در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «در انتظار آدولف» به کارگردانی وحید صالحی نظام‌آبادی

تجسم تحقق‌نیافته

علیرضا نراقی: گفته شده است که یک دروغ همواره دروغ‌هایی دیگر را در پی خواهد آورد و این مسئله منحصر در دروغ نیست چراکه هر دروغی ریشه در رازی دارد و به‌این‌ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که هر رازی، رازهایی دیگر را در پی خود پدید می‌آورد. رازها و دروغ‌ها به هم متصل‌اند و هیچ انسانی نیست که رازی در دل نداشته باشد، پس هر انسانی دروغ‌هایی را می‌سازد و در طول زندگی خود گسترش می‌دهد. نمایش «در انتظار آدولف» نوشته ماتیو دلاپرته و الکساندر دلاپاتلیر، به کارگردانی وحید صالحی نظام‌آبادی که این روزها در تماشاخانه ارغوان به صحنه رفته است، نمایشنامه‌ای گرم و گویاست درباره همین اتصال رازها و دروغ‌ها و نقش ناسالم اما تحکیم‌بخشی که در روابط انسانی بازی می‌کنند. نمایش نشان می‌دهد که چگونه وقتی تعادل رازها و دروغ‌ها به هم می‌خورد و افشای حقیقت جای پنهان کردن واقعیت می‌نشیند، روابط متزلزل، اما لازم برای بقا در سطحی ارتقاءیافته بازتعریف می‌شوند. به‌این‌ترتیب بر هم زدن تعادل رازها و دروغ‌ها و بیان آنچه در ذهن پنهان مانده است، کنار زدن نقاب نظام‌بخش دروغ و به چنگ آوردن صداقت، همان بازشناخت و تحولی است که انسان را دگرگون می‌کند و درام را متحقق می‌سازد. نمایشنامه «در انتظار آدولف» در چنین ساختاری ایده خود را پیش می‌برد و شخصیت‌های دقیق پرداخت‌شده آن را که دوستانی صمیمی و قدیمی هستند به شناخت تازه‌ای از یکدیگر می‌رساند که نتیجه‌اش البته که خراب شدن یک شب دل‌انگیز با خبرهایی خوب است، اما در نهایت دوستی آن‌ها را به سطحی تازه می‌رساند که به جای رازها و دروغ‌ها متکی بر حقایق و صداقت است. البته که اتکای ارتباط در زندگی شهری مدرن بر حقایق و صداقت دشوار و حساسیت‌زاست -لابد به این دلیل که زندگی با دروغ ساده‌تر از زیستن با حقیقت است- اما در نهایت چیزی ارزشمند به نام حقیقت را به جریان می‌اندازد و رنج آشفتگی درونی و روانی زیستن با دروغ‌ها را از بین می‌برد. 

تئاتر در یک جمله یعنی جسمیت یافتن ایده‌ها. تئاتر غیاب و توصیف و روایت را به حضور، عینیت و کنش تبدیل می‌کند؛ پس جسمیت‌یافتگی اصل ماهوی در تئاتر است. درست است که می‌توان با امکان‌های قراردادی تئاتر، چیزها را روی صحنه تعریف کرد و ماهیت آن‌ها را بنا به قراردادها و امکانات نمایش دگرگون ساخت، اما این نوع قراردادها – آن‌طور که در دانشکده‌های تئاتر ایران، واپس‌مانده و سرسری تدریس می‌شود- به‌هیچ‌وجه ساده به دست نمی‌آیند. قراردادها خود محصول حضور و انسجام بخشیدن به عینیت اجرا و کنش‌ها هستند. باید برای قراردادها انسجام و بافت اجرایی طراحی کرد تا در بدنه یک اجرای سر و شکل‌دار سَبک و معنا پیدا کنند و در تجسم‌یافتگی صحنه توسط مخاطب شناسایی و درک شوند. قرارداد کردن ابژه‌ها و کنش‌ها با تماشاگر، یک امر یکپارچه صاحب منطق است نه دلبخواهی و برآمده از منطق توجیه‌پذیر اجرایی است نه‌فقط از روی فقر و ته کشیدن ایده‌های اجرایی. آنچه این روزها بیش از همیشه در تئاتر ایران آزاردهنده می‌نماید –که البته از نتایج ازدواج نامبارک آموزش سردستی با تئاتر یله خصوصی است- مغشوش بودن و ساده‌گیری در ایجاد قراردادهاست و گویی این‌طور تفهیم شده است که هر جا کارت لنگ شد و دیگر چاره‌ای نداشتی، نام چیزها و مناسک رفتار با آن‌ها را تغییر بده و اسمش را بگذار قرارداد تئاتری؛ این دیدگاه همان چیزی است که نامش ابتذال ایده‌هاست؛ ابتذال ایده‌ها حتی قراردادهای یاری‌بخش و جذاب تئاتری را به چیزی شلخته و چرک تبدیل می‌کند. نمایش «در انتظار آدولف» در اجرا بری از این اشکال نیست و با اینکه با اجرایی رئالیستی روبه‌رو هستیم، قراردادهای نامنسجمی به آن نفوذ کرده که به سبک و کیفیت نمایش به‌شدت لطمه زده است. قرار دوستان قرار شام عربی است. آن‌ها مشغول می‌گساری هستند؛ اما این مناسک تنها در گفتار فهم می‌شود، در تجسم که اصل ماجراست، آن‌ها مشتی چیپس و بیسکوییت و هله‌وهوله را با آب آلبالویی که به اسم شراب در شیشه مسکراتی غیر آن ریخته شده است، مصرف می‌کنند. در متن ابزار پذیرایی در منزلی رخ می‌دهد که میزبانان با همه اختلافات و خست، دارای آن‌ها هستند اما در اجرا، طراحی صحنه و ابژه‌های به‌کاررفته این تعریف محقق نشده است. خوردنی‌های بی‌ربط نمایش در ظروف پلاستیکی که با شلختگی سرو می‌شوند، ما را هیچ‌گاه به باور این میز و این خوراک به‌عنوان مجلس می‌گساری و صرف شام عربی در سبک زندگی اروپایی نمی‌رسانند. مشکل قرارداد شلخته دقیقاً در اینجاست و اولین ضربه‌ای که نمایش به ارتباط خود با مخاطب وارد کرده در همین مواد غلط صحنه‌ای است که البته اوج این نازیبایی را در بنری می‌بینیم که به نام کتابخانه در انتهای صحنه آویزان شده و مخاطب را به این فکر می‌اندازد که مگر از این زشت‌تر و بدترکیب‌تر هم می‌شد صحنه‌ای را مهیا ساخت؟ این تشویش در صحنه در کنش بازیگران هم قابل ملاحظه است؛ یکی سیگار را آتش می‌زند و یکی دیگر نه، تنها ادای سیگار کشیدن را درمی‌آورد. متن با اینکه دارای پیچیدگی در پرداخت شخصیت‌هاست، اما در اجرا همه‌چیز به این ساده شده که چهره آکادمیک ریش پرفسوری و لباس رسمی‌تر داشته باشد و مثلاً کسی که دوستانش فکر می‌کنند دگرباش است، شبیه به ملیجک‌ها و خواجگان دربار در نمایش‌های فارس و فیلم‌های مبتذل خاورمیانه‌ای جنسیت‌زده دهه‌های گذشته رفتار کند. در یک جمله اجرای «در انتظار آدولف» متن «در انتظار آدولف» را تخفیف داده است.

اما با همه این اشکالات واضح، نمایش «در انتظار آدولف» یک عنصر بنیادین بسیار خوب دارد و آن گرماست. با اینکه بازی‌ها یکدست نیست و میزانسن‌ها تمیز و دقیق طراحی نشده، اما میانه و اوج نمایش درهرحال جذاب و گیراست و سرانجام مخاطب را به درون خود می‌برد. عمق و اتصال درست و دقیق نمایشنامه با زمانه ما، جامعه ما و مسائلی که این روزها با آن درگیر است خود سبب شده که اجرا به دل بنشیند و لحظه‌هایی از آن ارتباط خوب و ژرفی با مخاطب برقرار کند که اصلاً دستاورد کمی نیست و نشان‌دهنده استعداد و پتانسیل درونی گروه بازیگران نمایش است. پتانسیل و استعدادی که در بستری کوچک و ناجور به کمال تحقق‌نیافته، اما می‌توان فهمید و حتی مطمئن بود که استمرار و انتخاب‌های درست آینده، افقی درخشان را پیش روی گروه جوان این اجرا خواهد ساخت.




مطالب مرتبط

نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن
نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن

علیرضا نراقی: با تحولات تئاتر معاصر مفهوم میزانسن به‌مثابه امری بنیادین در هنر نمایش، دچار دگرگونی ماهوی شد. این بدان معنا نیست که میزانسن جایگاه و اهمیت خود را در ظهور یک اجرا از دست داد، بلکه تئاتر ...

|

نگاهی به نمایش «وقتی آنقدری که باید همدیگر را زجر داده‌­ایم»

بیان تئاتری زیر نور سینمایی
نگاهی به نمایش «وقتی آنقدری که باید همدیگر را زجر داده‌­ایم»

بیان تئاتری زیر نور سینمایی

علیرضا نراقی: نمایشنامه «وقتی آنقدری که باید همدیگر را زجر داده‌­ایم»، نوشته مارتین کریمپ، نویسنده بریتانیایی که این روزها توسط مجتبی جدی در تماشاخانه انتظامی خانه هنرمندان ایران به صحنه ...

|

نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است
نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است

علیرضا نراقی: نمایشنامه «سلام، خداحافظ» نوشته مشهور و بارها اجراشده‌ آثول فوگارد، نویسنده اهل آفریقای جنوبی، مدتی است که به کارگردان شهاب‌الدین حسین‌پور در تالار حافظ به صحنه می‌رود. این ...

|

نگاهی به نمایش «سیزده‌بدر» نوشته محمود احدی‌نیا و کار حسین میرزامحمدی

وقتی خانه پدری پوسیده بود
نگاهی به نمایش «سیزده‌بدر» نوشته محمود احدی‌نیا و کار حسین میرزامحمدی

وقتی خانه پدری پوسیده بود

علیرضا نراقی: رئالیسم به‌مثابه یک سبک در تاریخ هنر و ادبیات داستانی و دراماتیک در زمینه‌ای از جبر و موجبیت محقق می‌شود، از این نظر رئالیسم به منطق تراژدی‌ها نزدیک است. این اتکا به جبر برآمده از ...

|

نگاهی به نمایش «عروسی خون» نوشته فدریکو گارسیا لورکا و کار قطب‌الدین صادقی

تن در خون و تراژدی در آیین
نگاهی به نمایش «عروسی خون» نوشته فدریکو گارسیا لورکا و کار قطب‌الدین صادقی

تن در خون و تراژدی در آیین

علیرضا نراقی: تراژدی‌های فدریکو گارسیا لورکا ریشه در فرهنگ عامه و اسطوره دارد. همین تکیه بر داستان‌ها و باورهای عامیانه به کشمکش نمایشنامه‌های او وجهی آیینی بخشیده است. نمایش «عروسی خون» در ...

|

نظرات کاربران