در حال بارگذاری ...
نگاهی به فیلم‌تئاتر «هفت قصه از هفت پری زمینی برای تو»

حقیقت یا واقعیت؛ مسئله این است

ایران تئاتر-رامین فنائیان: روزبه حسینی هنرمندی تجربه‌گراست. او خود را به قالب‌ها و فرم‌های شناخته‌شده‌ هنری محدود نمی‌کند و حتی در زمانه‌ای که بسیاری از مشاغل مرتبط با هنر‌های اجرایی - و از همه بیشتر تئاتر- در محاق قرار گرفته و تقریباً متوقف شده بودند، به شکل‌ها و شیوه‌های اجرای جدیدی متناسب با شرایط روز می‌اندیشد. او حدود و مرز‌های هنر اصیل و پویای تئاتر را می‌شناسد و چنان‌که باید، آن را پشت سر می‌گذارد.

«هفت قصه از هفت پری زمینی برای تو»، هفت نمایش کوتاه است که در قالبی بین سینما و تئاتر ساخته و به مخاطب ارائه شده است. در واقع این اثر محصول سومین دوره از رپرتوار «مونوگهان» است که کارگاه‌های بازیگری و نویسندگی این رپرتوار به دلیل پاندمی کرونا به صورت مجازی برگزار شده است. در این دوره موضوع هر کدام از نمایش‌ها از دل مصاحبه‌های متعدد با هنرجویان بازیگری زن در دوره‌های مختلف بیرون آمده و نمایش‌های نهایی را پدید آورده است. هفت هنرجوی بازیگری به عنوان نماینده از گروه‌های هنرجویان کارگاه‌های بازیگری پس از دو سال منتخب شده‌اند و با قطعات نمایش‌شان به مرحله ضبط نهایی رسیده‌اند. سه نویسنده‌ زن هفت اپیزود هم برگزیدگان نویسندگان کارگاه نویسندگی گروه وناگهان هستند که طی پنج سال کار متناوب در این تجربه گروه را همراهی کرده‌اند، تا بدین ترتیب «هفت قصه از هفت پری زمینی برای تو» شکل بگیرد. نمایشی که نگاه کلی آن معطوف به آسیب‌شناسی و روان‌شناسی خانواده و مسائل زنان در زندگی اجتماعی و خانوادگی (دوران نوجوانی و میان‌سالی) است.

روزبه حسینی این نمایش را مبتنی بر شیوه‌ اجرایی مونولوگ طراحی و کارگردانی کرده است. شیوه‌ای که دستمایه‌ خوبی به او می‌دهد تا فارغ از تکلف‌های صحنه‌پردازانه به درون شخصیت نمایش‌نامه راه پیدا کند، حدیث نفس او را بشنود و به بازگویی افکاری بپردازد که در ذهن خودش نیز در جریان است.

نوآوری در این اجرا هم مانند اجرا‌های پیشین روزبه حسینی حضور دارد؛ می‌توان گفت او حالا دیگر متد و شیوه‌ خود را تئوریزه کرده و از آموزش آن هم غافل نیست.

او همواره درصدد بوده و هست تا استعداد‌های جدیدی از میان هنرجویانش را به هنر نمایش اضافه کند و این بار هم از هنرجویان خود در خلق اثر کمک گرفته است.

اصل واقع‌گرایی یا واقع‌نمایی که در تقدیمِ ابتدایی اثر، به «عباس کیارستمی» بر آن تأکید شده در این فیلم‌تئاتر اهمیت زیادی یافته است. کارگردان در حال تمرین با بازیگران و نهایی کردن مونولوگ‌های‌شان است و کسی به جز کارگردان از حضور دائمی دوربین اطلاعی ندارد. هر از گاهی صدای کارگردان را نیز می‌شنویم که بازیگر را هدایت می‌کند، کات می‌دهد، روتوش می‌کند، تغییر می‌دهد و ... این در نگاه اول بیش از هر چیز، تئاتر روایی برشت و لزوم جایگزینی ارتباط فکری و عقلانی با ارتباط حسی و عاطفی با اثر را یادآوری و به مخاطب تأکید می‌کند: «این یک نمایش است نه واقعیت!»

نکته‌ مهم در این‌جا در مقایسه با واقع‌گرایی یا واقع‌نمایی کیارستمی است. قدرت پلان‌ها و معجزه‌ قاب‌های آثار کیارستمی در این است که او به عنوان کارگردان آن‌چنان احاطه‌ای بر موضوع و نابازیگر خود دارد که می‌تواند او را در یک موقعیت واقعی قرار دهد؛ به گونه‌ای که او در واقعیت محض زندگی خود در قاب کیارستمی به یک اَکت دراماتیک برسد و از نمایش به واقعیت طی مسیر کند.

در «هفت قصه از هفت پری زمینی برای تو»، این واقعیت کجاست؟ البته کارگردان آشکارا سعی دارد به سمت آن برود اما در صحنه‌ فیلم‌تئاتر روزبه حسینی، واقعیت جریان ندارد. بازیگران او در جایی میان بازیگری و نابازیگری معطل (معلق) مانده‌اند؛ چون اساسا نابازیگر نیستند.

حقیقت این است که استفاده از نابازیگر و رسیدن به واقع‌نمایی در صحنه‌ تئاتر بسیار سخت و یا شاید غیرممکن باشد. در سینما دوربین را می‌توان به هر کجایی از زندگی برد و واقعیت را در مکان رویداد ثبت کرد. اما روی صحنه‌ تئاتر نابازیگر آیا در اکوسیستم خود قرار دارد که واقعی به نظر برسد؟

به نظر من اساسا صحنه‌ تئاتر بیشتر می‌تواند جایگاه حقیقت باشد نه واقعیت؛ و اما «هفت قصه از هفت پری زمینی برای تو» جایی میان حقیقت و واقعیت قرار گرفته است.




نظرات کاربران