گفتوگو با نویسنده و پژوهشگر تئاتر در غرفه انتشارات نمایش
منوچهر اکبرلو: نمایشهای کودک و خیابانی میتوانند به فرهنگ کتابخوانی کمک کنند
منوچهر اکبرلو، نویسنده و پژوهشگر تئاتر اعتقاد دارد اجرای نمایشهای کودک و خیابانی میتوانند به گسترش فرهنگ کتابخوانی در جامعه کمک کنند.
نگار امیری: غرفه انتشارات نمایش در سیوچهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، با ارائه آثار مکتوب و دیجیتال به همراه برگزاری نشستهای تخصصی و میزبانی از هنرمندان، پذیرای دوستداران تئاتر و اهالی فرهنگ و هنر است.
منوچهر اکبرلو، نویسنده و پژوهشگر تئاتر، یکی از مهمانان غرفه انتشارات نمایش بود که با او درباره نقش مطالعه در عملکرد زندگی حرفهای هنرمندان به گفتوگو پرداختیم.
خواندن کتاب چه اهمیتی در زندگی آدمها دارد؟
کتاب دربردارنده اندیشهها، تفکرات اندیشهوران، نخبگان ملتها و امانتدار عقلانیت و خردورزی است. کتاب از دیرباز، حافظ و احیاکننده تفکر و اندیشههای والا و منبع عظیمی بوده است که طالبان علم، اندیشه و حقیقت را سیراب کرده است. مطالعه کتاب، انسان را از هویت خود با خبر میکند و راه درست زیستن را به او میآموزد. کتاب همواره در تمامی دورهها و زمانها کمک حال بشر بوده است تا آدمی با اندیشههای سالم در مسیر درست زندگی گام بردارد. اگر خوب دقت کنیم، میتوان اندیشههای درست را از درون یک کتاب بیرون کشید و آن را به عنوان یک الگوی درست در زندگی قرار داد.
بیگمان اهمیت کتاب خواندن برای زندگی حرفهای هنرمندان و اهالی تئاتر مضاعف است. در اینباره توضیح دهید.
به نظر من کتاب برای اهل هنر از جمله تئاتر مانند اکسیژن برای انسان است. کتابخوانی دایره واژگان را توسعه میدهد، باعث بهبود و ارتقای مهارتهای ارتباطی میشود و مهارتهای گفتاری را تقویت میکند. مطالعه، روانشناسی را توسعه میدهد و ما را قادر میسازد تا افکار و اندیشههایمان را بهتر بیان کنیم، همچنین کتابها پر از اطلاعات مفیدی هستند که به ما کمک میکنند تا دقیقتر، واضحتر، ماهرانهتر و بیشتر به ایدههای جدید بپردازیم.
پژوهشگران معتقدند که آدمی هرچه بیشتر بخواند، بیشتر ذهن خود را تحریک میکند و مگر جز این است که یک بازیگر یا نمایشنامهنویس باید با خواندن، عملکرد شناختی و ذهنی و حافظه خود را بهبود بخشد؟ خواندن کتاب، مهارتهای تحلیلی را افزایش میبخشد و کدام بازیگر، کارگردان یا طراح صحنه است که بدون این مهارتها بتواند کار خلاقانهای ارائه دهد؟
ولی در واقعیت، فرهنگ کتابخوانی در بین بخشی از هنرمندان تئاتر، آنطور که شایسته و بایسته است جا نیفتاده. این ضعف، چه زیانی به کار حرفهای آنها میزند؟
کتابخوانی راهی برای دستیابی به دانایی و توانایی است که به آدمی در فهم و درک درست یاری میرساند و کلید گذر از محدودیتها و جهالتها و ورود به دنیای گسترده است. به همین دلیل مطالعه پنجرهای به طرف اندیشهها، تجربهها، آموختهها و اندوختهها است.
فرهنگ کتابخوانی حرکتی فراتر از یک مهارت عادی به شمار میآید و متضمن فرهنگی است که حاوی سوادی گسترده است و خواندن برای آن از فعالیتهای روزانه و مداوم زندگی محسوب میشود. اگر مشاهده کردیم کسی در نوشتن متن یا طراحی یک نمایش یا خلق میزانسن یک نمایش در دایره تکرار قرار گرفته و به اصطلاح خود را تکرار میکند، نشان از آن دارد که اندوختههای او به اتمام رسیدهاند. مطالعه در کنار تجربیات عملی است که میتواند این اندوخته را فزونی بخشد.
یکی از رسالتهای هنرمند، بهروز کردن خود و همراه بودن با تحولات فرهنگی و اجتماعی جامعه است. نقش کتاب در این میان چیست؟
داشتن علم و آگاهی به خود و محیط اطراف خویش از ویژگیهای مهم انسانی است که او را از سایر موجودات اطرافش جدا میکند. تا آن جا که انسان خود را در میان دیگر موجودات غریبه و بیگانه مییابد. اهمیت این صفت به حدی است که بسیاری از انسانشناسان او را موجودی «جستوجوگر» تعریف کردهاند. از منظر فلسفی «حقیقتجویی» را با خمیر و سرشت انسان عجین دانستهاند. یعنی او را فطرتاً حقیقتجو میدانند.
روانشناسان جدید این حس را در نیاز بنیادیتر و عمیقتری «خودشکوفایی» میبینند که انسان با به فعلیت درآوردن استعدادهای بالقوه خود، دامنه هستی و وجود خویش را میگستراند و وسیعتر میکند. ذهن خلاق هنرمند از زمانهای دورهمواره در پی این بوده است که پاسخی برای پرسشهای خود بیابد، ناشناختهها را مورد شناسایی قرار دهد و بنیانهای زندگی فردی و اجتماعی خود را بر یافتههای علمی هموار سازد. هنرمند به عنوان پیشرو جامعه نیازی دوچندان به جستجوگری و پرسشگری دارد و بدون کتاب نمیتوان هنرمندی روشنگر بود.
با توجه به مواردی که گفتید، به نظر میرسد ترویج کتاب و کتابخوانی یک اولویت مهم فرهنگی است.
بله. با ترویج و گسترش کتاب و کتابخوانی میتوان علاوه بر دستیابی به دستاوردهای نوین بشری در زمینه دانش، فرهنگ، عقاید و تجلیات فکری و خلاق بزرگان اندیشه به سفارشها و توصیههای دینی و اسلامی که در آنها کتاب و کتابخوانی جایگاه بالا دارد نیز عمل کرد. در واقع آراسته شدن به فضایل اخلاقی، مقابله با خرافات و انحرافات فکری و جلوگیری از خودباختگی در برابر دیگران در سطح جامعه در گرو افزایش دانش و آگاهی یکایک افراد جامعه است و این مهم نیز با درک ارزش و جایگاه کتاب و اهتمام به مطالعه آن مرتبط است، بنابراین مطالعه و کتابخوانی ابزار اصلی افزایش سطح آگاهی و دانش همگان است. در سایه کتابخوانی پیشبرد اهداف فرهنگی و اجتماعی جامعه میسرتر میشود.
به نظر شما دلایل کاهش سطح مطالعه در جامعه چیست؟
البته آمار کاهش را در سطح مطالعه انتشارت کاغذی داشتهایم و متاسفانه آماری از مطالعه در شکلهای دیگر خواندن همچون خواندن در اینترنت، کتاب دیجیتال، کتاب صوتی، پادکست و امثال آن نداریم. از مهمترین دلایل کاهش سطح مطالعه میتوان به این موارد اشاره کرد: عدم آگاهی از اهمیت مطالعه در پیشرفت روحی و اجتماعی افراد، ضعف فرهنگ اطلاعرسانی و عدم توجه به کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی، نارساییهای سیستم آموزش در مهم جلوهدادن کتابهای درسی و جلوگیری از مطالعه متون غیر درسی و آزاد، عدم حمایت از فرهنگیان و نویسندگان و انتشار کتابهای غریبه.
در حقیقت شمار زیادی از نویسندگان ما برای مخاطب عام کتاب نمینویسند و عمده توجهشان این است که کتابشان مورد توجه اهل فضل و اهل قلم واقع شود. این در حالی است که کمتر نویسندهای به این نکته توجه میکند که بدنه جامعه چگونهاند، چقدر سواد دارند و به چه مطالبی علاقهمند هستند. حتی باید تلاش کرد، مفاهیم عمیق را با بیان سادهای که برای بیشتر مردم قابل فهم باشد، بیان کرد تا آنها نیز بتوانند به سهم خود از دانش و بینش بزرگان ما بهره ببرند.
مسائل اقتصادی هم در سطح مطالعه هر جامعه بیتاثیر نیستند.
بدون شک، گرانی و دغدغه معاش از دیگر عوامل کاهش توجه به کتاب و کتابخوانی است. در واقع در کشورهای توسعه نیافته، مشغولیتهای ذهنی و زندگیهای بسیار سخت باعث شده تا مردم این کشورها مدام در تلاش برای رسیدن به یک زندگی با متوسط امکانات باشند اما واقعیت این است که با وجود تمام مشکلات اقتصادی، اگر برنامهریزی درست داشته باشیم به راحتی میتوانیم هم کتاب تهیه کنیم و هم وقت و فرصت مطالعه آن را ایجاد کنیم. بنابراین کاهش این مشکلات و به وجودآوردن فرهنگ مطالعه در جامعه، مستلزم تدوین و اجرای برنامههایی است که عادت به مطالعه را رونق میبخشد و برای رسیدن به شرایط مطلوب باید عادت به کتابخوانی را از دوران کودکی در افراد ایجاد کرد.
کتاب باید والاترین جایگاه را در گسترههای فردی و اجتماعی دارا باشد؛ نمایش کودک و نمایش خیابانی میتوانند در رسیدن به این هدف، راهگشا باشند. همچنین امروزه گسترش فضای مجازی و رسانههای دیجیتال فضای مساعدی برای نشر اطلاعات ایجاد کردهاند و کاربران این فضای نوین باید با برخورداری از سواد اطلاعاتی وعمقنگری در محتوای آن در تسهیل انتشار و مطالعه کتابها به صورت مجازی اقدام کنند و توسعه فرهنگی جامعه را پیش ببرند. بیشک فرصت بهرهمندی از ظرفیت فضای مجازی نباید موجب کاهش میزان مطالعه کتاب شود، بلکه باید تسهیل دسترسی به متون را موجب شود.
انتشارات نمایش با چاپ و نشر چه آثاری میتواند باعث آشتی مخاطب با کتاب شود؟
انتشارات نمایش به عنوان جدیترین و تخصصیترین ناشر عرصه تئاتر باید به حوزههایی بپردازد که ناشران خصوصی رغبت کمتری نسبت به آن نشان میدهند. مثلا انتشار نمایشنامه آن هم نمایشنامههای جشنوارههای پراکنده به نظر من در شان انتشارات نمایش نیست. تجربه نشان داده که این نمایشنامهها در کمتر جشنواره یا اجرای عمومی مورد استفاده قرار میگیرند؛ مگر نمایشنامههایی که به نوعی الگو تلقی شوند که من تا به حال ندیدهام. این به معنای آن نیست که نمایشنامه خوب چاپ نشده است، خیر.
تکرار میکنم که به نظر من رسالت این انتشارات، کاری که همه ناشران در زمینه تئاتر انجام میدهند، نیست. به ویژه آنکه یک بودجه مشخص سالانه برای تولید دارد. اگر این بودجه کم باشد که میدانم متاسفانه این چنین است، اتفاقا رسالتش را در گزیده کاری بیشتر میکند. مخصوصا در زمینه توزیع باید آثار را به همه ایران برساند. ایران فقط شهرهای بزرگ و تهران نیست. بسیاری از کتابها و مجلات نمایش جز در چند شهر بزرگ در گوشه کنار ایران وجود ندارد.
پیشنهاد شما به انتشارات نمایش در این زمینه چیست؟
انتشارات نمایش باید آدمهای عرصههای مختلف نمایش کودک، خیابانی، اهل فلسفه، اهل مباحث نظری و مانند آن را دور هم جمع کند. آنها وضعیت بازار نشر موجود را بررسی کنند. کمبودها را بشناسند و براساس اولویتبندی و نیاز روز دست به چاپ کتاب بزند. در واقع ابتدا باید نیازسنجی کند تا بداند مخاطب تخصصی امروز(حتی مخاطب عمومی تئاتر) چه موضوعاتی نیاز دارد و براساس آن کتاب چاپ کند. نه فقط چاپخانه جشنوارهها یا منتشرکننده کتاب براساس سفارش این یا روابط آن باشد.
به نظرتان آیا حذف جزوههای درسی برای آموزش در دانشگاهها و استفاده از کتابهای مرتبط با هنرهای نمایشی میتواند در حوزه مطالعه کتابهای تئاتر موثر باشد؟
پیش از هرچیز باید بگویم که این کار امکان پذیر نیست. یعنی کسی نمیتواند برای دهها دانشگاه بخشنامه صادر کند که جزوه ندهید و کتاب معرفی کنید. خدا نکند این کار بشود. چون دانشجو را از کتاب فراری میدهد.
چرا؟
چون در این صورت من نوعی به عنوان استاد کتابهای خودم را بیربط و باربط به دانشجو تحمیل میکنم. من تا امروز 147 کتاب چاپ کردهام اما هرگز در هیچ کلاس دانشگاهی یا آموزشگاهی یا ورکشاپی آن را مبنا قرار ندادهام. هرگز. همیشه در انتهای کتابهای درسی چند سال اخیرم کتابنامه گذاشتهام و درباره موضوع کتاب، همه کتابهای مناسب را فهرست کردهام. در کلاس هم توضیح کوتاهی درباره نویسنده و کتابش میدهم. بقیهاش با دانشجوست. معلمی که مبنای کلاسش کتاب خودش باشد، خودشیفته است. همچنین معلمی که فقط یک کتاب را به عنوان مرجع کتاب معرفی کند (ازهرکسی که میخواهد، باشد) معلمی یک بعدی است. من برای هر کلاسم یک جزوه دارم. چکیده مباحث است. هیچگاه نمیگویم آن را حفظ کنند. چون این کار بسیار مسخره است. فقط رئوس مباحث در کنار فهرست منابع است. حتی در امتحان میگویم اگر پاسخ را براساس نظریهای دادید که حتی در کلاس مطرح نشده است، باز هم نمرهاش را خواهید گرفت. خلاصه آن که اگر کتابی نیازی را برطرف کند، چه ما بگوییم یا نگوییم، طالب آن به سراغش خواهد رفت. لحظهای که آن را اجباری کنیم، ارزشی نخواهد داشت. نکته آخر این که درباره بسیاری واحدها اساسا کتاب مرجع کاملی نداریم.