بررسی مراسم کشورهای مختلف جهان در پیشواز سال نو
نقش پررنگ نور و آتش در استقبال از فصل بهار
بهنام حبیبی: پیشواز سال نو رفتن در بسیاری از کشورها، و در بین گروههای زیادی از مردمان روی زمین، با برگزاری مناسک و آیینهای ویژهای شناخته میشود. ولی در بین این آیینهای گوناگون، اشتراکهایی را نیز میتوان یافت که گویا ریشه در انسانیت آنها، و دارا بودن ویژگیهای زمینیشان است. از آن جمله، آیینها و مراسم ویژهای که در آن، آتش به برگزاری حرکات، رقصها، و جشنهای گوناگون نمایشی دگردیسی مییابد. همه این آیینها را میتوان ریشه در کهنالگوهای مشترک بین آدمهای روی زمین دانست که با تفاوت هایی کم و بیش، در سراسر زمین گسترانیده شده است. کهنالگوهایی که ریشه در باورهای درونی و روانی همه مردم، از گذشتههای دور دارد و با گذشت هزاران سال و چیرگی روزافزون دانش، شاید معنای کاربردی خود را تا حد زیادی از دست داده باشد، ولی کاربرد فرهنگی و نمایشیشان را همچنان حفظ کردهاند.
در بیان اینکه «آرکِتایپ-Archetype » یا «کهنالگو» چیست، باید گفت این اصطلاح را که روانشناس سوییسی، کارل گوستاو یونگ برای شناخت شخصیتهای اساطیری به کار میبرد به فرضیهای از فروید برمیگردد. گروهی از روانشناسان به رهبری فروید میخواستند نظریهای از کانت را ثابت کنند که میگفت: «خدا جوهره ای خارجی نیست، بلکه تنها وضعیتی اخلاقی در درون ماست.» فروید در تلاشی بسیار نشان داد که خدا چگونه در فرآیند کشف توتم( Totem) بازآفرینی شد. این فرآیند که در بیشتر آثار فروید پس از «توتم و تابو» تکرار شده است، بهرغم اثرهای ویرانکنندهای که با خود داشته است، امروزه خرق عادت بیشتری را هنگام خوانش به مخاطب انتقال میدهد.
بنابر این دیدگاه، دین، نتیجۀ مستقیمی از یک حادثۀ تکاندهنده و تأثربرانگیز بوده است که از دل آن، بشر به شناخت نیرویی برتر احساس نیاز و «خدا»یی را برای برآورده کردن نیازهایش تعریف کرده است. اما چرا بشر اصرار دارد رابطۀ خود را با این پدیده همچنان حفظ کند؟ از منظر این دیدگاه، پاسخ این است که «بشر در وضعیت کودکی و ابتدایی، باقی مانده است و حتی هنگامی که کاملاً رشد کرده بود، نیازمند حمایت بود؛ او احساس میکرد که قادر نیست از حمایت خدای خویش صرف نظر کند.» فروید میگوید: و این گونه خدا، توأم با درد و رنج از دل توتمیسم، همراه با پرستش یک پدرِ جایگزین و شاکله «قوانین» و «محدودیت اخلاقیِ بنیادینِ» آن، رشد و توسعه پیدا کرد.
در رابطه با اسطورهها نیز، آنها برای فروید «پژواکی از واقعۀ مرگ پدر بودند»، واقعهای که سایه خود را بر تمام توسعه بشر گستراند؛ بنابراین برای فرویدیها خدا یک مفهوم برآمده از یک روانِ جمعیِ نیازمند معنا و حمایت و البته آسیبدیده بوده است، و به ادعای آنان نمیتوانست هیچ گونه بروز خارجیای داشته باشد. آنها باور داشتند روان انسان به واسطۀ نیازی ابتدایی و طفولیت به خدا وابسته شده است.
پیروان فروید و برخی از شاگردان او این فرضیه را دربارۀ بنیانهای دین و مذهب نپذیرفتند. چرا که هرگاه بافت غنیِ وقایع اسطورهای و تجربههای عرفانی بشر زیر عنوان چنین توضیحاتی بیان شود، درکناپذیر میشود. در این میان، شاگرد ارشد او یونگ که بعدها راهش را از فروید جدا کرد، به سمت مطالعه اسطورههای فرهنگهای گوناگون غربی و شرقی رفت و از این راه، نظریۀ «ناخودآگاه جمعی» را ارائه کرد.
بر اساس نظریۀ ناخودآگاه جمعی، ذهن، افزون بر عناصر دیگر «تصویرهای خیالیای از یک طبیعت غیرشخصی را که قابل تقلیل به تجربههای گذشتۀ فرد نیست، شامل میشود»؛ این تجربهها را نمیتوان به عنوان چیزی که فرد شخصاً تجربه کرده است، توصیف کرد. این تصویرهای خیالی، بیشک نمونههای مشابه خود را در اسطورههای همۀ فرهنگها داراست؛ به همین دلیل، میتوان نتیجه گرفت که این تصویرهای خیالی به نوع بهخصوصی از ساختار جمعیِ عناصرِ روان بشر، مرتبطاند و این تصویرهای خیالی مشترک، مانند عناصر ریختشناسانه بدن انسان از طریق وراثت منتقل شدهاند. یونگ این «اَشکال از پیش موجود درک و شناخت» یا «پیش زمینههای شناختی شهود» را «آرکِتایپها» یا «کهنالگوها» نامید.
کارل گوستاو یونگ، مفهوم کهنالگو را وارد روانشناسی کرد. او میگفت الگوی رفتاری غریزی در دل یک ناخودآگاه جمعی، کهنالگوست. ناخودآگاه جمعی، بخشی از ناخودآگاه است که فردی نیست، بلکه جهانی است. ناخودآگاه جمعی، چیزی است که همه جا و در تمام افراد با رفتارهایی کم و بیش یکسان دیده میشود. اسطورهها ابزار بیان این کهنالگوها هستند. کهنالگوها به ما الگوهای زیستی و رفتاری را ارائه میکنند که آنها را از طریق ناخودآگاه جمعی که همه ما در آن سهیم هستیم، بازشناسی میکنیم.
با این درآمد، در ادامه به چند آیین نمایشی پیشواز بهار در جهان که بر کهنالگوی آتش بنا نهاده شدهاند، اشاره میکنیم.
فصل بهار همواره با برگزاری جشنها و جشنوارههای فراوانی در سراسر جهان همراه است که برخی از این مراسم پس از گذشت سالها حالا جنبه جهانی به خود گرفته و هرساله میزبان شرکت کنندگانی از سایر کشورهای جهان نیز است.
جدا از نوروز باستانی که ایرانیان و فارسی زبانان هر ساله در ابتدای فصل بهار به عنوان یک سنت دیرینه و زیبا جشن میگیرند، ملل مختلف نیز در طول فصل بهار فستیوالهای نمادین و پر جنب وجوشی در سراسر دنیا برگزار میکنند که در ادامه این نوشتار به چند مورد از آنها اشاره خواهد شد.
آتشبازی در جشنهای دنیا
سابقه جشنهای آتشبازی که در بسیاری از فرهنگهای جهان متداول است به دوران نیاکان بشر باز میگردد. بسیاری از این جشنها در پایان تابستان، به دلیل آغاز شبهای طولانی و تاریک زمستان و اتمام دوره برداشت محصولات کشاورزی و خواب زمستانی حیوانات و نباتات برگزار میشده است. گذشتگان با برپا کردن مراسم آتشبازی و برقرار کردن آتشهای بزرگ، تمایل به طولانیتر کردن گرمای تابستان را داشتهاند و به نشانه اینکه آتش در فصل زمستان از ضروریترین نیازهای انسان است و گرما و نور را برای بشر تامین میکند، جشنهای آتش بازی برگزار میکردند.
در بهار نیز جشنهای آتش بازی به دلیل پایان یافتن زمستان، تولد دوباره و آغاز فصل باروری برگزار میشد که در اعصار کنونی کیفیت برگزاری این جشنها نسبت به آنچه پیشینیان انجام میدادند تغییراتی پیدا کرده است.
جشنواره «هولا موهالا» در هند
درست یک روز پس از پایان جشن «هولی» یا همان جشن رنگ ها در هند، یک فستیوال بهاری سه روزه دیگر در «اناندپور سهیب» در منطقه پنجاب هند به نام «هولا موهالا» برگزار میشود که شرکتکنندگان آن عمدتاً از پیروان آیین سیک هستند و در آن به نمایش تواناییهای خود در هنرهای زرمی و هچنین بیرون دادن آتش از دهان خود میپردازند. همچنین در این جشنواره، شرکتکنندگان در صفوف بلند در کنار هم مینشینند و غذاهای گیاهی میخورند. موسیقی و شعرخوانی از دیگر بخشهای این جشنواره سه روزه است.
سلتها و مراسم آتش بازی
سلتها Celts (نژاد اروپای قدیم شامل انگلیسیها، اسپانیاییها و...) هیچ عذری را برای باشکوه برپا نشدن جشنهای آتشبازی نمیپذیرفتند.
با این که نحوه برگزاری جشنهای آتشبازی، امروزه کاملاً تغییر کرده است، ولی نمودهایی از مراسم باستانی سلتها در جشنهای آتشبازی کنونی همچنان به چشم میخورد. از جمله جشنهای آتشبازی آن ها میتوان به این موارد اشاره کرد:
جشن ایمبلک (Imbolc): آیین ایمبلک جشن آغاز بهار و پایان زمستان بود.
جشن بلتاین (Beltane): که به معنای روشنکردن آتش بوده است و در اول ماه می با برپا کردن آتشهای بزرگ برگزار میشده است و در این جشن، سلتها از آتش میپریدند، و معتقد بودند که هر چه پرش آن ها بلندتر باشد محصولات سریعتر رشد میکنند.
لاماس(Lammas): برای ادای احترام به لاق (Lugh)، خدای گرما و نور، یک آتش بسیار بزرگ در مرکز محل برگزاری جشن بر پا میکردند و یک چرخ در وسط آن قرار میدادند. هنگامی که آتش کاملاً شعلهور میشد به نشانه پایان بهار، چرخ را از تپهای به پایین هل میدادند.
سامهین (Samhain): به معنای مرگ تابستان است و در ماه اکتبر به مناسبت پایانیافتن تدریجی تابستان برگزار میشد.
جشنهای تجیکارا (Tejikara): در ژاپن جشن آغاز سال چینیها، در اواخر ماه ژانویه جشن گرفته میشود. اژدهای سال گذشته، به وسیله میلیون ها چینی که برای جشن آغاز سال در خیابانها جمع شدهاند با به صدا درآوردن سنج و مراسم آتشبازی، جای خود را به اژدهای سال جدید میدهد.
هولی: جشنواره رنگها
هولی یک جشنواره دوروزه هندو است که منشأ آن به هند باز می گردد. در روز اول، مردم دور یک آتش جمع میشوند و پیروزی خیر بر شر را جشن میگیرند. اما این دومین روزی است که بیشتر مردم آن را تشخیص میدهند. در این مراسم، پودر معطری به نام گلال به سمت شرکت کنندگان پرتاب میشود.
بسیاری از افسانههای هندو وجود دارند که بر اساس آن ها باوری شکل می گیرد که به فهم معنای این جشنواره کمک میکنند، اما به طور خاص دو مورد از محبوبیت و فراگیری بیشتری برخوردارند. هر یک از این دو مراسم در دوره ای دو روزه جشن گرفته میشوند.
جشن هولی (Holi)، به نشانه مرگ هولیکا (Holika)، اهریمن زمستان، در ماه مارس و به وسیله آتش بزرگی که هندیها آن را دیوالی (Divali) مینامند، برگزار میشود و دیگر جشن آتشبازی هندیان در ماه اکتبر، برای ادای احترام به لاکشمی (Lakshmi) و شکرگزاری از بازگشت رما (Rama) و سیتا (Sita) از تبعیدگاه و پایان مبارزهشان با راوانا (Ravana) برپا میشود که در واقع بیشتر جشن نور است، و جشنهای آتشبازی انگلیس، که در پنجم نوامبر برگزار میشود در حال حاضر خیلی شبیه به این جشن هندیهاست. در روز اول این جشن، مردم دور یک آتش جمع میشوند و پیروزی خیر بر شر را جشن میگیرند. در این مراسم، پودر معطری به نام گلال به سمت شرکت کنندگان پرتاب میشود.
بسیاری از افسانههای هندو وجود دارند که بر اساس آن ها باوری شکل می گیرد که به معنای این جشنواره کمک میکنند، اما به طور خاص دو مورد از محبوبیت و فراگیری بیشتری برخوردارند. هر یک از این دو مراسم در دوره ای دو روزه جشن گرفته میشود.
جشنهای نوروزی
اگرچه در برگزاری مراسم جشن نوروز از آتش استفاده نمیشود، ولی نوروز، جشن آغاز بهار به مناسبت اعتدال شب و روز، به تعبیری ادای احترام به آتش بوده است (زیرا آتش از نظر زرتشتیان سمبل درستی و راستی است)، و به همین دلیل در گذشته مرسوم بود که ایرانیان در نوروز به دیدار آتشکدهها بروند. برگزاری مراسم شب آخرین چهارشنبه سال نیز میتواند نمادی از این جشنها باشد.
از دیگر موارد این جشن ها میتوان به جشن آتش زدن قایقها در اسکاندیناوی و روز آتش بازی روحانیون مسیحی در کشورهای مدیترانه اشاره کرد که همه ساله در سراسر جهان برگزار میشود.
منابع:
1. مقاله فرزانه کاوه- سایت: سپندارمذ
2. گروه فرهنگ و هنر سیمرغ[seemorgh.com/culture]