در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «رستم و سهراب» به کارگردانی رضا حسن‌خانی

خلاقیت اسیر در سنت

علیرضا نراقی: قصه، قصه­ آشنایی است. یکی از آشناترین قصه‌هایی که تابه‌حال ایرانیان نوشته و در طول تاریخ روایت کرده‌اند. شیوه اجرا-روایت قصه نیز شیوه آشنایی در فرهنگ عامه ایرانیان است؛ نقالی. قصه نمایش «رستم و سهراب» نوشته داریوش نصیری و مرتضی وکیلیان و به کارگردانی رضا حسن‌خانی که این روزها در کارگاه نمایش تئاتر شهر اجرا می‌شود برگرفته از داستان «رستم و سهراب» شاهنامه فردوسی است. سبک اجرایی آن نیز برگرفته از نقالی است، شیوه متداولی برای حفظ و انتقال شاهنامه؛ شیوه­ای که شاهنامه را از گزند حذف و طرد و فراموشی نجات داد، اما در میان این همه تکرار در نفس داستان و شیوه روایت آن و همچنین روند اجرا چه چیز در نمایش رستم و سهراب تازه است؟

سه عنصر را می‌­توان به‌عنوان عناصری خلاقانه از نمایش بیرون کشید و به‌عنوان عناصر مهم اجرا و البته امکان‌­های نوسازی و بازسازی قصه برای امروز شناسایی کرد. اول اینکه راوی و بازی‌ساز نمایش یک زن است. زنی که قصه‌­ای مردانه را روایت می­کند. در نقش رستم و سهراب می‌­رود و همچنین در جایگاه دانای کل می‌ایستد و قصه را فراتر از نقش­‌ها و شخصیت‌ها روایت می­‌کند. همچنین زن متأثر از احساسات قصه است و حتی ناظر بر معانی آن نیز هست. به‌نوعی زن علاوه بر بازیگر نقش رستم و سهراب و همچنین علاوه بر راوی قصه در جایگاه دانای کل، مخاطب آن نیز هست. در نمایش­‌های ایرانی خاصه در شبیه­‌خوانی نقش­‌خوان زمانی که در نقشی فرو می‌­رود، آن نقش را بازی می‌کند؛ اما وقتی از نقش بیرون می‌­آید علاوه بر روایت، احساسات خود را نیز در رابطه با واقعه و مجلسی که اجرا می­شود، پنهان نمی­‌کند و نمایش احساسات جایگاهی یگانه و شگفت­انگیز برای نقش‌خوان ایجاد می‌کند که اینجا در «رستم و سهراب» نیز وام گرفته از عناصر نمایش شبیه، این تمهید فاصله‌‌گذار را نیز در نمایش می­‌بینیم؛ اما تا اینجا نمی‌توان از تأثیر یک زن در روایت سخن گفت. بر مبنای نظریه­‌های روایت‌شناسی یکی از خصوصیات آنچه روایت زنانه یا زن‌­نگر خوانده می­‌شود، مرکزگریزی و تنوع است. تنوع در ذات نقالی و روایت‌گری ایرانی است، اما این تنوع به جای گریز از مرکز، مبتنی بر وحدت در روایت و جهان یگانه‌­ساز مردانه است. درست است که در نقالی با تنوع و چندلایگی روایت روبه‌رو هستیم و به‌سرعت از نقطه‌­ای به نقطه دیگری از جغرافیای قصه سفر می­‌کنیم، اما درعین‌حال بر چارچوب­‌ها و اقتدار متن و مرکزیت مردانه قصه وفاداریم. اینجا در نمایش «رستم و سهراب» نیز با همین رویکرد روبه‌رو هستیم؛ یعنی با روایتی مردانه، مرکزگرا و دنباله‌روی اقتدار متن اصلی؛ پس حضور یک زن در نقش­‌هایی مردانه و در جایگاه روایت مردانه در این نمایش، منتهی به زنانه‌نگری و زنانه­‌سازی روایت نشده است. هر چند که در همان شمایل، اجرای بازیگر نمایش، «آسو خسروی» قابل‌قبول و پالوده است.

                                             

نکته مهم دیگر در ایجاد تفاوت و هویت خاص ساختن برای این اجرا استفاده‌­ای است که از نور شده است. نور عنصر ذاتی تصویر است و اساساً نور روی صحنه وسیله‌­ای است برای ساخته شدن تصویر. در نمایش «رستم و سهراب» با بازی‌­های متنوع نوری و فیلترهای مختلف رنگی برای بُعد بخشیدن به این بازی­‌ها روبه‌رو هستیم، اما در نهایت بر پرده سفید انتهای سالن و همچنین بر گستره سیاه صحنه خبری از تصویر نیست، نورها منتهی به تصویرها نمی‌­شوند. استفاده از نور زیاد و پی‌درپی است و تغییرات میزانسن نیز با توجه به همین عنصر صورت گرفته، اما در نهایت منتهی به تصویر و چندلایه شدن آن در روند اجرا نشده است. همچنان به‌جز حرکات بازیگر، تصویری روی صحنه نداریم و نورها پرتاب‌­هایی پراکنده و بی‌اثرند. همین‌جا جا دارد به عنصر پراکنده دیگر که اشیای صحنه هستند نیز اشاره شود. تقریباً هیچ‌یک از اشیا روی صحنه به کار نمی­‌روند، بلکه خاصیت تزئینی دارند. اشیا با کارکرد اجرایی به نشانه تبدیل می­‌شوند اما حضور خام و بی‌کارکرد آن‌ها نمی‌توانند چیزی را افاده معنا کنند. وجود عناصر جنگ‌­آوری پراکنده‌شده روی صحنه، بدون کارکرد یا تأکید خاصی در اجرا چه به‌واسطه نور و چه به‌واسطه دیگر تمهیدات اجرایی، از این اشیا مشتی کالای زائد ساخته که تنها قدرت حرکت بازیگر را محدود و ذهن تماشاگر را پراکنده کرده‌اند.

عنصر تازه دیگر در اجرا مسئله صداست. دو چوب در دست بازیگر است که گویی بر هم کوبیدن آن‌ها نمایش را از نقطه‌­ای به نقطه دیگر می‌­برد. ضربه­‌های چوب­‌ها تغییرات را اعلام می­‌کنند و در اجرای جنگ و همچنین ایجاد فرم در حرکت بازیگر کمک کننده‌اند. صدای این چوب­‌ها مسئله مهمی در نمایش است که به‌نوعی پیوند می­‌خورد به موسیقی حاضر در اجرا که موسیقی شبیه­‌خوانی است. فارغ از میزانسن تختی که در آرایش گروه موسیقی وجود دارد، حضور موسیقی در این اجرا دست­‌کم بُعد صوتی خوبی برای نمایش ایجاد کرده و از تختی و ملال ذاتی آن کمی کاسته است.

نمایش حدود 45 دقیقه طول می­کشد اما بخش عمده انتهایی آن صرف مویه و مرثیه می­‌شود. قصه خیلی زود و به‌سرعت روایت می‌شود و بیشتر در قالب جنگ‌­نامه به بازگویی مبارزه رستم و سهراب می­‌پردازد؛ اما یک‌سوم پایانی به‌طور کامل صرف بازی­‌های زبانی و گریه­‌ها و مویه­‌ها شده است. روندی آشنا که یکی از آفت‌های درام‌های ایرانی در همه ساحات و گونه‌­ها بوده است. این احساسات‌گرایی اضافی و بیش‌ازاندازه حتی خود داستان را نیز به حاشیه برده است.

نمایش «رستم و سهراب» اثری است که اگر بر مسئله مهم زنانه‌نگری در روایت یک قصه کهن متمرکز می‌­شد و تمام عناصر متنی و اجرایی را با توجه به آن بازتعریف می­‌کرد از این حالت کلیشه­‌ای و بی‌اثر بودن که اینک دچار آن است، رها می­‌شد و می‌توانست بعدی جسورانه و اجتماعی پیدا کند که با زمانه خود و بیرون از سالنی که اجرا می‌شود هم ارتباط برقرار کند.




مطالب مرتبط

اجرای نمایش «شکافتن کام ماهی» تمدید شد

اجرای نمایش «شکافتن کام ماهی» تمدید شد

اجرای «شکافتن کام ماهی» به نویسندگی بابک پرهام و کارگردانی سمن قناد تا ۲۵ اسفند تمدید شد. این اثر نمایشی روز دوشنبه ۷ اسفند به‌منظور رعایت و احترام به حق تماشاگران، اجرای ویژه عکاسان خواهد داشت.

|

گفت‌وگو با بابک پرهام، نویسنده «شکافتن کام ماهی»

جای آثار رئالیستی با توجه به طبقه متوسط در ادبیات نمایشی ما خالی است
گفت‌وگو با بابک پرهام، نویسنده «شکافتن کام ماهی»

جای آثار رئالیستی با توجه به طبقه متوسط در ادبیات نمایشی ما خالی است

بابک پرهام، نویسنده نمایشنامه «شکافتن کام ماهی» می‌گوید ادبیات نمایشی ما به نمایش‌هایی رئالیستی با توجه به طبقه متوسط جامعه کمتر پرداخته و این در حالی است که عمده مخاطبان تئاتر از طبقه متوسط هستند.

|

اجرای «ملکه چهارم آگوست» روی صحنه کارگاه نمایش

اجرای «ملکه چهارم آگوست» روی صحنه کارگاه نمایش

نمایش ««ملکه چهارم آگوست» به نویسندگی و کارگردانی رحمان خوب‌زاده که اجرای خود را به‌تازگی آغاز کرده تا پایان دی در محل کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر در ساعت 19:30 روی صحنه می‌رود.

|

نظرات کاربران