در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «مردمان خشمگین» به نویسندگی رجینالد رز و کارگردانی ایرج افشاری‌اصل

بنوشید این جام ر‌ا که چون خون من است...

سید علی تدین صدوقی: نمایش «مردمان خشمگین» به کارگردانی ایرج افشاری‌اصل که این روزها در سالن چارسو مجموعه تئاتر شهر در حال اجراست و تا 29 اردیبهشت هم مخاطبان فرصت تماشایش را دارند، درواقع همان داستان «دوازده مرد خشمگین» نوشته «رجینالد رز» است که «سیدنی لومت» کارگردان شهیر آمریکایی در اواسط دهه پنجاه میلادی فیلم بسیار خوش‌ساخت «دوازده مرد خشمگین» را با بازی «هنری فوندا» را از روی آن ساخت.

ایرج افشاری‌اصل با ترجمه و بازنویسی داستان فوق سعی کرده اندیشه خود را که نشئت‌گرفته از زمان حال و مسائل مبتلابه آن است در متن جاری و ساری کند.

درواقع متن ابعاد روان‌شناسانه و جامعه‌شناختی دارد. یک بیانیه در برابر سیستم قضایی آمریکا و مشکلات و «باگ‌های» آن است؛ اینکه یک فرد بتواند عقیده یازده نفر دیگر را در مورد قاتل بودن یک پسر هجده‌ساله برگرداند به‌نوعی اجازه دادن و گوش کردن به «روشنفکر در اقلیت» است. در جامعه‌ای که دموکراسی دارد و یا به‌سوی هر چه بیشتر داشتن دموکراسی در حرکت است، باید گفت با توجه به دیالکتیک خاص این فرد و البته منطقی که او به کار می‌برد، درواقع او خلاف جهت آب در آن موقعیت شنا می‌کند و درنهایت موفق می‌شود که نظرات مخالف را به‌رغم شواهد ظاهری دال بر محکومیت جوان متهم، بر بی‌گناهی او برگرداند.

افشاری‌اصل با به‌روز کردن متن بر اساس موقعیت و وضعیت جامعه و با نشان دادن جوان در ابتدا و انتهای نمایش و دیگر موارد به‌گونه‌ای بی‌گناهی او را اثبات کرده و آینده پیش روی او را نشان‌مان می‌دهد.

چیزی که در این متن مهم است، شخصیت‌پردازی‌هاست چون هرکدام از این دوازده نفر نماینده یک قشر از جامعه و نوع تفکر آن است.

در همین راستا افشاری‌اصل به جهت هر چه به‌روز کردن متن و همسو کردن آن با جامعه امروز، جای سه نفر از اعضای مرد هیئت‌منصفه را با سه زن عوض کرده است. در متن اصلی هر دوازده نفر مرد هستند اما در بازنویسی افشاری 9 مرد و سه زن داریم که با این کار، متن ملموس‌تر، روان‌تر و امروزی‌تر شده و دست کارگردان را برای طرح موضوع‌هایی که مربوط به همه اقشار جامعه یعنی زنان و مردان هستند بازتر گذاشته و از آن فضای مردسالارانه و خشنی که در متن اصلی وجود دارد کمی فاصله گرفته و جامع‌الاطراف‌تر و مشمول همه افراد شده و نوعی شاعرانگی و لطافت را که اتفاقاً واقعی‌تر نیز جلوه می‌کند به متن افزوده است. این در حالی است که به لحاظ تکنیکی و ساختاری نیز به متن اصلی وفادار مانده است.

هرکدام از افراد حاضر دارای یک طرز تفکر هستند که روحیه و اندیشه‌شان از جامعه و شرایط زندگی و اتفاقات آن نشئت گرفته است؛ اینکه کدام فرد با توجه به روح حقیقت‌جویی که دارد دلایل مرد مخالف را سریع‌تر می‌پذیرد و یا کسی که درنهایت به دنبال کشف حقیقت با در نظر گرفتن همه دلایل است، چه هنگام نظرش را برمی‌گرداند؛ مانند شخصیت چهارمی که خانم آرزو افشار نقش او را به‌خوبی ایفا می‌کند.

درواقع مسئله اصلی، حقیقت است که هماره در لایه‌هایی از مسائل غامض و پیچیده و فرعی و یا در ‌ظاهر، درست و در باطن، نادرست پیچیده شده و این به عهده قشر روشنفکر و فرهیخته جامعه است تا از آن پیرایه‌ها بزداید تا حقیقت از ورای آن جلوه کند.

هرچند که اکثریت، مخالف منطق و دیالکتیکی که او به کار می‌گیرد، باشند. این همان مسئله مهمی است که مبتلابه جامعه ماست. چنانچه نیک بنگریم از هر قشر جامعه، فردی را به نمایندگی در شخصیت‌ها می‌بینیم؛ مثلاً نقشی که زری کریمی با طنز خاصی که به کار می‌برد، ایفا می‌کند؛ زنی که فقط شعار می‌دهد و محفوظاتش را به رخ دیگران می‌کشد اما در عمل کاری نمی‌کند و اصلاً از موضوع پرت است؛ یا آن چندنفری که اصولاً به حقیقت و نمایاندن آن و مسئولیتی که در این ماجرا به عهده‌شان گذاشته شده کاری ندارند و فقط می‌خواهند یک رأی بدهند و خلاص شوند تا زودتر به کارشان برسند. یا کسانی که شجاعت ابراز عقیده خود را ندارند -هرچند با توجه به اینکه می‌دانند حق با دیگری است- اما همچنان بر نظر اشتباه خود پافشاری می‌کنند و... همه این‌ها نمایی از جامعه کنونی ما را نشان می‌دهد. جامعه‌ای که شاید نمی‌داند چه می‌خواهد و حقیقت را نمی‌شناسد و به خود زحمت یافتن آن را نیز نمی‌دهد.

از این‌ها که بگذریم به اجرا می‌رسیم؛ اندیشه اجرایی کارگردان در جای‌جای کار مشهود است؛ او ریسکی را بر خود هموار کرده یعنی تمام دوازده بازیگر را پشت میز نشانده و عملاً حرکت و میزانسن را از آن‌ها گرفته و خود را به‌عنوان کارگردان و آنان را به‌عنوان بازیگر محدود کرده است. به همین دلیل شاید ده دقیقه ابتدای نمایش ایستاست و با ریتمی کند جلو می‌رود اما رفته‌رفته و به ‌مرور خود را پیدا می‌کند و به‌اصطلاح «روی دور» می‌افتد. با توجه به این نوع چیدمان بازیگران کار سختی را پیش رو دارند و باید گفت به‌خوبی از عهد آن برآمده‌اند هرچند که این امر در هرکدام از بازیگران شدت و قوت دارد؛ اما در کل آنان توانسته‌اند با به‌کارگیری بالاتنه و دست‌ها و میمیک و حس و البته تحول حسی آنچه را باید و خواست متن و کارگردان است؛ تا حد زیادی انتقال دهند. بازی‌های محسن افشار، آرزو افشار، سیاوش جامع، علیرضا جلالی‌تبار، بهرام سروری‌نژاد، امیر عدل‌پرور و دیگر بازیگران روان و پخته محسوب می‌شود و به‌خوبی به منصه ظهور رسیده است... به‌ویژه بازیگران نوجوان این اثر؛ پارمیدا افشار که با حضور اندکش نوید یک بازیگر خوب را در آینده می‌دهد.

از دیگر سو، می‌شد میزانسن‌های دراماتیک‌تری با توجه به کاراکترهای هر شخصیت و فضای حاکم بر کل ماجرا و استفاده از همه صحنه ارائه کرد تا آن‌قدر بازیگران برای گفتن دیالوگ‌های‌شان به‌نوبت به جلوی صحنه نیایند تا جایی که این حرکت لوث شود و به‌نوعی شعاری و کلیشه‌ای و تکراری به نظر برسد؛ و یا حرکات بیش‌ازحد شخصیتی که کارش استندآپ‌کمدی است چراکه در جاهایی، دیگر حرکات او همسو با روند نمایش نیست و انگار صرفاً برای ایجاد فضای تنفس به‌نوعی به کار اضافه شده به همین دلیل مخاطب را از روند و ریتم کار دور می‌کند. از همین رو در جاهایی گویی چون وصله‌ای ناجور می‌نمایاند؛ اما از این‌ها که بگذریم به طراحی صحنه می‌رسیم که در عین سبکی و سادگی، کاربردی و دراماتیک است. ماندانا منظری با توجه به خواست کارگردان توانسته طراحی صحنه و لباس کاربردی و همسو با زمان نمایشی را به انجام برساند.

در همان ابتدای ورود شخصیت‌ها، نوع چیدمان صحنه با توجه به تعداد دوازده نفر شخصیت، آدم را یاد تابلوی معروف «شام آخر» داوینچی می‌اندازد. این مفهوم در طول نمایش نیز گسترش پیدا می‌کند و در زیر لایه‌های اجرا نمود دارد. این امر، حکایت از اندیشه و نحوه هدایت کارگردان دارد که در کار جاری و ساری است. همچنین موردی که نظرها را جلب می‌کند؛ نوشیدن قهوه در جای‌جای اثر توسط بازیگران است و نیز خوردن بیسکوییت‌های دایره‌ای‌شکل شبیه به نان‌های کوچک در انتهای نمایش که ناخودآگاه آدم یاد این جمله معروف حضرت مسیح (س) می‌افتد که فرمودند: «بنوشید این جام را که چون خون من است و بخورید این نان را که چون گوشت من است.»

آری اگر کسی بخواهد در جهت تنویر افکار بکوشد و جامعه‌ای را به‌سوی روشنایی و حقیقت هدایت کند می‌باید چون مسیح گوشت و خون خویش را نثار کند.




مطالب مرتبط

نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

سید علی تدین صدوقی: نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» همان‌گونه که از نامش پیداست، در مورد زنان شاهنامه است تا مردان آن، زیرا حسین تفنگدار در جایگاه نویسنده و کارگردان با این نام‌گذاری درواقع ...

|

نگاهی به کتاب «هنرهای نمایشی؛ روان‌شناسی و جامعه‌شناسی تئاتر»

کتابی برای تربیت مخاطب
نگاهی به کتاب «هنرهای نمایشی؛ روان‌شناسی و جامعه‌شناسی تئاتر»

کتابی برای تربیت مخاطب

سیدعلی تدین‌ صدوقی: دوست قدیمی و خوبم، دکتر حسن پورگل‌محمدی، مدرس، پژوهشگر، نویسنده و کارگردان تئاتر خواست که نقدی بر کتاب او با نام «هنرهای نمایشی؛ روان‌شناسی و جامعه‌شناسی تئاتر» که به ...

|

نظرات کاربران