزیه با جان و روان مخاطب ایرانی و علاقه او به تعزیه چه میتواند باشد؟
در اصل نمایشهای سنتی و آیینی با زندگی ما آمیخته شدهاند و از لحاظ روانی و ذهنی با ما گره خوردهاند. پس این موضوع میتواند دلیلی مهم برای شناخت بهتر از خودمان باشد تا بتوانیم با کمک آن جایگاه مناسبتری را در جامعه امروز برای هر فرد تعریف کنیم. اگر تصور جوانان ما بر این است که به مقصود نرسیدهایم، علت آن است که کم کار کردهایم. تعداد تحقیق و بررسی درباره هنر تعزیه، هنرهای سنتی و آداب و سنن ایرانی انگشت شمار است. متاسفانه ما عادت به خواندن تاریخ نداریم، عادت نداریم بدانیم از کجا آمدهایم تا بتوانیم تصمیم بگیریم که میخواهیم به کجا برویم. تمام تلاش ما در این جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی این است که بگوییم؛ این هنرها از اهمیت والایی برخوردار هستند و نقش مهمی را در زندگی امروز ما بازی میکنند پس باید آنها را به درستی بشناسیم و تمام ابعادشان را بررسی کنیم.
کارنامه شما مشحون از پژوهشها و مقالات مهمی است که از سال پنجاه و شش که با زندهیاد فرخ غفاری همکاری میکردید تا کنون در حوزه نمایش سنتی و به ویژه تعزیه انجام دادهاید، شما جزو صاحب نظرها در این حوزه محسوب میشوید. برای ما بگویید که جشنواره آیین سنتی چقدر در رسیدن به اهدافش موفق بوده و آیا وظایف ذاتی جشنواره در بخش تحقیقات و پژوهشها تعیین شده است یا نه؟
در اساسنامه جشنواره بخش تحقیقات و پژوهشها تعیین شده اما بهرغم آن، در این زمینه کم کار شده است. همانطور که میدانید پژوهش کار سختی است و هر کسی نمیتواند آن را انجام دهد. پژوهش باید همراه با حمایت و راهنمایی درست باشد تا بتواند راه خود را پیدا کند و اطلاعات دقیقی را در اختیار مخاطب قرار دهد. ما یک ارگان یا نهاد تخصصی در این زمینه به همراه یک بودجه مشخص میخواهیم تا به هدفمان برسیم. برای مثال؛ نمیتوان به یک پژوهشگر گفت که دو سال از وقت خود را برای تحقیق در این حوزه خرج کند اما پولی دریافت نکند. در همه جای دنیا برای محققین خود ارزش قائل هستند و برای هر پژوهش بودجه مشخصی به آنها تعلق میگیرد اما در ایران برعکس است و تا به حال این اتفاق رخ نداده است. چند سال پیش در مرکز هنرهای نمایشی بنده پیشنهاد دادم که فصلنامه تئاتر را با موضوع تئاتر ایرانی به چاپ برسانیم تا از این طریق بتوانیم در این حوزه مهم تحقیق و بررسی درست انجام دهیم. خوشبختانه با پیشنهاد بنده موافقت شد و بودجهای هر چند کم به آن تعلق گرفت و ما به همراه پژوهشگران دیگر با کمترین هزینه این فصلنامه را بیست تا سی شماره به سختی راه انداختیم. اما چندی نگذشت که فصلنامه تخصصی با موضوعات دیگر عجین شد و کلا از مبحث تخصصی هنر نمایشی ایرانی درآمد. باید ببینیم که اشکال کار از کجاست و اساسا هدفمان چیست.
نمیتوان گفت که دست نهادی در کار بوده بلکه افرادی سبب تغییر رویه این فصلنامه مهم شدند. نویسندگان میخواستند و ترجیح میدادند با چاپ مقاله خود پول بیشتری را دریافت کنند؛ حال مهم نبود که این مقالات درباره تئاتر سنتی ایران باشد یا نباشد. وزارت ارشاد برای ما مزاحمتی ایجاد نکرد و تا آخرین لحظه هم پشتیبانی کرد.
برای بیرون آمدن از رکود در حوزه پژوهش و همینطور اصلاح ساختار آن، راهکار چیست؟
درست است که جریان کار هنری باید به صورت آزاد باشد اما جریان پژوهش امری جداگانه است و باید سازمانهای مربوط مانند وزارت ارشاد، وزارت علوم و دانشگاه تهران با هم یا به صورت جدا سرمایه و بودجه خاص برای این پژوهشها در نظر بگیرند و افراد مناسب را در کنار هم برای جمعآوری پژوهشی درست دور هم گرد آورند.
به عنوان مثال؛ آقای میرشکاری که مردمشناس بسیار شهرهای است، میتوانست یکی از این افراد باشد. اما او که نمیتواند وقت با ارزشش را بدون هیچ هزینهای برای تحقیق بگذارد. تحقیقهای او میتواند پنجرهای جدید به سمت مردمشناسی و هنرشناسی ما باز کند. دولت باید از این پژوهشهای حیاتی که برای فرهنگ ایران بسیار مهم است حمایت کند.
متاسفانه دانشجوهای مستعد ما هم به دنبال رسالههایی میروند که مربوط به تئاتر غرب است و اصل داستان را فراموش میکنند. متاسفانه در این سالها طرحهای زیادی در این زمینه به دولت، وزارت فرهنگ، آموزش و پروش و دانشگاهها ارائه دادیم اما همه در حد یک طرح ماند. هدف بر این بود که بتوان یک دانشکده اختصاصی برای هنرهای نمایشی داشته باشیم یا اینکه در درسهای مدارس از هنر نمایش سنتی و آیینی بگوییم تا دانشآموزان بیشتر با این مبحث مهم آشنا شوند.