در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «کافه پولشری»

روایت عشق و تنهایی

ایران تئاتر- مصطفی جلالی فخر: الهام پاوه‌نژاد، تئاتر «کافه پولشری» را بر اساس نمایشنامه‌ آلن‌ وتز اجرا کرده است. این نمایش، مونودرام دشوار عاشقانه‌ای ا‌ست که بیش از آن‌که شرح حسرت‌بار انتظار و توصیف پولشری در‌باره‌ یک مرد چشم‌آبی باشد که به کافه‌اش می‌آمده، روایت جهان‌شمول «تنهاییِ» انسان در انهدام عاشقانه‌های تمام‌شده یا ناگفته یا سرکوب‌شده است.

ما شاهد تک‌گوییِ بلندی هستیم که مرزی میان ذهنیت و عینیت‌اش نیست و تماشاگران نمایش، بازیگران خاموش (و گاه فعال) هم به شمار می‌روند.

نمایشی تک‌بازیگر که کاملاً به اجرای پاوه‌نژاد وابسته است و او می‌تواند با مهارتی متکی بر پیشینه‌ طولانی تئاتری‌اش، به خوبی از پس نقش/ روایت برآید. بیان، کنش و لحن، سه عنصر اصلی نمایشیِ موفقیت حضورش به شمار می‌روند که توان انتقال هم‌زمان شور و حسرت و شوریدگی را در قالبی عاشقانه/ زنانه دارد. روی مرز باریکی بندبازی می‌‌کند که واگویه‌هایش، شکل روان‌پریشی پیدا نکند و درعین‌حال که به علت ذات تنهایی و فراق و فقدان، تلخ است، اما به دلیل جنس بازی پویا و ریتمی که افت‌ نمی‌کند، لحظه‌ای تماشاگر را رها یا خسته نمی‌کند؛ و شاید به همین دلیل است که وقتی تمام‌ می‌شود، احساس «زود تمام شدن» در تماشاگر ایجاد می‌شود.

الهام پاوه‌نژاد کوشیده با برخی اشاره‌ها، نمایشنامه را در حد زمان حال، در حد روزگار کرونا به‌روز کند. مثلاً با جملاتی نظیر «با اون ‌خنده‌های پشت ماسکش!» که البته به نظرم نیازی به این کار نبود و متن دچار محدودیت زمان و مکان نیست. همچنین او با اعتمادبه‌نفسی بالا، نه‌تنها فاصله‌گذاری میان نمایش و تماشاگر را نادیده می‌گیرد بلکه آن‌ها را که روی صندلی‌های کافه نشسته‌اند، به واکنش‌سازی و مشارکت در نمایش ترغیب می‌کند؛ و حتی از تبدیل مونولوگ خود به دیالوگ با تماشاگران هم ابایی ندارد و از بداهه‌سازی نیز استقبال می‌کند. مثلاً وقتی از یک تماشاگر در مورد رژیم می‌پرسد و منظورش رژیم غذایی است، پاسخ طعنه‌آمیز و زیرکانه‌ای از او می‌شنود که رژیم را به معنای حکومتی‌اش برداشت کرده و بلافاصله پاوه‌نژاد با خنده و انگار بخشی از نمایش بوده، می‌گوید «این کافه تازه امشب باز شده، بگذارید باز بمونه!»

حرکت‌هایش در میان تماشاگران هم به فضاسازی‌اش کمک می‌کند و دچار وسوسه‌های بازی با نور و سایه‌روشن هم نشده تا واقع‌گرایی و جنس ارتباطی‌اش را حفظ کند.

مراوده‌ عاشقانه بازیگر با نقش، بازی‌ و نمایش محسوس است. با تمام وجود و علاقه‌اش به کاری که در حال انجام آن است، خودش را در صحنه رها کرده است و موفق شده است.




نظرات کاربران