برنده تندیس بهترین عکس تئاتر فجر چهلم در گفت و گو با ایران تئاتر
برای عکاسی تئاتر هیچ منبع آکادمیکی وجود ندارد
بلاتکلیفی میان عکاس بودن و تئاتری بودن
ایران تئاتر: اردلان آشناگر که در چهلمین دوره جشنواره بینالمللی تئاتر فجر موفق به دریافت تندیس بهترین عکس تئاتر شد، میگوید: ازآنجاکه در دنیا رشتهای تحت عنوان عکاسی تئاتر نداریم، منبع آکادمیکی نیز دراینارتباط وجود ندارد و این حرفه بیشتر در ایران دنبال میشود و آموزش آن نیز نسل به نسل و بهصورت تجربی انجام شده است.
اردلان آشناگر متولد 1374 و از سال ۱۳۹۰ در خبرگزاریهای شمال کشور حرفه عکاسی را آغاز کرده است. او از سال ۱۳۹۲ از شهرستان جم کار عکاسی تئاتر را نیز انجام میدهد و از سال 1394 اختصاصاً، عکاسی تئاتر را از بوشهر آغاز میکند. به گفته خودش در سال 1399 به تهران آمده و قصد دارد این حرفه را از پایتخت ادامه دهد. او دورههایی را در حوزه تئاتر زیر نظر اساتید گذرانده است؛ ازجمله طراحی صحنه زیر نظر استاد فروتن، نویسندگی تئاتر را با مهران رنجبر. همچنین دوره نورپردازی را بهصورت تجربی کار کرده است.
اردلان آشناگر در چهلمین دوره جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، موفق به دریافت تندیس بهترین عکس تئاتر شد و با عکسی از نمایش «آشویتس خصوصی لیدی مکبث» اثر قاسم تنگسیرنژاد و مهسا رهسپار توانست نظر هیئت داوران این بخش را به خود جلب کند. با او از عکاسی تئاتر و چالشهای اینگونه تئاتری گپ زدیم:
با توجه به اینکه شما عکاسی خبری نیز انجام دادهاید، عکاسی تئاتر را در حوزه عکس هنری طبقهبندی میکنید یا عکس خبری؟
قطعا عکاسی تئاتر یک عکاسی هنری است و از دیدگاه پیشکسوتان این عرصه نیز عکاسی تئاتر یک نوع عکاسی خبری بوده است. الآن با تغییر نسلها در چند سال اخیر دیدها به سمت هنری شدن عکسها و شکستن ترکیببندیها و اصول کلاسیک عکسها پیش میرود و به نظر من عکاسی تئاتر گونهای از عکاسی هنری است.
چه تفاوتی میان عکاسی خبری و عکاسی تئاتر قائل هستید؟
عکاسی خبری،دیدن یک واقعه است که هیچ پیشزمینهای از قبل برای آن نداریم. بدین معنا که ما در عکاسی خبری یک عکس بسته از یک شخص را داریم که بهعنوانمثال،مقابل تریبون قرار گرفته است و اغلب بدون هیچ دخل و تصرف و ترکیببندی خاصی آن را ثبت میکنیم؛ اما در عکاسی تئاتر علاوه بر اینکه ما هیچ تسلطی بر روی نور و صحنه نداریم(چون از پیش چیده شده است)و هیچگاه عوامل نمایش اعم از طراح صحنه و یا نور با من بهعنوان عکاس هماهنگی انجام نمیدهند،باید هم اصول هنری را در آن رعایت کنیم و هم باید تئاتر را بشناسیم به عبارت دیگر باید یک فرد تئاتری باشیم که عکاسی میکنیم؛ بنابراین باید عکاسی باشیم که قرار است تئاتری هم باشد؛ اما در عکاسی خبری تفاوت چندانی ندارد که چه اتفاقی در جریان است.
شما در جشنواره تئاتر فجر این دوره، تندیس بهترین عکس را برای تئاتر «آشویتس خصوصی لیدی مکبث» گرفتید. فکر میکنید این عکس چه ویژگیهایی داشت که نظر داوران را به خود جلب کرد؟
درواقع همان بحثی که در پاسخ به سؤال قبلی در مورد آن صحبت کردم در این عکس اتفاق افتاد؛ اینکه باید ما تئاتر را در ابتدا بشناسیم. داستان مکبث را همه میدانند؛ یک وسوسهای است که از سوی لیدی مکبث اتفاق میافتد. صحنهای بود که لیدی مکبث خون را روی پلاستیکی که درواقع جای مکبث است میریخت. گویی خون را روی صورت مکبث میریخت و این فکر پلید را که تو میتوانی پادشاه و جایگزین او بشوی،به سر مکبث میانداخت و دست مکبث بهعنوان پیروزی بالا بود. عکس برگزیده در جشنواره دقیقا همین قاب است و درواقع توضیح داستان مکبث را به همراه خودش داشت و صحنهای بود که خون بهصورت فریزشده روی هوا بود و موردپسند داوران واقع شد. این نوع صحنهها را داوران بیشتر میپسندند در سالهای قبل اکثر قابهای برنده،قابهای فریزشده بودند.
بنابراین میتوانیم این نتیجه را بگیریم که عکاس تئاتر علاوه بر اصول هنری باید داستان نمایش را بداند این در حالی است که بیشتر اوقات، عکاس، اطلاعی از داستان نمایش ندارد البته بهجز نمایشنامههایی که مثل لیدی مکبث معروف هستند.
بله! کاملا درست است. وقتی عکاس تئاتر در مورد داستان نمایش چیزی نمیداند در فضاهای مجازی یا اخبار تبلیغاتی که در مورد نمایش صورت گرفته است آن را دنبال میکند تا پیشزمینهای را در ذهن خود درست کند؛ اما در حال حاضر کسی که در این حوزه از تئاتر فعالیت میکند،اغلب نمایشنامه نویسان بزرگ و آثار آنها را میشناسد. هرچقدر تسلط ما به نمایشنامههای بزرگ دنیا بیشتر باشد،عکاسی تئاتر در صحنه راحتتر میشود. یک عکاس تئاتر بعد از چند سال عکاسی در صحنه تئاتر چشم و گوشش به قاببندی و جریاناتی که بر روی صحنه اتفاق میافتد،عادت میکند و آن را بهخوبی میشناسد.
فارغ از مسائل فنی، چطور شد که به عکاسی تئاتر علاقهمند شدید؟
باکمال احترام خدمت همه دوستانی که عکاسی خبری کار میکنند،حقیقتا جذابیت هنری در عکاسی خبری برای من وجود نداشت یا بهتر است بگویم که من به آن نرسیدم. فکر میکنم آنچه از عکاسی هنری به دنبال آن بودم را در عکاسی تئاتر پیدا کردم. فکر میکنم عکاسی تئاتر بسیار به «فاین آرت» و پرداختن به اهداف زیبایی شناسانه نزدیک بود. از طرف دیگر همه ما که عکاسی تئاتر انجام میدهیم،دوست داریم عکسهایمان دیده شود و این دیده شدن را بیشتر در عکاسی سینما و تئاتر میبینیم که اتفاق میافتد. این دو دلیل و بهویژه مسئله «فاین آرت» باعث شد که به سمت عکاسی تئاتر کشیده شده و آن را انتخاب کنم.
عکاسی تئاتر را بهصورت علمی و آکادمیک هم دنبال میکنید و اصولاً آیا منابعی وجود دارد که بتوان در این حوزه کار پژوهشی انجام داد؟
مسئلهای که وجود دارد این است که عکاسی تئاتر در ایران به این صورتی که میبینیم دنبال میشود و در دنیا این حوزه از عکاسی جایگاه خاصی ندارد. میخواهم بگویم که رشتهای با عنوان عکاسی تئاتر در جوامع بینالمللی و دنیا نداریم. درواقع و صرفا عکاسان خبری،عکاسی تئاتر را هم انجام میدهند. عکاسی آنها بسیار با ما تفاوت دارد و کسی را که بهعنوان بهترین عکاس تئاتر در دنیا معرفی شده باشد،نداریم و اگر در جستجوی گوگل بهصورت اتفاقی اسمی را بهعنوان عکاس تئاتر ببینیم به این دلیل است که یک عکاس خبری بوده است که عکاسی تئاتر را بیش از وقایع روزمره دیگر،برای رسانه خود کار کرده است؛ بنابراین عکاسی تئاتر،بیشتر در ایران دنبال میشود و در سطح بینالمللی این رشته را نداریم. از سوی دیگر در ایران نیز اینگونه عکاسی بیشتر بهصورت تجربی انجام شده است. در حال حاضر در ایران،رضا معطریان ،سیامک زمردی مطلق ، رضا موسوی و ... هستند که عکاسی تئاتر را در سطوح بالا آموزش میدهند و شاگردان بزرگ و خوبی هم داشتند اما بهطورکلی عکاسی تئاتر دارد بهصورت تجربی و نسل به نسل منتقل میشود و دیدگاههای جدید شکل میگیرد.
با توجه به توضیح شما میتوانیم این چالش را در عکاسی تئاتر مشاهده کنیم که علاقهمندان به اینگونۀعکاسی،هیچ منبعی در اختیار ندارند و آموزش آنها صرفا بهصورت تجربی و غیر آکادمیک صورت میگیرد؟
بله! قطعا همینگونه است و چون هیچ منبعی در سطح بینالمللی وجود ندارد،عکسهای عکاسان تئاتر ایران در سطح بینالمللی دیده نمیشود زیرا در تایتلهای عکاسی چیزی بهعنوان تئاترفتوگرافی نداریم و یا باید در زیرمجموعه «فاین آرت» یا عکاسی «استیج» چیدمان و دستهبندی شود تا بتوانیم در جشنوارهها یا فستیوالهای مختلف شرکت کنیم. مسئله بعدی این است که در ایران نیز به مشکل میخوریم زیرا تئاتریها به عکاسان تئاتر میگویند شما عکاس هستید و عکاسان به آنها میگویند شما تئاتری هستید و بنابراین ما بلاتکلیف ماندهایم؛ مسئله جالب دیگر این است که ما را جز عکاسان سینما نیز قبول نمیکنند و نهایتا عکاسان تئاتر در مسیری میافتند که به عکاسی سینما برسند؛ این اتفاقی است که در حال حاضر در ایران میافتد. طبیعتا وقتی تعریفی از هنر و شغل شما وجود ندارد،حمایتی هم وجود ندارد. البته انجمن صنفی عکاسان تئاتر تشکیل شده است اما اتفاق خاصی فعلا در آن نیفتاده است.
صحنههای تئاتر ایران را برای عکاسی تئاتر چطور میبینید؟ آیا شرایطی که برای تولید یک عکس هنری تئاتری باید وجود داشته باشد در صحنههای تئاتر ایران مهیا است؟
اگر فقط از بابت سالن منظور شما باشد باید بگویم سالنهای غیراستاندارد زیادی برای تئاتر وجود دارد. در خود شهر تهران،تنها ۶ سالن است که میتوان در آنها به راحتی عکاسی کرد و بقیه صرفا بهاجبار در آنها عکاسی میشود. بهجز عمارت نوفللوشاتو و پردیس شهرزاد،دیگر سالنهای خصوصی تهران برای عکاسی تئاتر واقعا غیراستاندارد هستند و حتی برای گروههای اجرایی هم استاندارد لازم را ندارند. این مسئله را تا به آنجا تأکید میکنم که سالنهای تئاتر تهران اغلب و خصوصا برای گروههای کمتجربه واقعا وضعیت نامناسبی دارند و حتی برخورد افراد نیز با این گروهها نامناسب است. آنها حتما باید یک اسپانسر برای گروه تئاتری خود داشته باشند بهخصوص برای گروههای شهرستانی. مسئله دیگر که باید در خصوص این مسئله به آن اشارهکنم این است که من در تئاتر بوشهر عکاسی کردهام؛ هم در پلاتو استاد امیری هم پلاتو استاد صغیری و بقیه شهرستانهای استان بوشهر و فکر میکنم استانداردترین سالن استان بوشهر،پلاتو استاد صغیری بود که البته به خاطر اتفاقات اخیری که برای آن افتاده است بسیار متأسف هستم زیرا همه بچههای تئاتری در آنجا که سالنهای اصلی تئاتر شهر بوشهر هستند،اجرا میکردند و امیدوارم مشکل بهزودی حل شود.
نظرتان درباره برگزاری گالریهای تئاتر و یا نمایشگاههای عکس تئاتر چیست آیا فکر میکنید این مسئله میتواند به رونق اینگونه هنری عکاسی هنری کمک کند؟
بله ممکن است اینگونه باشد اما تابهحال گالری و نمایشگاه عکسی که صرفا به عکسهای تئاتر اختصاص داشته باشد،نداشتهایم یا حداقل من در جریان آن نیستم؛ اما نمایشگاههایی بودند که عکس تئاتر را هم عرضه کردهاند. فکر میکنم چون عکسهای تئاتر علاقهمندان خاص دارد و نهایتا کارگردان همان نمایش یا بازیگران و... آن را میخرند و یا برای دیوار انجمن نمایش خریداری میشود. از طرفی،هنرمند بهتنهایی نمیتواند اقدام کند و باید حتما اسپانسر داشته باشد؛ عکسها باید تائید و برای تهیهکننده ارسال شوند و بهطورکلی پروسه طولانی و شاید مشکلی داشته باشد. بههرحال ازآنجاکه صنعت جاافتادهای نیست،فروش خاصی هم از عکاسی تئاتر عاید نمیشود.
تابهحال شده عکسی را در یکی از صحنههای تئاتر بگیرید و به شدت موردعلاقه خودتان باشد؟
بهجز عکسی که امسال در جشنواره تندیس گرفته است،یک عکس دیگر هم از نمایش «عروسی خون»،اثر فضلالله عمرانی گرفتم و فکر میکردم حتما در جشنواره موردتوجه قرار میگیرد چون آن عکس،برای من بسیار مفهوم داشت. درواقع مفهوم داستانی که در نمایش «عروسی خون» روایت میشد،در این عکس نهفته بود. بهشخصه،عکسهایی که مفهوم داستان نمایش را میرسانند،بسیار دوست دارم؛ اما هیچ اتفاق عجیبی برای آن عکس نیفتاد و موردتوجه قرار نگرفت. فکر میکنم داوری و انتخاب عکسها به سلیقه داوران و شانس بستگی دارد؛ چون با برخی از داوران که صحبت میکنم،حتی میگویند،همین عکس امسال را اگر دست ما بود،رد میکردیم؛ اما دو نفر از داوران گویا امسال پشت این عکس ایستاده و آن را انتخاب کرده و نظرشان به آن جلب شده بود.
به نظرتان دلیلِ این شکل از روند انتخاب عکسها در جشنواره به علت همان عدم وجود منابع آکادمیک در عکاسی تئاتر است؟
فکر میکنم همینطور است؛ زیرا وقتی یک منبع آکادمیک وجود نداشته باشد که داوران بتوانند طبق اصول آن منبع،به انتخاب عکس برگزیده برسند،بیشتر به سمت سلیقه میروند. ببینید! ترکیببندی از اصول اولیه عکاسی است اما در عکاسی تئاتر خیلی اوقات باید ترکیببندی را قربانی آن لحظه بکنیم. این اصول فقط در باب عکاسی و یا فقط در باب تئاتر است. هیچوقت این دو گزینه در کنار هم قرار نمیگیرند که بخواهد اتفاق عجیبی بیفتد و فقط شانس شماست که داور بخش عکس تئاتر در اینگونه عکاسی،دیدگاهش به شما نزدیک باشد.
بهعنوان عکاس تئاتری که در شهرهای دور از مرکز کار کردهاید و برای ادامه حرفه خود به پایتخت آمدهاید، فکر میکنید چه مشکلات و موانعی پیش روی هنرمندان جوانی مثل شما قرار دارد؟
من در حال حاضر یک سال است که در تهران هستم و کار عکاسی تئاتر را دنبال میکنم. از نزدیک میبینم که گروههای تئاتری شهرستان با چه شرایط سختی مواجه هستند. یک هنرمند اگرچند وقت از صحنههای هنری و بهویژه تئاتر دور بماند،افسردگی میگیرد. زمانی که بچههای تئاتر شهرستان به تهران میآیند و کاری به آنها پیشنهاد نمیشود،مسیر زندگیشان عوض میشود. من از انجمن نمایش استانها و انجمن هنرهای نمایشی ایران خواهش میکنم،حداقل یک اجرا به تئاتر شهرستانها در تهران بدهید؛ زیرا حتی با یک اجرا،آینده هنرمندان شهرستان تغییر میکند و دیده میشوند. چون خودم در اینجا این کار را دنبال میکنم و از نزدیک شاهد این مسئله هستم که اگر این هنرمندان دیده نشوند،چگونه مسیر زندگیشان عوضشده و با چه سختیهایی مواجه میشوند.