هادی حوری در گفتوگو با ایران تئاتر:
از هر محملی که امکان مواجهه مخاطب با نمایشنامه را فراهم کند، استقبال میکنم
موضوع محوری «پراگما» هویت و فرهنگ است
ایران تئاتر: نمایشنامه «پراگما» به نویسندگی هادی حوری و کارگردانی هلیا میرهادی، روزهای هفتم و هشتم و نهم دیماه در تماشاخانه عباس جوانمرد (عمارت خانه تئاتر) نمایشنامهخوانی شد. به همین بهانه با هادی حوری نویسنده پراگما گفتوگویی کردهایم.
خوانشگران این متن عبارت بودند از بهرام ابراهیمی، تبسم هاشمی حائری، جمشید صفری و شیما پروهان.
پیشازاین نمایشنامههایی همچون ماشینری، تاوان، نقد حال، سیاههای برای سیاه، سیه نامه باستان، ایلکوچ ستاره، کنسرت قورباغهها، مرد نیک، دزد دریایی، ملکه جنیان و بسیاری نمایشنامههای دیگر از این نویسنده را روی صحنه به تماشا نشستهایم.
چه عواملی باعث شد به سراغ نمایشنامهخوانی متن «پراگما» بروید؟
در واقع نمایشنامهخوانی نه بهعنوان یک نیاز و ضرورت هنری بلکه به دلیل کمبودهای مالی و گریز از برخی ممیزیهای نادرست و سلیقهای در بخش ادبیات نمایشی است که در ایران پا گرفته. در همه جای دنیا مرسوم است که نویسنده تازهترین اثر خودش را برای دوستان و منتقدین میخواند تا قبل از اجرا یا چاپ آن اثر در جریان بازخورد اجتماعی کارش قرار بگیرد. چنین کاری در ایران به دلایل مختلف که نیاز به طرح مباحث گستردهتری دارد، بهعنوان یک گونه اجرایی پا گرفته و حتی به اجراخوانی (ترکیبی از خوانش و میزانسنهای صحنهای) هم رسیده؛ اما چنین خاستگاهی هر چه باشد، یعنی چه موردقبول طرفداران این کار باشد و چه نظر منفی منتقدینش را همراه کند، سالهاست در حال انجام است و به نتایج خوبی هم رسیده. از این نظر میشود گفت دلیل و علت اولیه چنین خلاقیتی در برابر سودآوری کاربردی آن فراموش شده. طوری که ما در ایران جشنوارهها و رپرتوارهای نمایشنامهخوانی هم برگزار میکنیم. خیلی هم جالب است. من خودم چندین سال پیش رسالهای را با موضوع تدوین قوانین و قواعد نمایشنامهخوانی و اجراخوانی نوشتم که شاید بشود سروسامانی به این کار داد و خیلیها هم بر اساس همان قواعد ساده، امروز در حال کار کردن هستند.
آیا برگزاری چنین رپرتوارها و جشنوارههایی را برای معرفی متون نمایشی مفید میدانید؟
من بهعنوان یک نمایشنامهنویس از هر محملی که دلیلی برای ارائه نمایشنامه باشد و این امکان را ایجاد کند که مخاطبینی برای ساعتی نمایشنامهای را گوش دهند و دربارهاش صحبت کنند، استقبال میکنم. گاهی اوقات نتیجه یک کار اهمیتش بیشتر از علت انجام آن کار است. این نوع جشنوارهها و رپرتوارها اگر سروسامان درستی داشته باشند و روشمند شوند خیلی خوب است. البته وقتی خیلی خوشایندتر و مفیدتر است که منتخبی از این آثار به چاپ و نشر برسد و راه چنین نتیجهای مسلماً دعوت کردن از ناشرین به چنین جشنوارههایی است؛ کاری که کمتر انجام میشود؛ و البته در مورد خبررسانی و حضور اصحاب رسانه و دعوت از این عزیزان هم باید برنامهریزی درستی شود که معمولاً دوستان کمکاری میکنند و گله اصحاب رسانه در این مورد کاملاً بهجاست.
نوع ارتباط مخاطبین در نمایشنامهخوانی را چگونه ارزیابی کرده و چه تفاوتی بین چنین ارتباطی با اجرای صحنهای قائل هستید؟
اتفاقاً یکی از موضوعاتی که باعث تفاوت بین گونههای تئاتری است، جایگاه و نوع ارتباط مخاطب با اثر اجرایی است؛ یعنی شما میتوانید بر اساس نوع برخورد گروه اجرایی با تماشاگر و جایگاه آن در صحنه یا کنار گروه، انواع اجرایی را دستهبندی کنید. مثلاً در آثار کلاسیک گروه اجرایی هیچ ارتباطی با تماشاچی ندارد. چه به لحاظ اجرا و چه محتوا. نمایشی با موضوعی که حتی ممکن است به مخاطب ربطی نداشته باشد در حال اجراست و تماشاچی تصمیم میگیرد بلیت بخرد و بیاید تماشا. درست مثل سینما؛ اما در یک نمایش آیینی مخاطب شریک اتفاق و اجراست؛ و حتی در آثار مشارکتی که معروف به نمایش ستمدیدگان است. مثلاً در اجرای تعزیه ببینید تماشاچی چقدر نزدیک به نقشها و ماجراست. گاهی حتی در اجرا دخالت میکند. سطح آن را تغییر میدهد. ما به تماشاچی تعزیه میگوییم شریک آیین. تا این حد جایگاه مخاطب فرق میکند. در نمایشنامهخوانی هم شما شنونده دارید. شنوندهای که با بخش عمدهای از تخیل خودش درگیر میشود؛ یعنی همان تفاوتی که بین مخاطبین ادبیات داستانی و درام وجود دارد. در داستان و رمان شما با درصد بالایی از تخیل و تفکر و تصور خواننده مواجهید. همهچیز را آن در ذهنش میسازد؛ اما در درام شما فقط به مخاطب اجازه میدهید تا نحوهای از تغییر موقعیتها رو در ذهنش داشته باشد. در نمایشنامهخوانی هم همین اتفاق میافتد. البته نسبت به اجرای صحنهای میزان بیشتری از تخیل و تصور مخاطب رو درگیر میکنید.
درباره نمایشنامه «پراگما» برایمان بگویید.
نمایشنامه «پراگما» اوایل سال نودوهفت نوشته شد. قرار بود یک نمایشنامه ساده کمپرسوناژ با حداقل امکانات اجرایی نوشته شود. البته به این معنا نیست که نوشتن چنین درامی ساده است. اتفاقاً شاید مشکلتر هم باشد. بههرحال پراگما شکل گرفت. با همان دغدغهها و اهداف فرهنگیای که معمولاً تلاش میکنم در کارهایم مطرح کنم. موضوع هویت و فرهنگ؛ چیزی که معمولاً در هجمه تغییرات اقتصادی خیلی زود فراموش میشود.
با توجه به شرایط کنونی آیا نمایشنامه «پراگما» حرف تازه و پیام مؤثری برای مخاطبین خود دارد؟
حرف تازه. حرف تازه... این کلمه درواقع وقتی معنا پیدا میکند که ما به حرفهای قبلیمان جامه عمل پوشانده باشیم؛ اما وقتی هنوز ما در موضوعات اولیه فرهنگی و بهخصوص هویتمان کاری نکردیم، میشود گفت متأسفانه تمام حرفهای قدیمی ما هم، هنوز حرفی تازه است. در واقع وقتی شما به اهداف اولیه خود دست یافتید طبیعتاً به دنبال اهداف تازهتر میگردید؛ اما متأسفانه ما هنوز اندر خم همان کوچه اولیم. هویت ازدسترفته. هویت مهاجر. هویت انسانی که خودش را متعلق به هیچ جایی نمیبیند؛ چراکه در جغرافیای خودش احساس تبعیدشدگی دارد. از این منظر باید عرض کنم که نمایشنامه «پراگما» حرفی دارد که باید شنیده شود و بیشتر از شنیده شدن باید در موردش فکر شود.
با توجه به تعطیلی سالنها و کاهش اجراهای صحنهای، آیا چنین برنامههایی را به نفع جریان تئاتر کشور میدانید؟
برای من که بیش از سی سال در بدنه اجرایی تئاتر بودم، امروز نگاه و اهدافم با گذشتهخیلی تغییر کرده. نتایج معنی دیگری دارد؛ اما در کل هر جا جمعیتی برای گوش دادن و اندیشیدن به یک موضوع مشترک جمع شوند، غنیمت و فرصت بزرگی است که باید قدر دانست. آن هم در شرایط امروز که درگیر جدایی ناخواسته از هم هستیم. یک روزی فکر میکردم و نگران بودم که چرا ما اینقدر از همراهی هم در زندگی، دور و غافل شدیم. امروز به خاطر کرونا حتی نمیتوانیم در مرگ هم همدیگر را همراهی کنیم. من با موضوع کرونا و شرایط انسانی که برایمان ایجاد کرده چند نمایشنامه نوشتم که با این تقسیم ناعادلانه سالنها نمیدانم کی فرصت اجرای آنها را خواهم داشت. امیدوارم دیر نشود.
از مخاطب امروز تئاتر چه نوع حمایتی را انتظار دارید؟
مثل همیشه حضور مخاطب بهترین دستاورد گروههای اجرایی است؛ و اینکه مردم فکر نکنند هنرمندان برای زنده بودن مثل گیاهان سیستم فتوسنتز دارند؛ و تصمیم بگیرند بلیت بخرند و منتظر دعوتنامه دوستانشان نباشند. این بهترین روش حمایت از هنر و هنرمندانشان است. گروههای مستقل هنری که شامل حمایتهای دولتی نیستند از طریق فروش بلیت میتوانند به حیاتشان ادامه دهند.