در نخستین نشست سمپوزیوم «آینده تئاتر ایران» در دانشگاه سوره عنوان شد
مدیریت توسعهگرا نیازمند مواجهه با چالش های گفتمانی
تیاتر امروز ؛ عاری از اندیشه و تفکر
ایران تئاتر: برگزاری سمپوزیوم «آینده تئاتر ایران»، در راستای ارتباط با مراکز حرفهای و سیاستگذاران هنر و طرح چالشها و معضلات مهم آموزش هنر و ارتباط این آموزش با فضای حرفهای برنامهریزی شده است. بخش نخست این سمپوزیوم در روز سهشنبه ۱۴ دیماه از ساعت ۱۴ تا ۱۷ با موضوع «مدیریت و آموزش توسعهگرا در تئاتر» برگزار شد. گزارش پیشِ رو، مروری دارد بر مطالب مطرحشده در این نشست.
در این نشست، سعید اسدی (مدیر دفتر انتشارات و پژوهش ادارهکل هنرهای نمایشی)، مهرداد رایانی مخصوص (دکترای مطالعات تئاتر و مدرس دانشگاه)، رحمت امینی (نمایشنامهنویس، کارگردان و مدرس دانشگاه)، کوروش زارعی (بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و مدیر مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری) حضور داشتند و در دو بخش به ایراد سخن پرداختند؛ فقدان برنامهریزی در عرصه پژوهش و برنامههای درازمدت، عدم تخصیص بودجه مناسب برای تئاتر و هنرمندان و به دنبال آن عدم توجه به توسعه و معطوفشدن به رشد کند در عرصه تئاتر، جذب فراوان دانشجو و نداشتن برنامهریزیهای جامع برای سازماندهی دانشگاهها و عدم توجه مدیران در سطح کلان به عرصه تئاتر ازجمله موضوعاتی بود که در این نشست مطرح شد.
این نشست بهصورت مجازی و با پخش آیاتی چند از کلامالله مجید و سرود جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. پسازآن، دبیر نشست، اکرم قاسم پور (مدرس و استاد دانشکده هنر دانشگاه سوره) نکاتی را در ارتباط با اهداف برگزاری این هماندیشی آکادمیک عنوان و از مهمانان نشست دعوت کرد تا درباره مدیریت و آموزش توسعهگرا و رویکردهایی که در این مقوله وجود دارد، صحبت کنند.
تئاتر امروز عاری از اندیشه و تفکر شده است
کوروش زارعی نخستین سخنران این نشست بود. زارعی با اشاره به مدیریت و آموزش توسعهگرا در مراکز تئاتری گفت: «حوزه هنری تبلیغات اسلامی، متولی تئاتر ایران نیست و تنها، متولی تئاتر حوزه هنری است. حوزه هنری با توجه به مانیفست و ساختاری که دارد به تئاتر نگاه میکند. این بدان معنا نیست که ما حتماً باید به تئاتر خاصی بپردازیم و تنها تئاتر مذهبی، دینی یا دفاع مقدس را تولید کنیم. بلکه این مرکز کار ترجمه و تمام اقداماتی که با سیاستهای حوزه هنری جور در بیاید را هم در عرصۀ تئاتر انجام میدهد. لذا ما در این مرکز به همه گونه تئاتر میپردازیم اما خط قرمزهایی را هم داریم.»
مدیر مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری در ادامه افزود: «بخش عمدهای از تئاتر ایران و دوستان تئاتری، به آنچه که تئاتر را به سطح ابتذال میرساند و سطح تئاتر را پایین میآورد، توجه نمیکنند و تئاترها و اجراهای ما امروز، بسیار مبتذل و سطحی نگرانه، عاری از اندیشه و تفکر شده است. درصورتیکه اصل و ریشه تئاتر در این است که اندیشهای را در جامعه ترویج دهد. تئاتر ما امروز خیلی نازل شده است زیرا پارامترهایی که در تئاتر وجود دارد، توسط هنرمندان اجرا نمیشود و اگر گاردی نسبت به تئاتر هست و اگر بودجۀ تئاتر اضافه نمیشود، اگر بودجۀ تئاتر قابلاعتنا نیست، بهاینعلت است که این نکات را در تئاتر رعایت نمیکنیم.»
او با بیان اینکه تئاتر هنر فرهیختگی است، گفت: «مفاهیم و اجراهایی که در برخی از تئاترها میبینیم، باعث شده است که تئاتر باکیفیت نباشد و لذا دولت و مجلس آن را حمایت نمیکنند. من بارها با دولتمردان و مجلسیان دراینباره صحبت کردم اما پاسخ آنها این است که ما برای چه تئاتری باید بودجه بدهیم! تئاتری که الان وجود دارد، شأنیت جایگاه انسانی در آن رعایت نمیشود چرا باید از آن حمایت کنیم.»
کوروش زارعی همچنین بیان کرد: «من فکر میکنم یکی از معضلات و مشکلاتی که امروز در تئاتر ایران وجود دارد و تئاتر به این سمتوسو رفته، عدم تخصیص بودجه مناسب به آن است؛ بنابراین، یکطرف قضیه مربوط به مدیریت فرهنگی و سیاستگذاران فرهنگی ما است و بخش دیگر آن خود هنرمندان هستند. وقتی دولتمردان میبینند تئاتری که روی صحنه میرود بر اساس نظام فرهنگی جمهوری اسلامی و نظام خانوادگی جامعه ایران نیست، از تئاتر حمایتی نمیکنند و برای آن بودجهای اختصاص نمیدهد.»
اقتصاد تئاتر ما بیمار است
او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «تئاتر هنری است که نیاز به کمک و سوبسید دارد در تمام دنیا هم به همین صورت است اما شکل آن فرق میکند. مشکلی که در تئاتر کشور ما وجود دارد این است که اقتصاد تئاتر ما بیمار است و باید فکری برای آن شود. هنوز این مسئله در کشور ما جا نیفتاده است که مردم برای تئاتر بلیت بخرند از طرفی دیگر، کمکهزینهای هم که ارگانهای دولتی میدهند کفاف مخارج تولید تئاتر را نمیدهد. وقتی اقتصاد تئاتری بدین صورت و پول در این حوزه وجود نداشته باشد، هنرمند تئاتر نیز به سمت ابتذال میرود و تئاتر ما مبتذل میشود؛ بدین شکل که هنرمند میخواهد هر میزانسن و هر دیالوگی را در تئاتر بگنجاند تا بتواند تماشاگر را به سالن بیاورد. من مقصر اصلی را دولت میدانم و بعد هنرمند. به دلیل اینکه کسی نمیتواند با بیستوپنج میلیون تومان تئاتر تولید کند و به صحنه ببرد. وقتی از تئاتر حمایت نمیشود و سوبسید به آن تعلق نمیگیرد و بودجه برای تئاتر مکفی نباشد، هنرمند نیز به سمتوسویی حرکت میکند که تئاتر به این وضعیت دچار میشود و شاید بدتر از این را هم شاهد باشیم و روزبهروز وضعیت تئاتر ما اسفناک تر خواهد شد چراکه به تشکیلاتی وابسته هستم که بودجه خود را از بالادستیاش دریافت میکند. بهعنوانمثال از آن بودجه اندک که مجلس به حوزه هنری تخصیص میدهد، تمام بخشهای هنری حوزه باید از آن بهرهمند شوند؛ من هم در مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری بودجه اندکی دارم و نمیتوانم آنطور که بایدوشاید به تولید باکیفیت و کمیت برسم و کار فاخری به لحاظ اندیشهای در تئاتر انجام دهم. فکر میکنم، هنرمندان و مدیران باید در تعامل با یکدیگر، فکری برای تئاتر بکنند.»
مدیریت توسعهگرا نیازمند مواجهه با چالشهای گفتمانی است
در ادامه این نشست و پس از سخنان کوروش زارعی، سعید اسدی- مدیر دفتر انتشارات و پژوهش ادارهکل هنرهای نمایشی- مسئلۀ مدیریت توسعهگرا را موردتوجه قرار داده و گفت: «مدیریت توسعهگرا در آموزش و پژوهش با یک خلط مبحث روبرو است. بینِ رشد، گسترش و توسعه تفاوت وجود دارد هر سه واژه، گهگاه بهجای همدیگر استفاده میشوند. مسلماً رشد در ادبیات نظری مدیریتی به معنای افزایش کمیت است؛ اگر دقت کنید رویکرد رشد در آموزش و تولید زیاد شده است. بهعنوانمثال در دو سه دهۀ گذشته در تئاتر ایران تعداد دانشجویان، تعداد سالنهایی که تئاتر در آنها اجرا میشود و آثاری که در سال تولید میشوند از رشد برخوردار بودهاند اما سؤال اینجاست که آیا این رشد توانسته است به توسعه نزدیک شود؟ مطلب بعد گسترش است گسترش درواقع ارتقاء رشد است به این معنا که اگر تولید از ده به صد برسد باید متناسب با شرایطی که وجود دارد، دگرگونی و تحول در آن ایجاد شود و نکته بعدی توسعه است. ما زمانی به توسعه میرسیم که حتی ممکن است افزایش کمیت در اولویت نباشد، بلکه گسترش مایل به تحول را مدنظر قرار دهیم.
اسدی در ادامه افزود: «این مسئله هم درونی است و هم بیرونی. درونی بودن آن بدین معناست که بینش و نگرشی که در جامعه ایجاد میکنید باید مایل به این تحول باشد باید ببینیم که آیا جامعه ایران استعداد درونی توسعه را دارد یعنی آن تحول را میتواند داشته باشد؟ نهاد دانشگاه یا آموزش و آفرینش پژوهش و نهادهای متکی بر سیاستگذاری و راهبری فرهنگی چقدر دیدگاه توسعهگرای تحولخواه را مدنظر دارد؟ هرکدام از اینها نقشی را در این زمینه ایفا میکنند؛ بنابراین در ابتدا باید، دیدگاه تحولگرایانه نهادینه شود.»
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «برخی از چیزهایی را که ما درروی صحنه تئاتر میبینیم کنشهای اعتراضی هستند مدیریت توسعهگرا، هم در آموزش و هم در آفرینش نیازمند مواجهه با چالشهای گفتمانی است. بخشی از این چالشهای گفتمانی را در بازیهای سیاسی در انتخابات و تغییراتی که در دولت اتفاق میافتد میبینیم و به تمام ارکان مدیریتی ایران تعمیم پیدا میکند. آنچه مسلم است، این تغییرات، تغییراتی نیستند که بتوانند تحول ایجاد بکند بلکه تنها خرده سلیقهها تغییر میکند. مدیریت توسعهگرا در حالیکه به سلایق اهمیت میدهد به ویژگی تحول در سلیقه و ذائقه جامعه نیز توجه دارد و آن را متناسب میکند با اقتضائاتی که اکنون وجود دارد و آن چیزی که در آینده تصور میکند.»
ما در نظام فرهنگی خود یک مدیریت متکی بر ابهام داریم/ غفلت از ظرفیتهای نهفته
او با اشاره به ظرفیتهای نهفته در جامعه گفت: «مسئله دیگر در مدیریت توسعهگرا این است که مدیریت سنتی یا مدیریت کنونی معمولاً به ظرفیتهای موجودی که در اطرافش است توجه میکند؛ بنابراین ظرفیتهای نهفته معمولاً مغفول باقی میمانند اما این ظرفیتها خودشان را نشان میدهند. بهعنوانمثال آیا دولت برای تماشاخانههای خصوصی که در حال حاضر به وجود آمدهاند، کاری کرده است یا اینکه آنها از یک فضای بسیار کوچک کارشان را شروع کردهاند و بعد دولت قانونی برای آنها نوشته است. میخواهم بگویم قانونی برای ایجاد تماشاخانه و آییننامههای مشخصی برای آن وجود ندارد این ظرفیت نهفته، خودش، خودش را آشکار کرد و دولت مجبور شد با یک نظام شکستهبستهای با این مسئله روبرو شود و هنوز هم نتوانسته است برای آن، یک قاعده مشخص را تأمین کند. آخرین نکته این است که مدیریت تحولگرا و توسعهگرا در آموزش و آفرینش باید استراتژیهای خودش را برای مدیران میانی و پایینی اتخاذ کند ما در نظام فرهنگی خود یک مدیریت متکی بر ابهام داریم و هیچگاه نمیتوانیم مرزها را تشخیص دهیم. بهعنوانمثال یک تئاتر در تهران امکان اجرا دارد اما ظرفیت اجرا در برخی استانهای دیگر را ندارد. چراکه مدیریت در ابهام، مرزهای مشخصی ندارد. مراجعی این مرزها را باید مشخص کنند اما نمیدانیم چه کسانی هستند و باید سلایق چه کسی را اجرا کرد. تئاتر ایران برنامهریزی ندارد چراکه مدام باید با معادله چند مجهولی روبرو باشد و وضوحی در آن نیست که من اسم آن را میگذارم «مهِ ابهام» که در آن میشود تنها، آهسته رانندگی کرد تا امیدوار باشیم که از خط خارج نشویم. این رانندگی در مه و در گردنۀ پرپیچوخم، تجربهای است که همه ما آن را داشتهایم که هم هیجانانگیز و هم پرمخاطره و نتیجه آن نیز نامشخص است »
در ادامه این نشست، مهرداد رایانی مخصوص به ایراد سخن پرداخت:
دامنه پژوهشی مفید و متقن نداریم
رایانی مخصوص گفت: «وقتی داریم از توسعه صحبت میکنیم باید به چندین پارامتر اولیه توجه کنیم؛ اینکه ابعاد اجتماعی و اقتصادی آن، منابع ما، مشارکت مردم ما و درنهایت روشهای اجرایی و قوانینی که در این زمینه وجود دارد چه چیزهایی هستند! حال با توجه این شرایط باید در مورد توسعه کمی و کیفی و رابطه آموزش با آن صحبت کنیم. متأسفانه هیچ آمار و ارقام و پژوهش علمی که بتوانیم از آن بهعنوان راهگشای این مسئله استفاده کنیم نیز نداریم. اگر پژوهشهایی هم وجود داشته باشد و قرار باشد تاریکیهایی را که در حوزه تئاتر وجود دارد، روشن شود به دلیل اینکه منابعی در دسترس نیست و به پژوهشگر آمار اطلاعات کافی داده نمیشود، قابلاستفاده نیست و دامنه پژوهشی مفید و متقن نداریم.
مهرداد رایانی در ادامه افزود: «روندی که در پیشرفت سینمای ایران وجود داشته به لحاظ کمی و کیفی رشد کرده است این رشد، علیرغم این است که دولت دست خود حمایتی خود را از پشت سینما برداشته است هرچند که قبلاً حمایت میکرده الان حمایتی نمیکند در وضعیت تئاتر نیز همین حالت را مشاهده میکنیم دولت قبلاً صفرتاصد پول تئاتر را می پرداخت اما در یک دهه اخیر است که دیگر دولت یاریگر اقتصادی نبوده است.»
وی با اشاره به اینکه مباحث بسیار مطول و گسترده است، تأکید کرد: «وقتی از توسعه تئاتر صحبت میکنیم باید بدانیم که از کجا به کجا میخواهیم برویم و اگر قرار است در این زمینه اجماعی صورت بگیرد، چه کسی باید اجماع کند. آنگاه است که میتوانیم در مورد وجوه مختلف آن صحبت کنیم؛ بنابراین ازآنجاکه هیچ منشوری وجود ندارد تنها راهی که میماند حفظ شرایط موجود است. حال این سؤال پیش میآید که آیا به آن سمت میرویم که رشد کمی و کیفی رخ بدهد! به نظر من خواسته یا ناخواسته این مسئله دارد رخ میدهد؛ چیزی که برای تئاتر خصوصی پیشبینی شد؛ تئاتری که امروزه به شکل مستقل دارد حیات خود را ادامه میدهد.»
رسالت تئاتر کار فرهنگی بوده است نه کارهای غیراخلاقی
این مدرس دانشگاه در ادامه افزود: «ما باید در بخش خصوصی دست هنرمندان را کمی بیشتر باز بگذاریم؛ بخش خصوصی، هم به فکر درآمد و هم اعتلای خود است. شاید برخی شیطنتهای روزآمد هم اتفاق بیفتد اما در اثر گذشت زمان، خودش، خودش را اصلاح خواهد کرد. بههرحال غایت و نهایت آنچه که برای تئاتر تصور میکنیم یک کار فرهنگی است. از زمانهای قدیم تا به امروز رسالت تئاتر کار فرهنگی بوده است رسالت آن، کارهای غیراخلاقی نبوده است من مطمئن هستم تعداد کارهایی که به مذاق بعضیها خوش نیامده است نیز بهتدریج خودشان را اصلاح خواهند کرد. جریان حاکم بر تئاتر ما جریان سالم و متفکر گرا است که اگر نبود، ما اینجا و در این نشست در مورد اعتلای آن صحبت نمیکردیم. من فکر نمیکنم هیچکدام از هنرمندان به دنبال این باشند که بخواهند تخریبی را شکل بدهند؛ بنابراین هر زمان که ما به بخش خصوصی توجه کنیم (کاری که سینما کرد) و هرقدر که تلاش کنیم، بنیانهای فکری و قوانین آن را تبیین بکنیم، وضعیت خیلی بهتر خواهد شد.»
اجتناب از ابهام گویی و جلب اعتماد بخش خصوصی برای سرمایهگذاری
او در پایان این بخش از سخنان خود گفت: «ما باید تکلیفمان را هم با بحث آزادی و ممیزی مشخص کنیم و از ابهام گویی فرار کنیم تا آن هنرمندانی که در بخش خصوصی و آزاد کار میکنند، با اطمینان سرمایهگذاری کنند و نترسند. شرط توسعه پایدار تئاتر این است که چندین مبحث با یکدیگر جلو برود: اول اینکه مشخص شود مشارکت مردم چقدر است، دوم مشخص شود که قوانین و زمینههای اجرای آن چیست، سوم منابع آن تأمین شود و از همه مهمتر ابعاد اجتماعی و اقتصادی، قبل از هر حرکتی تبیین شود.»
در پایان بخش اول این نشست، رحمت امینی (نمایشنامهنویس، کارگردان و مدرس دانشگاه) ضمن بیان وضعیت و امکانات آموزشی در دهههای گذشته به رشد کمی دانشگاهها و مراکز آموزشی اشاره و آن را با وضعیت موجود مقایسه کرد.
رشد را به این معنا گرفتهایم که مرتب بیفزاییم که این بسیار آسیبزا است
امینی گفت: «مدیریت توسعهگرا بهویژه در بحث ایجاد مراکز آکادمیک در دهههای گذشته بدون هیچ کار پژوهشی، گام در عرصه توسعه گذاشت بهطوریکه تعداد دانشجوها و دانشگاهها بسیار افزایش پیدا کرده است اما برای این جمعیت دانشجو تعداد اساتید کافی نبود و مجبور میشدند که دانشجوی کارشناسی ارشد ترم قبل را بهعنوان استاد استفاده کنند؛ ما رشد را به این معنا گرفتهایم که مرتب بیفزاییم و این بسیار آسیبزا است؛ بنابراین به معنای لغوی کلمه، در همه حوزهها و بهویژه هنر به ابتذال رسیدیم وقتی کلمه ابتذال را به کار میبرم به معنای زیادبودن چیزی و آسان به دست آوردن آن است.»
سیستم آموزشی به آن اندازه که تقاضا وجود دارد، توسعه نیافته است
او در ادامه افزود: «توسعه را اگر به معنای روش در نظر بگیریم، باید بگویم که ما در این مقوله رشد سرطانی داشتهایم؛ بهعنوانمثال دانشگاه آزاد وقتی میبیند که افراد به تئاتر اشتیاق دارند، تعداد پذیرش دانشجو را در این حوزه بالا میبرد. این در حالی است که سیستم آموزشی به آن اندازه که تقاضا وجود دارد، توسعه نیافته است.»
در ادامه، دبیر جلسه در بخش دوم این نشست با طرح این سؤال که در شرایط فعلی و برای تغییر این روند و فعالسازی تئاتر در دانشگاه و پشتیبانی نهادهای متولی تئاتر چه باید کرد از کارشناسان مهمان در سمپوزیوم «آینده تئاتر ایران» خواست تا نظرات خود را دراینارتباط عنوان کنند.
تحولات درون آکادمیک تحولات کندی است
سعید اسدی در پاسخ به این سؤال گفت: «من در ابتدا ترسیمی از وضع موجود میکنم؛ آن چیزی که ما با آن روبرو هستیم و درجاهای دیگر دنیا نیز اتفاق میافتد و با آنها تشابهاتی دارد، یکجور دیالکتیک درون و بیرون آکادمیکی است. اگر ما به تحولات مهمی که در قرن بیستم اتفاق افتاده است مراجعه کنیم متوجه میشویم که آکادمیکها کسانی هستند که در چارچوبها قرار میگیرند و اتفاقاً نقدی که به آنها وارد است، این است در چارچوبها اسیر میشوند و به همین جهت است که تحولات درون آکادمیک تحولات کندی است و این خاصیتی است که در تمام مراکز آکادمیکی دنیا وجود دارد؛ اما در فضای برون آکادمیکی هستههایی شکل میگیرند که دانشگاه بهتدریج آنها را در خود حل میکنند. این وضعیت را در صنعت نشر تئاتر بهخوبی میبینید. تعداد کتابهای تئاتری و ناشران کتب نظری و نمایشنامهها بالا رفته است بهاندازهای که دانشگاه جا میماند از اینکه این کتابها را به دانشجو معرفی کنند و خیلی اوقات دانشجوها هستند که این کتابها را سر کلاس معرفی میکنند و این گفتمان را به کلاس میکشانند و اساتید را وادار به اعلام موضع میکنند. آنچه از تئاتر دانشگاهی بیرون میآید دو صورت پیدا میکند یک صورت آن متکی بر زیباییشناسیهای متداول شناختهشده که تاریخگرا و واپسنگرانه است و متکی بر آموزش اتفاق میافتد و صورت دیگر آن این است که بزند زیر میز زیباییشناسی متعارف و مخالف خوانی بکند؛ هم در صورت و هم در محتوا.»
اسدی در ادامه افزود: «این مسئله در کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته نیز وجود دارد؛ بنابراین آکادمی در این نگرش تحولگرایانه همیشه دچار این چالش خواهد بود که بخواهد ارکان خودش را تغییر بدهد و واحدهای درسی و روشهای آموزشی، نحوه جذب هیئتعلمی و دانشجو را تغییر دهد. این دیالکتیک باید در مدیریت تحولگرا و توسعهگرای تئاتر اعمال شود. نکتۀ دیگر اینکه کسانی که در ارکان تئاتر ایران کار میکنند (جدای از کارگردانان بازیگران و سایر عوامل)، آنکسانی که باید امکانات اجرا را فراهم کنند یعنی مدیران اجرایی، تکنسینهای فنی جایگاهی در نظام آکادمیکی ما ندارند یعنی ما جایی را نداریم که در آن، مدیر اجرایی و مدیر فنی فرهنگی برای تئاتر تربیت کنیم؛ چنانکه تکنسینها نیز معمولاً از کسانی هستند که بهصورت تجربی و یا از بیرون از فضای آکادمیک آموختهاند. بنابراین دیالکتیک درونی و بیرونی دانشگاه را باید بیشتر کرد و انعطافپذیری که دانشگاه باید داشته باشد، باید افزایش یابد.»
ساختار تولید حرفهای ضرورت است
سعید اسدی همچنین گفت: «مسئله دیگر که اتفاقاً دولت میتواند در آن نقش داشته باشد، تولید حرفهای تئاتر است. ساختار تولید حرفهای ضرورت است و این گفتمان را دانشگاه باید شروع کند و در مباحث نظری خود بیاورد. نکته آخر این است که مدیریت توسعهگرا و تحولخواه بر اساس تعبیری که داشتم، باید رابطه خود را با چند مورد روشن کند: اول، رابطه با اقتصاد سیاسی حاکم بر ایران است. در دنیا، هم دولت متصدی داریم و هم دولت تسهیل گر. دولت متصدی دولتی است که همه منابع را در اختیار میگیرد و میخواهد آن را عادلانه توزیع کند به همین خاطر در تحلیل منویات خود در هنر همیشه دخالت دارد؛ اما اگر این دولت بخواهد تحولخواه باشد، باید به دولت تسهیلگر تغییر پیدا کند و متصدی، خودِ جامعۀ مولد باشد اما ما الان دولت تسهیلگر نداریم. دوم اینکه فرهنگ باید رابطه خود با ایدئولوژی را مشخص کند. ما الان میدانیم که گفتمان ایدئولوژی حاکم چیست. اتفاقاً این ایدئولوژی، نیروهای مدیریتی را در قرابت نزدیک با ایدئولوژی خود تعیین میکند؛ یعنی فرصت اظهارنظر یا ارائه ایدههایی که میتواند با این ایدئولوژی فاصله داشته باشد را نمیدهد؛ این، همان چالش گفتمانی را شکل میدهد و تنها کاری که میتوان کرد، حفظ وضع موجود است تا آنچه را که داریم از دست ندهیم. سوم، رابطه کل نظام حاکم بر جامعه با مقوله فرهنگ است. در ذهن سیاستمداران، توسعه فرهنگی در ایرآنهمیشه در انتهای قطار توسعه تعریف شده است. ما در توسعه فرهنگی باید ابتدا چشمههای تولید فرهنگی را مشخص کنید شناسایی کنیم.»
مهرداد رایانی مخصوص در ادامه صحبتهای اسدی و در ارتباط با سؤال مطرحشده از سوی دبیر نشست به قوانین فرادستی حوزه تئاتر اشاره کرد و توجه به آن را ضروری دانست.
شورای عالی انقلاب فرهنگی هم نهاد دانشگاهی و هم نهاد اجرایی را در تعامل با یکدیگر قرار میدهد
رایانی گفت: «هرگونه توسعه در هر سطحی که بخواهد انجام بپذیرد، نیازمند توجه به کنوانسیونهایی است که بهعنوان اسناد بالادستی وجود دارند. اگر ما بخواهیم در مورد توسعه تئاتر صحبت کنیم اول باید ببینیم اسنادی که در بالای تئاتر قرار میگیرند چیست. اگر شما ندانید که به اقتصاد آزاد وابسته هستید یا دولتی، نمیتوانید فرآیندی را که مدنظرتان است، اجرا کنید. بهعنوانمثال در جمهوری اسلامی ایران، ممیزی وجود دارد. اگر میخواهیم توسعه تئاتر به وقوع بپیوندد باید بر اساس ممیزی جلو برویم راه دیگری غیرازاین وجود ندارد. میخواهم بگویم که درواقع باید بدانیم با توجه به آن قوانین و کنوانسیونهایی که وجود دارد (از اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی) باید برنامهریزی کنیم؛ مثلاً اگر برای تئاتر دفاع مقدس یک منشور ۵۰ ساله بنویسیم که قرار است مشخص کند، تئاتر دفاع مقدس در ۵۰ سال آینده قرار است در کجا قرار بگیرد، باید تبدیل به برنامه شود و برنامهها باید در طول سالهای مختلف جاری شوند. به نظر من قوانین جمهوری اسلامی به این مسئله جامۀ عمل پوشاندهاند و جایی به نام شورای عالی انقلاب فرهنگی را به وجود آوردند. این شورا هم نهاد دانشگاهی و هم نهاد اجرایی را در تعامل با یکدیگر قرار میدهد و میتواند نقشه ۵۰ ساله تا ۱۰۰ سال آینده تئاتر ایران را در ابعاد کلان تعیین کند.»
بومیسازی باید با توجه به منشور و کنوانسیونهای اقلیمی-ایرانی باشد
او همچنین تأکید کرد: «یکی از مهمترین بخشهایی که تأثیر بسزایی در پیشرفت تئاتر داشته است، بخش خصوصی است. دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی باید تکلیف خود را با هنر مستقل مشخص کنند. اگر میگوییم مستقل است پس باید اجازه دهیم این هنر، پول خود را نیز دربیاورد و سنگاندازی نکنیم. اعتلای بخش خصوصی با مشخص شدن میزان دامنه فعالیتهای آنها و سرمایهگذاری پایدار معنی پیدا میکند. اگر ما در این حوزه، سرمایهگذاری پایدار نداشته باشیم، بخش خصوصی هیچ اهمیت و نقشی در پیشرفت و گسترش تئاترمان نخواهد داشت. نکته دیگری که در بخش توسعهای در دانشگاه باید به آن توجه کنیم و البته خیلی هم دشوار است که آن را ایجاد کنیم، رشتههای موردنیازمان است؛ ما با پدیدههای جدیدی در این حوزه مواجه هستیم که نیاز به تخصص دارد و ما در واحدهای درسیمان هیچ تخصصی در این زمینه نداریم و خود را از طریق کتابها و مقالاتی که در اینترنت میبینیم بهروز میکنیم و جلو میرویم. نکته دیگر استفاده از شرایط مشابهی است که در اقصی نقاط دنیا وجود دارد و باید آنها را رصد و بومیسازی کنیم. این بومیسازی باید با توجه به منشور و کنوانسیونهای اقلیمی-ایرانی باشد و در غیر این صورت فایدهای ندارد. نکته دیگر اجماع قطبهای تئاتری است این مغز متفکر (شورای عالی فرهنگی) باید به اینها وحدت بدهد و کارهای موازی باید حذف شوند.
رحمت امینی نیز در پایان این نشست بهاصطلاح «تئاتر هراسی» مسئولان و مدیران بالادستی اشاره کرد و آن را عامل بیتوجهی به مقوله تئاتر دانست.
تئاتر به لایههای مهم و تأثیرگذار تصمیمگیری را پیدا نمیکند
امینی گفت: «یک سند توسعه تئاتر درزمانی که من مسئول تنظیم آن بودم، تهیه شد و تمام کارشناسیهای آن توسط صاحبنظران و اساتید برجستهی این حوزه انجام شد. در آخرین روز دولتی که وزیر ارشاد آن جناب آقای مسجد جامعی بود به جلسه برده شد و ایشان در زیر آن نوشت که «این سند خوبی است اما فرصت بررسی آن در آخرین جلسه دولت به دست نیامد». این جمله بدین معنی است که شما خیلی مهم نیستید زیرا اگر مهم بودید به هر ترتیب کلیات این صنعت ازآنجاییکه کارشناسی هم شده بود باید تصویب میشد. میخواهم بگویم که هنر و بهطورکلی تئاتر به لایههای مهم و تأثیرگذار تصمیمگیری را پیدا نمیکند. این راه پیدا نکردن به دو دلیل است: یکی کوچک بودن موضوع برای دولتمردان و دیگری اصطلاحی است که من به کار میبرم: «تئاتر هراسی» که تأثیراتش در بالاترین بخش، دیده میشود و وقتی این تئاتر هراسی را در وزارت علوم هم مشاهده میکنیم، نشان میدهد تا زمانی که یک اتفاق عمیق و اساسی در لایههای بالای تصمیمگیری ایجاد نشود، تئاتر راه بهجایی نمیگشاید. مورد دیگر این است که با تغییر مدیریت، بسیاری از طرحها نیمهتمام رها میشود ما از بعد از انقلاب بنایی را برافراشتیم و در ادامه بااینکه فهمیدیم جاهایی از این بنا اشکالاتی دارد در جهت رفع آن برنیامدیم. میخواهم بگویم آن مشکل این است که آیا آکادمی برای تربیت آکادمیسین است؟ آیا وقتی دانشگاه تأسیس شد، برای تربیت نظریهپرداز بوده یا آکادمی وظیفه تربیت هنرمند را دارد؟ البته ما هردوی آن را داریم انجام میدهیم یعنی با یکدست، دو هندوانه را برداشتیم آنهم در یک سیستم آموزشی معیوب. در خارج از کشور برای بخش بازیگری کارگردانی و غیره یعنی بخشهایی که با تولید تئاتر سرکار دارند مدارس و بخشهای اجرایی ایجاد شده است (البته در ایران هم نمونههایی داشتیم که گاه موفق عمل کردهاند). ما باید وجوه عملی را در همۀ بخشها جلوهگر کنیم. باید در ترمهای بالاتر، دانشجویانی که یاد گرفتند، عملگرایانه پیش بروند، این عمل را به علم تبدیل کنند، یعنی ورود به عرصۀ علم به معنای مرجعیت آن.
یادآور میشود، دانشکده هنر دانشگاه سوره، با همکاری مرکز هنرهای نمایشی خانه تئاتر ایران و مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری برگزاری سمپوزیوم «آینده تئاتر ایران» را به عهده داشت.
گزارش از سودابه زیارتی