در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش بروخا از گرگان حاضر در چهلمین جشنواره تئاتر فجر

کشتن لورکا توسط برناردا

ایران تئاتر- سید علی تدین صدوقی : نمایش بروخا به نویسندگی و کارگردانی رضا پورتراب زاده رودسری از گرگان در روز اول جشنواره در تالار وحدت به روی صحنه رفت

اینکه چرا تنها یک اجرا به این نمایش داده اند وتا انتهای جشنواره تالار وحدت هیچ اجرای دیگری نداردوخالی است ، جای سوال دارد .

نمایش بروخا همان نمایشنامه خانه برناردا آلبا نویسنده شهیراسپانیایی گارسیا لورکا است . حالا چرا نام لورکا به عنوان نویسنده آورده نشده خود پرسشی دیگر است .  چرا که ما نه شاهد تغییر جدی در متن بودیم ونه برداشت ویا اقتباس خاصی از آن را دیدیم صرفا اضافه نمودن یک شخصیت زن بنام بروخا که ظاهرا متافیزیکی و سورئال است و اضافه نمودن شخصیت  نوجوانی خود لورکا که در دو یا سه جای نمایش می آید وچند دیالوگ می گوید ومی رود .هردو شخصیت تاثیر چندانی بر روند دراماتیک نمایش  ندارند همچنین به مخاطبان نیز برداشت و یا تحلیلی ویا فهم ودرک جداگانه ودیگرگونه ای فرای آنچه که لورکا می گوید ارائه نداده است .

مضاف براینکه  شخصیت بروخا اسپانیایی صحبت می کند ومخاطب هیچگونه ارتباطی نمی تواند با او برقرار نماید ازاین رو زیاده  می نماید وچون وصله ناجوری خودنمایی می کند  هر بار حضور او بر روی صحنه موجب افتادن ریتم ، طولانی شدن نمایش و قطع ارتباط مخاطب به دلیل زبان اسپانیایی که برای تماشاکنان ایرانی غیر قابل فهم ودرک است می شود .

به همین دلیلی حضور و وجود او علی السویه می شود وهیچ ربط منطقی و دراماتیک و ماهوی با نمایش لورکا برقرار نمی کند . بخش دوم حضور خود لورکا یعنی نویسنده اصلی نمایش بر روی صحنه است حضور او نیز با منطق دراماتیک نمایشنامه همخوان نیست و ارتباط منطقی و ذاتی با نمایشنامه بر قرار نمی کند او نیز چون وصله ای ناجور خود نمایی می کند . حال چنانچه حضور لورکا در کل نمایش تنیده وعجین می شد ومتن بر پایه حضور و دلیل حضورش استوار می گردید وبه لحاظ ساختاری و توالی موضوعی وموضعی در روند قصه ونمایشنامه وپیشبرد درام تاثیر بسزایی داشت آنگاه توجیه منطقی ودراماتیک پیدا می کرد ازسویی او در دوران نوجوانی نشان داده می شود که باز جای سوال دارد .

تنها موردی که به تحلیل درست ودیگرگونه از نمایشنامه لورکا کمک می کند کشتن لورکا توسط برناردا است ؛این نقطه قوت نمایش بروخاست .

شاید در طی سالها برداشت از نمایشنامه خانه برنالدو آلبا هماره درسطح مانده است . می دانیم که این نمایشنامه بارها وبارها توسط کارگردانان حرفه ای وصاحب نام وهمچنین دانشجویان و.. کار شده است . اما هماره لایه روئین متن لورکا به صحنه کشیده شده به آن هم بعضا با دیدگاه های فمنیستی شاید یکی از اجراها متفاوت ازاین نمایشنامه توسط چولی با بازیگری بازیگران حرفه ای تئاتر ایران  در دهه هشتاد اتفاق افتاد . چولی نیز یک بعد خاص از این نمایشنامه را بولد کرده بود به دیدگاههای فمنیستی نزدیک بود .

در واقع خانه برناردا آلبا نه در خصوص چند دختر که اسیر دست مادری متعصب و مستبد و سنت های پوسیده وخرافی هستند بلکه ماجرای این نمایشنامه کل اسپانیا وجامعه اسپانیا در زمانی است که لورکا آن را نگاشته . اسپانیایی که اسیر دست دیکتاتوری دهشتناک و دژخیمانه فرانکو  است . فرانکویی که کلیسا از او حمایت کرده و تائیدش می نماید . آنها دست دردست به اسپانیا حکومت می کنند . دوران تاریکی ازهمدستی وهمسویی مذهب متعصب خشک کلیسا به سبک قرون وسطایی و سنن پوسیده وخرافی وقدرت سیاسی که تبدیل به یک دیکتاوری فاشیستی و دژخیمانه وسرکوب گر وخشن شده است . اینها به اسپانیا مستولی شده و آن را به یکجا بلعیده اند و مردم پیچاره را در چنگال خود گرفته وهر طوری که می خواهند با آنان رفتار می کنند .

بخشی از مردم جامعه نیز مذهبی ، متعصب ، سنت گرا وخرافی هستند همین بخش با حکوت و کلیسا همصدا وهمگام می شوند واز این را نیز ارتزاق  کرده وامکانات وحمایت کلیسا و حکومت را به همراه دارند . پس خانه بر نالدوآلبا نشانه ونمادی از اسپانیاست برنارلدو مادر دخترها در واقع صاحب آنها و همان دیکتاور سیاسی و مذهبی یعنی فرانکو وکلسیا است . دخترها وخدمتکارها همان مردان وزنان اسپانیاهستند ما مردان را نمی بینیم "په په" بیست وپنج ساله که خواستگار پیر دخترخانواده با عاشق  خواهر جوان شده و با او ارتباط می گیرد په په در واقع نشانه  مردان اسپانیا هستند که در جوانی سترون شده اند .

آنان نیز اسیر چنگال این دیکتاوری گشته اند دختران همگی هرکدام به نوعی عاشق په په می شوند په په همان اسپانیای آزاد و رها با  اسب رهوار است که  روری خواهد رسید اما در حال حاضر دست نیافتنی است و باید برای رسیدن به آن چون دختر جانت را در راهش بدهی .دخترها از ترس مادرعشقشان به په په  را پنهان می کنند په په نیز به گونه ای نشان  اسپانیاست اسپانیایی که مردان جوانش حق عاشق شدن ندارند وتوسط تعصب و خرافات وسنن پوسیده توسط کلیسا و حکومت فاشیتسی کشته می شوند .حال ما اسپانیای سترونی داریم را داریم که منتظر ظهور په په هاست . جوانانی که به خود جرات اعتراض و عاشق شدن می دهند یا کشته می شوند یا چون دخترمجبوربه خودکشی می گردند چون نمی خواهند و نمی توانند وضع موجود را تحمل کنند . شوربختانه چیزی در این میان برای برنالدا "مادر" مهم است این است که بگویند دخترش باکره مرده است .و این تراژدی اسفبارخانه برنالدو آلبا یا همان اسپانیایی زمان لورکا ست .  

کارگردان با کشتن لورکا توسط برنالدا توانسته دریچه تازه ای را بر روی تحلیل ودرک وفهم نمایش لورکا بگشاید واین یکی از نقاط قوت نمایش است . البته اگر چناچه حضور لورکا در ساختار نمایش در سن واقعی اش بدرستی تعریف می شد وآتش زدن ستون های انتهایی صحنه که چونان تیرک های اعدام خود نمایی می کنند توسط لورکا قبل از کشته شدنش بدست برناردا انجام می پذیرفت شاید مفهوم عمیق تری نیز پیدا می  کرد البته همانطور که گفته شد صحنه کشته شدن لورکا توسط برناردا یکی از صحنه های تکان دهنده نمایش است

 بازی ها علیرغم تلاش مضاعف بازیگران در سطح مانده بود . به نظر می رسد به دلیل حضور بازیگران بر روی صحنه تالار وحدت وبزرگی تالار یک نوع صداسازی وبازی سازی  ناخواسته اتفاق افتاده . حرکات ومیزان سن ها نیز تکرار می شد ودر جاهایی خطی بود ریتم نمایش که ناشی از ریتم بازی ها است در جاهایی می افتاد و موجب شده بود که زمان نمایش بی جهت طولانی شود.   




نظرات کاربران