نظری بر نمایش ««مانداک»» به نویسندگی و کارگردانی محمد قاسمی
باید از بند کلیشهها گریخت...
عرفان پهلوانی: نمایش «مانداک»، تلاشی از هنرمندان شهر ملایر، نمایشی بود که پس از اجرا در واپسین روز دومین جشنواره منطقهای بیستوهفتمین جشنواره تئاتر فجر مناطق، نهم دی 1401 در کرمانشاه و در سومین روز چهلویکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، در تهران و سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر هم روی صحنه رفت.
یکی از کارهای مورد علاقه منتقدان هنری، دستهبندی و رستهبندی آفریدههای هنری است. این دستهبندیها بر پایه سنجههای گوناگون رخ میدهند. یکی از این سنجهها، یا همان متر و معیارها، رستهبندی آثار نمایشی بر پایه سنجههای چیستی یا همان انواع کیفی درام است. «مانداک» بیشتر یادآور نمایشهای فنتستیک یا خیالپردازانه است. این دسته از نمایشها همانند نمایشهای ژورنالیستیک یا سرگرمیساز هستند با تفاوتی که در ادامه بدان اشاره خواهم کرد؛ اما ابتدا بهتر است بار دیگر ویژگیها و راهکارهای شناسایی نمایشهای ژورنالیستیک یا سرگرمیساز را مرور کنیم. این دسته از نمایشها داستان ساده دارند؛ داستان نزدیک به مردم دارند؛ قهرمانپروری مضاعف دارند؛ بیشتر به جای تعقل، احساسات و عواطف تماشاگر را برمیانگیزند؛ طولانی هستند و بالاخره، تماشاگر را به هیجان میآورند و سرگرم میسازند.
نمایش «مانداک» دارای هر شش ویژگی یادشده است. داستان «مانداک» ساده و نزدیک به مردم است؛ اما بدون ضرورت و کارکردی دراماتیک تلاش شده است که این داستان، پیچیده روایت شود. پیچیدگیای ظاهری و نه عمیق که صدالبته در سطح هم باقی میماند. «مانداک» قهرمانپروری مضاعف دارد و در زمان اندکی بیش از یک ساعت، بهنسبت مطول است. این نمایش گرچه میتواند تاحدی هیجان برانگیز باشد و کمی عواطف تماشاگران را تحت تأثیر قرار دهد، اما چندان با تفکر و تعقل ایشان کاری ندارد و این مهم موجب میشود که عمر این اثر پس از پایان اجرا تا دیری نپاید و اندکی پس از خروج از سالن از یاد برود و در انبوه چالشهای ذهنی و زیستی تماشاگر امروز گم شود.
اما ویژگی متمایزکننده نمایشهای فنتستیک با درامهای ژورنالیستیک یا سرگرمیساز این است که نمایشهای خیالپردازانه بیشتر برای طبقه روشناندیش یا شاید به گفتاری دقیقتر شبهمنورالفکر اجرا میشوند و این اجراها ابداعات هنری و رنگ و لعاب دارند. «مانداک» رنگ و لعاب دارد، اما از نوآوریهای هنری بیبهره است. در جهان امروز و به یاری رسانههای تلویزیونی جهانی و پایگاههای داده اینترنتی، بهآسانی میتوان نمونههای پرشماری ازایندست اجراها و ریختارهای نمایشی را به تماشا نشست و «مانداک» کپی دست چندمی از آن اجراها و نمایشها به نظر میرسد.
«مانداک» سرشار از تصویر و حرکت است، اما ضرورت و کارکرد دراماتیک تصاویر و حرکات این نمایش در جهان خود اثر تعریف نمیشوند و به نظر میرسد که بسیاری از حرکتهای دیگر نیز میتوانند جایگزین طراحیهای حرکت این نمایش شوند. ایکاش که در طراحی حرکتهای این نمایش از زیباییشناسی و داشتههای فرهنگی ایرانزمین بهره گرفته میشد. در گستره فرهنگی ایران، بیشتر اقوام دارای حرکتهای موزونی هستند که آن دستافشانیها و پایکوبیهای اغلب آیینی را میتوان از دیدگاه نشانهشناسی بهژرفی کاوید و رمزگشایی کرد. شاید اگر نمایش «مانداک» با یک نگاه روزآمد از گنجینه حرکتهای موزون ایرانی بهره میجست، به اجرایی امروزیتر و اینجاییتر، ایرانیتر و اکنونیتر دست مییافت و اینگونه از بند کلیشههای بارها تکرارشده میگریخت و آوردههایی داشت که میتوانست مایهور از آنها، افزون بر اجرایی تأثیرگذارتر در میهن، در فرای مرزهای ایران هم خوش بدرخشد.
بازی رنگ و نور و طراحی صحنه نمایش «مانداک» چشمنواز هستند، اما چون کارکرد دراماتیک و ضرورت اجرایی نمییابند، بیشتر سمتوسوی یک آتراکسیون یا شوی تلویزیونی میروند. انرژی و تمرکز بالای بازیگران و اجرای خوشاحساس و تأثیرگذار پیانیست نمایش «مانداک»، ستودنی و شایسته تقدیر است.